صفبندیهای آخرالزمانی خیلی واضح در منطقه دیده میشود/ سفیانی ترکیب سلفیگری و روشنفکری است
۱۳۹۴/۱۱/۲۴
–
۹۵ بازدید
صفبندیهای آخرالزمانی خیلی واضح در منطقه دیده میشود/ سفیانی ترکیب سلفیگری و روشنفکری است
امروز منطقه بهشدت دو قطبی شده است؛ دو قطبی خط امام زمان(عج) و خط مقابل آن و باید رویکرد فلسفه تاریخ شیعه را در تحلیل حوادث منطقهای اصل قرار دهیم و آن وقت نسبت بین حوادث آخرالزمانی و وقایع کنونی را باید تحلیل کنیم.
امروز منطقه بهشدت دو قطبی شده است؛ دو قطبی خط امام زمان(عج) و خط مقابل آن و باید رویکرد فلسفه تاریخ شیعه را در تحلیل حوادث منطقهای اصل قرار دهیم و آن وقت نسبت بین حوادث آخرالزمانی و وقایع کنونی را باید تحلیل کنیم.
گروه فرهنگی مشرق – آیتالله سید محمدمهدی میرباقری، رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم، در گفتگویی که توسط دکتر وحید یامینپور انجام شده است، به بیان تحلیلی جامع و امیدبخش از تحولات پس از بیداری اسلامی و حوادث جاری در منطقه غرب آسیا و تأثیرپذیری آن از فرایند انقلاب اسلامی پرداخته است که در ادامه میآید.
تکنوکراتها معبر نفوذ دشمن هستند/ صفبندیهای آخرالزمانی خیلی واضح در منطقه دیده میشود/ سفیانی ترکیب سلفیگری و روشنفکری است
یامین پور: من بیش از 15 سال است که مباحث شما را دنبال می کنم و خیلی هم استفاده برده ام؛ یکی از ویژگی های بارز مباحث حضرتعالی انسجام و ارتباط ارگانیک اجزای مباحث به هم است؛ یعنی کسی که مدتی با شما آشنا باشد به این قدرت دست پیدا می کند که در حوزه های دیگر ورود کند و از همان چارچوب نظری، تولیدات فکری داشته باشد.
در مورد مباحث منطقه از بدو اتفاقاتی که به اسم بیداری اسلامی و بهار عربی آغاز شد و به نظر می رسد که هم منطقه و هم جهان اسلام و هم دنیا را در مسیر جدیدی گذاشت، تصور اینکه این تغییرات به این سرعت به وقوع بپیوندند از قبل نبود. این نیاز به تحلیل دارد؛ تحلیل های موجود هم به نظر می رسد که قدرت اقناعی ندارد و یا از تحولات عقب افتاده است؛ یعنی سرعت این تحولات آنقدر زیاد است که تحلیل ها به پای آن نمی رسد. ما نیاز به تحلیلی جامع تر و آینده نگرانه تر داریم؛ که هم متکی باشد به شرایطی که دنیا به لحاظ شرایط بین المللی و فرهنگی دارد و هم مستند به نگرش دینی باشد؛ حال من از این سوال آغاز می کنم.
از زمانی که آن اتفاق در تونس و مصر و لیبی افتاد و این جریان پا گرفت و در کشورهای دیگر نشت کرد، دو ایده جدی در عرصه سیاستمداران و سیاست سازان شکل گرفت؛ یکی اینکه این یک فرآیند طبیعی تاریخی و ناشی از گرایش های اسلام گرایانه است.
ایده دیگر ایده توطئه محورانه بود؛ یعنی بحث این بود که این طرحی از پیش تعیین شده است و سلسله جنبانی دارد و با این اتفاق یک دست پیشی را گرفتند که پس نیفتند. این دو نگاه جدی در مقابل هم بودند و می گفتند که ثمره کل این تحولات به جیب عالم غرب و آمریکا خواهد رفت.
به نظر می رسد که ایده دوم طی این زمان بیشتر محقق شده است؛ البته بعضی ها هم آن زمان علاقه مند بودند که آن را به عنوان نزاعی بین نگاه مقام معظم رهبری و دولت مطرح کنند؛ منتها این را هم می فهمیم که وقتی حضرت آقا بحثی را مطرح می کنند از نگاه تدبیر امور و جهت دهی به تحولات است و نه از منظر تحلیل اصل واقعه. می گویند که ما تحلیل خودمان را بر این می گذاریم که مسئله بیداری اسلامی است و به این اصل اسلام گرایانه شیب می دهیم که تحولات مدیریت شود؛ و درواقع برای مدیریت صحنه است؛ یعنی مسئله خیلی ثبوتی نیست؛ مسئله ما تحلیل اصل ماجرا است که این واقعاً فرآیند بود یا پروژه یا پروسه بود؟ و اینکه پروژه بودن یا پروسه بودن آن چقدر سهم دارد؟
این را از حیث تحرکات عالم غرب و از حیث تکیه به مبانی دینی خودمان می خواهیم ادراک کنیم؛ با این اشاره که شما استاد این امر هستید که از تحلیل جمهوری اسلامی بعضی ها به یک تحلیل سکولار مدرنیزاسیون دهه40 یا50 ارجاع می دادند؛ عین همان تحلیل را دارند به منطقه می آورند و درواقع همان نظریه ها را با تطور خاصی مطرح می کنند؛ اینها یک دسته از نظرات است؛ حالا با این مقدمه سوال اصلی این بود که این پروسه است یا پروژه و در مقایسه با سیاست های عالم غرب چطور باید این را ادراک کنیم؟
1ـ سه نگاه به جریان بیداری اسلامی
استاد میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم. اگر بحث را کمی عقب تر ببریم و خود انقلاب اسلامی را تحلیل کنیم، می توان این دو نظریه را ردیابی کرد که واقعاً انقلاب اسلامی یک حقیقت باطنی است که در مقابله با جریان تجدد و توسعه تجدد در جهان اتفاق افتاده است؟ و یا خیر، پدیده ای است که خودش در فرآیند مدرن سازی جهان به طور طبیعی باید اتفاق بیفتد و به مدرن سازی جهان کمک کند؛ چون در مدرن سازی جهان شما ناچار باید از ایدئولوژی های رقیب عبور کنید و من وقتی می گویم ایدئولوژی، مقصودم ایده های اساسی است که برای بشریت و آینده بشریت ارائه می شود که همه حیات بر محور آنها شکل می گیرد؛ مفاهیم سطحی ایدئولوژی، مقصود من نیست؛ مقصود چیزی است که جنگ تاریخی حق و باطل بر محور آن شکل می گیرد؛ هر کدام ناچار باید بر ایدئولوژی های رقیب مسلط شوند و آنها را در خود منحل کنند.
1/1ـ تحلیل اول: بیداری اسلامی، جریانی طبیعی در مسیر مدرن سازی جهان
فرض کنید ایده ای که امروز نسبت به آینده انقلاب اسلامی دنبال می کنند، نفوذ تکنوکراسی است؛ یعنی می¬خواهند از طریق تکنوکرات ها نفوذ کنند و بتوانند نقطه محوری و کانونی انقلاب اسلامی که جمهوری اسلامی است را به رقیب خودش تبدیل کنند؛ فرض کنید اگر برجام به این منتهی شود که طیف موافق با غرب سر کار بیایند (موافق نه به معنای وابسته سیاسی، بلکه موافق با تکنوکراسی به مفهوم دقیق خودش که ارزش ها و آرمان های دینی را شعار می دانند و واقعیت معطوف به آرمان را نمی¬توانند بفهمند و واقعیت را منفک از آرمان تحلیل می کنند) و غرب هم با اینها همکاری کند و در دو دهه آینده مثلاً ایران به یک نقطه کانونی قدرت در منطقه تبدیل شود (منتها یک کشور توسعه یافته به مفهوم غربی شود؛ یعنی کاری که آنها در سال 1324 با هیات مشاوران هارواردی در ایران برنامه ریزی برای توسعه را شروع کردند اما موفق نشدند، فرض کنید موفق شوند این بار بر بال انقلاب اسلامی سوار شوند و این کار را بکنند)، آن وقت این نظریه تأیید خواهد شد که اصل انقلاب اسلامی هم در متن واقع، جریانی در مسیر مدرنیزاسیون بوده است؛ ولو اینکه خود غرب هم آن را رقم نزده باشد؛ ولی در تعامل بین یک ایدئولوژی برتر و مسلط و یک ایدئولوژی ضعیف، سرانجام کار به اینجا می رسد!
