بعضى از اهل سنت معتقدند حضرت زهرا بعد از رحلت پیامبر بیمار شدند و در اثر بیمارى از دنیا رفتند .
درست است همان طور که خود شما به درستى به این نتیجه رسیدید که در فرهنگ تمامى ملل جهان مصلحان و اولیاى الهى ازتقدس و اهمیت فوق العاده اى برخوردارند و حتى حفظ حرمت آن بر جان آدمى و حفظ خانواده مهمتر است . البته اگر با نگاه عقلایى بنگریم در واقع نیز هم چنین است با این توضیح که اگر در کنار خطر مالى ، خطر جانى ما را تهدید کرد باید مال را سپر بلا قرار دهیم و جان را حفظ کنیم همین طور نزد آزاد اندیشان و اولیاى خدا اگر در کنار خطر جانى ، آرمان ها و عقاید و مقدسات در خطر بود باید از جان گذشت . و اگر خطرى جامعه را تهدید مى کند در این مرحله انسان هاى فداکار آمادگى دارند حتى از جان عزیزان خود هزینه کنند . البته با میل و رغبت خودشان و بدون هرگونه اجبار چنانکه یکى از برادران امام حسین ( ع ) بنام محمد حنیفه با ایشان همراهى نکرد ولى برادر دیگر ایشان بنام عباس بن على همراهى کرد . البته این تحمل خطر با اصالت خانواده هیچ گونه منافات ندارد بلکه دوشادوش قرار گرفتن امام على ( ع ) و حضرت فاطمه ( س ) و امام حسین ( ع ) و حضرت زینب ( س ) در نهایت علاقه و محبت بوده و بیانگر نقش مثبت زنان در عرصه جامعه مى باشد که خود زنان داوطلبانه این مسؤولیت را به عهده گرفتند . در این باره توجه به واقعه پشت در با نگاهى نو خالى از فایده نیست .
درباره رفتار و سیره معصومان ( ع ) از دو زاویه « پیش نگاه » و « پس نگاه » مىتوان به قضاوت نشست .
با نگرش « پیش نگاه » امامان علیهم السلام معصوم هستند و « قول ، فعل و تقریر » آنان از هر گونه خطا و اشتباه مصون مىباشد به ویژه در مواردى که به امامت و هدایت جامعه مربوط مىباشد . در این گونه موارد تمامى علما نسبت به عصمت امامان ( ع ) اتفاق نظر دارند . با پایبندى به این اصل اساسى باید به صحت رفتار و سیره امامان ( ع ) اعتقاد داشت و به مقدار توانایى به دنبال کشف اسرار و دلایل آن باشیم . تا به عنوان الگو در زندگى خود به کار بندیم .
با نگرش « پس نگاه » نیز مىتوان ، به خردمندى و دوراندیشى امامان ( ع ) در موضعگیریهاى آنان پى برد .
زیرا رفتار و موضعگیرى امامان ، با ملاحظه تأثیرگذارى در طول تاریخ و پیروزى نهایى حق بر باطل مىباشد . اگر چه در زمان خودشان این پیروزى اتفاق نیفتد . و رنج و سختى فراوانى را در زندگى خود تحمل مىکنند . با این نگاه صبر و سکوت امام على ( ع ) ، فریادى رسا بر مظلومیت آن حضرت در طول تاریخ مىباشد . سکوت حضرت ، زمینه سوء استفاده دشمنان را خشکاند چنان که ابوسفیان حاضر شده بود با امام على ( ع ) بیعت کند و بر علیه خلفا اقدام کند ! امّا امام على ( ع ) با آگاهى و دوراندیشى دست رد بر سینه آن بدخواه ، مسلمانان زد .
