بچه لوس و ننر بی تربیت بار می آید.
یک محله عروسی است هفت محله ور میشورند.
منظور عده زیادی برای حضور در عروسی مشغول تدارک هستند.
به قدر دوغش مسكه بزن:( به قدر دوغش كره بزن) به اندازه زحمتي كه كشيد؛پاداش و مزد بده.
از خرس پتي هم مفته: ( از خرس مويي مفت است) از آدم خسيس هر چيز بگيري غنيمت است.
حالا كه تاخت و تالونه، صد تومن به زير پالونه: حالا كه اسرار فاش مي شود،بايد تمام مطالب گفته شود.
مثل كوت آتش:( مثل توده آتش) به هر چيز قرمز، خوشرنگ و براق گفته مي شود.
گندم همه جا، نون گندم جا به جا: با وجود فراهم بودن وسايل، همه كس نمي توانند فرآورده خوب عرضه كنند.
قاضی وقتی نون نمی لمبونه ریش نمیجنبونه
قاضی تا رشوه نگیره کاری صورت نمی دهد. (لمبوندن در لهجه کرمانی چیزی را از روی حرص و ولع خوردن است)
حال فاطو حال سگ, خوراک فاطو الماسک.
این مثل اصیل کرمانی داستانی دارد بدین شرح: دختری زرتشتی را به عقد ازدواج مسلمانی ثروتمند در آوردند که خانه ی شوهر بی نهایت مورد توجه قرار گرفت و نام او را فاطمه گذاشتند. انواع خوردنی و خوراکی را سر سفره برایش فراهم کردند ولی چون او با زندگی اشرافی خو نگرفته بود برایش سخت میگذشت. فاطمه ضمن پیغام یا نامهای که برای اقوام خود فرستاد چنین گفت: اینجا سر سفره پِر جدا پِرنی (فرنی) جدا, کشمش دم کنده جدا, کرم سپید تو دوری (منظورش دانه های برنج در قاب های گرد است) نه جِری نه جِغری حال پاطو حال سگ (منظور از جر و جغر دل و جگر و قلوه و امعا و احشا گوسفند است)
چند ضربالمثل کرمانی
کی زند دسته به جوغن کی خورد حلیم و روغن؟
جوغن به معنی هاون و این مثل در موردی بکار می رود که یکی زحمت و مشقت کاری را بکشد و دیگری فایده ببرد.
تِترکو از در می آید از بام می رود.
آبله مرغان زود گذر است و دورانش کوتاه است هر چند که تگرگ هم دیر پا نیست. (تترکو واژه عامیانه به معنی تگرگ است و به آبله مرغان هم تترکو می گویند).
تَفتِ نفس پیر استخوان را پوت می کند.
پوت به معنی پوک و این مثل برای کسانی که با افراد مسن تر از خود ازدواج می کنند خطاب می کند.
پنج پنجه و خلقی نه پنج پنجه و حلقی.
آنچه داری به دیگران هم ببخش نه اینکه خودت بخوری.
بونی به ناسار رختی به نُپه.
بام با وجود ناودان از زیان در امان می ماند و رخت و لباس از وصله و پینه دوام آورد.
توی هر غال ترنشکی یکیش بلبل در میا.
توی لانه جوجه بلبل یکیش بلبل میشه.
یا توتو یا کُرتو.
یا مرغ یا باغچه.
توره که از باغ انگوری قهر کنه دو من نیم انگو منفعت باغبون.
شغال که از باغ انگور قهر کنه دو من نیم انگور منفعت باغبون میشه.
چلو صافی به آفتابه میگه دو کُتو.
آبکش به آفتابه میگه دو سوراخ داری
چادر بکشونی داریم چادر بدرونی داریم.
چادر کشیدنی داریم, چادر دریدنی داریم ( منظور تعارف جدی یا تعارف الکی)
[ضربالمثل زیر را دوست عزیز زرتشتی ما از وبلاگ بیبی شهربانو فرستادند که یک ضربالمثل کرمانی است. با تشکر از این دوست خوب]
آرتو بیار کارتو بیار شاخانمو آش میپزه.
در مواردی استفاده میشود که یک نفر میخواهد کاری را انجام بدهد ولی انتظار دارد یک عده مثل وردست برای او ابزار کار را مهیا کنند تا او آن کار را انجام بدهد. آرتو یعنی آرد و کارتو یعنی کارد. یعنی آرد و کارد را بیاورید شاخانم میخواهد آش بپزد.
[از وبلاگ ضرب المثل های کرمونی]
هر کی پهَ نوم آبس سَن بشه ، برابر می زایه .
هر کس که پنهان آبستن بشود، آشکارا میزاید
کاری که در خفا صورت پذیرد ، اثرش بر ملا میشود
آبم یه جِه بمونِه بو میکُنه.
آب هم اگر یک جا بماند بو میگیرد (میگندد
***
در این مجال، به عنوان مشت نمونه خروار، چند قصه از ضربالمثلهای کرمانی را میخوانیم:
گِل بیار، کُره اُشترو درس کنیم!
زبانزد «گل بیار، کره اشترو درس کنیم!» در گویش کرمانی، هنگامی به کار میرود که برنامة کار جدی و هر روزه یک کارگاه، دچار وقفه شود. در این حالت، استاد کار کرمانی خطاب به شاگردش میگوید: «حالو گل بیار کره اشترو درس کنیم!»
به عنوان مثال، کارگاهی که تولیدش به نیروی برق وابسته باشد، هرگاه برق شهر قطع شود و منبع برق اضطراری هم در کار نباشد، مصداق این زبانزد خواهد بود. همچنین میتوان فرض کرد، فرزند خردسال استاد کار کارگاه کوزهگری مدتها از پدرش تقاضای ساختن مجسمة «کره اشترو» میکرده ولی پدر به جهت زیاد بودن سفارش مشتریان، هیچ وقت مجالی برای اجابت خواستة فرزندش نمییافت تا اینکه چرخ کوزهگری خراب میشود و پدر سعی میکند فرصت را مغتنم شمرده، خواستة فرزندش را برآورده سازد.
این ضربالمثل کرمانی، همچنین میتواند خطاب به فردی گفته شود که با گفتار یا کردار خود، نظم برنامهای را به هم ریخته و خسارتی به بار آورده است. در چنین وضعیتی گفته میشود: «حالو گل بیار، کره اشترو درس کنیم!» یعنی به علت سخن نسنجیده یا کردار نادرست تو، انجام کار مقدور نیست و ما برای پر کردن خلاء ایجاد شده مجبوریم دست به کار بیهودهای مثل ساختن مجسمة کره اشتر بزنیم.
(ناگفته نماند که ممکن است درست این زبانزد به صورت «گل بیارین کلو اشترو درست کنیم» باشد و منظور از کلو، ظرف کوچک سفالی است که بیشتر بازیچه بچهها بوده است.)گاهی ممکن است در وضعیتی بیان شود که راه پس و پیش بر افراد بسته شده باشد. فرض کنید، چند نفر مشغول جا به جایی گونیهای شکر هستند. ناگهان یکی از گونیها پاره شده و شکرها با شن مخلوط میشود به نحوی که جدا کردن آنها مقدور نباشد.
در چنین حالتی که دست و پای افراد برای انجام کار اصلی بسته شده باشد، گویند: «حالا گل بیاور، کره اشترو درست کنیم!»؛ یعنی بیکار شدیم یا دچار گرفتاری شدهایم. هرگاه وسیله گرانقیمتی خراب شود که بازسازی آن ناممکن باشد از این زبانزد استفاده میشود.
نظیر: «گاومان زاییده است.»
مرحوم دکتر پورحسینی در کتاب «فرهنگ و اصطلاحات مردم کرمان» ـ که از نخستین انتشارات مرکز کرمانشناسی است ـ زبانزد «گل بیار کره اشترو درس کنیم!» را معادل «خر بیار باقلا بار کن» دانسته و یادآور شده است: این ضربالمثل یعنی، حالا بیا نتیجة ماجرا را ببین و یا جواب مسائل غیرمنتظره را بده.همانطور که ملاحظه میفرمایید، توضیح مرحوم پورحسینی، خلاصه برداشت حقیر از این زبانزد کرمانی است ولی قرابت و نزدیکی کاملی با مثل «خر بیار باقلا بار کن!» ندارد.
***
جلد دوم کتاب خواندنی «قصه ضربالمثلهای کرمانی» به روایت یحیی فتح نجات (مؤسس روزنامه کرمان امروز)، تابستان امسال از سوی مرکز کرمانشناسی و با همکاری بنیاد ایرانشناسی، در ۳۳۴ صفحه و با قیمت ۲۵ هزار تومان روانة بازار شده است. علاقهمندان به تهیه این کتاب میتوانند به آدرس: کرمان ـ خیابان ابنسینا ـ شعبه کرمان (کرمانشناسی) مراجعه کنند و یا با شماره تلفن ۴ـ۳۲۲۶۹۵۸۱ـ۰۳۴ تماس حاصل نمایند.