۱۳۹۲/۰۳/۲۲
–
۱۴۹ بازدید
صحابی در لغت و اصطلاح به چه معناست؟
جواب: واژه «صحبت» در لغت به معناى معاشرت و یا ملازمت آمده است. گفته مى شود: «أصحبته صحبته صحبة فأنا صاحب» جمع این واژه: صحب، اصحاب و صحابه آمده است.[1]راغب اصفهانى در«المفردات فی غریب القرآن» مى نویسد:«ولا یقال فی العرف إلّالمن کثرت ملازمته»؛[2] در عرف فقط به کسى مصاحب مى گویند که ملازمت بیشترى با فرد داشته باشد.
بنابر اقتضاى واژه «صاحب» از نظر لغوى و عرفى، مصاحب پیامبر صلى اللَّه علیه وآله کسى است که با آن حضرت معاشرت یا ملازمت داشته باشد؛ چه مسلمان باشد یا کافر، نیکوکار باشد یا بدکردار، مؤمن باشد یا منافق؛ چرا که بنا بر گفتار فیومى اصل در این اطلاق براى کسى است که رؤیت و مجالستى با آن حضرت داشته باشد.[3]واژه «صحابى» در اصطلاح
دانشمندان علم اصول و حدیث اتّفاق نظر دارند که به کسى صحیح است نام «صحابى » اطلاق شود که مسلمان باشد. اما آنان در تعریف «صحابى» اختلاف نظر دارند.
صحابى از دیدگاه اصولیان
مشهور اصولیان در تعریف صحابى چنین مى گویند: کسى که با پیامبر خدا صلى اللَّه علیه وآله مجالست و هم نشینى طولانى داشته باشد؛ به گونه اى که از آن حضرت پیروى کند و مطالب و آدابى را از آن بزرگوار یاد بگیرد، صحابى گویند. بر خلاف کسى که به عنوان میهمان به حضورش دعوت شود، آن گاه بى آن که مصاحبت و پیروى باشد از حضورش باز گردد. [4]صحابى از دیدگاه محدّثان
بیشتر محدّثان در تعریف صحابى چنین مى گویند: هر مسلمانى که پیامبر خدا صلى اللَّه علیه وآله را ببیند، صحابى است.[5] گروهى دیگر از محدّثان در تعریف صحابى گفته اند: هر مسلمانى که دوران پیامبر خدا صلى اللَّه علیه وآله را درک کند؛ گرچه آن حضرت را نبیند، صحابى است. [6] برخى دیگر از محدّثان در تعریف صحابى گفته اند: هر کس پیامبر خدا صلى اللَّه علیه وآله را ملاقات کند و به آن حضرت ایمان بیاورد و با ایمان و اسلام از دنیا برود- گرچه زمانى در این بین مرتد شده باشد- صحابى است.[7] البته در تعریف صحابى دیدگاه هاى دیگرى نیز وجود دارد که به شذوذ و ندرت وصف شده اند.[8] [9] [1] .القاموس المحیط: 1/ 237، واژه «صحب». ابن اثیر و دیگران گویند: فاعل به معناى فعاله جمع بسته نمى شود جز همین مورد. النهایه: 3/ 11 المفردات فی غریب القرآن: 475، واژه «صحب».
[2] . المفردات فی غریب القرآن: 475، واژه« صحب».
[3] . المصباح المنیر: 1/ 333، واژه« صحب».
[4]. مقباس الهدایه: 3/ 296، الدرجات الرفیعه: 10.
[5] . این تعریف در المختصر: 2/ 67، مقباس الهدایه: 3/ 300 حکایت شده است .
[6] . مقباس الهدایه: 3/ 298.
[7]. این تعریف را شهید ثانى رحمه اللَّه در کتاب الرعایه لحال البدایه: 161، سید على خان مدنى در کتاب الدرجات الرفیعه: 9 و ابن حجر عسقلانى در الاصابه: 1/ 158 برگزیده اند؛ مقباس الهدایه: 3/ 300 و ابن حجر عسقلانى در مورد دیگرى از الاصابه: 1/ 159 به محققان نسبت داده اند.
[8] .مقباس الهدایه: 3/ 297- 299.
[9] .حقیقت صحابه، سید علی میلانی،ص22.
بنابر اقتضاى واژه «صاحب» از نظر لغوى و عرفى، مصاحب پیامبر صلى اللَّه علیه وآله کسى است که با آن حضرت معاشرت یا ملازمت داشته باشد؛ چه مسلمان باشد یا کافر، نیکوکار باشد یا بدکردار، مؤمن باشد یا منافق؛ چرا که بنا بر گفتار فیومى اصل در این اطلاق براى کسى است که رؤیت و مجالستى با آن حضرت داشته باشد.[3]واژه «صحابى» در اصطلاح
دانشمندان علم اصول و حدیث اتّفاق نظر دارند که به کسى صحیح است نام «صحابى » اطلاق شود که مسلمان باشد. اما آنان در تعریف «صحابى» اختلاف نظر دارند.
صحابى از دیدگاه اصولیان
مشهور اصولیان در تعریف صحابى چنین مى گویند: کسى که با پیامبر خدا صلى اللَّه علیه وآله مجالست و هم نشینى طولانى داشته باشد؛ به گونه اى که از آن حضرت پیروى کند و مطالب و آدابى را از آن بزرگوار یاد بگیرد، صحابى گویند. بر خلاف کسى که به عنوان میهمان به حضورش دعوت شود، آن گاه بى آن که مصاحبت و پیروى باشد از حضورش باز گردد. [4]صحابى از دیدگاه محدّثان
بیشتر محدّثان در تعریف صحابى چنین مى گویند: هر مسلمانى که پیامبر خدا صلى اللَّه علیه وآله را ببیند، صحابى است.[5] گروهى دیگر از محدّثان در تعریف صحابى گفته اند: هر مسلمانى که دوران پیامبر خدا صلى اللَّه علیه وآله را درک کند؛ گرچه آن حضرت را نبیند، صحابى است. [6] برخى دیگر از محدّثان در تعریف صحابى گفته اند: هر کس پیامبر خدا صلى اللَّه علیه وآله را ملاقات کند و به آن حضرت ایمان بیاورد و با ایمان و اسلام از دنیا برود- گرچه زمانى در این بین مرتد شده باشد- صحابى است.[7] البته در تعریف صحابى دیدگاه هاى دیگرى نیز وجود دارد که به شذوذ و ندرت وصف شده اند.[8] [9] [1] .القاموس المحیط: 1/ 237، واژه «صحب». ابن اثیر و دیگران گویند: فاعل به معناى فعاله جمع بسته نمى شود جز همین مورد. النهایه: 3/ 11 المفردات فی غریب القرآن: 475، واژه «صحب».
[2] . المفردات فی غریب القرآن: 475، واژه« صحب».
[3] . المصباح المنیر: 1/ 333، واژه« صحب».
[4]. مقباس الهدایه: 3/ 296، الدرجات الرفیعه: 10.
[5] . این تعریف در المختصر: 2/ 67، مقباس الهدایه: 3/ 300 حکایت شده است .
[6] . مقباس الهدایه: 3/ 298.
[7]. این تعریف را شهید ثانى رحمه اللَّه در کتاب الرعایه لحال البدایه: 161، سید على خان مدنى در کتاب الدرجات الرفیعه: 9 و ابن حجر عسقلانى در الاصابه: 1/ 158 برگزیده اند؛ مقباس الهدایه: 3/ 300 و ابن حجر عسقلانى در مورد دیگرى از الاصابه: 1/ 159 به محققان نسبت داده اند.
[8] .مقباس الهدایه: 3/ 297- 299.
[9] .حقیقت صحابه، سید علی میلانی،ص22.