و در روزى دیگر امام على ( ع ) در پاسخ به حضرت فاطمه ( س ) فرمودند اگر مىخواهى نام پدرت ( رسول الله ( ص « هم چنان باقى بماند باید صبر کنیم . و در روایت دیگر امام على ( ع ) فرمودند : به خدا قسم اگر خطر نابودى دین ، بازگشت کفر و پراکندگى مسلمانان در میان نبود ، این گونه صبر نمىکردم . . ک : بحار ، ج 32 ، ص . 61 )
این دو نمونه تاریخى و نمونههاى فراوان دیگر حکایت از آن دارد . که حساسیت زمانه اقتضا مىکرد حتى براى حفظ ظاهر اسلام ، اهلبیت ( ع ) آن چنان صبر کنند و هم چون « خار در چشم و استخوان در گلو » روزگار را بگذرانند .
اما نکته مهم آن است که در کنار این صبر ، باید حق و حقیقت در طول تاریخ آشکار بماند و سیاهى ظلم و خیانت براى همگان در طول تاریخ معلوم شود . هنر امام على ( ع ) و حضرت فاطمه ( س ) آن بود . که به گونهاى رنج و زجر را تحمل کردند که رو سیاهى آن براى ظالمان در طول تاریخ قابل پاک شدن نباشد . و وجدان هر انسان منصفى در طول تاریخ به حقانیت اهلبیت را گواهى دهند .
به عنوان یک اصل کلى مىتوان گفت « هرگاه اظهار حق با مظلومیت همراه باشد ماندگارى آن بیشتر خواهد بود و هر چه مظلومیت بیشتر باشد تأثیر آن حق در طول تاریخ پر رنگتر خواهد بود . » نقطه اوج تقارن « حقانیت و مظلومیت » را در زندگانى اهلبیت به ویژه حضرت على ( ع ) حضرت فاطمه ( س ) و امام حسین ( ع ) مىتوان مشاهده کرد . از این رو اگر چه کشاندن امام على ( ع ) براى بیعت و محنتهاى حضرت فاطمه ( س ) در این زمینه از جهت تاریخى و روابط زمینى یک « تحمیل » و ظلم آشکار بود اما از جهت ملکوتى و آسمانى یک « انتخاب » بود . به همین جهت برخى اهل معرفت گفتهاند على ( ع ) را نبردند بلکه خودش رفت اما به گونهاى که در طول تاریخ ظلم غاصبان قابل انکار نباشد . »
درباره مظلومیت حضرت زهرا ( س ) و واقعه « پشت در » باید دانست مردم صدر اسلام ، احترام ویژه پیامبر ( ص ) به دختر خود حضرت زهرا ( س ) را به طور آشکار دیده و شنیده بودند . هنوز احادیثى مانند فاطمه بعضه منى ، من اذاها فقد اذانى فاطمه پاره تن من است هر کس او را آزار رساند مرا آزار رسانده است . به خاطر داشتند .
از این رو هنگامى که مىخواستند امام على ( ع ) را با اجبار براى بیعت به مسجد ببرند حضرت فاطمه ( س ) پشت درآمد تا آنان به احترام حضرت فاطمه ( س ) شرم کنند و برگردند .
اتفاقا کسانى که در جلو جمعیت بودند وقتى فهمیدند حضرت فاطمه ( س ) پشت در است . دست نگه داشتند و با صداى بلند گفتند فاطمه پشت در است .
اما از آخر جمعیت دستور داده شد « و ان کانت اگر چه او [ فاطمه ] باشد . » آن جا بود که آن واقعه جان سوز اتفاق افتاد . و دشمنان غاصب انتقام خود را از فدایى ولایت گرفتند . . ک : ابى قتیبه الامامه و السیاسه ، ج 1 ، ص 30 ، العقد الفرید ، ج 5 ، ص . 12 )
ناگفته نماند اگر چه در ظاهر دشمنان ، انتقام گرفتند . اما « کبودى بدن » و « سرخى خون » مظلومانه حضرت براى همیشه در حافظه تاریخ باقى ماند . و براى همه حقیقت جویان حجت بالغه و آشکار شد . و با نگاه ملکوتى این یک « انتخاب » از سوى حضرت زهرا ( س ) بود . تا حقانیت علوى و مظلومیت فاطمى آمیخته گردد و آن مشعل نورانى در طول تاریخ افروخته ماند .
