۱۳۹۲/۰۱/۳۱
–
۶۲۵ بازدید
در ابتدا باید به این نکات توجه شود:
الف.
در ابتدا باید به این نکات توجه شود:
الف. در آیات قرآن مجید افراد یا گروه های مختلفی بالخصوص به عنوان کسانی که همیشه در عذاب جهنم خواهند بود و مخلد در آتش هستند نام برده شده است از جمله:
1- کافران اعم از منکران خدا یا عالم آخرت یا مشرکان و تکذیب کنندگان آیات الهی و یا دشمنان خدا و پیامبر(ص) یا افراد مرتد (آل عمران، 116 – اعراف 36 – بینه، 6 – توبه، 17 – بقره، 217 – آل عمران، 88 – فصلت، 28).
2- منافقان (نسا، 140 – مجادله، 17).
3- آنها که غرق در گناهند و گناه سراسر وجودشان را احاطه کرده است (بقره، 81 – یونس، 27).
4- قاتلان و جانیان (مرتکبان قتل عمد) (نسا، 93).
5- رباخواران (بقره، 275).
6- ظالمان و ستمگران (شوری، 42، 44، 45 – حشر، 17).
7-کسانی که میزان اعمالشان در قیامت سبک و بی ارزش باشد (مؤمنون، 102 و 103 – کهف، 105).
8- گنهکاران و سرپیچی کنندگان از دستورات خدا و رسول(ص) (جن، 23 – نساء، 14، زخرف، 74).
اما آنچه که در جمع بندی بین آیات مذکرو و سایر ایات قرآن و نیز به ملاحظه روایات می توان گفت همان کلام شیخ مفید که از بزرگان و اعلام فقها و متکلمین شیعه است. ایشان در کتاب «اوایل المقالات» می فرماید: تمام علمای اتفاق نظر دارند که تهدید به خلود در آتش مخصوص کفار است و کسانی از اهل نماز که دارای ایمان به خدا و اقرار به واجبات او دارند، هرگاه مرتکب گناهی بشوند شامل نمی شود» (اوایل المقالات، مطبوعات داوری، ص 53).
قرائن فراوانی در خود آیات مذکور و نیز سایر آیات قرآن وجود دارد که نشان می دهد آیات مذکور، ناظر به کسانی است که گناهشان منتهی به کفر و انکار مبدأ یا معاد یا نبوت یا ضروریات دین می شود از جمله دین که «کأنما اغشیت وجوههم قطعا من اللیل مظلما؛ گویی صورت های آن ها با پاره ای شب تاریک پوشانده شد» (یونس، آیه 27).
با توجه به توصیف کافران به این وصف در آیات 40 تا 42 سوره عبس، شاهد بر این است که مقصود از این گنهکاران همان کافرانند.
اضافه بر آیه 10 سوره روم و روشن تر از آن، آیه 48 و 116 سوره نساء که می فرماید: «ان الله لا یغفر أن یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء؛ تنها مشرکان (و کافران که ملحق به مشرکان هستند) قابل بخشش نیستند و طبعا در جهنم خلود دارند ولی گنهکاران دیگر قابل بخشش و آمرزش اند». پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازی، ج 6، ص 491 – 496).
ب. کسی که وارد بهشت می شود از آنجا بیرون نمی شود. (در مورد بهشت آدم(ع) بحث است که بهشت دنیوی بوده یا اخروی) ولی ممکن است شخصی از جهنم بعد از مدتی خارج شود.
ج. گناهان انسان دو قسم است: 1. صغیره 2. کبیره(بزرگ)(ر.ک: گناهان کبیره، دو جلد، آیه الله دستغیب شیرازی).
گناهان صغیره را خداوند می بخشد اما در مورد گناهان کبیره اختلاف نظر وجود دارد.
وعیدیه که گروهی از خوارج می باشند نظرشان این است که مرتکب گناهان کبیره برای همیشه در جهنم می ماند و از آن خارج نمی شود.
