۱۳۹۲/۱۲/۱۳
–
۲۰۵ بازدید
امروزه شیطانگرایی فراتر از حرکتی زودگذر، با داعیه معنویت به میدان آمده است. این مرام برخلاف تصور رایج، جذابیتهایی دارد که فهم و درک آن برای کسانی که تصور روشنی از آموزههای این آیین ندارند، بسیار دشوار است. برای بازخوانی مفهوم شیطانگرایی به تورق کتاب «کاوشی در معنویتهای نوظهور» اثر حجتالاسلام حمزه شریفیدوست پرداختیم که بخش چهارم آن در ادامه میآید:
*تحریف مفهوم دعا
شیطانگرایان با ادعای ناتوانی خدا در اجابت خواستهها، به تبلیغ ایده شیطانگرایی میپردازند. آنها چنین توضیح میدهند: شما برای حل مشکلات زندگی خود، هر روز دست به دعا برمیدارید و از خدا کمک میخواهید اما خدا نه فقط مشکلات شما را برطرف نمیکند، بلکه هر روز مشکلات جدیدی بر سر راهتان قرار میدهد، پس آنتیتز خداوند یعنی شیطان، میتواند پناهگاه شما واقع شود.
در استدلال بالا آنچه بیش از همه، نیاز به بازخوانی و اصلاح دارد، «مفهوم دعا» است. روشن است که بسیاری از مشکلات روانی و روحی بشر مدرن، ریشه در بنیانهای تمدن غربی دارد. انتظار از خدا و دست روی دست گذاشتن و اکتفا به چند جمله به نام دعا برای حل مشکلات، عملی کودکانه است که هیچ قرابتی با مفهوم متعالی دعا ندارد.
خداوند هیچ گاه وعده نداده است که تمام درخواستهایی که انسانها دارند – از هر نوع و شکلی که باشد – همه را فوراً عملی سازد. چنین برداشتی از دعا، با نگاه اومانیستی سازگار است نه با نگرش دینی و وحیانی، در بینش اومانیستی، همه چیز باید خود را در خدمت خوشی و راحتی آدمی قرار دهد و حتی خدا هم باید سهمی در این مسیر به عهده بگیرد و در اجرای فرمان انسان – که نامش را دعا میگذارند – کوتاهی نکند؛ اگر او در اجرای خواهشهای انسان تأخیر کند، پس صلاحیت ورود به زندگی انسان را ندارد.
در نگرش دینی و وحیانی، آدمی از آنجا که مأموریتی الهی به او واگذار شده، لازم است با مدد گرفتن از اختیار و اراده خویش، نیروهای خود را به منظور تعالی معنوی خود و تکامل اجتماعی به کار گیرد و صد البته در آن صورت خداوند هم امکانات خویش را برای تحقق چنین هدفی بسیج میکند. چنین فردی از آنجا که هم غایتی الهی را اختیار کرده و هم استعدادها و امکانات را به خدمت گرفته است، باید برای تسریع در پیمودن راه از خداوند استمداد نماید و دعا در چنین فرایندی معنا خواهد یافت.
3. موسیقی
تاکنون موسیقی متال و زیرشاخههای این سبک، خدمت شایانی به جریان شیطانی کرده است. سبک متال به علت ظرفیت بالا، همخوانی و سنخیت زیادی که با سنتها و آداب شیطانی دارد، توانسته است در انتقام مفاهیم شیطانی و رضایتبخش جلوه دادن مرام شیطان، چهره موفقی از خود به نمایش گذارد. بعضی از گروههای موسیقی هر چند به ظاهر شیطانپرست شناخته نشدهاند، اما از نظر ایجاد بسترهای اجتماعی برای رشد و گسترش شیطانپرستی نقش برجستهای داشتهاند.
گروه «سکس پیستولز» که در زمان خود هیچ گروه پانکراکی به اندازه آن طرفدار نداشته است، در یک تور 15 روزه در آمریکا یکی از نوازندگان خود را از دست داد. سیدویشس به ناگاه در پشت صحنه کنسرت همسر خود را کشت و در شب بعد نیز اقدام به کشتن خود کرد. هواداران این گروه این موضوع را فاجعه مقدس خواندند. چنین انحطاط و کجرویهایی باعث شد تا مرام شیطانپرستی، صحت ادعاهای خود مبنی بر مطلوب بودن اعمال جنونآمیز و سیاهنمایی از وضعیت موجود را به صورت مقبولتری تبلیغ کنند.
از نظر محتوا و مضمون، ابتذال و خشونت جزء لاینفک درونمایه ترانههای شیطانی است؛ یعنی مضامینی که حول محورهای بیپروایی جنسی، القای ترس در ذهن و جان دیگران و ضدیت با آموزههای وحیانی و الهی میچرخد.
پارهای از گروههای موسیقی مشهور، با شیطانپرستی ارتباطی ناگسستنی دارند؛ به گونهای که بعضی از سران این گروهها به دلایلی، نظیر جنون جنسی، تجاوز به عنف، کتککاری و افراط در مشروبخواری مدتی را پشت میلههای زندان گذراندهاند.
