خانه » همه » مذهبی » صبر از دیدگاه دین اسلام

صبر از دیدگاه دین اسلام


صبر از دیدگاه دین اسلام

۱۳۹۳/۰۹/۱۸


۳۰۴۱ بازدید

صبر در لغت به حبس، امساک و در محدودیت قرار دادن اطلاق می­گردد؛[۱] و در اصطلاح علم اخلاق به حفظ نفس از اضطراب، اعتراض و شکایت و همچنین به آرامش و طمأنینه گفته می‌شود.[۲] صبر موارد مختلفی دارد، از جمله:

صبر در لغت به حبس، امساک و در محدودیت قرار دادن اطلاق می­گردد؛[1] و در اصطلاح علم اخلاق به حفظ نفس از اضطراب، اعتراض و شکایت و همچنین به آرامش و طمأنینه گفته می‌شود.[2] صبر موارد مختلفی دارد، از جمله: صبر در خوداری از سخن گفتن را “کتمان” و صبر در اجتناب از خوردن و آشامیدن را “صوم (روزه)” گویند.[3]

صبر از دیدگاه قرآن

انسان و محل زندگی او به نحوی آفریده شده که با آفات، کمبودها، موانع و مصیبتهای فراوانی همراه است و همیشه آفات و مصائبی در اموال، عزیزان، دوستان و… در کمین نعمتهاست که موجب از دست دادن آنها می‌شود؛ از سویی دیگر انسان در معرض حملات شدید تمایلات نفسانی است که همه­ی این موارد ابزار آزمایش انسان توسط خدای متعال به شمار می­آیند:[4]
«وَ نَبْلُوَکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُون »[5]
«و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش مى کنیم و سرانجام بسوى

ما بازگردانده مى شوید!»

در این میان تنها کسانی از میان موانع و مشکلات، سلامت به مقصد می­رسند که با صبر، به قضای الهی راضی شده و تمایلات نفسانی را حبس نموده، و تسلیم امر خداوند گشتند. مصائب گوناگون آنان را از شکر، اطاعت و عبادت خداوند باز­ نداشته و با وجود تمام مشکلات، خود را به انجام وظایف الهی وادار سازند.[6]
خداوند در قرآن کریم در موارد مختلف به شکلهای گوناگون به این موضوع پرداخته و انسانها را با جایگاه و ارزش صبر آشنا ساخته است؛ همچنین به صابرین همراهی و یاری خود را در مراحل سخت زندگی، وعده­ داده و نعمت‌های ویژه‌ای عنایت کرده است:[7]
«وَ بَشِّرِ الصَّابِرین… أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ

وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُون »[8]
«بشارت ده به استقامت کنندگان!… اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدایت یافتگان!»

واژه­ی صبر و مشتقات آن 103 بار در قرآن به کار رفته که نشان از اهمیت ویژه­ی این حرکت اخلاقی از دیدگاه دین مبین اسلام و قرآن کریم دارد.

اقسام صبر

صبر در یک تقسیم‌بندی کلی به دو قسم تقسیم می‌شود:

1. صبر بدنی

صبر بدنی در مقابل مشقت‌هایی است که بر بدن و جسم انسان وارد می‌شود. این صبر یا با عمل تحقق می‌یابد، مثل قیام به عبادات مشکل، یا با تحمل و استقامت، مثل صبر بر کتک‌های شدید، امراض بزرگ و جراحات هولناک، که قرآن کریم درباره­ی صبر ایوب نبی در برابر امراض و مصیبتهایش این‌گونه از او یاد می­کند:

«وَاذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ …

إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا»[9]
«و به خاطر بیاور بنده ما ایّوب را، هنگامى که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است … ما ایوب را شکیبا یافتیم.»

