۱۳۹۲/۱۲/۲۲
–
۱۵۰ بازدید
القای ترس در دل انسان و ناامید کردن وی از آینده در سینما به خصوص هالیوود میتواند برای آنان که به دامان ادیان الهی پناه نیاوردهاند، فرصتی ذهنی – روانی ایجاد کند تا برای مقابله با آینده تاریک بشریت به نیروی دیگری پناه ببرند!
امروزه شیطانگرایی فراتر از حرکتی زودگذر، با داعیه معنویت به میدان آمده است. این مرام برخلاف تصور رایج، جذابیتهایی دارد که فهم و درک آن برای کسانی که تصور روشنی از آموزههای این آیین ندارند، بسیار دشوار است. برای بازخوانی مفهوم شیطانگرایی به تورق کتاب «کاوشی در معنویتهای نوظهور» اثر حجتالاسلام حمزه شریفیدوست پرداختیم که بخش پنجم آن در ادامه میآید:
4-هالیوود پیامبر شیطانپرستی
یکی از پایههای ترویج شیطانگرایی و بلکه قدرتمندترین ابزار تبلیغی این جریان، «سینمای هالیوود» است، به گونهای که اگر این مراکز فرهنگی نبود، هیچ گاه این گرایش انحرافی نمیتوانست در میان عموم به راحتی خود را موجه جلوه دهد. هنر در این باره چنان معجزهآسا عمل میکند که در «فرایند ارتباط»، مخاطب مسحور و مجذوب میشود و قدرت تشخیص پیام و تفکیک محتوا از قالب را از دست میدهد و در بسیاری از موارد خود را با یک اثر هنری، نه فقط همراه میکند که همدلانه برای خود نقش در نظر میگیرد و تلاش میکند که در اجرای نقش موفق عمل کند. به این ترتیب، محتوای ناشایست و پیام نادرست، آرام آرام خود را به ذهن و فکر مخاطب نزدیک میکند و بر قلب و روح او سایه میافکند، در نهایت جذب جان او میشود.
امروزه مرکز مهمی همچون هالیوود که در عرصه هنر سینما فعال و البته تأثیرگذار است، از فرقه شیطانگرایی به طور جدی پشتیبانی میکند. این ایفای نقش آن قدر پر رنگ است که عنوان «پیامبر شیطانپرستی» برای این رسانه صهیونیستی، دور از حقیقت نیست. ماهیت و مأموریت فرقه شیطانپرستی که امروزه در هالیوود با نام «آیین و مکتب» تبلیغ میشود، در محصولات هالیوودی انعکاس تام یافته است. نگاهی گذرا به چند اثر هالیوودی – که چندان جدید هم نیستند – میتواند از طرح حساب شده و درازمدت هالیوود در رسمیت دادن به این فرقه و جذابیتبخشی به آن پرده بردارد.
این طرح در گام نخست معرفی سپس عرضه یک رقیب برای ادیان الهی، آن گاه جایگزین کردن، در گام چهارم به حاشیه راندن و در نهایت از بین بردن ادیان الهی خواهد بود.
*هنگامی که فرزند شیطان در سینما متولد شد!
یکی از فیلمهای مهم در ترویج شیطانپرستی، فیلمی است به نام «فرزند رزماری» که رومن پولانسکی (کارگردان یهودی) در سال 1968 در هالیوود ساخته است.
در این فیلم، شیطانی از جهنم میآید و نطفه خود را در رحم زنی به نام رزماری قرار میدهد و بدین صورت کودکی شیطانی به نام آدریان متولد میشود. گهواره این کودک، سیاه رنگ (پرکاربردترین رنگ در فرهنگ شیطانپرستی و نماد قدرت تاریکی) و بالای آن صلیبی بر عکس (نمادی که توضیح آن خواهد آمد) آویزان است. در جشن تولد این کودک که افرادی از نژادهای مختلف حضور دارند، چندین بار جمله «درود بر شیطان» تکرار میشود. صاحبخانه با خوشحالی میگوید: «این کودک، معابد و خدا را از بین خواهد برد و نفرت را آزاد خواهد کرد. او انتقام را در دلها زنده میکند و کار خدا تمام است – درود بر شیطان».