پس لازم نیست که تحلیل آنها این باشد که غربی ها انقلاب اسلامی ما را مستقیم مدیریت می کنند؛ بلکه جریانی در متن جامعه انسانی بود که مکتبی ضد تئوری غرب داشت و فعال شد؛ اما غربی ها آرام آرام در یک فرآیند تاریخی این آتشفشان را مهار و نقطه کانونی آتشفشان را به نفع خودشان مصادره می کنند! به این معنا که ریشه خود این تعارض هم می تواند در مدرنیزاسیون به مفهوم عام آن باشد؛ یعنی در جریان ایجاد دهکده واحد جهانی یک مواجهه ای از باطن تمدن اسلامی با تمدن غرب ایجاد شد و به نفع تمدن غرب تمام شد؛ پس این جریان هم در نهایت می تواند جریانی مستند به مدرن سازی باشد.
انقلاب های منطقه هم دقیقاً همینطور هستند؛ فرض کنید اگر انقلاب اسلامی را مقداری عقب تر ببرید که خیلی هم آسان نیست، مثلاً به قبل از ملی شدن نفت ببرید و همه اینها را جزء اجزای این حرکت بگیرید، یک دوره ای آمریکا موفق شده است که بر همین موج سوار شود و اتفاقاً با استفاده از این موج، مسیر توسعه در ایران را هموار کند؛ شما این را چطور تحلیل می کنید؟ ممکن است بگویید که در چالش بین غرب و اسلام، غرب پیروز شده است و این ناشی از این چالش است؛ حالا اگر فرض کنید که نسبت به مسائل و حوادث منطقه ای هم ما تحلیلمان این باشد که بالاخره یک چالش جدی بین تمدن غرب و اسلام است نمی توانید این جنگ را نادیده بگیرید؛ باید غلبه بر تمدن اسلامی را تئوریزه کنید و یکی از اتفاقاتی که می افتد این است که تعارض بین دنیای غرب و اسلام تا انحلال فرهنگ دنیای اسلام در فرهنگ غرب، از بستر جنگ ها و درگیری هایی هم عبور می کند که این درگیری را آنها مستقیماً ایجاد نمی کنند؛ ولی وقتی موج سنگین به سمت دنیای اسلامی می آید تبدیل به انفجار اجتماعی می شود و این انفجارها هم آرام آرام به نفع تجدد حل می شود!
اگر شما یک چنین تحلیلی را داشته باشید صواب است که بگویید که این ها پدیده هایی است که ناشی از جریان مدرن سازی جهان است؟ یعنی واقعاً اگر آن اتفاق نمی افتاد، این اتفاقات هم شکل نمی گرفت؛ پس به این معنا یک تحلیل ممکن است بخواهد همه این حوادث را به مواجهه غرب و اسلام منتهی کند. و بخواهد تأثیر این مواجهه را تحلیل کند و بگوید که این اثر به حرکت های اجتماعی عظیم تبدیل می شود و این امواج اجتماعی در جریان دهکده جهانی مهار می شوند و به نفع جریان تجدد مصادره می شوند؛ این یک تحلیل است.
2/1ـ تحلیل دوم: راه اندازی بیداری اسلامی توسط غرب، برای کنترل امواج اسلام خواهی
تحلیل دیگر این است که بگوییم آنها آمدند و حرکت هایی را مدیریت کردند؛ نه اینکه این درگیری به یک موج اجتماعی تبدیل شده است و این موج را آنها مدیریت و مهار می کنند. اصلا خودشان آمدند مدیریت کنند و لذا این حوادث اجتماعی را ایجاد کردند تا آن را به نفع خودشان برای کنترل امواج اسلام خواهی هدایت و مدیریت کنند!
3/1ـ تحلیل سوم: بیداری اسلامی ثمرة امواج واقعی معنویت خواهی
مقابل این ها تحلیل دیگری وجود دارد که خیر، این ها یک لایه هایی از امواج معنویت خواهی است که به هیچ وجه در دنیاخواهی منحل نمی شود؛ یعنی خداپرستی در دنیاپرستی منحل نمی شود؛ یعنی فرض کنید اگر فرعون هم بر جامعه ای حاکم باشد آن فطرت توحیدی، در فرعون پرستی و بت پرستی منحل نمی شود؛ فرق نمی کند که بت پرستی شکل قدیمی و یا شکل جدیدش باشد؛ بنابراین مذهب خداخواهی چیزی نیست که در دنیاخواهی منحل شود؛ فرض کنید آن تحلیلی که بعضی مواقع آنها می کنند که مثلاً گرایش به غیب و ایمان، گرایشی ناشی از سرخوردگی های نیازمندی مادی انسان است. شما اگر بتوانید فرآیندی را تعریف کنید که این نیازها فعال و ارضا شوند ناخودآگاه خداپرستی از بین خواهد رفت؛ خب، این تحلیل غلط است؛ اگر شما واقعاً خداپرستی را آن هم در شکل اجتماعی آن، یک امر واقعی بدانید که بشر می خواهد هم در عرصه حیات فردی و هم در عرصه حیات اجتماعی موحد باشد و طبیعتاً یک جریان شیطان پرستی و دنیاپرستی هم هست که می خواهد همه عرصه ها را به نفع نفس، شیطنت و دنیا تمام کند، آیا این جریان واقعاً می تواند مبدا پیدایش گرایشات به خدا یا مبدا پیدایش تحرکاتی که ناشی از ایمان است، باشد؟
حقیقت این است که این جریان خداپرستی یک موج جدی در جهان است و این موج جدی سر برداشته است و آنها با بحران مواجه هستند؛ البته بعد از اینکه این موج، ظهور پیدا کرد، آنها برای مدیریتش تلاش می کنند؛ کما اینکه به هیچ وجه ما نمی توانیم اصل انقلاب اسلامی را به غرب نسبت بدهیم؛ مثلاً بگویند انقلاب اسلامی سزارین کردن مدرنیزاسیون است که فرضاً خواسته اند این فرزند در ایران زود متولد شود و نتیجه اش انقلاب اسلامی شده است! این درست نیست؛ شتاب و عجله آنها نیست؛ بلکه یک واقعه حقیقی در متن جامعه اسلامی و به خصوص در متن دنیایی است که معتقد به مکتب تشیع و مکتب اهل بیت(ع) و تحت تاثیر واقعه عاشوراست. یک موج حقیقی از اعماق جامعه ایمانی است که این موج، به حرکت عظیم اجتماعی در یک نقطه تاریخی خاص تبدیل شده است و امواج این حرکت عظیم، جامعه جهانی از جمله خداخواهی و معنویت گرایی در منطقه را تحت تاثیر قرار داده است.