حضرت ایوب(ع) یکی از انبیاء بزرگ الهی است که دارای مال و فرزندان فراوان و بسیار اهل بخشش بود. او مورد امتحانهای سخت الهی قرار گرفت؛ اموال او از بین رفت، فرزندان او هلاک شدند، بدن او دچار امراض سخت شد؛ اما او در برابر کوه مصائب و مرضهای شدیدی که بر او وارد شد، صبر نمود و هیچ شکایتی نکرد؛ لذا به عنوان اسوه و الگوی صبر شناخته شد.[10]

2. صبر نفسی

یکی از اقسام صبر، صبر در مقابل شهوات نفسانی است که قرآن این‌گونه بیان کرده است:

«فَأَمَّا مَنْ طَغى وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا… وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ

وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى… »[11]
«امّا آن کسى که طغیان کرده، و زندگى دنیا را مقدّم داشته … و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد…»

این آیه به دو گروه از انسانها اشاره دارد که یک گروه از آنها در مقابل هوای نفس خود سر فرود آورده و در مقابل زرق و برق آن، صبر خود را از کف داده؛ اما گروه دیگر به خاطر ترس از مقام پروردگار خویش، نفس خویش را حبس نموده و صبر را پیشه‌ی خود می‌سازد.[12]

انگیزه­ی صبر

از نظر قرآن، صبر در صورتی ارزشمند است که به قصد تقرب و برای کسب رضای الهی باشد که خداوند صاحبان عقل را چنین ستوده است:

«إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْباب … وَالَّذینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ…

أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّار»[13]
«تنها صاحبان اندیشه متذکّر مى شوند… و آنها که بخاطر ذات (پاک) پروردگارشان شکیبایى مى کنند و نماز را برپا مى دارند… پایان نیک

سراى دیگر، از آن آنهاست »

این آیه به صفات اولوالالباب اشاره نموده که یکی از این صفات صبر بر مصائب در راه کسب رضای الهی است.[14]

مراتب صبر

بنابر روایات نقل شده از پیامبر اکرم(ص)، صبر دارای مراتب سه­گانه است:[15]
1. صبر بر مکروهات و مصایب

شکیبایی انسان در برابر حوادث تلخ و ناگوار مثل خسارات مالی، مرگ عزیزان، بیماری و… از جمله­ی مراتب صبر است که قرآن کریم از آن این‌گونه یاد کرده است:

«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ

وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرین الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ

قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون »[16]
«قطعاً همه‌ی شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مالها و جانها و میوه ها، آزمایش مى کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان! آنها که هر گاه مصیبتى به ایشان مى رسد، مى گویند: ما از آنِ خدائیم

و به سوى او بازمى گردیم!»

در این آیه خداوند، به کسانی که در برابر مصایب و مکروهات، صبر پیشه کرده­اند، بشارت می­دهد؛ چراکه آنان مالکیت حقیقی را از آن خدا می­دانند و او را صاحب حق هرگونه تصرفات در عالم به حساب می­آورند؛ پس به‌طور قطع چنین کسی از وارد شدن مصایب و مشکلات متأثر نمی­گردد.[17]

2. صبر بر طاعت

تکالیفی که خدای متعال بر عهده‌ی بندگان قرار داده، با دشواری­هایی همراه است؛ لذا ممکن است انسان به خاطر دشواری در انجام آن کوتاهی کرده و آن را ترک کند؛ از این رو قرآن کریم انسانها را به صبر بر امتثال وظایف دینی توصیه کرده است:[18]
«رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبادَتِه »[19]
«همان پروردگار آسمانها و زمین، و آنچه میان آن دو قرار دارد!

او را پرستش کن و در راه عبادتش شکیبا باش!»

3. صبر در معصیت

بالاترین مرحله از صبر، صبر بر معصیت است و آن ایستادگی در برابر شعله‌های سرکش شهوات و هیجان‌های برخاسته از هوی و هوس و یا مقامات دنیوی است؛ چراکه بیشتر انسان‌ها در برابر فقر و گرفتاری طغیان نمی‌کنند؛ ولی وقتی خدا مقام، پول و صحّت بدن بدهد، آن وقت خیلی سخت است که خودش را سالم نگه دارد و صبر پیشه کند و این نعمت موجب غفلت و معصیت او نگردد. از این قسم به صبر بر نعمت نیز تعبیر می­کنند.[20] قرآن کریم در این­باره می­فرماید:

«وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی

إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ إِلاَّ الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات »[21]
«و اگر بعد از شدّت و رنجى که به او رسیده، نعمتهایى به او بچشانیم، مى گوید: مشکلات از من برطرف شد، و دیگر باز نخواهد گشت! و غرق شادى و غفلت و فخرفروشى مى شود… مگر آنها که (در سایه‌ی ایمان راستین،) صبر و استقامت ورزیدند و کارهاى شایسته انجام دادند.»