ولی از نظر دیدگاه شیعیان و بسیاری از علمای معتزله و اشاعره (دو گروه از فرقه کلامی اهل سنت) عذاب کسی که کبیره را مرتکب شده است (و موفق به توبه نشده و یا شفاعت او را نجات نداده) دائمی نیست بلکه بعد از مدتی از جهنم خارج می شود.(کشف المراد، علامه حلی، قم: جامعه مدرسین، ص 414).
با توجه به نکات پیش گفته باید گفت اگر شیعه گناهی انجام داده باشد و توبه نکرده باشد، و زمینه در او نباشد که مشمول شفاعت شود، ممکن است وارد جهنم شود و مدتی در آنجا بماند و پاک شود، ولی اگر اصل توحید را تا آخرین لحظه حفظ کرده و به شرائط شیعه گری پای بند بوده(توحید صدوق، قم: جامعه مدرسین، ص 19، حدیث 6و 7و 13و 17).
ولی با این حال گناهانی مرتکب شده است ممکن است در عالم برزخ برخی عذاب هایی داشته باشد ولی در روز قیامت شفاعت اهل بیت او را نجات دهد و وارد جهنم نشود.
علامه حلی برای نجات مؤمنان از جهنم دو دلیل اقامه نموده است:
1. انسانی که هم ایمان و عمل صالح دارد و هم گناه، به خاطر ایمان و عمل خویش مستحق پاداش است و به خاطر انجام گناهش مستحق عذاب است و در نتیجه اگر اول وارد بهشت شود برای دریافت پاداش اعمال و بعد جهنم رود درست نیست (چنان که در مقدمه سوم بیان شد که) به اتفاق مسلمین کسی از بهشت آخرتی خارج نمی شود و اگر برعکس شود که اول جهنم رود [در صورتی که شفاعت او را نجات ندهد] و بعد از مدتی وارد بهشت شود این مشکلی ندارد و مورد نظر ما می باشد، صورت سوم این است که عذاب و پاداش با هم باشند که این امکان ندارد و محال است، تنها راه همان راه دوم است.
2. دلیل دوم این است که بر خداوند قبیح است که بنده خود را به خاطر یک خطا و یا چند خطا که از او سر زده، با این که ایمان و عمل صالح دارد برای همیشه در جهنم نگهدارد و با کسی که در تمام عمر مشرک و کافر بوده است یکجا عذاب نماید و امر قبیح و زشت نسبت به خداوند محال است و از او صادر نمی شود.(کشف المراد، همان، ص 414).
در نتیجه ممکن است اگر شیعه از گناه خویش توبه نکند و شفاعت و دستگیری او را نکند مدتی در جهنم بماند و بعد از پاک شدن نجات یابد.
در باره اقسام کافران و چگونگى محاکمه آنها در قیامت توجه شود:
1) کفارى که جاهل قاصرند و نتوانسته اند راه حقیقت و ایمان را – آن چنان که باید – دریابند و از همین رو در کفر خود فرومانده اند. این گروه در قرآن «مرجون لامر الله» معرفى شده اند و بعید نیست نسبت به اعمال صالح خود – در صورتى که با انگیزه هاى خائنانه همراه نباشد و مثلا بر اساس عواطف پاک انسانى و نوع دوستى باشد – به گونه اى متناسب حالشان پاداش داده شوند. و در صورتی که حق پذیر و دارای قلب سلیم باشند ولی در دنیا به حق دسترسی نداشته اند؛ در صحنه قیامت حق بر آنها عرضه می شود و پس از اعتراف به این که آنچه به دنبالش بودند همین است چه بسا قابلیت راهیابی به بهشت را نیز پیدا می کند.
2) دسته دیگر معاندان و مکابران حق ستیزند. یعنى کسانى که راه حق برایشان آشکار بوده یا مى توانستند به خوبى آن را باز شناسند و ایمان آورند ولى در برابر راه خدا از روى عمد و علم به مبارزه و پیکار برخاسته و بر گمراهى خود تعصب و لجاجت ورزیده اند. این گروه به کلى حسن فاعلى را از دست داده اند و گرفتار چنان ظلم عظیمى گشته اند که هیچ عمل نیکى برایشان سودمند نیست. از این رو قرآن مجید درباره آنان مى فرماید: «فلانقیم لهم یوم القیامة وزنا؛ در قیامت براى آنان میزان سنجش کردار قرار نمى دهیم» کهف، آیه 105). زیرا وضع آنان بدتر از آن است که این اعمال جزئى برایشان سودمند افتد.