حال ممکن است شما بگویید که بشر ذاتاً دموکراسی می خواهد و این دموکراسی خواهی تبدیل به انقلاب های منطقه ای شده است و یا لااقل اگر دموکراسی خواه نیست و به دنبال لیبرالیسم در شکل اجتماعی و فردی آن نیست، تربیت غرب یک انسان هایی را پرورش داده است که دنبال آزادی و دموکراسی هستند. و این انقلاب ها در عمق جانشان وجود دارد و دنبال تحقق این ایدئولوژی هستند و در قالب مذهبی ظهور می کنند؛ اگر اینگونه تحلیل کنید بله، می توان گفت این انقلاب ها انقلاب هایی ناشی از حرکت غرب هستند؛ هر چند صورت مذهبی داشتند.
2ـ بیداری اسلامی و ایجاد دوقطبی جدید در جهان
یامینپور: واقعیاتی وجود دارد که مسئله را چند بعدی می کند؛ شما ببینید تحرکی که ایجاد شد در مصر و لیبی به نفع سلفی گری است؛ در بحرین و یمن به نفع اسلام شیعه است؛ یعنی درواقع شما دو نوع ظهور می بینید ولی اشتراک کجاست؟ اشتراک مبارزه علیه ناکارآمدی دولت ها و آزادی خواهی یا آن چیزی که تعبیر می کنند دموکراسی خواهی است؛ یعنی وجه شبه تحولات عالم شیعه و سنی این است.
استاد میرباقری: آیا هیچ وجه مشترکی که هر دو نوع دنبال تحقق اسلام باشند در اینها نیست؟ بیایید یک مقداری عمیق تر شویم؛ من انقلاب اسلامی را نسبت به اینها اصل می دانم؛ اینها یک حرکت فرعی در تداوم انقلاب اسلامی است.
1/2ـ موج اول: دوقطبی «انقلاب اسلامی» و «مارکسیسم و سرمایه داری»
اگر شما دو قطبی جهان را تقریباً در نیم قرن قبل ببینید یک دو قطبی بین مارکسیسم و سرمایه داری بود؛ این دو قطبی بعد از انقلاب اسلامی تبدیل به دو قطبی اسلام و تمدن غرب شد؛ یعنی هر دو بلوک در یک طرف قرار گرفتند و امام (رض) با شجاعت به آنها حمله می کردند و مثلث سرمایه داری، کمونیسم و صهیونیزم را در یک سمت و انقلاب اسلامی را در سمت دیگر قرار دادند و این تقابل واقع شد و بعد از فروپاشی شوروی واضح شد؛ فروپاشی شوروی هم ناشی از همین تحرک اسلامی بود؛ این فروپاشی فقط مستند به جنگ سرد نیست.
2/2ـ موج دوم: دوقطبی «اسلام» و «لیبرال دموکراسی»
بعد از پیروزی انقلاب، دوقطبی اسلام و لیبرال دموکراسی شد؛ حالا اینکه هانتینگتون هشت تمدن را مطرح میکند خودش هم می داند که مزاح است؛ تمدن کنفسیوس هیچ وقت تبدیل به یک جنبش اجتماعی عظیم نخواهد شد؛ در بقیه تمدن ها این چالشی که بین دنیای اسلام و غرب افتاد، وجود ندارد. پس، موج دوم، تقابل اسلام و لیبرال دموکراسی (ایدئولوژی غالب در جریان تجدد) است.
3/2ـ موج سوم: دوقطبی «اسلام ناب» و «غرب، به ضمیمه اسلام آمریکایی»
موج سوم این است که اسلام ناب یک طرف و غرب و اسلام آمریکایی هم طرف دیگر قرار می گیرند.
پس موج اول تقابل مارکسیسم و سرمایه داری است و به نظر آنها می آمد که مسئله فرهنگ مذهب حل شده است؛ در زمانی که احساس می کنند که غرب، ایران را به دروازه های تمدن رسانده است، انقلاب اسلامی اتفاق می افتد و موازنه را تغییر می دهد و به درگیری اسلام و غرب تبدیل می شود و در نهایت به درگیری اسلام و لیبرال دموکراسی می انجامد. موج سوم این است که به نزاع بین «اسلام ناب» و «سرمایه داری به ضمیمه اسلام آمریکایی» تبدیل می شود. البته اسلام آمریکایی دو قرائت از اسلام دارد؛ یکی قرائت خشن و سلفی و یکی هم قرائت سازشکار که توسعه غربی به مفهوم غربی اش را می پذیرد و می خواهد رنگ و لعاب اسلامی به توسعه بزند؛ این دو جریان مقابل جریان اسلام خواهی ناب شکل می گیرند و به نفع جریان تجدد هستند.
3ـ بهرهبرداری غرب از «اسلام آمریکایی» برای تضعیف «اسلام ناب»
غرب بعد از اشغال لانه جاسوسی با عربستان به توافق رسید و گسترش اسلام سلفی را در جهان به کمک عربستان مدیریت کردند و طالبان را در پاکستان و حکومت طالبان را در افغانستان شکل دادند؛ سپس القاعده را شکل دادند و بعد از آن داعش و سایر حرکات تروریستی را از این قسم به وجود آوردند؛ آیا اینها یک بسترهایی را در بین مسلمانان (نه در اسلام) داشته اند یا خیر؟ این بسترها وجود داشت اما خاموش بود و اینها آمدند آنها را فعال کردند. در آینده تاریخ هم اینها فعال خواهند شد؛ حوادث قرب ظهور عمدتاً حوادث درگیری بر محور مکتب اهل بیت(ع) و مکتب آل ابی سفیان است.
یامینپور: یک ادعا این است که پروژه غربی سازی با حداکثر قدرت در حال پیش روی است؛ تکنوکرات ها در داخل این حرف را می زنند و ایدئولوژی های غرب هم که همین را می گویند و این ادعایی است که مطرح می کنند.
استاد میرباقری: این ادعا را قبل از انقلاب هم داشتند مثلاً می گفتند که دوران مذهب تمام شده است؛ دین مربوط به مرحله ای از تاریخ بود که از آن عبور کردیم!
تکنوکراتها معبر نفوذ دشمن هستند/ صفبندیهای آخرالزمانی خیلی واضح در منطقه دیده میشود/ سفیانی ترکیب سلفیگری و روشنفکری است
یامینپور: از یک طرف شما یک واقعیت بیرونی به نام داعش و اسلام سلفی را دارید و بپذیریم که این یک موجودیت برساخته و مدیریت شده است و برای آن پول خرج شده است؛ ولی علی الظاهر خودش یک موجودیت و سابقه تاریخی ای دارد که به این سادگی نمی توان آن را از پا در آورد. به نظر می رسد که غرب و وهابیت سیاسی در عربستان از پا گرفتن و بیشتراجتماعی شدن این جریان دچار هراس شده است؛ چرا؟ چون این فقط یک مسئله مدیریت شده نیست؛ یعنی فقط با پول ایجاد نشده است و با قطع پول هم از بین نمی رود.
سوال من این است که این مسئله را ایدئولوژی غربی چطور حل می کند؟ چون از یک طرف می گوید که دنیا به سمت غربی شدن است و از یک طرف دیگر اسلام داعشی- سلفی اینطور دارد در منطقه با یک حالت انفجاری عمل می کند.
استاد میرباقری: اتفاقاً اگر این بود به نفع غربی سازی جهان بود؛ چون اگر برای عبور دادن وجدان بشری و ایجاد ارتقای وجدان از این خشونت استفاده کنند و جامعه را از چنین قرائتی از دین عبور دهند. این که برای آنها خیلی خوب است!
1/3ـ انحلال حتمی دو قرائت از اسلام آمریکایی در فرایند مدرن سازی
دو قرائت از اسلام در فرآیند مدرن سازی حتماً به نفع غرب منحل می شود؛ یکی اسلام خشن؛ به خاطر اینکه اجرای این خشونت، ارتقای وجدان ایجاد می کند و مردم از این نوع اسلام عبور می کنند؛ این اسلام موردپسند نخواهد بود؛ چون طرف دیگر اسلام، فطرت است؛ ولی این قرائت، چیزی نیست که فطرت انسان ها را جذب کند؛ لذا ایدئولوژی غرب در حرکت تاریخی خودش ظرفیت عبور از قرائت سلفی از اسلام را دارد.
نوع دیگری اسلام آمریکایی که قبلا در مالزی و بعد در ترکیه مدل سازی شد، اسلام لیبرال است؛ غرب این قرائت را هم منحل می کند؛ چون اصلاً در عرض غرب قرار ندارد؛ همان مدلی است که غرب برای دنیای اسلام پیشنهاد می دهد.
2/3ـ عدم انحلال قرائت اسلام ناب در فرآیند مدرن سازی
اما اسلام با قرائت ناب می ماند و این واقعیتی است که غرب ظرفیت عبور از آن را ندارد؛ غرب می خواهد به کمک آن دو قرائت این قرائت ناب را از بین ببرد. این که صریحاً می گویند که ما باید دنیای اسلام را مخیر کنیم بین قرائت خشن و قرائت سازشکارانه از اسلام، یعنی همین؛ یعنی نگذاریم که قرائت سوم که امام (رض) از آن به عنوان اسلام ناب نام می بردند، فعال شود. زمان امام (رض) آغاز این فرایند بود. امام زود استشمام کردند و اصطلاح اسلام ناب و اسلام آمریکایی را برای همین تفکیک مطرح کردند؛ برای اینکه رنگ مذهبی نگیرد. چون می دانید که اسلام سلفی اسلام نفاق است؛ اسلام نفاق و کفر با هم به یک جا می رسند؛ نفاق، بیشتر در خدمت کفر است تا اینکه در خدمت اسلام باشد.
اینکه امام (رض) اسلام آمریکایی را مطرح می کنند نکته اش این است که الان مدیریت أهواء به دست آمریکا است و طبیعتاً اینها را مدیریت می کند.
4ـ ضرورت بسط اسلام ناب (به جای اسلام آمریکایی) در بدنه جهان اسلام
پس این دو قرائت انحرافی از اسلام، واقعیتی است که در دنیای اسلام وجود دارد. یک قرائت دیگر هم وجود دارد که نام آن اسلام ناب و مبدأ انقلاب اسلامی است؛ وقتی این قرائت اسلام ناب می خواهد گسترش پیدا کند، ابتدا حرکتی اسلامی در مقابل غرب است؛ بعد یک تجزیه در غرب اتفاق می افتد که درنتیجه¬، تحرک اسلامی در برابر لیبرال دموکراسی باقی می¬ماند. بعد یک تجزیه در دنیای اسلام اتفاق می افتد و اسلام ناب یک طرف قرار می گیرد و آن دو قرائت از اسلام همراه با غرب، در طرف دیگر قرار می گیرند؛ الان همین اتفاق در منطقه افتاده است.
گرچه مولد اولیه آن دو قرائت انحرافی، غرب نبوده است ولی در مسیر پیشرفتشان با غرب همراه شدند و الان هم فعالیت های منطقه ای نیابتی از تمدن غرب دارند؛ هم جریان تکفیری و هم جریان ترکیه و مجموعه اقمارش که از جمله برخی اصلاح طلبان داخلی ما هم در قرائت دینی شان جزو اقمار ترکیه به حساب می آیند؛ در نشریه شان (مهرنامه) از همین قرائت دفاع می کردند؛ لذا امام (رض) به همین دلیل از آن به اسلام آمریکایی تعبیر می کنند؛ یعنی آن مسلمانی و قرائتی از اسلام که می تواند تحت مدیریت کفر و استکبار قرار بگیرد.
یامینپور: الان جریان های اصلی جامعه مسلمانان اهل تسنن تقریبا بین یک اسلام غرب گرا و یک اسلام سلفی تقسیم شده اند.
استاد میرباقری: مسلمان شیعه چطور؟ این قرائت خشن در آن نیست.
یامینپور: اینجا قرائت ناب وجود دارد.
استاد میرباقری: اینجا دو قرائت فعال است؛ یکی قرائت اسلام سازشکار (اسلامی که توسعه محور است و با توسعه به مفهوم غربی اش کنار می آید) و دیگری اسلام ناب که ایده تمدن اسلامی را مطرح می کند.
حال در دنیای اسلام در نهایت باید خط این دو اسلام تجزیه شود. حتی در اهل تسنن، اسلامی که قرائتش سازشکارانه و یا قرائت خشن است از اسلامی که قرائتش انقلابی تر است باید جدا شود؛ اگر شما بتوانید قرائت سوم را که اسلام ناب است در همه دنیای اسلام نفوذ دهید ابتدا اسلام ناب سیاسی به قرائت امام (رض) و انقلاب اسلامی، و بعد هم اسلام ناب عقیدتی و فکری شکل خواهد گرفت و موج جامعه اسلامی هم به همین سمت است.
یامین پور: این تحولات بیداری اسلامی یا بهار عربی این دو جریان را رو آورد.
استاد میرباقری: اما در نهایت، یک جریان باطنی تری در درون همان دنیای تسنن شکل خواهد گرفت.
1/4ـ ضرورت عبور دادن اهل تسنن از اسلام سلفی و اسلام سازشکار
یامین پور: یعنی شما می گویید که از این خوانش ها عبور خواهند کرد؟ و به خوانش سوم می رسد؟ اگر بله، خوانش سوم چیست؟ چه نسبتی با انقلاب اسلامی دارد؟
استاد میرباقری: آن خوانش این است که جریانات ابتدا به اسلام ناب سیاسی به قرائت امام (ره) تبدیل می شوند و بعد گرایش فرهنگی و عقیدتی به اسلام ناب و مکتب اهل بیت (ع) پیدا می کنند.
یامین پور: آیا این نشانه هایی هم دارد؟
استاد میرباقری: بله، یکی از نشانه هایش «زکزاکی» است؛ چند پیرو اسلام ناب در آن منطقه داشتیم؟ چرا برخورد خشن می کنند؟ آنجا کار خاصی که نکرده بودند؛ یک راهپیمایی اربعین بود؛ چه اتفاقی در این راهپیمایی می افتد که اینها احساس خطر می کنند و با آن برخورد می کنند و دموکراسی را بر علیه اسلام ناب زیر پا می گذارند؟
یعنی غرب تلاش می کند که در جنگ بین اسلام و غرب، اسلام خشن و یا اسلام سازشکار را طرح کند زیرا یکی که عملاً منحل است و دیگری هم واقعاً وجدان بشری از آن عبور می کند و اسلام هراسی ایجاد می کند. در طرح آنها اسلامی که حرف دارد اسلام خشن است و آن اسلام هم که حرف جدیدی ندارد سازشکار است؛ ولی این اسلام هراسی به هراس از قرائت سلفی از اسلام تبدیل شده و خواهد شد. آن اسلام آمریکایی هم که قرائت ترکیه است چهره باطنی اش در این درگیری ها رو می شود. روزی که اردوغان آمد و آن حرکت را انجام داد واضح بود که ظاهرسازی است. همین که سازشکاران داخلی آنجا هم از آنها حمایت می کردند معلوم بود که این حرکت، آمریکائی است؛ یک بدل سازی برای انقلاب اسلامی بود و چون انقلاب اسلامی مقاومت کرد، به تدریج دارد از آن عبور می¬کند.
یامین پور: یک حجابی به اسم حجاب کار آمدی مطرح است.
استاد میرباقری: … کارآمدی در جهت ارضای شهوات نفسانی است که توسعه ایجاد کرده است.
یامین پور: دقیقاً. فتنه حال حاضر جمهوری اسلامی را در این می بینم که یک دو گانه معیشت و انقلابی گری یا معیشت و اسلام ناب را درست می کنند.
