طلسمات

خانه » همه » مذهبی » صادق الوعد در قرآن

صادق الوعد در قرآن


صادق الوعد در قرآن

۱۳۹۵/۰۶/۱۳


۲۲۷۶ بازدید

سلام ببخشید آیا در قران صادق الوعد به حضرت اسماعیل(ع) فرزند حضرت ابراهیم(ع) گفته شده یا به اسماعیلی که فرزند حزقیل بوده است؟

پرسشگرمحترم با سلام وتشکرازارتباطتان بااین مرکز.بایدعرض کرد: خداوند در قرآن می فرماید: «و اذکر فی الکتب إسمعیل إنه کان صادق الوعد و کان رسولا نبیا* و کان یأمر أهله بالصلوة و الزکوة و کان عند ربه مرضیا؛ در این کتاب اسماعیل را یاد کن وی درست وعده، و فرستاده ای پیامبر بود و کسان خود را به نماز خواندن و زکات دادن وادار می کرد و نزد پروردگار خویش ‍ پسندیده بود.» (مریم/ 54- 55) داستان اسماعیل بن حزقیل پیغمبر جز در این دو آیه در جایی دیگر نیامده، تازه این دو آیه هم بنا به یک تفسیر مربوط به او است، و بنابر آن خدای سبحان او را به ثنای جمیلی ستوده و صادق الوعد و آمر به معروف و مرضی درگاه خویش خوانده و فرموده که: او رسولی نبی بوده است. در دو آیه قبل از این آیات، خداوند داستان ابراهیم و اسحاق را ذکر فرموده و سپس نام موسی و هارون را برده و بعد این آیه است. این خود شاهدی است بر این که اسماعیل صادق الوعد فرزند ابراهیم نبوده وگرنه مناسب آن بود که نام او نیز دنبال نام ابراهیم و قبل از نام موسی برده شود، نه بعد از آن.داستان اسماعیل در روایات
در علل الشرایع به سند خود از ابن ابی عمیر و محمد بن سنان، از شخصی که نام برده، از امام صادق (ع) روایت کرده که «اذکر فی الکتاب اسمعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولا نبیا؛ اسماعیل فرزند ابراهیم نیست بلکه پیغمبری دیگر از انبیاء بوده که خدای عز و جل به سوی قومش مبعوث نمود، و مردمش او را گرفته و پوست سر و رویش را کندند، پس فرشته ای نزدش آمده گفت: خدای عز و جل مرا نزد تو فرستاد تا هر امری داری اطاعت کنم، گفت: من باید به دیگر انبیاء اقتداء داشته و آنان را اسوه خود قرار دهم.» این معنا را به سند خود از ابوبصیر از امام صادق (ع) نیز روایت کرده که در آخر آن آمده: «من باید حسین (ع) را اسوه خود قرار دهم.»
در حدیثی است که خداوند او را برای هدایت قوم خوش به نبوت مبعوث فرمود و قوم وی در صدد آزارش برآمده و پوست صورت و سرش را کندند. خدای تعالی فرشته ای را به کمک وی فرستاد و آن فرشته نزد وی آمد و بدو گفت: «خدای بزرگ مرا به یاری تو فرستاده، اکنون بگو که تا با این مردم چه کنم؟» اسماعیل فرمود: «مرا به کمک تو نیازی نیست و من در این مصیبت از سایر پیغمبران الهی پیروی کرده و صبر می کنم.»
در کتاب عیون به سند خود از سلیمان جعفری، از امام رضا (ع) روایت کرده که فرمود: «هیچ می دانی چرا اسماعیل را صادق الوعد خواندند؟» عرض کردم: «نه، نمی دانم.» فرمود: «با مردی وعده کرده بود، در همان موعد در آنجا حاضر شده تا یک سال به انتظارش نشست.»
این معنا در کافی از ابن ابی عمیر از منصور بن حازم و از امام صادق (ع) روایت شده در مجمع نیز آن را بدون ذکر سند از آن جناب نقل کرده است. و در تفسیر قمی در ذیل آیه «واذکر فی الکتاب اسمعیل انه کان صادق الوعد» آمده که امام فرمود: «اسماعیل وعده ای داده بود و یک سال منتظر دوستش نشست، و او اسماعیل پسر حزقیل بود.» وعده ای که آن جناب داده بوده مطلق بوده است، یعنی مقید نکرده که یک ساعت یا یک روز یا فلان مدت در آنجا منتظر می مانم، به همین جهت مقامی که از صدق و درستی داشته اقتضاء کرده که به این وعده مطلق وفا کند، و در جائی که معین نموده، بایستد تا رفیقش بیاید. صفت وفاء مانند سایر صفات نفسانی از حب، اراده، عزم، ایمان، ثقه و تسلیم دارای مراتب مختلفی است که بر حسب اختلاف مراتب علم و یقین مختلف می شود، همانطور که یک مرتبه از ایمان با تمامی خطاها و گناهان می سازد که نازلترین مراتب آن است، و از آن به بعد مرتبه به مرتبه رو به تزاید و صفا نهاده تابه جایی می رسد که از هر شرک خفی خالص می گردد، و دیگر قلب به چیزی غیر از خدا تعلق پیدا نمی کند، حتی التفاتی هم به غیر خدا نمی نماید، که این اعلا مراتب ایمان است، همچنین وفای به عهد هم دارای مراتبی است، یکی از مراتبش وفای قولی است، مثل اینکه قول بدهد که یک ساعت یا دو ساعت فلان جا منتظر بایستد، تا کار لازمتری پیدا شده او را از بیشتر ایستادن منصرف کند.
این یک مرتبه از وفاء است، که عرفا آن را وفاء می خوانند، و از این مرتبه بالاتر این است که آنقدر بایستد تا عادتا از برگشتن طرف ناامید شود و اطلاق وعده را به یاس مقید سازد، و از این هم بالاتر اینکه اطلاق آن را حفظ نموده اینقدر بایستد تا طرف برگردد هر چند که طولانی شود، پس نفوس قوی که مراقب قول و فعل خود هستند هیچ وقت قولی نمی دهند مگر قولی که طاقت عمل به آن را داشته باشند و بتوانند با عمل آن را تصدیق کنند و همینکه از زبانشان در آمد دیگر هیچ چیز از انفاذ آن بازشان نمی دارد. و در روایت آمده که رسول خدا (ص) به یکی از اصحاب خود وعده داد که نزد خانه کعبه منتظرش می باشد تا او برگردد، ولی آن مرد در پی کار خود رفته فراموش کرد برگردد، رسول خدا (ص) سه روز در آنجا منتظر ماند تا خبر به آن مرد رسید، به مسجد آمده عذرخواهی کرد. آری این مقام صدیقین است که هیچ سخنی نگویند مگر آنکه بدان عمل کنند.
دیدگاههای مختلف در مورد اسماعیل در این آیات
در مورد اسماعیل (ع) ذیل آیه شریفه اختلاف شده، که آیا قرآن کریم سخن از یک اسماعیل به میان آورده، که فرزند ابراهیم خلیل (ع) است؟ یا علاوه بر وی از اسماعیل فرزند حزقیل نبی (ع) نیز سخن گفته است؟ از این رو دو دیدگاه ابراز شده است:
1 – در هر جای قرآن که نام اسماعیل (ع) آمده است مقصود فرزند ابراهیم (ع) است.
2 – مقصود از اسماعیل «صادق الوعد» در آیه فوق و آیه بعدش فرزند حزقیل نبی (ع) است که از انبیاء بنی اسرائیل محسوب می شوند اما در بقیه موارد ذکر نام اسماعیل بر فرزند ابراهیم (ع) دلالت دارد، و تنها در همین آیه از فرزند حزقیل سخن گفته است.
دیدگاه های مفسرین
گروه بسیاری از مفسران و به ویژه مفسران اهل سنت و مورخان آن ها معتقدند که وی همان اسماعیل فرزند ابراهیم است و مسعودی نیز همین را نقل کرده اما در چند روایت از روایات شیعه، او را پیغمبر دیگری دانسته و فرموده اند که او اسماعیل بن حزقیل بوده است. به هر حال بین مفسرین اخلاف نظر است:
الف – دیدگاه طبرسی در مجمع البیان
طبرسی در مجمع البیان می فرماید «مقصود از اسماعیل صادق الوعد فرزند ابراهیم (ع) است که از ویژگی هایش این بود که وقتی به چیزی وعده می داد به آن وفا می کرد و هرگز از آن تخلف نمی ورزید چنان که از ابن عباس نقل می کنند که حضرت اسماعیل به شخصی وعده داد که در مکانی منتظرش بماند تا بیاید، آن شخص فراموش کرد قرارش را اما اسماعیل بنابر قولی سه روز و بنابر قولی یک سال آنجا ماند تا آن مرد بیاید، از این رو به صادق الوعد شهرت یافت. و نیز گفته شده مقصود از اسماعیل صادق الوعد فرزند حزقیل نبی است که قومش پوست سر و صورت او را کندند، و خداوند او را مخیر کرد بین تقاضای عذاب برای قوم یا عفو آنها، لکن وی تقاضای عذاب برای قومش نکرد بلکه راضی به رضای خدا شد و کار آنها را به خدا واگذار نمود و راضی به رضای خدا شد.»
اما در جوامع الجامع می فرماید: «اسماعیل فرزند ابراهیم است که این ویژگی را داشت که به هر چیزی وعده می کرد بدان وفادار می بود و ذکر اسماعیل به این ویژگی اگرچه دیگر انبیاء هم نیز چنین بودند. یا به خاطر شرافت و تکریم از اوست، و یا به خاطر این است که او نفس خود را در ماجرای ذبح به صبر وعده داد و فرمود: ستجدنی ان شاءالله من الصابرین؛ اگر خدا بخواهد مرا از صابران خواهی یافت. (صافات/ 102) و به وعده اش وفا نمود.»
ب – دیدگاه علامه طباطبایی در المیزان
علامه طباطبایی در المیزان می فرماید: «مفسرین در اینکه اسماعیل صادق الوعد کیست؟ اختلاف کرده اند، لکن بیشتر آنها گفته اند او فرزند ابراهیم خلیل (ع) است. اما بعضی دیگر گفته اند: اسماعیل صادق الوعد فرزند حزقیل نبی و یکی از انبیای بنی اسرائیل بوده است زیرا اسم او در کنار نام اسحاق و یعقوب ذکر نشده است، در مقابل این دلیل گفته شده اینکه نام اسماعیل در اینجا در کنار نام اسحاق و یعقوب نیامده برای این بوده است که نسبت به خصوص او عنایتی وجود داشته از این رو بدون نام آنها ذکر شده است.» علامه این دلیل را صحیح نمی داند و می فرماید «اگر این حرف درست باشد جا داشت که نام وی بعد از نام ابراهیم و قبل از داستان موسی ذکر می شد و حال آنکه بعد از داستان موسی ذکر شده.» علامه سپس چنین ادامه می دهد که داستان اسماعیل بن حزقیل جز در این دو آیه (مریم/ 54- 55) (که در آن شک و تردید کرده اند) در جای دیگری از قرآن نیامده، البته ذیل آیه مذکور روایاتی نقل شده که مقصود از اسماعیل فرزند حزقیل است نه فرزند ابراهیم خلیل (ع).
ج – دیدگاه آیةالله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه
مکارم در تفسیر نمونه می فرماید: «در این آیه شریفه و آیه بعد از آن پنج صفت از صفات برجسته اسماعیل بزرگترین فرزند ابراهیم (ع) به میان آمده است و یاد ابراهیم را با یاد فرزندش اسماعیل، و برنامه هایش را با برنامه های او تکمیل می کند که می تواند برای همگان این ویژگی ها و این شخصیت الگو باشد.»
د – دیدگاه مؤلف قاموس قرآن