مرلین منسون – که نام حقیقیاش، Brian Hugh Warner است – موسیقیدان و رهبر گروه Marilyn Manson است، وی تاکنون در قالب اشعار شیطانی؛ خشن و ضد دین در رواج شیطانگرایی نقش مؤثری داشته است. در مور وی مشهور است هنگام اجرای کنسرت با پاره کردن انجیل و پرت کردن آن به میان جمعیت، با صدای خشک و خشن فریاد میزد: «این است خدای شما». اعتقاد به بیاعتقادی و پوچی، دعوت به پوچگرایی و مضامین ضد مسیح پیام کلیپهای منسون است.
ترانههای گروه منووار – که در زمان اصلاحات در ایران ترجمه، چاپ و منتشر شد – چنان به مضامین خشن پرداخته که ترویج و نشر آلبومهای آن در بسیاری از کشورها ممنوع شده است، درونمایه اشعار این گروه، اباحیگری، هنجارشکنی، قانونگریزی، تعرض به سنتها، وهن مذهب و مقدسات است. سوغات این گروه ممنوعه که به صراحت داعیه «شیطانپرستی» دارند، آثار مخرب روانی و آسیبهای متعدد اجتماعی برای جوانان بوده است.
بسیاری از ایدههای صهیونیستهای مسیحی – که وجه مشترک آنها با شیطانپرستان، اعتقاد به قدرت و نیروهای شگرف شیطان است – در اشعار سران متال به روشنی به چشم میخورد و عقیده به قدرت بینظیر شیطان در آخرالزمان و عجز خدا در اداره هستی در آن موج میزند.
در صحیفه حزقیال نبی در مورد آخرالزمان و آرماگدون آمده است: «باران سیلآسا و تگرگهای سخت آتش، تکانهای سختی در زمین پدید خواهد آورد که کوهها سرنگون و زمین منهدم خواهد شد.»
مکان وقوع این جنگ در صحرای «مگید» در شمال اسرائیل و کرانه غربی رود اردن است که به پیشبینی صهیونیستهای مسیحی این جنگ میان نیروهای خیر (یهودیان) و نیروهای شر (مسلمانان) رخ میدهد و به همه دنیا کشیده میشود.
شاعر مشهور متال، اریک آدامز در آلبوم سلاطین فلزی آورده است:
زمین با آتش در آمیخته میشود.
در جنگ آرماگدون ابتدا ترومپتها به صدا در میآیند.
و سپس تگرگ، آتش و خون بر تخت سلطنت شیطان فرو میریزد.
موی او همانند جامهای که حقیقت را پنهان میکند سفید است و چشمانش همانند آذرخش میدرخشد.
در ترانههای «بلک سبث»، ایدههای آنتوان لاوی در باب سیطره شیطان بر جهان و انفعال خدا، به صورت واضح و صریح انعکاس یافته است؛ چنانچه انکار معاد و رستاخیز و به سخره گرفتن جهان پس از مرگ – که در نوشتههای لاوی مورد تأکید فراوان قرار گرفته – در این شعر منعکس است:
… چه معبودی است اینکه میایستد و گریههای مردمش را گوش میدهد و کاری نمیکند؟
کدام دست به اعتراض بلند خواهد شد، در حالی که مُردن مردم را میبیند؟
این چگونه زندگی است؟ چه آیندهای در انتظارمان است؟
اَه، اَه این نتیجه اشتباهاتمان است.
و یا
… دنیای فانی کم کم ما را نابود میکند؛
فکر نمیکنم هیچ خدایی اکنون بتواند رستگارمان سازد؛
رستاخیز همین جاست؛
فردایی وجود نخواهد داشت؛
ای عیسی! پرسشهای ما،
گویی هیچ گاه شنیده نشدهاند.
… آیا به راستی بهشت و دوزخی وجود دارد؟
به من بگو که آیا آن بالا خدایی وجود ندارد؟! …
یا در مجموعه «قوم محزون» چنین آمده است:
… ایستادهام اینجا و تمام ایمانم را از دست دادهام؛
زندگی دوباره ممکن است دروغ باشد!
اما زندگی کنونیام نیز ارزش درد کشیدن ندارد …
عبارات بالا دقیقاً مضمون بندهایی از کتاب انجیل شیطانی لاوی است که به نظم در آمده است. این در حالی است که مروّجان و مترجمان ترانههای این گروه در کشور، سعی میکنند محتوای این اشعار را «ضد جنگ» معرفی کنند که بتوانند آن را با ارزشهای دینی و فرهنگ بومی سازگار نشان دهند.
«دیو ماستین» که در اعتراض به انجام حرکات وحشیانه متالیکا بر روی سن در هنگام اجرای کنسرت، از اعضای گروه جدا شد و گروه «مگادث» را شکل داد، در مصاحبهای با اظهار تنفر شدید از متالیکا میگوید: … من در کثافت غوطه میخوردم وقتی جیمز هتفیلد سر خفاش زنده را با دندان جدا میکرد و خونش را میمکید، میخواستم همان جا روی سن بالا بیاورم …
ادامه دارد…