براى نمونه به چند روایت از منابع شیعه و اهل سنت اشاره مىکنیم :
. 1 پس از آن که کار بیعت گرفتن از مردم تمام شد و على ( ع ) و عدهاى بیعت نکردند ، به خانه آن حضرت حمله کردند . در را سوزاندند ، على را به زور بیرون آورند ، حضرت فاطمه را تحت فشار در قرار دادند و کار به جایى رسید که محسن او سقط شد . على را به مسجد بردندولى بیعت نکرد و آنان گفتند : بیعت نکنى تو را به قتل مىرسانیم . روزها و ماهها گذشت . آنان تصمیم به قتل على ( ع ) گرفتند و قرار گذاشتند که خالد قتل آن حضرت را به عهده بگیرد . اسماء بنت عمیس از این توطئه آگاه شد و کنیز خود را فرستاد تا آن حضرت را از توطئه آگاه سازد . اصل توطئه چنین بود که وقتى ابوبکر نماز را تمام کرد و سلام گفت ، خالد با شمشیر على ( ع ) را بکشد ولى وقتى نماز ابوبکر تمام شد گفت : اى خالد آنچه را دستور دادم نکن ، ( بحارالانوار ، ج 28 ، ص 308 به نقل از اثبات الوصیه ) .
اهل سنت نیز در کتابهاى کلامى ، تاریخى و حدیثى مسأله آتش زدن به در خانه را آوردهاند . براى نمونه ، به چند روایت اشاره مىکنیم :
2 بلاذرى مىگوید : ابوبکر کسى را دنبال على فرستاد تا بیاید و بیعت کند ولى حضرت على نیامد . پس از آن عمر بن خطاب در حالى که آتش به همراه داشت ، به سوى خانه على رفت . فاطمه عمر را در در خانه ملاقات کرد و گفت : اى پسر خطاب ! آیا مىخواهى خانه ما راآتش بزنى ؟ ! عمر بن خطاب گفت : بله ، ( انساب الاشراف ، ج 2 ، ص 12 ، تحقیق محمود الفردوس العظم ، دار الیقظه العربیه ) .
. 3 ابن عبد ربّه مىگوید : آنان که از بیعت سرباز زدند عبارتند از : على ، عباس ، زبیر و سعد بن عباده . على ، عباس و زبیر در خانه فاطمه نشستند . ابوبکر عمر را فرستاد تا آنها از خانه فاطمه بیرون بیایند . ابوبکر به عمر گفت : اگر سرباز زدند با آنان بجنگ . عمر به همراه آتش به خانه فاطمه آمد تا خانه را بر سر آنان آتش بزند . فاطمه او را دید و گفت : اى پسر خطاب ! آیا آمدهاى خانه ما را آتش بزنى ؟ ! عمر گفت : بله ، مگر این که بیعت کنید ، ( العقد الفرید ، ج 5 ، ص 12 ، چاپ مصر ، چاپ دوّم ، تحقیق محمدسعید العربان ، 1953 و 1372 ) .
. 4 ابن قتیبه دینورى آورده است : ابوبکر عمر را به سوى کسانى که بیعت نکردند و در خانه على تحصّن کردند ، فرستاد . عمر به خانه على آمد و صدا زد ولى کسى بیرون نیامد . عمر هیزم خواست و گفت : قسم به آنکه جان عمر در دست اوست ، یا باید بیرون بیایید و بیعت کنید ویا خانه را بر سر آنانکه در آن هستند آتش مىزنم . به او گفتند : فاطمه در آن است . عمر گفت : و لو فاطمه در آن باشد . همه بیرون آمدند ولى على بیرون نیامد . عمر نزد ابوبکر رفت و گفت : آیا نمىخواهى از على که از بیعت سرباز زده بیعت بگیرى ؟ ابوبکر به قنفذ گفت : برو على رابیاور . قنفذ آمد و على به او گفت : چه کار دارى ؟ قنفذ گفت : خلیفه رسول خدا تو را مىخواهد . على به او گفت : زود بر پیامبر دروغ بستید . قنفذ پیام على را به ابوبکر رساند . ابوبکر گریه طولانى کرد . عمر گفت : على را رها نکن . ابوبکر به قنفذ گفت : دوباره نزد على برو و بگو : با خلیفهرسول خدا بیعت کن . على گفت : سبحان الله ، آنچه را که از آن او نیست براى خودش ادعا کرده است . قنفذ پیام على را به ابوبکر رساند . ابوبکر بازهم بسیار گریه کرد . پس از آن عمر برخاست و گروهى با او همراه شدند و به در خانه فاطمه آمدند . در زدند . وقتى فاطمه صداى آنها راشنید ، با صداى بلند فریاد کرد : « یا ابتاه » یا « رسول الله » پس از تو از پسر خطاب و پسر ابى قحافه چهها که نکشیدیم . وقتى که گروه مهاجم گریه فاطمه را شنیدند . در حالى که گریه مىکردند برگشتند و دلشان به حضرت فاطمه سوخت ولى عمر و عدهاى ماندند . على را بیرون آوردند وگفتند بیعت کن . على گفت : اگر بیعت نکنم چه مىکنید ؟ گفتند : به خدا سوگند گردنت را مىزنیم ، ( الامامه و السیاسه ، ج 1 ، ص 30 ، تحقیق استاد على شیرى ، منشورات رضى ) .
همانطور که ملاحظه مىکنید در منابع شیعه ، این حادثه به طور کامل ذکر شده است و منابع اهل سنّت تنها به آتش آوردن اشاره کردهاند . البته از آنان توقع نداریم که این حادثه را به طور کامل ذکر کنند چون این ، به زیان آنهاست و آنان تلاش مىکنند این حادثه ذکر نشود .
: از بعضى از منابع شیعه و سنى استفاده مى شود که حضرت فاطمه ( س ) در اثر ضربات و لطمه ها و فشارهایى که بر آن مخدره وارد شد , شهید شدند . اما این که مسبب شهادت چه کسى بوده , اختلاف است بعضى » قنفذ « را ذکر کرده و بعضى , جمعیتى که بر خانه آن حضرت هجوم آورده اند را سبب قتل مى دانند .
براى آگاهى بیشتر . ک :
مدارک شیعه :
1 – کامل الزیارات ابى القاسم جعفربن محمد بن جعفر بن موسى بن قولیه , ص 332
2 – بحارالانوار , ج 28 , ص 61 – ج , 29 , 192 – ج 30 , ص 348 – ج 43 , ص 170
3 – الاختصاص شیخ مفیدص 182
4 – دلائل الامامه طبرى ص 45
5 – وفات الصدیقه الزهر ( س ) علامه مقدأم ص 78
منابع اهل سنت :
1 – الملل والنحل الشهرستانى ج 1 , ص 57
2 – مناقب آل ابیطالب ابن شهر آشوب ج 3 , ص 358 ( به نقل از » المعارف « ابن قتیبه )
3 – الامامه والخلافه مقاتل بن عطیه ، ص 160
4 – انساب الاشراف بلاذرى ، ج 1 , ص 586
5 – العقد الفرید ابن عبد ربه ، ج 4 , ص 259
6 – الوافى بالوفیات ، ج 6 , ص 17
اگر مىخواهید به همه مآخذ و منابع شیعه و سنى آگاهى پیدا کنید به کتاب « مأساه الزّهراء » نوشته جناب سید جعفر مرتضى عاملى لبنانى ، ج دوم مراجعه کنید . این کتاب درباره موضوع مورد بحث ، بسیار مفصّل بررسى و بحث کرده است .
درست است همان طور که خود شما به درستى به این نتیجه رسیدید که در فرهنگ تمامى ملل جهان مصلحان و اولیاى الهى ازتقدس و اهمیت فوق العاده اى برخوردارند و حتى حفظ حرمت آن بر جان آدمى و حفظ خانواده مهمتر است . البته اگر با نگاه عقلایى بنگریم در واقع نیز هم چنین است با این توضیح که اگر در کنار خطر مالى ، خطر جانى ما را تهدید کرد باید مال را سپر بلا قرار دهیم و جان را حفظ کنیم همین طور نزد آزاد اندیشان و اولیاى خدا اگر در کنار خطر جانى ، آرمان ها و عقاید و مقدسات در خطر بود باید از جان گذشت . و اگر خطرى جامعه را تهدید مى کند در این مرحله انسان هاى فداکار آمادگى دارند حتى از جان عزیزان خود هزینه کنند . البته با میل و رغبت خودشان و بدون هرگونه اجبار چنانکه یکى از برادران امام حسین ( ع ) بنام محمد حنیفه با ایشان همراهى نکرد ولى برادر دیگر ایشان بنام عباس بن على همراهى کرد . البته این تحمل خطر با اصالت خانواده هیچ گونه منافات ندارد بلکه دوشادوش قرار گرفتن امام على ( ع ) و حضرت فاطمه ( س ) و امام حسین ( ع ) و حضرت زینب ( س ) در نهایت علاقه و محبت بوده و بیانگر نقش مثبت زنان در عرصه جامعه مى باشد که خود زنان داوطلبانه این مسؤولیت را به عهده گرفتند . در این باره توجه به واقعه پشت در با نگاهى نو خالى از فایده نیست .
درباره رفتار و سیره معصومان ( ع ) از دو زاویه « پیش نگاه » و « پس نگاه » مىتوان به قضاوت نشست .
با نگرش « پیش نگاه » امامان علیهم السلام معصوم هستند و « قول ، فعل و تقریر » آنان از هر گونه خطا و اشتباه مصون مىباشد به ویژه در مواردى که به امامت و هدایت جامعه مربوط مىباشد . در این گونه موارد تمامى علما نسبت به عصمت امامان ( ع ) اتفاق نظر دارند . با پایبندى به این اصل اساسى باید به صحت رفتار و سیره امامان ( ع ) اعتقاد داشت و به مقدار توانایى به دنبال کشف اسرار و دلایل آن باشیم . تا به عنوان الگو در زندگى خود به کار بندیم .
با نگرش « پس نگاه » نیز مىتوان ، به خردمندى و دوراندیشى امامان ( ع ) در موضعگیریهاى آنان پى برد .
زیرا رفتار و موضعگیرى امامان ، با ملاحظه تأثیرگذارى در طول تاریخ و پیروزى نهایى حق بر باطل مىباشد . اگر چه در زمان خودشان این پیروزى اتفاق نیفتد . و رنج و سختى فراوانى را در زندگى خود تحمل مىکنند . با این نگاه صبر و سکوت امام على ( ع ) ، فریادى رسا بر مظلومیت آن حضرت در طول تاریخ مىباشد . سکوت حضرت ، زمینه سوء استفاده دشمنان را خشکاند چنان که ابوسفیان حاضر شده بود با امام على ( ع ) بیعت کند و بر علیه خلفا اقدام کند ! امّا امام على ( ع ) با آگاهى و دوراندیشى دست رد بر سینه آن بدخواه ، مسلمانان زد .
و در روزى دیگر امام على ( ع ) در پاسخ به حضرت فاطمه ( س ) فرمودند اگر مىخواهى نام پدرت ( رسول الله ( ص « هم چنان باقى بماند باید صبر کنیم . و در روایت دیگر امام على ( ع ) فرمودند : به خدا قسم اگر خطر نابودى دین ، بازگشت کفر و پراکندگى مسلمانان در میان نبود ، این گونه صبر نمىکردم . . ک : بحار ، ج 32 ، ص . 61 )
این دو نمونه تاریخى و نمونههاى فراوان دیگر حکایت از آن دارد . که حساسیت زمانه اقتضا مىکرد حتى براى حفظ ظاهر اسلام ، اهلبیت ( ع ) آن چنان صبر کنند و هم چون « خار در چشم و استخوان در گلو » روزگار را بگذرانند .
اما نکته مهم آن است که در کنار این صبر ، باید حق و حقیقت در طول تاریخ آشکار بماند و سیاهى ظلم و خیانت براى همگان در طول تاریخ معلوم شود . هنر امام على ( ع ) و حضرت فاطمه ( س ) آن بود . که به گونهاى رنج و زجر را تحمل کردند که رو سیاهى آن براى ظالمان در طول تاریخ قابل پاک شدن نباشد . و وجدان هر انسان منصفى در طول تاریخ به حقانیت اهلبیت را گواهى دهند .
به عنوان یک اصل کلى مىتوان گفت « هرگاه اظهار حق با مظلومیت همراه باشد ماندگارى آن بیشتر خواهد بود و هر چه مظلومیت بیشتر باشد تأثیر آن حق در طول تاریخ پر رنگتر خواهد بود . » نقطه اوج تقارن « حقانیت و مظلومیت » را در زندگانى اهلبیت به ویژه حضرت على ( ع ) حضرت فاطمه ( س ) و امام حسین ( ع ) مىتوان مشاهده کرد . از این رو اگر چه کشاندن امام على ( ع ) براى بیعت و محنتهاى حضرت فاطمه ( س ) در این زمینه از جهت تاریخى و روابط زمینى یک « تحمیل » و ظلم آشکار بود اما از جهت ملکوتى و آسمانى یک « انتخاب » بود . به همین جهت برخى اهل معرفت گفتهاند على ( ع ) را نبردند بلکه خودش رفت اما به گونهاى که در طول تاریخ ظلم غاصبان قابل انکار نباشد . »
درباره مظلومیت حضرت زهرا ( س ) و واقعه « پشت در » باید دانست مردم صدر اسلام ، احترام ویژه پیامبر ( ص ) به دختر خود حضرت زهرا ( س ) را به طور آشکار دیده و شنیده بودند . هنوز احادیثى مانند فاطمه بعضه منى ، من اذاها فقد اذانى فاطمه پاره تن من است هر کس او را آزار رساند مرا آزار رسانده است . به خاطر داشتند .
از این رو هنگامى که مىخواستند امام على ( ع ) را با اجبار براى بیعت به مسجد ببرند حضرت فاطمه ( س ) پشت درآمد تا آنان به احترام حضرت فاطمه ( س ) شرم کنند و برگردند .
اتفاقا کسانى که در جلو جمعیت بودند وقتى فهمیدند حضرت فاطمه ( س ) پشت در است . دست نگه داشتند و با صداى بلند گفتند فاطمه پشت در است .
اما از آخر جمعیت دستور داده شد « و ان کانت اگر چه او [ فاطمه ] باشد . » آن جا بود که آن واقعه جان سوز اتفاق افتاد . و دشمنان غاصب انتقام خود را از فدایى ولایت گرفتند . . ک : ابى قتیبه الامامه و السیاسه ، ج 1 ، ص 30 ، العقد الفرید ، ج 5 ، ص . 12 )
ناگفته نماند اگر چه در ظاهر دشمنان ، انتقام گرفتند . اما « کبودى بدن » و « سرخى خون » مظلومانه حضرت براى همیشه در حافظه تاریخ باقى ماند . و براى همه حقیقت جویان حجت بالغه و آشکار شد . و با نگاه ملکوتى این یک « انتخاب » از سوى حضرت زهرا ( س ) بود . تا حقانیت علوى و مظلومیت فاطمى آمیخته گردد و آن مشعل نورانى در طول تاریخ افروخته ماند .
براى نمونه به چند روایت از منابع شیعه و اهل سنت اشاره مىکنیم :
. 1 پس از آن که کار بیعت گرفتن از مردم تمام شد و على ( ع ) و عدهاى بیعت نکردند ، به خانه آن حضرت حمله کردند . در را سوزاندند ، على را به زور بیرون آورند ، حضرت فاطمه را تحت فشار در قرار دادند و کار به جایى رسید که محسن او سقط شد . على را به مسجد بردندولى بیعت نکرد و آنان گفتند : بیعت نکنى تو را به قتل مىرسانیم . روزها و ماهها گذشت . آنان تصمیم به قتل على ( ع ) گرفتند و قرار گذاشتند که خالد قتل آن حضرت را به عهده بگیرد . اسماء بنت عمیس از این توطئه آگاه شد و کنیز خود را فرستاد تا آن حضرت را از توطئه آگاه سازد . اصل توطئه چنین بود که وقتى ابوبکر نماز را تمام کرد و سلام گفت ، خالد با شمشیر على ( ع ) را بکشد ولى وقتى نماز ابوبکر تمام شد گفت : اى خالد آنچه را دستور دادم نکن ، ( بحارالانوار ، ج 28 ، ص 308 به نقل از اثبات الوصیه ) .
اهل سنت نیز در کتابهاى کلامى ، تاریخى و حدیثى مسأله آتش زدن به در خانه را آوردهاند . براى نمونه ، به چند روایت اشاره مىکنیم :
2 بلاذرى مىگوید : ابوبکر کسى را دنبال على فرستاد تا بیاید و بیعت کند ولى حضرت على نیامد . پس از آن عمر بن خطاب در حالى که آتش به همراه داشت ، به سوى خانه على رفت . فاطمه عمر را در در خانه ملاقات کرد و گفت : اى پسر خطاب ! آیا مىخواهى خانه ما راآتش بزنى ؟ ! عمر بن خطاب گفت : بله ، ( انساب الاشراف ، ج 2 ، ص 12 ، تحقیق محمود الفردوس العظم ، دار الیقظه العربیه ) .
. 3 ابن عبد ربّه مىگوید : آنان که از بیعت سرباز زدند عبارتند از : على ، عباس ، زبیر و سعد بن عباده . على ، عباس و زبیر در خانه فاطمه نشستند . ابوبکر عمر را فرستاد تا آنها از خانه فاطمه بیرون بیایند . ابوبکر به عمر گفت : اگر سرباز زدند با آنان بجنگ . عمر به همراه آتش به خانه فاطمه آمد تا خانه را بر سر آنان آتش بزند . فاطمه او را دید و گفت : اى پسر خطاب ! آیا آمدهاى خانه ما را آتش بزنى ؟ ! عمر گفت : بله ، مگر این که بیعت کنید ، ( العقد الفرید ، ج 5 ، ص 12 ، چاپ مصر ، چاپ دوّم ، تحقیق محمدسعید العربان ، 1953 و 1372 ) .
. 4 ابن قتیبه دینورى آورده است : ابوبکر عمر را به سوى کسانى که بیعت نکردند و در خانه على تحصّن کردند ، فرستاد . عمر به خانه على آمد و صدا زد ولى کسى بیرون نیامد . عمر هیزم خواست و گفت : قسم به آنکه جان عمر در دست اوست ، یا باید بیرون بیایید و بیعت کنید ویا خانه را بر سر آنانکه در آن هستند آتش مىزنم . به او گفتند : فاطمه در آن است . عمر گفت : و لو فاطمه در آن باشد . همه بیرون آمدند ولى على بیرون نیامد . عمر نزد ابوبکر رفت و گفت : آیا نمىخواهى از على که از بیعت سرباز زده بیعت بگیرى ؟ ابوبکر به قنفذ گفت : برو على رابیاور . قنفذ آمد و على به او گفت : چه کار دارى ؟ قنفذ گفت : خلیفه رسول خدا تو را مىخواهد . على به او گفت : زود بر پیامبر دروغ بستید . قنفذ پیام على را به ابوبکر رساند . ابوبکر گریه طولانى کرد . عمر گفت : على را رها نکن . ابوبکر به قنفذ گفت : دوباره نزد على برو و بگو : با خلیفهرسول خدا بیعت کن . على گفت : سبحان الله ، آنچه را که از آن او نیست براى خودش ادعا کرده است . قنفذ پیام على را به ابوبکر رساند . ابوبکر بازهم بسیار گریه کرد . پس از آن عمر برخاست و گروهى با او همراه شدند و به در خانه فاطمه آمدند . در زدند . وقتى فاطمه صداى آنها راشنید ، با صداى بلند فریاد کرد : « یا ابتاه » یا « رسول الله » پس از تو از پسر خطاب و پسر ابى قحافه چهها که نکشیدیم . وقتى که گروه مهاجم گریه فاطمه را شنیدند . در حالى که گریه مىکردند برگشتند و دلشان به حضرت فاطمه سوخت ولى عمر و عدهاى ماندند . على را بیرون آوردند وگفتند بیعت کن . على گفت : اگر بیعت نکنم چه مىکنید ؟ گفتند : به خدا سوگند گردنت را مىزنیم ، ( الامامه و السیاسه ، ج 1 ، ص 30 ، تحقیق استاد على شیرى ، منشورات رضى ) .
همانطور که ملاحظه مىکنید در منابع شیعه ، این حادثه به طور کامل ذکر شده است و منابع اهل سنّت تنها به آتش آوردن اشاره کردهاند . البته از آنان توقع نداریم که این حادثه را به طور کامل ذکر کنند چون این ، به زیان آنهاست و آنان تلاش مىکنند این حادثه ذکر نشود .
: از بعضى از منابع شیعه و سنى استفاده مى شود که حضرت فاطمه ( س ) در اثر ضربات و لطمه ها و فشارهایى که بر آن مخدره وارد شد , شهید شدند . اما این که مسبب شهادت چه کسى بوده , اختلاف است بعضى » قنفذ « را ذکر کرده و بعضى , جمعیتى که بر خانه آن حضرت هجوم آورده اند را سبب قتل مى دانند .
براى آگاهى بیشتر . ک :
مدارک شیعه :
1 – کامل الزیارات ابى القاسم جعفربن محمد بن جعفر بن موسى بن قولیه , ص 332
2 – بحارالانوار , ج 28 , ص 61 – ج , 29 , 192 – ج 30 , ص 348 – ج 43 , ص 170
3 – الاختصاص شیخ مفیدص 182
4 – دلائل الامامه طبرى ص 45
5 – وفات الصدیقه الزهر ( س ) علامه مقدأم ص 78
منابع اهل سنت :
1 – الملل والنحل الشهرستانى ج 1 , ص 57
2 – مناقب آل ابیطالب ابن شهر آشوب ج 3 , ص 358 ( به نقل از » المعارف « ابن قتیبه )
3 – الامامه والخلافه مقاتل بن عطیه ، ص 160
4 – انساب الاشراف بلاذرى ، ج 1 , ص 586
5 – العقد الفرید ابن عبد ربه ، ج 4 , ص 259
6 – الوافى بالوفیات ، ج 6 , ص 17
اگر مىخواهید به همه مآخذ و منابع شیعه و سنى آگاهى پیدا کنید به کتاب « مأساه الزّهراء » نوشته جناب سید جعفر مرتضى عاملى لبنانى ، ج دوم مراجعه کنید . این کتاب درباره موضوع مورد بحث ، بسیار مفصّل بررسى و بحث کرده است .