اولا: چه دلیلى هست که ادیسون به جهنم مى رود؟ جهنم مخصوص کسانى است که از روى علم و عمد با حق وحقیقت مخالفت نموده و یا با امکان شناخت و پیروى راه حق از آن سرباز زده اند. لیکن ما نمى دانیم ادیسون جزوکدامین دسته است
ثانیا: پاداش هر کس متناسب با انگیزه هایى است که بر اساس آن تلاش نموده و خواست هایى که در جستجوى آن بوده. بنابراین اگر ادیسون براى رضاى خدا و خدمت به خلق او تلاش نموده پاداش او با خداست ولى اگر اصلا هدف او اشتهار نام آورى و … باشد در واقع براى خدا و آخرت خویش کارى نکرده تا خداوند به او پاداشى دهد بلکهپاداشش همان اشتهار و نام آورى خواهد بود. همچنانکه در این دنیا پاداش عمل هر کسى به عهده کسى است که براىاو کار کرده نه دیگرى.
ثالثا: خدمات علمى و تکنیکى خدمت صرف نیست بلکه دو وجهى است و در پناه آن هزاران خیانت و بلا براىبشریت نیز پدید مى آید. در این جا ممکن است گفته شود که مخترع و دانشمند مسئول این امور نیست زیرا قصد اوخدمت است و بس. گوئیم البته در مواردى چنین است لیکن از این جا همان نکته پیش به دست مى آید که ملاک ارزشکار دانشمند همان نیات و مقاصد اوست و اسلام بر این مساله تاکید ورزیده «که اعمال آدمیان بر اساس نیاتشانمحاسبه مى شود».
رابعا: تصور عامیانه و خام این است که ابتکارات اختراعات و پیشرفتهاى علمى را تماما منسوب به شخص مخترع و دانشمند مى دانند در حالى که این نگرش هم از چشم انداز جامعه شناسى علم نادرست است و هم از نظردینى.
الف) از نظر جامعه شناسى علم، علم هویتى جمعى و تاریخى دارد ور شد آن متعلق به تمام بشریت و همه ادوار است یعنى عوامل گوناگونى درپویایى آن نقش داشته و زمینه هاى ایجاد جرقه اى در ذهن دانشمند را پدید مى آورد و تلاشها و مطالعات شخص دانشمند جزئى از هزارانمقوله موثر در رشد دانش است.
ب ) در چشم انداز دینى نیز عوامل اشاره شده در بالا خلاقیت ذهنى عالم و مبتکر ما توان و اراده وى و هر امر موثر دیگر همه و همه از آن خداونداست و اگر او استعداد کافى سلامت و دیگر شرایط لازم را در اختیار وى قرار ندهد به نتیجه اى نخواهد رسید. البته این نافى اختیار و تلاشخود شخص نیست، لیکن باید توجه داشت که جهت انتساب این امور به خداوند بسیار قوى تر از جهت انتساب به شخص عالماست.
مسأله قبولى اعمال مطلبى است و پاداش مناسب داشتن مطلب دیگر, به همین جهت مشهور در مـیـان دانـشمندان اسلام این است که مثلا نماز بدون حضور قلب و یا با ارتکاب بعضى از گناهان مـقـبـول درگـاه خـدا نیست با اینکه مى دانیم چنین نمازى شرعا صحیح است, و اطاعت فرمان خـداست و اطاعت فرمان خدا بدون پاداش نخواهد بودبنابراین قبول عمل همان مرتبه عالى عمل است , پس اگر خدمات انسانى و مردمى با ایمان همراه باشد عالی ترین محتوا را خواهد داشت ولى در غیر این صورت بکلى بى محتوا و بى پاداش نخواهد بود. در مورد ورود در بهشت نیز چنین است که پاداش عمل لازم نیست منحصرا ورود در جنت باشد. تفسیر نمونه ج 10 ص 317، مکارم شیرازى – ناصر و دیگران
الف. در آیات قرآن مجید افراد یا گروه های مختلفی بالخصوص به عنوان کسانی که همیشه در عذاب جهنم خواهند بود و مخلد در آتش هستند نام برده شده است از جمله:
1- کافران اعم از منکران خدا یا عالم آخرت یا مشرکان و تکذیب کنندگان آیات الهی و یا دشمنان خدا و پیامبر(ص) یا افراد مرتد (آل عمران، 116 – اعراف 36 – بینه، 6 – توبه، 17 – بقره، 217 – آل عمران، 88 – فصلت، 28).
2- منافقان (نسا، 140 – مجادله، 17).
3- آنها که غرق در گناهند و گناه سراسر وجودشان را احاطه کرده است (بقره، 81 – یونس، 27).
4- قاتلان و جانیان (مرتکبان قتل عمد) (نسا، 93).
5- رباخواران (بقره، 275).
6- ظالمان و ستمگران (شوری، 42، 44، 45 – حشر، 17).
7-کسانی که میزان اعمالشان در قیامت سبک و بی ارزش باشد (مؤمنون، 102 و 103 – کهف، 105).
8- گنهکاران و سرپیچی کنندگان از دستورات خدا و رسول(ص) (جن، 23 – نساء، 14، زخرف، 74).
اما آنچه که در جمع بندی بین آیات مذکرو و سایر ایات قرآن و نیز به ملاحظه روایات می توان گفت همان کلام شیخ مفید که از بزرگان و اعلام فقها و متکلمین شیعه است. ایشان در کتاب «اوایل المقالات» می فرماید: تمام علمای اتفاق نظر دارند که تهدید به خلود در آتش مخصوص کفار است و کسانی از اهل نماز که دارای ایمان به خدا و اقرار به واجبات او دارند، هرگاه مرتکب گناهی بشوند شامل نمی شود» (اوایل المقالات، مطبوعات داوری، ص 53).
قرائن فراوانی در خود آیات مذکور و نیز سایر آیات قرآن وجود دارد که نشان می دهد آیات مذکور، ناظر به کسانی است که گناهشان منتهی به کفر و انکار مبدأ یا معاد یا نبوت یا ضروریات دین می شود از جمله دین که «کأنما اغشیت وجوههم قطعا من اللیل مظلما؛ گویی صورت های آن ها با پاره ای شب تاریک پوشانده شد» (یونس، آیه 27).
با توجه به توصیف کافران به این وصف در آیات 40 تا 42 سوره عبس، شاهد بر این است که مقصود از این گنهکاران همان کافرانند.
اضافه بر آیه 10 سوره روم و روشن تر از آن، آیه 48 و 116 سوره نساء که می فرماید: «ان الله لا یغفر أن یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء؛ تنها مشرکان (و کافران که ملحق به مشرکان هستند) قابل بخشش نیستند و طبعا در جهنم خلود دارند ولی گنهکاران دیگر قابل بخشش و آمرزش اند». پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازی، ج 6، ص 491 – 496).
ب. کسی که وارد بهشت می شود از آنجا بیرون نمی شود. (در مورد بهشت آدم(ع) بحث است که بهشت دنیوی بوده یا اخروی) ولی ممکن است شخصی از جهنم بعد از مدتی خارج شود.
ج. گناهان انسان دو قسم است: 1. صغیره 2. کبیره(بزرگ)(ر.ک: گناهان کبیره، دو جلد، آیه الله دستغیب شیرازی).
گناهان صغیره را خداوند می بخشد اما در مورد گناهان کبیره اختلاف نظر وجود دارد.
وعیدیه که گروهی از خوارج می باشند نظرشان این است که مرتکب گناهان کبیره برای همیشه در جهنم می ماند و از آن خارج نمی شود.
ولی از نظر دیدگاه شیعیان و بسیاری از علمای معتزله و اشاعره (دو گروه از فرقه کلامی اهل سنت) عذاب کسی که کبیره را مرتکب شده است (و موفق به توبه نشده و یا شفاعت او را نجات نداده) دائمی نیست بلکه بعد از مدتی از جهنم خارج می شود.(کشف المراد، علامه حلی، قم: جامعه مدرسین، ص 414).
با توجه به نکات پیش گفته باید گفت اگر شیعه گناهی انجام داده باشد و توبه نکرده باشد، و زمینه در او نباشد که مشمول شفاعت شود، ممکن است وارد جهنم شود و مدتی در آنجا بماند و پاک شود، ولی اگر اصل توحید را تا آخرین لحظه حفظ کرده و به شرائط شیعه گری پای بند بوده(توحید صدوق، قم: جامعه مدرسین، ص 19، حدیث 6و 7و 13و 17).
ولی با این حال گناهانی مرتکب شده است ممکن است در عالم برزخ برخی عذاب هایی داشته باشد ولی در روز قیامت شفاعت اهل بیت او را نجات دهد و وارد جهنم نشود.
علامه حلی برای نجات مؤمنان از جهنم دو دلیل اقامه نموده است:
1. انسانی که هم ایمان و عمل صالح دارد و هم گناه، به خاطر ایمان و عمل خویش مستحق پاداش است و به خاطر انجام گناهش مستحق عذاب است و در نتیجه اگر اول وارد بهشت شود برای دریافت پاداش اعمال و بعد جهنم رود درست نیست (چنان که در مقدمه سوم بیان شد که) به اتفاق مسلمین کسی از بهشت آخرتی خارج نمی شود و اگر برعکس شود که اول جهنم رود [در صورتی که شفاعت او را نجات ندهد] و بعد از مدتی وارد بهشت شود این مشکلی ندارد و مورد نظر ما می باشد، صورت سوم این است که عذاب و پاداش با هم باشند که این امکان ندارد و محال است، تنها راه همان راه دوم است.
2. دلیل دوم این است که بر خداوند قبیح است که بنده خود را به خاطر یک خطا و یا چند خطا که از او سر زده، با این که ایمان و عمل صالح دارد برای همیشه در جهنم نگهدارد و با کسی که در تمام عمر مشرک و کافر بوده است یکجا عذاب نماید و امر قبیح و زشت نسبت به خداوند محال است و از او صادر نمی شود.(کشف المراد، همان، ص 414).
در نتیجه ممکن است اگر شیعه از گناه خویش توبه نکند و شفاعت و دستگیری او را نکند مدتی در جهنم بماند و بعد از پاک شدن نجات یابد.
در باره اقسام کافران و چگونگى محاکمه آنها در قیامت توجه شود:
1) کفارى که جاهل قاصرند و نتوانسته اند راه حقیقت و ایمان را – آن چنان که باید – دریابند و از همین رو در کفر خود فرومانده اند. این گروه در قرآن «مرجون لامر الله» معرفى شده اند و بعید نیست نسبت به اعمال صالح خود – در صورتى که با انگیزه هاى خائنانه همراه نباشد و مثلا بر اساس عواطف پاک انسانى و نوع دوستى باشد – به گونه اى متناسب حالشان پاداش داده شوند. و در صورتی که حق پذیر و دارای قلب سلیم باشند ولی در دنیا به حق دسترسی نداشته اند؛ در صحنه قیامت حق بر آنها عرضه می شود و پس از اعتراف به این که آنچه به دنبالش بودند همین است چه بسا قابلیت راهیابی به بهشت را نیز پیدا می کند.
2) دسته دیگر معاندان و مکابران حق ستیزند. یعنى کسانى که راه حق برایشان آشکار بوده یا مى توانستند به خوبى آن را باز شناسند و ایمان آورند ولى در برابر راه خدا از روى عمد و علم به مبارزه و پیکار برخاسته و بر گمراهى خود تعصب و لجاجت ورزیده اند. این گروه به کلى حسن فاعلى را از دست داده اند و گرفتار چنان ظلم عظیمى گشته اند که هیچ عمل نیکى برایشان سودمند نیست. از این رو قرآن مجید درباره آنان مى فرماید: «فلانقیم لهم یوم القیامة وزنا؛ در قیامت براى آنان میزان سنجش کردار قرار نمى دهیم» کهف، آیه 105). زیرا وضع آنان بدتر از آن است که این اعمال جزئى برایشان سودمند افتد.
اولا: چه دلیلى هست که ادیسون به جهنم مى رود؟ جهنم مخصوص کسانى است که از روى علم و عمد با حق وحقیقت مخالفت نموده و یا با امکان شناخت و پیروى راه حق از آن سرباز زده اند. لیکن ما نمى دانیم ادیسون جزوکدامین دسته است
ثانیا: پاداش هر کس متناسب با انگیزه هایى است که بر اساس آن تلاش نموده و خواست هایى که در جستجوى آن بوده. بنابراین اگر ادیسون براى رضاى خدا و خدمت به خلق او تلاش نموده پاداش او با خداست ولى اگر اصلا هدف او اشتهار نام آورى و … باشد در واقع براى خدا و آخرت خویش کارى نکرده تا خداوند به او پاداشى دهد بلکهپاداشش همان اشتهار و نام آورى خواهد بود. همچنانکه در این دنیا پاداش عمل هر کسى به عهده کسى است که براىاو کار کرده نه دیگرى.
ثالثا: خدمات علمى و تکنیکى خدمت صرف نیست بلکه دو وجهى است و در پناه آن هزاران خیانت و بلا براىبشریت نیز پدید مى آید. در این جا ممکن است گفته شود که مخترع و دانشمند مسئول این امور نیست زیرا قصد اوخدمت است و بس. گوئیم البته در مواردى چنین است لیکن از این جا همان نکته پیش به دست مى آید که ملاک ارزشکار دانشمند همان نیات و مقاصد اوست و اسلام بر این مساله تاکید ورزیده «که اعمال آدمیان بر اساس نیاتشانمحاسبه مى شود».
رابعا: تصور عامیانه و خام این است که ابتکارات اختراعات و پیشرفتهاى علمى را تماما منسوب به شخص مخترع و دانشمند مى دانند در حالى که این نگرش هم از چشم انداز جامعه شناسى علم نادرست است و هم از نظردینى.
الف) از نظر جامعه شناسى علم، علم هویتى جمعى و تاریخى دارد ور شد آن متعلق به تمام بشریت و همه ادوار است یعنى عوامل گوناگونى درپویایى آن نقش داشته و زمینه هاى ایجاد جرقه اى در ذهن دانشمند را پدید مى آورد و تلاشها و مطالعات شخص دانشمند جزئى از هزارانمقوله موثر در رشد دانش است.
ب ) در چشم انداز دینى نیز عوامل اشاره شده در بالا خلاقیت ذهنى عالم و مبتکر ما توان و اراده وى و هر امر موثر دیگر همه و همه از آن خداونداست و اگر او استعداد کافى سلامت و دیگر شرایط لازم را در اختیار وى قرار ندهد به نتیجه اى نخواهد رسید. البته این نافى اختیار و تلاشخود شخص نیست، لیکن باید توجه داشت که جهت انتساب این امور به خداوند بسیار قوى تر از جهت انتساب به شخص عالماست.
مسأله قبولى اعمال مطلبى است و پاداش مناسب داشتن مطلب دیگر, به همین جهت مشهور در مـیـان دانـشمندان اسلام این است که مثلا نماز بدون حضور قلب و یا با ارتکاب بعضى از گناهان مـقـبـول درگـاه خـدا نیست با اینکه مى دانیم چنین نمازى شرعا صحیح است, و اطاعت فرمان خـداست و اطاعت فرمان خدا بدون پاداش نخواهد بودبنابراین قبول عمل همان مرتبه عالى عمل است , پس اگر خدمات انسانى و مردمى با ایمان همراه باشد عالی ترین محتوا را خواهد داشت ولى در غیر این صورت بکلى بى محتوا و بى پاداش نخواهد بود. در مورد ورود در بهشت نیز چنین است که پاداش عمل لازم نیست منحصرا ورود در جنت باشد. تفسیر نمونه ج 10 ص 317، مکارم شیرازى – ناصر و دیگران