در این فیلم ارتباط با شیطان به عنوان راهحل مشکلات به تصویر کشیده میشود. رزماری نه یک زن، که یک مادر است. برای درک یک مفهوم در دنیای هنر و سینما باید از زبان نمادها کمک گرفت. زن گاهی به معنی طبیعت منفعل است و گاهی به معنی نماد وسوسه و فریب و اغواء، اما زن اگر در شکل مادر نقشی را به عهده بگیرد، معنی خاصی دارد که با چهرههای دوگانه قبلی بسیار متفاوت است. در نمادشناسی، اگر زنی کامل شود و جایگاه مادری بیابد، فردیت او از بین میرود و بعد از زوال «خود»، زمینه برای انجام مأموریت مادری فراهم میشود؛ همان گونه که اگر بکارت زایل شود، زمینه مادر شدن مهیا میشود.
در این فیلم رزماری در چهره مادر ظاهر میشود. این چهره برای زن، اشارهای به «زادگاه» و «بزرگ مادر» و «طبیعت» است. گویا کودک رزماری که همان شیطان است به زادگاه خود برگشته است و بزرگ مادر او را تحویل گرفته است. این معنا وقتی روشنتر میشود که بدانیم قیافه این کودک به گونهای است که مادرش با دیدن او وحشت میکند و ابتدا از پذیرش فرزندش سرباز میزند.
در این فیلم استفاده از طبیعت مادری برای برگشت شیطان به میان آدمیان، نشان از قصد کارگردان برای اعلام حضور جدی شیطان دارد. جالب اینکه مادر با شادباش افراد حاضر در جلسه، کودک خود را تحویل میگیرد و فیلم با طنین دلنواز لالایی، به پایان میرسد و با این فیلم «تولد شیطان» اعلام میشود و اولین قدم برای اعلام حضور شیطان در جوامع بشری برداشته میشود.
*فیلمی در مدح قدرت ماورایی شیطان!/ دو بال قدرت شیطان به روایت یک فیلم هالیوودی
این کارگردان یهودی به «اعلام حضور» شیطان اکتفا نکرد و چندی بعد با ساختن Ninth Gata (دروازه نهم) درصدد اثبات نیروهای خارقالعاده و قدرتهای ماورایی برای شیطان بر آمد و شیطان را قدرتی عظیم و تأثیرگذار در جهان هستی معرفی کرد. در این فیلم که چندین بار از نمادهای شیطانی استفاده شده است؛ از جمله عدد 666 (به عنوان رمز آسانسور، رمز آرشیو کتابخانه، سال نوشتن کتاب و …) وانمود میشود، رسیدن به شیطان دارای آداب مخصوص سیر و سلوک است، (با طرح این که کتاب دارای سه نسخه کمیاب و محتوای رازآلود است).
در این فیلم، دین کارسو که دلال کتابهای نایاب است مأمور میشود از کتاب «دروازه نهم پادشاهی تاریکیها» دو نسخه باقیمانده را پیدا کند. کارسو در پایان مأموریت، به همراه کتاب عازم اروپا میشود؛ اما در مسیر به رازی هولناک دست مییابد و آن اینکه هر سه نسخه مکمل یکدیگر و شیطانیاند. شاید مهمترین درس شیطانی فیلم دروازه نهم این باشد که «لیانا» فقط شهوت را راه رسیدن به شیطان میدانست و شناختی از شیطان نداشت و «بالکان» هم فقط شناخت را راه اصول به حریم شیطان میدانست؛ بنابراین هیچ کدام به هدف خود نرسیدند و هر دو نابود شدند اما آنکه برگزیده شد و توانست به پایان راه برسد، «کورسو» بود که هر دو ابزار (شناخت و شهوت) را داشت؛ یعنی لازمه بندگی شیطانی، داشتن دو بال همزمان یعنی عمل شیطانی و معرفت به جایگاه و مقام شیطان است.
در فیلم گابریل (که همان جبرئیل است)، جهانی تاریک و غرق در فساد و ظلمت نمایش داده میشود. خداوند بزرگترین و قدرتمندترین فرشته خود، گابریل را مأمور نجات جهان میکند؛ اما گابریل بعد از نزول به زمین متوجه میشود قبل از او فرشتگان دیگری که مأمور این کار بودهاند در برابر قدرت عظیم شیطان درمانده و تسلیم و یا شکست خوردهاند؛ اما تصمیم گابریل برای مبارزه با شیطان و برگرداندن نور به میان آدمیان قطعی است. گابریل پس از نابودی نیروهای شیطانی، با فرمانده شیاطین به نام سمائیل وارد جنگ میشود؛ ولی در مییابد که فرمانده شیاطین برای آزادی انسانها قیام کرده و عامل از بین رفتن فرشتگان قبلی، خود خدا بوده است. گابریل پس از این مرحله، مأموریت خود را رها میکند و با ناراحتی و اعتراض به این نزاع پایان میدهد و میرود تا مانع اعزام فرشتگان از سوی خدا شود.
بدین سان مخاطب که تا مراحل آخر فیلم، خود را همراه گابریل حس میکند، ناگاه در چرخش آخر فیلم، منطق سمائیل را بر گابریل ترجیح میدهد. به روشنی در این فیلم، خدا دشمن انسانها و شیطان، دوست و منجی آدمیان معرفی میشود.
*شیوه حضور شیطان در جهان هستی در محصولات هالیوودی بدیع و نو است
در بسیاری از فیلمهای سینمایی مانند «طالع نحس 4» شیطان با قدرتی اهریمنی و ویرانگر در برابر قدرت خداوند قد علم میکند و انسان موجودی ضعیف و بیپناه معرفی میشود که در چنگال قدرت شیطان اسیر است و هیچ امدادی از سوی خداوند به او نمیرسد و چارهای جز پناه بردن به شیطان و نیروهای او ندارد. از سوی دیگر شیطان «تنها منجی» عالم هستی معرفی میشود که باید در «دنیای تاریک» به او روی آورد.
در فیلم «مومیایی»، شیطان در عرض قدرت خدا ظاهر میشود و میتواند در برابر او عرض اندام کند. در این فیلمها، با اتکا به نیروهای شیطانی، قدرت انسان به حدی میرسد که میتواند بدون تمسک به خدا، بهشت وعده داده شده خدا را در همین جا و در همین کره خاکی با دست خود بنا کند. حداکثر حضور خدا در بعضی از گفتوگوهاست، آن هم به گونهای که حتی پیامبران به او اعتراض میکنند و از قدرت قوم یهود به او شکایت میبرند.
شیوه حضور شیطان در جهان هستی در محصولات هالیوودی بدیع و نو است، به گونهای که در ادیان الهی، این شکل تصرف – همان شیوه تناسخ – نه فقط برای شیطان، بلکه از اساس، غیر ممکن اعلام شده است. در نگاه هالیوودی، شیطان از آنجا که قدرت بیکران دارد، توان از کار انداختن قوای آدمی را دارد؛ از این رو در کالبد انسان حلول میکند؛ چون برای به کارگیری نیروهای خود لاجرم نیازمند کالبد آدمی است. شیطان گاهی در جسم یک کودک معصوم، گاه در کالبد یک زن و گاه در جسم یک سیاستمدار به تصرف در عالم میپردازد و اوضاع را به سود هواداران خود تغییر میدهد.
این باور خرافی نسبت به شیطان، کمترین نتیجهای که برای مخاطب در پی دارد، این است که انجام دادن گناه از سوی شیطان حلول کرده در جسم انسان تحقق مییابد؛ بنابراین گناه، اجباری و غیراختیاری است و گریزی از آن نیست؛ پس وجود عذاب و عقاب در حق فردی که مسخر شیطان است امری غیرمنطقی و غیرعادلانه مینماید. این تفکر در مجموعه هریپاتر، طالع نحس، جنگیر، خون آشام و آثاری دیگر دنبال شده است.
در موارد بسیار، فرهنگ شیطانی و به کارگیری نیروهای شیطانی، در نظر مخاطب واژگونه معرفی میشود و تعریفی جدید از مفاهیم به مخاطب ارائه میشود که در نتیجه «شر» به «خیر» تبدیل میشود و «بدی» قلب ماهیت مییابد. در مجموعه «هری پاتر» تفکیک خیر از شر بسیار مشکل است و مفاهیم شیطانی و زشت چنان جذاب القا میشوند که خیر از زبان شیطان به صحنه میآید و شیطان، معیار خیر و شر میشود.
*چرایی ترویج جشن سالانه شیطانی در آثار سینمایی غربی
محصولات هنری هالیوود، مفهوم معنویت و عرفان را به مفهوم جدیدی به نام «ماورا» تبدیل کرده است و در قاموس هالیوود این دو مفهوم، یعنی ماورا و معنویت، مترادف محسوب میشوند؛ چنان که در ماتریکس، «اوراکل» نماینده جنبه عرفانی و ماوراءالطبیعه داستان است. او صرفاً یک راهنماست که ادعا شده فطرت حقیقتطلب انسان را اقناع میکند و نباید حرفهای او را با ملاک درست و غلط سنجید. حرفهای او را باید شنید و نباید با حکم عقل و برهان با او روبهرو شد. هر چه را میگوید فقط باید به کار بست و به ماورا متصل شد.
از سوی دیگر تأکید بر جشن هالووین (جشن سالانه شیطانی) در مقابل جشنهای دینی، مثل کریسمس (جشن بزرگ مسیحیت) در این گونه آثار سینمایی پدیدههای اتفاقی نیست. آنچه در این بزرگنمایی، به گونهای حساب شده تعقیب میشود، جایگزین کردن نمادها و ایام شیطانی به جای مراسم دینی است. در آثار شیطانی هالیوود، یادآوری و برجسته کردن و تکرار مداوم شیطان و شیطانپرستی، مطلوب اصلی است. در مجموعه تخیلی هری پاتر – که پرفروشترین محصول سینمایی در دنیای کودکان است – از دعا، توسل، نیایش و توکل به ذات خداوند اثری نیست و همه بنبستها با استمداد از نیروهای جادویی و شیطانی گشایش مییابد.
محصولاتی از این دست در هالیوود فراوان یافت میشود. مخاطب پس از دیدن این فیلمها در مییابد که راه رسیدن به قدرت، شهرت و شهوت، تمسک به شیطان و قدرتهای شیطانی است و شیطان نه فقط دشمن انسانها نیست، که منجی آدمی و پیامآور آزادی برای اوست. با تأسف باید اعتراف کرد که هالیوود نقش خود را در انتقال مضامین شیطانی و رضایتبخش جلوه دادن فرهنگ شیطانی به خوبی ایفا کرده است. فیلمهایی از قبیل هری پاتر، جنگیر، طالع نحس (1، 2، 3) و ارباب حلقهها با هدف القای ترس در ذهن و قلب مخاطب نسبت به شیطان و بزرگنمایی قدرت او ساخته شدهاند و در فیلمهای کنستانتین و طالع نحس 4 و 5 شیطان قویتر از خدا ظاهر میشود، به طوری که روحیه تسلیم و فروتنی در برابر شیطان به جان مخاطب رسوخ میکند.
القای ترس در دل انسان و ناامید کردن وی از آینده، به وسیله رسانه پرنفوذی همچون سینما، میتواند برای آنان که به دامان ادیان الهی پناه نیاوردهاند، فرصتی ذهنی – روانی ایجاد کند تا برای مقابله با آینده تاریک بشریت به نیروی دیگری پناه ببرند یا راهی برای خضوع و کنار آمدن با نیروهای اهریمنی پیدا کنند.
غیر از فیلمهایی که با سیاستهای کلی حاکم بر هالیوود تولید میشوند، فرقههای شیطانگرا نیز خود اقدام به تولید فیلمهای سینمایی با محوریت شیطان و شیطانپرستی کردهاند؛ از آن جمله میتوان به فیلمهایی چون باران شیطانی (1975)، دکتر دراکولا (1981)، گفتوگوی شیطان (1995) و … و مجموعه تلویزیونی شیطان در حومه شهر (2000) اشاره کرد که بعضاً افراد شاخصی همچون آنتوان لاوی (بنیانگذار و فرقه سیتنیسم) و پیتر گیلمور (مسئول کنونی کلیسای شیطان) در آنها به ایفای نقش پرداختهاند.
ادامه دارد…