استاد میرباقری: به تعبیر دیگر «واقعیت گرایی و آرمان گرایی» که عمیق تر می کند یا «تکنوکرات بودن و پذیرش ایدئولوژی».
یامین پور: و به تعبیری یارانه دادن از سیاست به اقتصاد.
استاد میرباقری: یا یارانه دادن از مذهب به اقتصاد؛ یعنی کوتاه آمدن از ولایت حقه به نفع دنیاپرستی.
یامین پور: عبور از این حجاب، دشوار است.
استاد میرباقری: بله، «ولَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفِ وَالْجُوعِ…» همین است. عبور از آن هم امتحانات سنگین می خواهد و بدون آن، جامعه عبور نمی کند تا به عصر ظهور برسد؛ عصر ظهور، عبور از حجاب شیطنت است؛ آن هم شیطنت فراگیر؛ «کَما مُلِئَت ظُلماً و جَورا».
شما یک کلمه عدل دارید که امام است؛ «وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقًا…». این کلمه عدل می خواهد ظهور پیدا کند؛ حجابش ولایت شیطان است؛ این باید کنار برود و کنار رفتن آن هم ابتلائات سنگینی دارد؛ هم جدا شدن صفوف و هم خالص سازی آن امتحان دارد و امتحانش هم همین است.
یامین پور: در 14 خرداد مقام معظم رهبری(مدظله) یک آیه ای را در بیاناتشان قرائت کردند ولی بعد به آن استشهاد نکردند، فقط قرائت کردند و از آن عبور کردند؛ آیه درد دل حضرت موسی با خداوند متعال است؛ می گوید شما به اینها مال و زینت دادید و …: «رَبَّنَا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأهُ زِینَةً وَأَمْوَالا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا رَبَّنَا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِکَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَى قُلُوبِهِمْ».
استاد میرباقری: حضرت نوح (ع) هم به همین جا می رسد.
یامین پور: این را شما تبیین کنید که یا این آخرین حجاب است یا از آخرین مراحلی است که خوانش اسلام ناب با آن به عنوان یک مانع جدی مواجه است که چشم مردم را می بندد بر اینکه بتوان چیزی را به آنها نشان دهیم؛ گوششان را می بندد از اینکه بخواهیم حرفی را برایشان بگوییم. بعضی از مسئولین فعلی دقیقاً دارند همین حجاب را ایجاد می کنند و بر ضخامتش اضافه می کنند که شما درواقع امکان تبیین حق را از دست بدهید؛ از این معنا چطور باید عبور کرد؟
استاد میرباقری: ببینید امام (ره) چطور جامعه را در نقطه ظهور غلبه تمدن غرب و رسیدن به دروازه های تمدن، از این موج عبور داد؟ اولاً باید یک واقعیتی در جامعه باشد؛ اگر گرایش و بذری در جامعه نباشد شما نمی توانید آن را شکوفا کنید. حال این بذر هست؛ اما اگر با بارش باران و تابش خورشید برخورد نکند باز هم شکوفا نمی شود؛ به نظر می آید تلاقی آن بذر با حقیقت ولایت حضرت امام زمان(عج) که از آستین حضرت امام (رض) بیرون آمد و در ایشان تجلی کرد، این بذر را فعال کرد. درواقع تابش خاص حضرت به این جریان، آن را فعال کرده است؛ حالا هم این هست، از بین نرفته است. اینها دارند اشتباه می کنند. این که شما بخواهید شیطان جریانی را که در دنیای اسلام به نفع خودش بوده است، فعال نکند و به کمک غرب نیاورد این که معنایش ساده انگاری نسبت به کار ابلیس است؛ ابلیس کار خودش را می کند! همه جریان های موجود را که حساب هایشان را جدا کرده بود و به صورت جداجدا از آنها استفاده می کرد را روی هم ریخته است و درواقع دارد سرمایه هایش را خرج می کند؛ یعنی مجبور شده است؛ چون جبهه ولایت اهل بیت(ع) و دستگاه حق دارد ظهوری پیدا می کند که او مجبور است که جریان هایی را که پوشش اسلام داشته اند را بیاورد و کنار غرب قرار دهد؛ همکاری با غرب و استکبار و کفر و یهود، آرام آرام باطن این جریان ها را آشکار می کند.
یامین پور: نتیجه اش یک اسلام خالص می شود.
استاد میرباقری: چاره ای جز این نیست. آیه «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى ذَلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ» به نظر من ناظر به صف بندی در جهان است که شکل هم می گیرد؛ یعنی یهود و «الَّذِینَ أَشْرَکُواْ» یک طرف قضیه هستند و طبیعتاً جریان نفاق دنیای اسلام همراه آنها هستند؛ این طرف هم «الَّذِینَ آمَنُواْ» و مومنین مسیحی هستند و بعد هم یک بدنه ای از دنیای اسلام که این وسط باقی می ماند.
این اتفاق باید بیفتد و می افتد. این تجزیه و ترکیب باید انجام شود. یعنی تجزیه ای که ابتدا به نظر می آید یک طرف اسلام به معنای عامش و طرف دیگر غرب بود؛ این صف بندی دارد خیلی شفاف می شود و شما دارید حرکت به سمت ظهور را می بینید.
یعنی یک زمان جبهه بندی اسلام و غرب بود. اما الان هرکسی بخواهد مسلمان شود می گوید اسلام به قرائت عربستان یا امام (رض)؟ آیا این در جهان واضح شده است یا خیر؟ یعنی کسی بخواهد مسلمان شود نمی فهمد که چند قرائت از اسلام هست؛ «اسلام داعش، اسلام طالبان، اسلام عربستان»، «اسلام سازشکار ترکیه» و «اسلام انقلابی ایران»؟
یامین پور: حالا لازم نیست که به ترکیه ارجاع دهیم؛ کنار دست خودمان هم هست!
استاد میرباقری: اینکه ترکیه را مثال می زنم برای اینکه این قرائت در آنجا قدرت دارد و الان در کشور ما این نیست. البته گروهی می خواهند به همان سمت ببرند و اگر به آن سمت برود تردید نکنید که آمریکا محور نفوذ منطقه ای خودش را ایران قرار می دهد؛ ظرفیت های ایران خیلی بیشتر از ظرفیت های ترکیه است و اینها اگر نوکری آمریکا را بپذیرند آمریکا، اینها را به قدرت برتر منطقه تبدیل می کند؛ چون ایران ظرفیتش را دارد.
یامین پور : به جهت اثرگذاری انقلاب اسلامی و آن خوانش اسلام ناب، یک چیزی در ظاهر حرکت های سیاسی وجود دارد که ما بالاخره جریان و مواضعی را داریم که بزرگترین مسئله آن سازش با غرب است و مسئله ای مثل انرژی هسته ای است؛ ولی زیر پوست این ظاهر که موضع اعلامی جمهوری اسلامی است انگار که آن حقیقت جمهوری اسلامی دارد کار خودش را می کند. یعنی از حیث انقلابی کردن فضای منطقه، ایجاد دو قطبی های مذهبی یا کارکرد های مثل ایجاد جریان های نابی مثل شیخ زکزاکی که فرمودید و یا در حوزه های دیگر که درواقع، بخش تمدنی عالم اسلام هستند و نه بخش سیاسی اسلام. منتها درگیری بین این موج ها سخت است و زمان به نفع چه کسی طی خواهد شد؟
استاد میرباقری: ببینید زمان در این 15 سال به نفع چه کسی بود؟ به نفع ترکیه یا عربستان و یا هر دوتا باهم بود و یا به نفع ایران بود؟
یامین پور: الان به نظر می رسد که نسبت گروهی از اهل تسنن با جمهوری اسلامی کینه توزانه تر از قبل شده است.
استاد میرباقری: از آن طرف هم احساس نمی کنید که یک گرایش های جدی باطنی به اسلام ناب در دنیای تسنن پیدا شده است؟ موجی که بعدها ظهور پیدا خواهد کرد؛ این دهه، دهه ظهور گرایش به اسلام ناب است؛ اگر ما در غرب منحل نشویم، یعنی اگر تبدیل به مثل ترکیه نشویم و مسئولین اجرایی قدر این را بدانند، دهه آینده دهه گرایش به اسلام ناب است.
2/4ـ اهمیت اصل «وحدت» در جذب بدنه دنیای اسلام (تجزیه و ترکیب جدید)
در دهه آینده، امواج اسلام ناب و انقلابی در دنیای تسنن کم کم آشکار خواهد شد؛ یعنی ببینید که صف بندی خیلی واضحی دارد صورت می گیرد؛ یک زمانی می گفتند که امام (رض) انقلاب کرد و منادی اسلام ناب بود ولی هر کسی که در اروپا مسلمان می شد، سلفی می شد! یعنی امام (رض) انقلاب کرد و بهره اش را عربستان می برد! از ترس انقلاب اسلامی به آنها مسجد دادند و اجازه دادند که تبلیغ کنند و هر کسی که مسلمان می شد او را مستقیم به دایره خودشان می آوردند؛ اینطور که نمی شود! انقلاب اسلامی باید این سنگر را فتح کند و دارد این کار را هم می کند. یعنی این سنگر، سنگری بود که در همکاری آمریکا و عربستان پیش آمده است و این همان اسلام آمریکایی است و توسعه اش به نفع اسلام نیست؛ این دارد فعال می شود. تا پنج سال قبل هر چه انسان به منطقه نگاه می کرد می گفت که این حوادث آخرالزمانی نیست؛ (الان هم نمی گویم که هست! عجله نباید کرد!) ولی نگاه کنید که اصلا بوی آخرالزمان را نمی داد؛ چرا؟ چون صف بندی ها فقط بر علیه اسرائیل بود؛ ما همیشه دنبال صف بندی های آخرالزمانی می گشتیم و الان خیلی واضح است که این امر به تدریج در صف بندی های منطقه دیده می¬شود؛ یعنی آمریکا و به تعبیر دیگر، شیطان و استکبار جهانی، این جبهه نفاق داخلی دنیای اسلام را فعال کرده¬اند که شفاف موضع می گیرد. این همان چیزی است که در نهایت به نفع ماست؛ اتفاق بدی نمی افتد؛ درست است که ما دنبال اتحاد هستیم، ولی سؤال می کنم که آیا واقعاً قرائت سلفی با اسلام ناب قابل اتحاد واقعی است؟ می خواهیم تحلیل کنیم. یک جایی این سر بر می دارد یا نه؟ یکی از این دو قرائت می تواند به اسم اسلام واقع شود؛ این جریانی که ما داریم به عنوان «وحدت» دنبال می کنیم بسیار خوب است؛ همین جریان در نهایت بستر را برای تبدیل شدن بدنه دنیای تسنن به اسلام ناب سیاسی به قرائت امام (رض) و بعد هم اسلام حقیقی فراهم می کند.
3/4ـ شکست جنبش های سلفی و لیبرالی عامل قدرت بیداری اسلامی
من یک نکته دیگر هم در مورد بیداری اسلامی بگویم؛ ببینید بیداری اسلامی به هر دلیلی که اتفاق افتاده باشد ایجاد امید بود؛ این ایجاد امید چطور به یأس در دنیای اسلام تبدیل شد؟ با قرائت انقلابی امام(رض) بود یا قرائت اخوان المسلمین؟ آنها می خواستند ترکیه را به قطب تبدیل کنند؛ خیال کردند که ترکیه می تواند قطب شود و با او کاری بکنند؛ بعد هم آقای «مُرسی» به ایران آمد و در کنفرانس کشورهای اسلامی شرکت کرد و به دیدار حضرت آقا هم نرفت و …؛ معنای این کار، اعلام رهبری بود که من هم رهبر دنیای اسلام هستم و این مکتب هم برای خودش حکومتی دارد و خیلی دنبال ایران نباشید.
این شکستی که خوردند شکست چه کسی به حساب می آید؟ این امیدی که بعضی از مسلمان ها برای نجات، به بیداری اسلامی بستند و این امید، خاموش شد، پای قرائت انقلاب اسلامی نوشته می شود یا پای قرائت سلفی و قرائت اخوانی از اسلام؟
اگر ما مقاومت کنیم و این مرحله را پشت سر بگذاریم این تحرک نیابتی ترکیه از آمریکا و یهود در منطقه پای ما نوشته می شود یا پای قرائت روشنفکرانه از اسلام؟ آیا اینها بستر نمی شود که این حرکت بیداری اسلامی به نقطه کانونی خودش که اسلام ناب است، برگردد؟
عرض کردیم که یک زمانی در غرب مسلمان می شدند و مستقیم به جیب عربستان می رفتند؛ الان خود این بیداری اسلامی به وسیله چه کسی از دست رفته است؟ به وسیله قرائت اخوانی و سلفی از بین رفته است. یعنی چه کسی بیداری اسلامی را سرکوب کرده است؟ آمریکا مستقیماً یا به وسیله خود مسلمان ها؟ به وسیله کدام قرائت از اسلام؟
تجربه مصر نشان می دهد اسلام در شکل اخوان المسلمین هم قابل تحقق نیست؛ آنها که نمی خواستند ولایت فقیه درست کنند؛ آنها می خواستند شریعت را بیاورند و نمی خواستند قانون را به ولایت قید بزنند. حداکثر قانون اساسی شان قانون اساسی مشروط است؛ بالاتر از این که نمی شد. آن ظرفیت هم در مصر نیست. بنابراین خود این جریان به رشد اسلام ناب منتهی می شود؛ چه بخواهند و چه نخواهند؛ یعنی از قرائت سلفی یا قرائت اخوانی حتی قرائت ترکیه، کاری ساخته نیست؛ ناچار گرایش به اسلام ناب به وجود می آید. آن وقت آن بخش سلفی گری در نهایت به جریان سفیانی و قرائت خشن بر علیه این قرائت از اسلام تبدیل خواهد شد و در خدمت غرب خواهد بود؛ من حدس می زنم که جریان سفیانی ترکیبی از جریان سلفی و جریان روشنفکری است.
یامین پور: یعنی عالم متهتک و جاهل متنسک با هم هستند.
استاد میرباقری : وقتی اینها در یک جریانی به وحدت می رسند آن جریان سفیانی می شود؛ جریان سفیانی احتمالاً یک جریان ترکیبی از اسلام سازشکار و اسلام سلفی است.
تکنوکراتها معبر نفوذ دشمن هستند/ صفبندیهای آخرالزمانی خیلی واضح در منطقه دیده میشود/ سفیانی ترکیب سلفیگری و روشنفکری است
5ـ فلسفه تاریخ شیعی، معیار تحلیل حوادث آخرالزمانی
یامین پور: گرایش های آخرالزمانی یا آخرالزمان گرایی در طی سال های اخیر خیلی تشدید شده است؛ حرف و حدیث های بسیاری هم هست؛ بعضی ها تطبیق مصادیق می دهند، برخی هم تطبیق قواعد می کنند. ولی درمجموع، توجهات به صحنه جهان از موضع آخرالزمانی جلب شده است؛ طرفدار این هستید که تحلیل های آخرالزمانی رواج پیدا کند؟ مثلاً وقتی به صحنه سوریه نگاه می کنیم از حیث اینکه به دنبال سفیانی و لشکرش هستیم نگاه کنیم؛ این خوب است یا بد؟
استاد میرباقری: من تحلیل بر اساس «فلسفه تاریخ شیعی» را خوب می دانم که اگر دقیق باشد معلوم می شود که این درگیری ای که به گفته امام (ره) بین اسلام ناب و جریان کفر و استکبار است، چیست؛ البته اسلام نفاق، همان کفر است و این دو یکی هستند؛ فرق هم نمی کند که نفاقی باشد که در باطن، احتیاجات و شهوات مادی را منتها با رنگ و بوی اسلامی می خواهد؛ مثل اسلام ترکیه که اسلام نفاق است؛ کجا طرفدار اسلام است؟ محور برنامه ریزی اش «توسعه غربی» است نه اسلام! این نوعی نفاق است. نوع دیگری از نفاق این است که ولایت حقه را کنار بگذارید و شریعت را بپذیرید؛ اگر حلقه اتصال توحید و شریعت که «ولایت» است را بردارید، نه توحید دست یافتنی است و نه شریعت. این هم یک نمونه نفاق است. این دو جریان نفاقی که وجود دارد در نهایت با کفر همراه هستند.
تلقی من این است که ما باید رویکرد فلسفه تاریخ شیعه را در تحلیل حوادث منطقه ای اصل قرار دهیم که یک بخشی از این مسیر هم حوادث آخرالزمانی است و آن وقت نسبت بین حوادث آخرالزمانی و وقایع کنونی را باید تحلیل کنیم؛ نمی شود که تحلیل نکنیم. مستقیم آخرالزمانی نشویم، ولی رابطه آخرالزمان با شرایط موجود را هم باید تحلیل کنیم.
این تحلیل در حوزه زندگی خصوصی قبل از حکومت، یک نتیجه ای دارد؛ در دوره ای که تشیع یک دوره پارتیزانی در اسلام دارد اثر دیگری دارد؛ در دورانی که به دولت می رسیم هم اثر دیگری دارد و نیز در دورانی که حرکت تمدنی آغاز شده حتماً این تحلیل یک نتایج دیگری خواهد داشت و ما نمی توانیم از آن غافل باشیم؛ ولی تحلیل آخرالزمانی را به شکل بسیط تطبیق کردن، خوب نیست؛ به نظر می آید در نگاه فلسفه تاریخی حتماً باید نسبت آن شرایط را با شرایط خودمان برقرار کنیم.
1/5ـ درگیری جریان سفیانی (جریان نفاق) با امام عصر (عج)
یامین پور: دقیقاً از همین نگاه فلسفه تاریخی می پرسم؛ امام زمان (عج) دقیقاً در چه مرحله ای ظهور خواهند کرد؟ در مرحله ای که جهان اسلام در آستانه دسترسی پیدا کردن به باطن حق و ولایت است یا پس از این مرحله است یا در حین درگیری های خشنی است که در این مرحله دارد؟ تاریخ شیعه چطور این را تحلیل می کند؟ البته کاری به تطبیق مسائل هم ندارم.
استاد میرباقری: ببینید من چون بخصوص این موضوع را در آیات و روایات هنوز به نتیجه روشنی نرسیده ام اظهارنظر خاصی در این موضوع نمی کنم؛ ولی از نظر کلان پیداست که در گیری حضرت با جریان سفیانی است؛ یعنی جریانی پیرو آل ابی سفیان که ادامه جریان نفاق در دنیای اسلام است که به جریان آل ابی سفیان و بنی امیه تبدیل شد. بعد هم یک دوره به غرب رفت و امروز به دنیای اسلام بر می گردد و درواقع از خود دنیای اسلام سر بر می دارد؛ حضرت با چنین جریانی درگیر هستند؛ پس قاعدتاً این جریان باید فعال باشد و این جریان باید جریانی باشد که در موضع درگیری با امام زمان(ع) و اسلام ناب باشد و این جزو مسلمات است.
2/5ـ تحولات طبیعی، اخلاقی و سیاسی در آستانه ظهور
اما تحولاتی که اتفاق می افتد یکی تحولات طبیعی نظام عالم است که به نظر می آید نوعی بحران و آشفتگی در طبیعت به وجود می آید؛ مثل حوادث طبیعی، زلزله ها، سیل ها و طوفان ها که درواقع موجی از آشفتگی ها است که حال اینکه چطور این را تحلیل کنیم قاعدتا به همان دسته بعدی بر می گردد.
دسته دیگر از حوادثی در قرب ظهور که در روایات هم دیده اید، واژگونی اخلاقی در مقیاس جهانی و مقیاس اقامه است؛ روایات آخرالزمان را در این زمینه دیده اید که معصومین(ع) توضیح می دهند؛ پیداست که آنها در مقیاس اقامه و مقیاس واژگونی اخلاقی است که نتیجه این است که معروف، منکر و منکر، معروف می شود. همین بحث هایی که الان در دنیا هست مثل بحث اکتفا به هم جنس، بحث گسترش طلاق، بحث تغییر نسبت اقشار جامعه، وضعیت بانوان در جامعه جهانی، همه اینها در حوادث آخرالزمانی هست که این نسبت ها معکوس می شود و پیداست که از یک جایی هم اقامه می شود؛ یعنی یک اقامه منکری در دنیا صورت می گیرد (نه یک منطقه خاص)؛ یعنی یک دستگاهی با هشیاری در کل دنیا همه آنچه که انبیا ساختهاند را می خواهد وارونه کند؛ تصادف نیست؛ یعنی کاملا مشخص است که درگیری ابلیس با نبی اکرم (ص) و به تعبیری درگیری عقل و جهل است؛ بر اساس روایات، عقل و جهل، هم در اصل عبودیت و استکبار با هم درگیر هستند، هم در موازین اخلاقی که قوای عقل و جهل است و هم در مناسک که شریعت است. این درگیری کاملاً مشهود شده است و در مقیاس جهانی هم هست. به نظر می آید که علت بحران های طبیعی هم همین است؛ یعنی انسان اول خیال می کند که جهان بی صاحب است و خودش هرطور دلش بخواهد می تواند آن را بسازد؛ اما این جهانی که در اختیار حضرت حق است طبیعتاً یک واکنش های جدی در مقابل حرکت های انسان نشان می دهد و بر حسب ظاهر به یک آشفتگی هایی طبیعی تبدیل می شود.
دسته سوم، حوادث سیاسی منطقه ای است که عمدتاً بر محور جریان سفیانی است که کمتر در آن، جریان های بیرونی، مستقیماً دخیل هستند. اگر این نگاه درست باشد؛ هر سه دسته علایم، آرام آرام در مسیر آشکار شدن قرار گرفته است.
یامین پور: یعنی نسبت به قبل، جمع شدن این علائم، بی سابقه است.
استاد میرباقری: بله. و امروز منطقه به شدت دو قطبی شده است؛ دو قطبی خط امام زمان(عج) و خط مقابل آن.
یامین پور: یعنی غیر قابل تحمل شدن دو قرائت نسبت به هم؛ اینکه ما با اسلام آمریکایی همزیستی مسالمت آمیز داشته باشیم طبیعتاً خلاف قاعده است. الان این مسئله دارد حاد می شود؛ یعنی شما می بینید که سر یک مسئله ای یک رهبر اسلامی در عربستان گردن زده می شود و بعد یک واکنشی صورت می گیرد و یک دسته از کشورهای اسلامی با ما قطع ارتباط می کنند؛ این دست واکنش های سیاسی کم سابقه است.
استاد میرباقری: یعنی صف بندی درون اسلام یک صف بندی آشکاری می شود؛ یعنی درگیری بین اسلام آمریکایی (یعنی اسلامی که با استکبار جهانی در یک مسیر عمل می کند و می تواند تحرک نیابتی به نفع استکبار داشته باشد) با اسلام ناب واضح تر می شود؛ البته به این معنا نیست که ما به سمت ایجاد وحدت حرکت نکنیم؛ چون اگر به سمت ایجاد وحدت حرکت نکنیم، بدنه دنیای اسلام از دست می رود.
6ـ ضرورت ساماندهی «کفر بالطاغوت» و افشاگری نسبت به تمدن غرب
یامین پور: به عنوان آخرین سوال عرض کنم که با این شرایط جمهوری اسلامی که ادعای تمهیدکنندگی برای ظهور حضرت را دارد و تنها جایی است که خوانش اصلی در آن است در این مراحل پایانی منتهی به ظهور تا کجا را می تواند فتح کند و چه کاری از دستش بر می آید؟
استاد میرباقری: اینکه انقلاب اسلامی به قرائت حضرت امام (رض) و مقام معظم رهبری (مدظله) این ماموریت را دارد و در آخرین بیانیه سیاسی امام (رض) هم که برای مهاجرین جنگ تحمیلی در 2/1/1368 دادند که من خیلی روی آن موکِّد هستم صریحاً می گویند که انقلاب اسلامی مقدمه دولت جهانی حضرت بقیه الله(عج) است. و بعد هم به دولتمردان و مردم توصیه می کنند و می گویند که دولتمردان نباید آرمان ها را از دست بدهند و ملت هم نباید مطالباتشان به حدی برسد که دولتمردان را از آرمان ها غافل کند؛ به قرائت حضرت امام (رض) اینطور است. اما واقعاً قرائت همه مسئولین همین است؟
پس بر اساس این قرائت انقلاب اسلامی قاعدتاً ماندگار است و این موج را هم پشت سر می گذارد؛ یعنی آن حقیقت باطنی ای که در حال حرکت در زیر لایه پوسته جامعه است، آن حقیقت باطنی از این امواج عبور می کند.
نمونه اش را هم در عبور از دولت سازندگی و اصلاحات ببینید. سازندگی و اصلاحات به طور کلی، فرآیند انحلال است و انحلال در شکل اجتماعی اش همین طور اتفاق می افتد که روش اصلاحات و سازندگی، سطح زندگی و معیشت مردم را تغییر می دهد و آرام آرام به لایه های باطنی نفوذ می کند و سپس فرهنگ متناسب با اقتصاد تغییر کند و بعد هم دنبال این باشند که سیاست و ساختارهای سیاسی، متناسب با اقتصاد تغییر کند.
یامین پور: یعنی از قالب به قلب می رود و آن را فاسد می کند.
استاد میرباقری: بله؛ اول لیبرالیسم اقتصادی می آید و بعد لیبرالیسم سیاسی و فرهنگی می آید و این کار را هم کردند؛ خب چه کسی تلقی اش این بود که بعد از دوره اصلاحات یک جریان ـ به تعبیر آنهاـ رادیکال سر کار بیاید؟ این را ناشی از چه می دانید؟ ناشی از یک موج باطنی ای می دانید که دارد حرکت می کند و با این پوسته درگیر است؟ وقتی تکنوکرات ها سر کار آمدند تمایلات و شهوات مادی مردم را در دوره ای تحریک کردند. بعد هم در دوره اصلاحات تا آنجا به سمت اصلاح ساختار فرهنگی و دینی رفتند که گفتند ـ به اصطلاح آنها ـ نهادهای غیردموکراتیک باید حذف شود و بسترهایش را هم فراهم کردند؛ اما از دل آن یک دولت دیگری با ویژگی های دیگری بیرون آمد. از دل این جریان موجود هم جریان فعال دیگری ظهور خواهد کرد.
یامین پور: با خلوص بیشتری ظهور خواهد کرد؛ چون تجربه ها پیچیده تر می شود و طبعاً آن چیزی که از دلش بیرون می آید یک امر فوق العاده تری نسبت به قبل باید باشد.
استاد میرباقری: ان شاء لله؛ و این یک مرحله جدی است که اگر ما در این مرحله توفیق خوبی به دست بیاوریم و جبهه سکولارها به پیروزی جدی نرسد، بستر تحولات بزرگ تری خواهد شد. البته خوابی که دشمن برای ما دیده است این است که در ایران، اسلام به قرائت روشنفکری را سر کار بیاورند؛ اینکه تکنوکرات ها بیایند و مراکز تصمیم سازی و تصمیم گیری را بگیرند و همه تلاش های منطقه ای غرب هم بر این است که بستر را برای موفقیت این جمع حاضر کند؛ مثل همان کاری که در ترکیه کردند.
حال به نظر می رسد فعالیتی که ما کم انجام می دهیم افشاگری نسبت به تمدن غرب است؛ واقعاً ما باطن این جهنم را که «إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ» و «اِن النّارَ حُفَّت بِالشَّهَوات»، هیچ وقت افشاگری نمی کنیم.
یامین پور: یک اتفاقی که رقم خورد و از دست ما خارج است این بود که خود جریان های غرب گرا باطن غرب گرایی را الان دارند رسوا می کنند؛ ما چطور می توانستیم که به آن دسته از مردم که درگیر بحث معیشت بودند بفهمانیم که مثلاً از غرب، آبی برای ما گرم نمی شود؟ چطور می توانستیم اینها را در این فاصله زمانی کم، نسبت به جبهه طاغوت ناامید کنیم؟ یعنی به نظر می رسد که خود این تحولات از دل خودش اصطلاحا یک آنتی تزی در می آید.
استاد میرباقری: کفر به طاغوت، مقدمه ورود به ولایت الله است. این بی اعتمادی و عدم احساس امنیت در مقابل آمریکا و جبهه استکباری و انکار آنها و منکر دانستن آنها مقدمه ولایت پذیری است؛ «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى»؛ واقعاً ما باید به نظام طاغوت کفر بورزیم. اگر ما نتوانیم این کفر را ساماندهی بکنیم ورود به وادی ولایت الله دشوار است. باید به این وضعیت، کافر شوند تا اینکه عبور کنند و به حقیقت برسند؛ چطور می شود این کفر به طاغوت را گسترش داد؟ به نظر می آید که در این زمینه، یعنی در معرفی حقیقت غرب و اینکه واقعاً برای تمدن بشری از این آبی گرم نمی شود، ما کوتاهی کردیم.
یامین پور: ولی آخرین تجربه سیاسی ما دارد این کار را می کند. ببینید مثلاً ورود آمریکا به کشور را واقعاً تا دوره اصلاحات بعضی ها معتقد بودند و می گفتند که باید برای نجات ما این اتفاق بیفتد؛ اگر این اتفاقات در افغانستان و عراق نمی افتاد و اینها به این وضع مبتلا نمی شدند ما باید با هزینه بیشتری این تجربه را پرداخت می کردیم؛ خدارا شکر با هزینه کمی این را پرداخت کردیم. در داخل هم این فتنه آخرالزمانی که فرمودید عبور از حجاب معیشت زدگی و شهوت مادی و غیره به نظر می رسد که به دست خود جریان غرب گرا و سازش در حال اتفاق است؛ یعنی این تجربه گرانبها دارد در اختیار مردم ما قرار می گیرد.
استاد میرباقری: امیدواریم که ما بتوانیم بستری فراهم کنیم که معلوم شود که کل نظام سرمایه داری نمی توانند خدمتی کنند؛ نباید از کنار این حرفی که فوکویاما در تحلیل اقتصادی غرب زد و گفت که بحران اقتصادی غرب، ناشی از بحران ایدئولوژیک آن است، زود عبور کنیم؛ این ایدئولوژی دارد مقبولیت خود را بین بشریت از دست می دهد؛ طبیعتاً اقتصادش هم با بحران مواجه می شود؛ در این شرایط که دیگر دوران تجدد رو به پایان است با طناب پوسیده آنها نمی شود به چاه رفت؛ متأسفانه تکنوکرات های کشور ما در این دوران می خواهند با همین طناب، مردم را گرفتار کنند.