۱۳۹۵/۰۹/۱۳
–
۱۱۴۴ بازدید
ایا شیعیان کوفه امام حسین(ع) را شهید کردند؟
در پاسخ به سوال شما بسیار مناسب است به کلامی از شیخ مفید اشاره کنیم که مربوط به زمان امام حسن (ع) است و تقریبا تا زمان امام حسین (ع) نیز ادامه داشته است : شیخ مفید به طور اجمال در یک تحلیل جامعه شناسانه، دستهبندی گرایش های سیاسی کوفیانی را که در سپاه امام حسن در سال 41 ق وجود داشتند، به قرار زیر بیان کرده است، 1. شیعیان 2. خوارج (محکّمه) که در صدد مقابله با معاویه بودند، 3. فتنهجویان و غنیمتطلبان 4. دودل ها (شکّاکان) 5. متعصّبان قبیله ای، که بدون آنکه در جهت خواستة دین حرکت کنند، گوش به فرمان رؤسای قبایل خود بودند. برخی از معاصران نیز با توجّه به اوضاع اجتماعی کوفه، افزون بر گروههای یاد شده، دو گروه دیگر را نیز افزودهاند: الف: هواداران امویان ب: موالی (الحمراء). پس از آگاهی از ترکیب جمعیتی شهر کوفه و در پاسخ به سوال شما باید به مطالب زیر اشاره نمود:
هواداران امویان
در دورة بیست سالة حکومت معاویه (سال 40 – 60 هجری) و به دنبال اعمال سیاست های تشویقگرایانة او نسبت به طرفداران خود، این گروه در کوفه بسیار قوی شده بودند و شاید بتوان گفت: در این زمان، قوی ترین گروه اجتماعی بود که تعدادی از بزرگان و اشراف و رؤسای قبایل در زمرة آن قرار داشتند که طبیعتاً تعداد زیادی از مردم کوفه به دنبال آنها دارای این تمایل گشته بودند. در اینجا تذکّر این نکته لازم است که گرچه گرایش های شیعی، قبل از ورود حضرت علی به کوفه به گونه های مختلف در میان مردم این شهر وجود داشت و پس از ورود آن حضرت ، و در مدّت خلافتش، این گرایش ها شدّت گرفت، به گونه ای که کوفه به عنوان یکی از اوّلین مراکز تشیّع شناخته شد، امّا باید توجّه داشت که در طی بیست سال حکومت معاویه و تحت فشار حکمرانانی چون مُغِیرَة بنشُعْبَة و زیاد بنابیه، این گرایش کاهش یافت و در مقابل، بر اثر تشویق های حکومت، گرایش اُموی هرچه قوی تر شد.
از سران این گروه در این زمان، می توانیم کسانی همچون عبدالله بنمسلم، عُمارَة بنعُقْبَه، و بالاخره عمر بنسعد بنابیوَقّاص (فرزند فرمانده سپاه اسلام در جنگ قادسیه) را نام ببریم.
همین افراد بودند که بعد از احساس خطر از قدرت گرفتن روز افزون مسلم بنعقیل در کوفه، به نُعمان بنبَشیر فرماندار کوفه به جهت ضعف و سستی اش در مقابله با مسلم اعتراض کرده و وقتی از او نومید شدند، خود مستقیماً وارد عمل شده و با یزید بنمعاویه در شام نامه نگاری کردند و در نامه های خود ضمن متذکّر شدن ضعف نُعمان و اشاره به قدرت گرفتن مسلم، از یزید خواستند تا فردی قوی را که در مقابل شیعیان، عملکردی همانند خود او داشته باشد، بفرستد.
اما جالب آن است که به دنبال شدّت گرفتن نامه نگاری کوفیان با امام حسین نام تعدادی از بزرگان این طیف در فهرست نامه نگاران دیده می شود که از آن جمله می توانیم از افرادی همچون شَبَثِ بنرِبْعِی، حَجّار بناَبْجَر عَجَلی، یزید بنحارث، عَزْرَة بنقَیْس (فرمانده سواره نظام سپاه عمر بنسعد در کربلا)، عمرو بنحَجَّاج زُبَیْدِی و محمّد بنعُمَیْر تَمیمی یاد کنیم که عاطفی ترین و حماسی ترین نامه ها را هم اینان نگاشتند که در آن ضمن یادآوری سرسبزشدن باغ ها و به ثمر نشستن درختان، و فوران کردن آب ها، از امام می خواستند تا به کوفه درآید و رهبری لشکری آماده را بر عهده گیرد.
شیعیان
شیعیان (طرفداران و دوستداران حضرت علی و خاندانش)، در آن زمان اکثریّت جامعه کوفه را تشکیل می دادند، چنانکه می توانیم این نکته را با کلمات کوفه شناسان آن زمان همانند فرزدق تأیید کنیم که خطاب به امام حسین می گوید: «قُلوبُ النّاسِ مَعَک وَ اسْیَافُهُم عَلیک»: «دل های مردمان با تو و شمشیرهای آنان برضدّ تو کشیده شده است». همچنین می توانیم به سخنان مُجَمِّع بنعبدالله عائِذی، یکی از چهار نفری که هنگام رویارویی امام با سپاه حرّ به آن حضرت پیوست و در کربلا شهید شد، استناد کنیم که وقتی امام از اوضاع کوفه از او می پرسد، او ضمن تقسیم بندی کوفیان به اشراف و توده مردم، درباره توده مردم چنین اظهار نظر میکند: «وَ أمَّا سَائِرُ النَّاسِ بعد، فَإنَّ أفْئدَتَهُم تَهْوِی اِلَیْکَ وَ سُیُوفَهُمْ غَداً مَشْهُورَةٌ عَلَیْکَ». «دل های تودة مردم، به سوی تو متمایل است، ولی فردا شمشیرهایشان برضدّ تو کشیده خواهد شد».
نقل شده است که در روز عاشورا، عدّه ای [از سپاه عمر بنسعد] در گوشه ای ایستاده و نظاره گر قتل امام حسین بودند و اشک می ریختند و دعا می کردند و می گفتند: خدایا حسین را یاری کن. علل این محبّت را می توان در عواملی همچون جایگاه امام حسین به عنوان تنها نوادة موجود پیامبر در آن زمان، شخصیّت ممتاز امام و نیز فرزندی امام علی جستجو کرد.
امّا واضح است که حبّ و دوستی تنها نمی تواند کارساز باشد، بلکه حبّی می تواند کارآمد باشد که به دنبال عقیده راسخ دینی و نیز آمادگی کامل برای دفاع از آن عقیده پدید آمده باشد و این نوع حبّ، تنها در اندکی از مردمان آن زمان کوفه وجود داشت و همانها را می توانیم به عنوان شیعیان واقعی حضرت به حساب آوریم که از آن جمله می توان از افرادی همچون حبیب بنمَظاهِر، مسلم بنعَوْسَجَه، ابوثُمامَة صَیْداوی، مُجَمِّع بنعبدالله عائِذی، بُرَیْر بنخُضَیْر و… نام برد که تشیّع خالص خود را در صحنة کربلا به نمایش گذاشتند.
هواداران امویان
در دورة بیست سالة حکومت معاویه (سال 40 – 60 هجری) و به دنبال اعمال سیاست های تشویقگرایانة او نسبت به طرفداران خود، این گروه در کوفه بسیار قوی شده بودند و شاید بتوان گفت: در این زمان، قوی ترین گروه اجتماعی بود که تعدادی از بزرگان و اشراف و رؤسای قبایل در زمرة آن قرار داشتند که طبیعتاً تعداد زیادی از مردم کوفه به دنبال آنها دارای این تمایل گشته بودند. در اینجا تذکّر این نکته لازم است که گرچه گرایش های شیعی، قبل از ورود حضرت علی به کوفه به گونه های مختلف در میان مردم این شهر وجود داشت و پس از ورود آن حضرت ، و در مدّت خلافتش، این گرایش ها شدّت گرفت، به گونه ای که کوفه به عنوان یکی از اوّلین مراکز تشیّع شناخته شد، امّا باید توجّه داشت که در طی بیست سال حکومت معاویه و تحت فشار حکمرانانی چون مُغِیرَة بنشُعْبَة و زیاد بنابیه، این گرایش کاهش یافت و در مقابل، بر اثر تشویق های حکومت، گرایش اُموی هرچه قوی تر شد.
از سران این گروه در این زمان، می توانیم کسانی همچون عبدالله بنمسلم، عُمارَة بنعُقْبَه، و بالاخره عمر بنسعد بنابیوَقّاص (فرزند فرمانده سپاه اسلام در جنگ قادسیه) را نام ببریم.
همین افراد بودند که بعد از احساس خطر از قدرت گرفتن روز افزون مسلم بنعقیل در کوفه، به نُعمان بنبَشیر فرماندار کوفه به جهت ضعف و سستی اش در مقابله با مسلم اعتراض کرده و وقتی از او نومید شدند، خود مستقیماً وارد عمل شده و با یزید بنمعاویه در شام نامه نگاری کردند و در نامه های خود ضمن متذکّر شدن ضعف نُعمان و اشاره به قدرت گرفتن مسلم، از یزید خواستند تا فردی قوی را که در مقابل شیعیان، عملکردی همانند خود او داشته باشد، بفرستد.
اما جالب آن است که به دنبال شدّت گرفتن نامه نگاری کوفیان با امام حسین نام تعدادی از بزرگان این طیف در فهرست نامه نگاران دیده می شود که از آن جمله می توانیم از افرادی همچون شَبَثِ بنرِبْعِی، حَجّار بناَبْجَر عَجَلی، یزید بنحارث، عَزْرَة بنقَیْس (فرمانده سواره نظام سپاه عمر بنسعد در کربلا)، عمرو بنحَجَّاج زُبَیْدِی و محمّد بنعُمَیْر تَمیمی یاد کنیم که عاطفی ترین و حماسی ترین نامه ها را هم اینان نگاشتند که در آن ضمن یادآوری سرسبزشدن باغ ها و به ثمر نشستن درختان، و فوران کردن آب ها، از امام می خواستند تا به کوفه درآید و رهبری لشکری آماده را بر عهده گیرد.
شیعیان
شیعیان (طرفداران و دوستداران حضرت علی و خاندانش)، در آن زمان اکثریّت جامعه کوفه را تشکیل می دادند، چنانکه می توانیم این نکته را با کلمات کوفه شناسان آن زمان همانند فرزدق تأیید کنیم که خطاب به امام حسین می گوید: «قُلوبُ النّاسِ مَعَک وَ اسْیَافُهُم عَلیک»: «دل های مردمان با تو و شمشیرهای آنان برضدّ تو کشیده شده است». همچنین می توانیم به سخنان مُجَمِّع بنعبدالله عائِذی، یکی از چهار نفری که هنگام رویارویی امام با سپاه حرّ به آن حضرت پیوست و در کربلا شهید شد، استناد کنیم که وقتی امام از اوضاع کوفه از او می پرسد، او ضمن تقسیم بندی کوفیان به اشراف و توده مردم، درباره توده مردم چنین اظهار نظر میکند: «وَ أمَّا سَائِرُ النَّاسِ بعد، فَإنَّ أفْئدَتَهُم تَهْوِی اِلَیْکَ وَ سُیُوفَهُمْ غَداً مَشْهُورَةٌ عَلَیْکَ». «دل های تودة مردم، به سوی تو متمایل است، ولی فردا شمشیرهایشان برضدّ تو کشیده خواهد شد».
نقل شده است که در روز عاشورا، عدّه ای [از سپاه عمر بنسعد] در گوشه ای ایستاده و نظاره گر قتل امام حسین بودند و اشک می ریختند و دعا می کردند و می گفتند: خدایا حسین را یاری کن. علل این محبّت را می توان در عواملی همچون جایگاه امام حسین به عنوان تنها نوادة موجود پیامبر در آن زمان، شخصیّت ممتاز امام و نیز فرزندی امام علی جستجو کرد.
امّا واضح است که حبّ و دوستی تنها نمی تواند کارساز باشد، بلکه حبّی می تواند کارآمد باشد که به دنبال عقیده راسخ دینی و نیز آمادگی کامل برای دفاع از آن عقیده پدید آمده باشد و این نوع حبّ، تنها در اندکی از مردمان آن زمان کوفه وجود داشت و همانها را می توانیم به عنوان شیعیان واقعی حضرت به حساب آوریم که از آن جمله می توان از افرادی همچون حبیب بنمَظاهِر، مسلم بنعَوْسَجَه، ابوثُمامَة صَیْداوی، مُجَمِّع بنعبدالله عائِذی، بُرَیْر بنخُضَیْر و… نام برد که تشیّع خالص خود را در صحنة کربلا به نمایش گذاشتند.