صبر در برابر معصیت­ها و هوای نفس آنقدر عظیم است که حتی یوسف نبی(ع) نیز خود را از شرّ آن ایمن ندانسته و به خدا پناهنده می­شود:[22]
«وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی »[23]
«من هرگز خودم را تبرئه نمى کنم، که نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر مى کند، مگر آنچه را پروردگارم رحم کند!»

یوسف(ع) فرزند یعقوب نبی(ع) که در کودکی مورد حسد برادران خود قرار گرفت و با بی­رحمی او را در چاه انداختند، سپس به بهایی اندک فروختند؛ و در مصر نیز به دلیل ردّ درخواست نامشروع همسر عزیز مصر و دیگر زنان مصری، سالها به زندان افتاد، اما در برابر همه‌ی این مصائب صبر پیشه کرد و بر خدا توکل نمود.[24]

مصادیق صبر و صابران

در قرآن کریم مصادیق زیادی برای صبر و صابران ذکر شده که به برخی از آنها اشاره می­گردد:

1. صبر و پایداری انبیاء(ع)

قرآن کریم سرگذشت پیامبران الهی را به عنوان الگوی صبر و استقامت بیان نموده و می‌فرماید:

«وَکَأَیِّن مِّن نَّبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ

فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ مَا ضَعُفُواْ وَ مَااسْتَکَانُواْ…»[25]
«چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنها جنگ کردند، آنها هیچ‌گاه در برابر آنچه در راه خدا به آن می‌رسیدند، سست نشدند، و ناتوان نگردیدند و تن به تسلیم ندادند…»

خداوند در این آیه برای تشویق و ترغیب مؤمنان به سوی جهاد، از سرگذشت پیامبران گذشته و صبر و پایداری آنان در راه خدا و تحمل سختی­های جدال با دشمنان خبر می­دهد، تا مؤمنان از آنان سرمشق بگیرند و در مقابل مشقّات جنگ، سست نشوند.[26]

2. صبر مجاهدان

یکی از مصادیق بارز صبر، صبری است که مجاهدان در راه خدا در میادین نبرد حق، علیه باطل از خود نشان داده­ و با صبر خود بر دشمن غلبه نموده­اند:

«کَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ»[27]
«چه بسیار گروه اندکی که به یاری و اذن خدا بر گروه بسیاری

غلبه کرده است و خداوند با صابران است.»

این آیه به خوبی نشان می­دهد که آنچه در جهاد با دشمن اهمیت دارد، زیادی تعداد نفرات نیست؛ بلکه ایمان به یاری خدا و صبر در برابر مشکلات جهاد است که نتیجه‌ی ­جنگ را تعیین می­کند.[28]

3. صبر در برابر دسیسه­ها

صبر در برابر دسیسه­های دشمنان از دیگر مصادیق صبر است که قرآن کریم از آن یاد نموده و مؤمنان را به آن سفارش کرده است:

«إِن تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِن‌تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُواْ بِهَا

وَ إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَیَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئًا»[29]
«اگر نیکی به شما رسد، ناراحت می‌شوند و اگر حادثه‌ی ناگواری برای شما رخ دهد، خوشحال می‌گردند؛ اما اگر (در برابر آنها) استقامت و پرهیزکاری پیشه کنید، نقشه‌های (خائنانه‌ی) آنها به شما زیانی نمی‌رساند.»