مؤلف قاموس قرآن می فرماید: «اسماعیل نام دو نفر از پیامبران است، اسماعیل پسر ابراهیم خلیل (ع)، و اسماعیل پسر حزقیل که از انبیاء بنی اسرائیل بوده است. اما بعضی اسماعیل را یک نفر دانسته اند که همان فرزند ابراهیم (ع) است و معتقدند اسماعیل صادق الوعد در آیه 54 مریم همان اسماعیل فرزند ابراهیم (ع) است و متصف شدنش به صادق الوعد احتمالا بدین جهت است که او به پدرش در ماجرای ذبح قول داد که بر مأموریت ذبح صبر نماید و به وعده اش عمل کرد تا پای جان.» مؤلف قاموس سپس می فرماید: «اما با استمداد از آیات قرآن خواهیم دید که اسماعیل نام دو پیامبر است زیرا اسماعیل فرزند ابراهیم معمولا نامش در کنار نام ابراهیم و اسحاق و یعقوب آمده مانند آیات: 125، 127، 133، 136، 140 سوره بقره و 84 آل عمران و 163 نساء و 39 ابراهیم. اما اسماعیل صادق الوعد نه تنها در کنار ابراهیم و اسحاق و یعقوب ذکر نشده بلکه در ردیف انبیاء بنی اسرائیل آمده است مانند آیه 86 انعام و 85 انبیاء و 48 ص و 54 مریم، پس این نحوه ذکر نام از اسماعیل مؤید دو شخص است نه یک نام. به علاوه در جایی از قرآن اسماعیل را فرزند ابراهیم و یعقوب خوانده در حالی که اسماعیل فرزند ابراهیم عموی یعقوب است پس باید اسماعیل دیگری باشد که فرزند یعقوب باشد. علاوه بر سیاق آیات در تفسیر برهان ذیل آیه انه کان صادق الوعد هشت روایت ذکر کرده است که اسماعیل صادق الوعد به غیر از اسماعیل فرزند ابراهیم است.»
در ادامه قاموس می گوید راجع به اسماعیل پسر ابراهیم خلیل (ع) در قرآن کریم آیاتی (بقره/ 136، آل عمران/ 84، نساء/ 163) دال بر پیامبر بودن اوست و آیاتی (بقره/ 127) شرکت او با ابراهیم (ع) در بنای کعبه را ذکر می نماید و آیاتی (صافات/ 102- 108) که مسئله قربانی شدن او را بیان می فرماید اما در مورد اسماعیل صادق الوعد سه مرتبه نامش همراه با ادریس و یسع ذکر شده و نیز در سوره مریم 54 و 55. و نیز از آیه 55 استفاده می شود که وی تنها بر خانواده خود مبعوث شده است، و بنابر نظر دیگری او بر قوم خود مبعوث شده است.
نتیجه
با توجه به فرمایش مجمع البیان و المیزان و تفسیر نمونه نام اسماعیل در آیات شریفه قرآن بر فرزند ابراهیم (ع) دلالت دارد اگرچه بر اساس روایاتی بعضی از مفسرین آیه شریفه 54 و 55 سوره مریم را به اسماعیل فرزند حزقیل مربوط دانسته اند اما راجع به آیات دیگر چنان که ذکرش گذشت و در مباحث آتی نیز بحث خواهد شد بدون شک مقصود اسماعیل فرزند ابراهیم خلیل (ع) است. حتی آیه مورد اختلاف را نیز ما در ردیف آیاتی که در مورد اسماعیل فرزند ابراهیم (ع) است ذکر نموده ایم چنانچه در بعضی تفاسیر چنین کرده اند. بنابراین بدون در نظر گرفتن اختلاف (در یک مورد) دوازده مرتبه نام حضرت اسماعیل فرزند ابراهیم خلیل (ع) در قرآن کریم ذکر شده است.
_________________________________
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 14 صفحه 85 – 87
عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم
حسین فعال عراقی- داستانهای قرآن و تاریخ انبیا در المیزان
سیدهاشم رسولی محلاتی- تاریخ انبیاء
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 6 صفحه 518
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 3 صفحه

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد