ضرورت عصمت ، مصداق اهل البیت و رجس در آیه تطهیر
۱۳۹۷/۰۹/۱۳
–
۵۵۷ بازدید
سلام.از کجا بفهمیم که چهارده معصوم،معصوماز اشتباه هستند؟
اگر میخواهید ایه ی تطهیر رابگویید که صحیح نیست چون گناه پلیدی است اما اشتباه که پلیدی نیست.
۲)ایه ی تطهیر هم شامل ۵ نفر میشود پس از کجا بدانیم بقیه معصوم اند؟
لطفا اگر حدیثی در این مورد از خود ایمه هم داریم بیاورید.ممنون
در این باره ابتدا باید تعریف درستى از امامت داشت، سپس جایگاه امامت، کارویژه هاى امام و تفاوت ها و اشتراکات آن با وظایف و شئون پیامبر را بررسى کرد. بررسى کوتاهى در این مسئله از عهده تبیین فلسفه عصمت امام برمى آید.
چیستى امامت
«امامت» در اصطلاح علم کلام عبارت است از: «جانشینى از پیامبرصلی الله علیه و آله در زمامدارى و رهبرى فراگیر امت در امور دینى و دنیوى و حفظ و حراست از دین، به گونه اى که پیروى از امام بر همه امّت واجب است». براساس این تعریف امام کسى است که پس از پیامبر بر مسند او مى نشیند و ادامه دهنده راه پیامبر و عهده دار وظایف و رسالت هاى اوست. براى آشنایى بیشتر با رسالت اصلى امام لازم است ابتدا شئون و وظایف پیامبر را بررسى کرده، سپس ببینیم کدام یک از این وظایف پس از پیامبر بر عهده امام خواهد بود و کدام یک از عهده او خارج است. به اجماع همه مسلمانان، پیامبر (صلى الله علیه و آله) داراى شئون و کارویژه هاى مختلفى بوده اند، از جمله: ر.ک: الالهیات، ج 4، ص 26.
(1) دریافت و ابلاغ وحى؛
(2) تبیین و تفسیر معصومانه وحى الهى و تشریح مقاصد آن؛
(3) بیان احکام موضوعات مستحدثه؛
(4) ردّ شبهات و تشکیکات اعتقادى؛
(5) محافظت از دین و جلوگیرى از وقوع تحریف در آن؛
(6) قضاوت و تطبیق و اجراى قوانین کلّى الهى؛
(7) ولایت و زمامدارى امت. شأن نخست، یعنى دریافت و ابلاغ وحى، در واقع همان شأن نبوّت پیامبر بوده و دیگر شئون مربوط به جنبه مرجعیت، امامت و رهبرى دینى آن حضرت است. بر اساس ختم نبوّت شأن نخست با رحلت پیامبر (صلى الله علیه و آله) پایان یافت، اما دیگر شئون پایان پذیر نیست و تا بشریّت تداوم مى یابد و حاجت به آنها پابرجا است.
شئون امام
امام جانشین پیامبر و تداوم بخش نقش آن حضرت در همه امور یادشده بالا غیر از دریافت و ابلاغ وحى رسالى است. امامت در واقع جانشینى و استمرار جامع و همه جانبه خط رسالت در میان بشریّت است. امام عهده دار مرجعیّت کامل دینى، تبیین و تفسیر معصومانه دین، حفاظت از دین، حفظ، تبلیغ و ترویج هدایت ها، تعالیم و ارزش هاى دینى، بسط تربیت دینى، اجراى احکام و قوانین دینى، رفع اختلافات فکرى و نظرى در فهم دین، برقرارى عدل و قسط، بر اساس آموزه ها و غایات مکتب سعادت بخش اسلام است.
بنگرید: امام شناسى، حمیدرضا شاکرین و محمدرضا کاشفى، صص 32-13.
قرآن و امامت
قرآن مجید بر امامت اهتمام ویژه اى داشته و در موارد مختلفى به آن پرداخته است. برخى از آموزه هاى قرآن در این باب عبارت است از:
(1) عهد و پیمان الهى بودن امامت؛
(2) برتر بودن جایگاه امامت از نبوت؛
این به معناى برترى امامان (علیهم السلام) بر پیامبر (صلى الله علیه و آله) نیست، زیرا پیامبر افزون بر نبوت داراى منصب امامت هم بوده اند، ولى امامان (علیهم السلام) تنها یک منصب داشته و نبى نبوده اند. (3) امامت شرط تحقّق رسالت؛ (4) امامت شرط کمال و جامعیّت دین.
بنگرید: امام شناسى، حمیدرضا شاکرین و محمدرضا کاشفى، صص 41-39.
امام از نظر شیعه باید داراى شرایط ویژه اى باشد. مهمترین شرایط امام عبارتند از:
(1) عصمت،
(2) علم الهى و آگاهى به تمام معارف و احکام شریعت،
(3) افضلیت و برترى در همه کمالات انسانى،
(4) منصوب و منصوص بودن.
جهت آگاهى بیشتر بنگرید: امامت در بینش اسلامى، على ربانى گلپایگانى، صص 187-212.
به نظر مى رسد با توجّه به جایگاه خطیر و کارویژه هاى مهم امام، ضرورت عصمت امام و دور بودن او از هر خطا و اشتباه امرى روشن است.
رجس به معناى پلیدى است; گاه بر پلیدیهاى ظاهرى مادّى اطلاق مى شود و گاه در پلیدیهاى معنوى استعمال مى شود و گاه در هر دو به کار مى رود، همانگونه که راغب در مفردات به این مطلب تصریح کرده است.
الف ـ پلیدى معنوى: در آیه 125 سوره توبه مى خوانیم:
وَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَمـَاتُوا وَهُمْ کـافِروُن؛
وامّا آنها که در دلهایشان بیمارى است، پلیدى بر پلیدیشان افزوده; و از دنیا رفتند در حالى که کافر بودند.
ب ـ پلیدى ظاهرى: در آیه 145 سوره انعام مى خوانیم:
قُلْ لاَ أَجِدُ فِى مَآ اُوحِیَ إِلَىَّ مُحَرَّماً عَلَى طـَاعِم یَطْعَمُهُ إِلاّ أَنْ یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنْزیر فَاِنَّهُ رِجْسٌ… ؛
(اى پیامبر ما!) بگو: «در آنچه بر من وحى شده، هیچ غذاى حرامى نمى یابم، به جز این که مردار باشد، یا خونى که (از بدن حیوان) بیرون ریخته، یا گوشت خوک باشد، که اینها همه پلید هستند…
ج ـ پلیدى معنوى و ظاهرى : رجس در آیه 90 سوره مائده در هر دو معنى به کار رفته است; در این آیه مى خوانیم:
یـا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیسِرُ وَالاَْنْصـابُ وَاْلاَزْ لامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیطـانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛
اى کسانى که ایمان آورده اید! شراب و قمار و بتها و از لام (=نوعى بخت آزمایى) پلید و از عمل شیطان است، از آنها دورى کنید تا رستگار شوید!.
واژه ی «رجس» در لغت به معنی شیء ناپاک است خواه از نظر طبع آدمی آلوده و منفور باشد یا به حکم عقل یا شرع، و یا همة اینها؛ و به همین جهت «راغب» در «مفردات» بعد از آنکه رجس را به معنی شیء قَذِر (آلوده) معنی می کند، چهار صورت برای آن ذکر می نماید (آلوده از نظر طبع آدمی، یا عقل، یا شرع، و یا همة اینها) و اگر در بعضی از کلمات بزرگان رجس به معنی «گناه» یا «شرک» یا «اعتقاد باطل» یا «بخل و حسد» تفسیر شده در حقیقت بیان مصداقهایی از این مفهوم وسیع و گسترده است. به هر حال با توجه به «الف و لام جنس » که بر سر کلمه (اَلرِّجْس) آمده و در اینجا معنی عموم را می رساند مفهوم آیه چنین است که: خداوند اراده کرده هرگونه و هر نوع از انواع آلودگی را از أهل بیت (علیهم السلام) دور سازد. جملة «وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» با توجه به اینکه معنای «تطهیر» پاک ساختن است تأکید مجددی است بر مسألة نفی رجس و نفی همه پلیدی ها که در جملة قبل آمده است، و واژة «تطهیراً» که به اصطلاح مفعول مطلق است باز هم تأکید دیگری بر این معنی است. نتیجه اینکه خداوند با انواع تأکیدها اراده فرموده است که اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله را از هر گونه پلیدی مسلم و آلودگی پاک و مبّرا سازد.اشتباه کاری از مصادیق مسلم خطای فردی است.
هیچ برداشتی از قرآن و روایات بر خلاف اصول مسلم و قطعی دین جایز نیست .
مصداق آیه تطهیر :
روایات در اینخصوص به دو گونه می باشند:
1- دسته اول روایاتی است که نام یکایک امامان در آنها تصریح شده است و ازطریق اهل سنت نیز نقل شده اند.
2- دسته دوم روایاتی است که در صحاح و مسانید جامعه اهل سنت نقل شد ولی تنها در آنها به ذکر تعداد آنها که 12 می باشد بسنده شده است ولی نامشان درآن کتابها به میان نیامد، و بجا است برخی از آنها را در اینجا یادآور شویم.
محمد اسماعیل بخاری در کتاب خویش از جابر بن سمره روایت کرد و می گوید سمعت النبی صلی الله علیه و آله یقول یکون اثناعشر امیرا فقال: کلمه لم اسمعها، فقال ابی انه قال: کلهم من قریش.
از رسول خدا روایت کرد که فرمود: «لا یزال الدین قائما حتی تقوم الساعه، اویکون علیکم اثناعشر خلیفه کلهم من قریش. » و فرمود: «لا یزال هذا الامر فی قریش ما بقی من الناس اثنان،
در دلائل الصدق از مسند احمد بن حنبل شیبانی نقل شد که احمد بن مسروق گفت: «کنا جلوسا عند عبدالله بن مسعود و هو یقرئناالقرآن، فقال له رجل: یا ابا عبد الرحمان هل ساءلتم رسول الله کم یملک هذه الامه من خلیفه؟ فقال عبدالله: ما سالنی عنها احمد منذ قدمت العراق قبلک، ثم قال: نعم و لقد ساکنا رسول الله اثنی عشر کعده نقباء بنی اسرائیل » و نظر این روایات را با کمی اختلاف در مضمون ابوداود وطبرانی و جز آنان نقل نموده اند.
مستفاد از این احادیث عبارت است از:
1- بیشتر نبودن خلفا از 12 نفر.
2- بودن همه آنها از قریش.
3- معین و مشخص بودن آنها از راه نص زیرا تشبیه آنها به نقباء بنی اسرائیل همین معنا را اقتضاء دارد خداوند فرمود: «و لقد اخذنا میثاق بنی اسرائیل وبعثنا منهم اثنی عشر نقیبا.»
4 – وجوب باقی بودن آنان تا زمانی که دین اسلامی باقی باشد و یا تا قیام ساعت (که روز قیامت است).
و این گفتار با آنچه که از حدیث ثقلین مستفاد است «انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض » مناسبت کامل دارد.
چیستى امامت
«امامت» در اصطلاح علم کلام عبارت است از: «جانشینى از پیامبرصلی الله علیه و آله در زمامدارى و رهبرى فراگیر امت در امور دینى و دنیوى و حفظ و حراست از دین، به گونه اى که پیروى از امام بر همه امّت واجب است». براساس این تعریف امام کسى است که پس از پیامبر بر مسند او مى نشیند و ادامه دهنده راه پیامبر و عهده دار وظایف و رسالت هاى اوست. براى آشنایى بیشتر با رسالت اصلى امام لازم است ابتدا شئون و وظایف پیامبر را بررسى کرده، سپس ببینیم کدام یک از این وظایف پس از پیامبر بر عهده امام خواهد بود و کدام یک از عهده او خارج است. به اجماع همه مسلمانان، پیامبر (صلى الله علیه و آله) داراى شئون و کارویژه هاى مختلفى بوده اند، از جمله: ر.ک: الالهیات، ج 4، ص 26.
(1) دریافت و ابلاغ وحى؛
(2) تبیین و تفسیر معصومانه وحى الهى و تشریح مقاصد آن؛
(3) بیان احکام موضوعات مستحدثه؛
(4) ردّ شبهات و تشکیکات اعتقادى؛
(5) محافظت از دین و جلوگیرى از وقوع تحریف در آن؛
(6) قضاوت و تطبیق و اجراى قوانین کلّى الهى؛
(7) ولایت و زمامدارى امت. شأن نخست، یعنى دریافت و ابلاغ وحى، در واقع همان شأن نبوّت پیامبر بوده و دیگر شئون مربوط به جنبه مرجعیت، امامت و رهبرى دینى آن حضرت است. بر اساس ختم نبوّت شأن نخست با رحلت پیامبر (صلى الله علیه و آله) پایان یافت، اما دیگر شئون پایان پذیر نیست و تا بشریّت تداوم مى یابد و حاجت به آنها پابرجا است.
شئون امام
امام جانشین پیامبر و تداوم بخش نقش آن حضرت در همه امور یادشده بالا غیر از دریافت و ابلاغ وحى رسالى است. امامت در واقع جانشینى و استمرار جامع و همه جانبه خط رسالت در میان بشریّت است. امام عهده دار مرجعیّت کامل دینى، تبیین و تفسیر معصومانه دین، حفاظت از دین، حفظ، تبلیغ و ترویج هدایت ها، تعالیم و ارزش هاى دینى، بسط تربیت دینى، اجراى احکام و قوانین دینى، رفع اختلافات فکرى و نظرى در فهم دین، برقرارى عدل و قسط، بر اساس آموزه ها و غایات مکتب سعادت بخش اسلام است.
بنگرید: امام شناسى، حمیدرضا شاکرین و محمدرضا کاشفى، صص 32-13.
قرآن و امامت
قرآن مجید بر امامت اهتمام ویژه اى داشته و در موارد مختلفى به آن پرداخته است. برخى از آموزه هاى قرآن در این باب عبارت است از:
(1) عهد و پیمان الهى بودن امامت؛
(2) برتر بودن جایگاه امامت از نبوت؛
این به معناى برترى امامان (علیهم السلام) بر پیامبر (صلى الله علیه و آله) نیست، زیرا پیامبر افزون بر نبوت داراى منصب امامت هم بوده اند، ولى امامان (علیهم السلام) تنها یک منصب داشته و نبى نبوده اند. (3) امامت شرط تحقّق رسالت؛ (4) امامت شرط کمال و جامعیّت دین.
بنگرید: امام شناسى، حمیدرضا شاکرین و محمدرضا کاشفى، صص 41-39.
امام از نظر شیعه باید داراى شرایط ویژه اى باشد. مهمترین شرایط امام عبارتند از:
(1) عصمت،
(2) علم الهى و آگاهى به تمام معارف و احکام شریعت،
(3) افضلیت و برترى در همه کمالات انسانى،
(4) منصوب و منصوص بودن.
جهت آگاهى بیشتر بنگرید: امامت در بینش اسلامى، على ربانى گلپایگانى، صص 187-212.
به نظر مى رسد با توجّه به جایگاه خطیر و کارویژه هاى مهم امام، ضرورت عصمت امام و دور بودن او از هر خطا و اشتباه امرى روشن است.
رجس به معناى پلیدى است; گاه بر پلیدیهاى ظاهرى مادّى اطلاق مى شود و گاه در پلیدیهاى معنوى استعمال مى شود و گاه در هر دو به کار مى رود، همانگونه که راغب در مفردات به این مطلب تصریح کرده است.
الف ـ پلیدى معنوى: در آیه 125 سوره توبه مى خوانیم:
وَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَمـَاتُوا وَهُمْ کـافِروُن؛
وامّا آنها که در دلهایشان بیمارى است، پلیدى بر پلیدیشان افزوده; و از دنیا رفتند در حالى که کافر بودند.
ب ـ پلیدى ظاهرى: در آیه 145 سوره انعام مى خوانیم:
قُلْ لاَ أَجِدُ فِى مَآ اُوحِیَ إِلَىَّ مُحَرَّماً عَلَى طـَاعِم یَطْعَمُهُ إِلاّ أَنْ یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنْزیر فَاِنَّهُ رِجْسٌ… ؛
(اى پیامبر ما!) بگو: «در آنچه بر من وحى شده، هیچ غذاى حرامى نمى یابم، به جز این که مردار باشد، یا خونى که (از بدن حیوان) بیرون ریخته، یا گوشت خوک باشد، که اینها همه پلید هستند…
ج ـ پلیدى معنوى و ظاهرى : رجس در آیه 90 سوره مائده در هر دو معنى به کار رفته است; در این آیه مى خوانیم:
یـا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیسِرُ وَالاَْنْصـابُ وَاْلاَزْ لامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیطـانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛
اى کسانى که ایمان آورده اید! شراب و قمار و بتها و از لام (=نوعى بخت آزمایى) پلید و از عمل شیطان است، از آنها دورى کنید تا رستگار شوید!.
واژه ی «رجس» در لغت به معنی شیء ناپاک است خواه از نظر طبع آدمی آلوده و منفور باشد یا به حکم عقل یا شرع، و یا همة اینها؛ و به همین جهت «راغب» در «مفردات» بعد از آنکه رجس را به معنی شیء قَذِر (آلوده) معنی می کند، چهار صورت برای آن ذکر می نماید (آلوده از نظر طبع آدمی، یا عقل، یا شرع، و یا همة اینها) و اگر در بعضی از کلمات بزرگان رجس به معنی «گناه» یا «شرک» یا «اعتقاد باطل» یا «بخل و حسد» تفسیر شده در حقیقت بیان مصداقهایی از این مفهوم وسیع و گسترده است. به هر حال با توجه به «الف و لام جنس » که بر سر کلمه (اَلرِّجْس) آمده و در اینجا معنی عموم را می رساند مفهوم آیه چنین است که: خداوند اراده کرده هرگونه و هر نوع از انواع آلودگی را از أهل بیت (علیهم السلام) دور سازد. جملة «وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» با توجه به اینکه معنای «تطهیر» پاک ساختن است تأکید مجددی است بر مسألة نفی رجس و نفی همه پلیدی ها که در جملة قبل آمده است، و واژة «تطهیراً» که به اصطلاح مفعول مطلق است باز هم تأکید دیگری بر این معنی است. نتیجه اینکه خداوند با انواع تأکیدها اراده فرموده است که اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله را از هر گونه پلیدی مسلم و آلودگی پاک و مبّرا سازد.اشتباه کاری از مصادیق مسلم خطای فردی است.
هیچ برداشتی از قرآن و روایات بر خلاف اصول مسلم و قطعی دین جایز نیست .
مصداق آیه تطهیر :
روایات در اینخصوص به دو گونه می باشند:
1- دسته اول روایاتی است که نام یکایک امامان در آنها تصریح شده است و ازطریق اهل سنت نیز نقل شده اند.
2- دسته دوم روایاتی است که در صحاح و مسانید جامعه اهل سنت نقل شد ولی تنها در آنها به ذکر تعداد آنها که 12 می باشد بسنده شده است ولی نامشان درآن کتابها به میان نیامد، و بجا است برخی از آنها را در اینجا یادآور شویم.
محمد اسماعیل بخاری در کتاب خویش از جابر بن سمره روایت کرد و می گوید سمعت النبی صلی الله علیه و آله یقول یکون اثناعشر امیرا فقال: کلمه لم اسمعها، فقال ابی انه قال: کلهم من قریش.
از رسول خدا روایت کرد که فرمود: «لا یزال الدین قائما حتی تقوم الساعه، اویکون علیکم اثناعشر خلیفه کلهم من قریش. » و فرمود: «لا یزال هذا الامر فی قریش ما بقی من الناس اثنان،
در دلائل الصدق از مسند احمد بن حنبل شیبانی نقل شد که احمد بن مسروق گفت: «کنا جلوسا عند عبدالله بن مسعود و هو یقرئناالقرآن، فقال له رجل: یا ابا عبد الرحمان هل ساءلتم رسول الله کم یملک هذه الامه من خلیفه؟ فقال عبدالله: ما سالنی عنها احمد منذ قدمت العراق قبلک، ثم قال: نعم و لقد ساکنا رسول الله اثنی عشر کعده نقباء بنی اسرائیل » و نظر این روایات را با کمی اختلاف در مضمون ابوداود وطبرانی و جز آنان نقل نموده اند.
مستفاد از این احادیث عبارت است از:
1- بیشتر نبودن خلفا از 12 نفر.
2- بودن همه آنها از قریش.
3- معین و مشخص بودن آنها از راه نص زیرا تشبیه آنها به نقباء بنی اسرائیل همین معنا را اقتضاء دارد خداوند فرمود: «و لقد اخذنا میثاق بنی اسرائیل وبعثنا منهم اثنی عشر نقیبا.»
4 – وجوب باقی بودن آنان تا زمانی که دین اسلامی باقی باشد و یا تا قیام ساعت (که روز قیامت است).
و این گفتار با آنچه که از حدیث ثقلین مستفاد است «انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض » مناسبت کامل دارد.