خداوند در این آیه به مؤمنان آموزش می­دهد که با مسلّح شدن به صبر و تقوا هیچ­گونه آسیبی از ناحیه‌ی دشمنان به آنها کارساز نخواهد شد؛ چراکه با این سلاح از تصمیم­های عجولانه پرهیز نموده و به درستی تدبیر می­نمایند و این چیزی جز محفوظ ماندن از کید دشمنان نیست.[30]

4. صبر در برابر تکذیب کنندگان

از مواردی که قرآن کریم برای تشویق و ترغیب به روحیه­ی صبر از آن یاد نموده، ذکر صبر و شکیبایی انبیاء گذشته در برابر تکذیب کفار عصر خود می­باشد:

«قَدْنَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لایُکَذِّبُونَکَ… وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِکَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا کُذِّبُواْ وَ أُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا»[31]
«ما مى دانیم که گفتار آنها، تو را غمگین مى کند، ولى (غم مخور! و بدان که) آنها تو را تکذیب نمى کنند… پیامبرانی پیش از تو نیز تکذیب شدند

و در برابر تکذیب‌ها صبر و استقامت کردند، و (در این راه) آزار دیدند،

تا هنگامی که یاری ما به آنها رسید، (تو نیز چنین باش).»

پیامبر اسلام(ص) در گفتگوهای منطقی و مبارزات فکری که با مشرکان لجوج داشت، گاهی از شدت لجاجت آنها و عدم تأثیر سخن در روح آنان و گاهی از نسبت‌های ناروایی که به ایشان می‌دادند، غمگین و اندوهناک می‌شد؛ اما خداوند برای دلداری پیامبر به ذکر مشکلات انبیاء گذشته و شکیبایی آنان در برابر دشمنان می­پرداخت، تا با دلگرمی و صبر و استقامت بیشتر، برنامه‌ی خویش را تعقیب کند.[32]

5. صبر در روابط با دیگران

انسانها در زندگی خود با افکار و عقاید گوناگونی، موافق یا مخالف برخورد می­کنند، که به لحاظ اهمیت، انسان را به موضع­گیری­های متفاوتی وادار می­کند؛ لذا قرآن کریم به مؤمنان سفارش می­کند که برای مقابله با عقاید باطل و رفتار خشونت­آمیز دشمنان اسلام، صبر پیشه کنند و به بهترین وجه به مقابله با آنها برخیزند:[33]
«ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ

وَ ما یُلَقَّاها إِلاَّ الَّذینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقَّاها إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظیمٍ»[34]
«بدى را با نیکى دفع کن، ناگاه (خواهى دید) همان کس که میان تو و او دشمنى است، گویى دوستى گرم و صمیمى است! امّا جز کسانى که داراى صبر و استقامتند، به این مقام نمى رسند، و جز کسانى که بهره­ی عظیمى (از ایمان و تقوا) دارند، به آن نایل نمى گردند!»

فضیلت و ارزش صبر در آیینه‌ی قرآن

در باب ارزش والای صبر همین بس که قرآن در آیات متعددی با عبارت «الله مع الصابرین»، «إنّ الله یحبّ الصابرین» و عبارات دیگر به آنان م‍ژده می‌دهد که خداوند با صابران همراه است و آنان را بسیار دوست دارد،[35] و در بیان علت رسیدن بعضی از بنی­اسرائیل به مقام امامت و هدایت مردم می­فرماید:

«وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ»[36]
«و از آنان امامان (و پیشوایانى) قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت مى کردند؛ چون شکیبایى نمودند، و به آیات ما یقین داشتند.»

در این آیه صبر را از مقدمات رسیدن به مقام پیشوایی شمرده و انسان را در مقام قرب الهی تا جایی بالا می­برد که شایستگی امامت بر مردم را پیدا می­کند که خود دلیلی آشکار بر ارزش والای صبر در راه خداست.[37]

پاداش و منزلت صابران

خداوند در موارد مختلف به پاداش صابران پرداخته که تنها به اشاره‌ی یک مورد بسنده می­شود:

«وَ جَزاهُمْ بِماصَبَرُوا جَنَّةً وَ حَریراً…»[38]
«و در برابر صبرشان، بهشت و لباسهاى حریر بهشتى

را به آنها پاداش مى دهد!…»

این آیه و آیات بعد که در وصف صبر بر گرسنگی و ایثار طعام امام علی(ع) و خانواده­ی ایشان نازل شده است، به پاداش آن اشاره نموده و نعمت­های بهشتی را که به خاطر صبر به آن بزرگوارن داده شده، بیان می‌کند، و این خود بیان‌گر نشانه­ای بر پاداش عظیم و منزلت صابران در درگاه خداوند است.[39] [1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، دمشق بیروت، دارالعلم الدارالشامیة، 1412ق، چاپ اول، ص474؛ ابن منظور، محمدبن­مکرم ؛ لسان­العرب ، بیروت ، دارصادر، 1414ق ، چاپ سوم، ج 4، ص438.

[2]. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش، ج 6، ص182.

[3]. المفردات فی غریب القرآن، ص474 و لسان العرب، ج 4، ص438.

[4]. طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، 1372ش، چاپ سوم، ج 7، ص74-75.

[5]. انبیاء/35.

[6]. بلاغى نجفى، محمدجواد؛ آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن ، قم، بنیاد بعثت، 1420ق، چاپ اول، ج1، ص141.

[7]. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374ش، چاپ اول، ج1، ص530-531.

[8]. بقره/155و 157.

[9]. ص/41 و 44.

[10]. طباطبائی(علامه)، سیّدمحمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، 1417ق، چاپ پنجم، ج 17، ص208- 209.

[11]. نازعات/37 و 40.

[12]. تفسیر نمونه، ج 26، ص 107، 109 و 110.

[13]. رعد/19 و 22.

[14]. سبزوارى نجفى، محمدبن حبیب­الله؛ الجدید فی تفسیر القرآن المجید، بیروت، دارالتعارف، 1406ق، چاپ اول، ج 4، ص124.

[15]. کلینی، محمد بن یعقوب؛ اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش، ج2، ص91.

[16]. بقره/155-156.

[17]. طیب، سید عبدالحسین؛ أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام، 1378ش، چاپ دوم، ج 2، ص259-261.

[18]. مدرسى، سید محمدتقى ؛ من هدى القرآن ، تهران، دار محبی الحسین، 1419ق، چاپ اول، ج 7، ص77.

[19]. مریم/65.

[20]. تفسیر نمونه، ج 9، ص33.

[21]. هود/10و11.

[22]. طوسى، محمد بن حسن ؛ التبیان فى تفسیر القرآن ، تحقیق احمد قصیر عاملى ، بیروت ، دار احیاءالتراث العربى ، ج 6، ص155.

[23]. یوسف/53.

[24]. حسینى همدانى، سیدمحمدحسین ؛ انوار درخشان ، تحقیق محمدباقر بهبودی، تهران، کتابفروشى لطفى ، 1404ق، چاپ اول، ج9، ص9.

[25]. آل عمران/146.

[26]. بانوی اصفهانی امین، سیّده نصرت، مخزن العرفان فی تفسیر قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش، ج 3، ص288.

[27]. بقره/249.

[28]. تفسیر نمونه، ج 2، ص244.

[29]. آل عمران/120.

[30]. طالقانى، سید محمود؛ پرتوى از قرآن ، تهران، شرکت سهامى انتشار، 1362ش، چاپ چهارم، ج 5، ص307.

[31]. انعام/33 – 34.

[32]. تفسیرنمونه، ج 5، ص209.

[33]. سبزوارى نجفى، محمدبن حبیب‌الله ؛ ارشاد الاذهان الى تفسیر القرآن ، بیروت، دارالتعارف ، 1419ق ، چاپ اول،ج1، ص485.

[34]. فصلت/34 و 35.

[35]. ر. ک. بقره/155- 157، هود/11، رعد/23 و 24 و آل عمران/146.

[36]. سجده/24.

[37]. صادقى تهرانى، محمد؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، فرهنگ اسلامى، 1365ش، چاپ دوم، ج 23، ص301.

[38]. انسان/12. ر. ک. فرقان/75، رعد/24، بقره/157، نحل/96، قصص/54 و زمر/10.

[39]. مغنیه، محمدجواد؛ تفسیر الکاشف ، تهران ، دارالکتب الإسلامیة، 1424ق، چاپ اول، ج 7، ص483.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد