۱۳۹۳/۰۹/۰۶
–
۵۰۳ بازدید
اگر قرآن نبود:
۱. آدمى از اولین، مهم ترین و پربارترین نعمت الهى محروم مى شد؛ زیرا انسان تنها در سایه تعلیم خداوند و دریافت و تلقى قرآن، به کمال نهایى خویش مى رسد و تا قرآن نباشد، کسى به مقام انسانیت راه نمى یابد. «۲»
۲. انسان عاقل نمى گشت؛ تعالیم قرآن تنها براى عالم کردن نیست؛ بلکه براى عاقل ساختن انسان ها است. «۳» تلاش قرآن براى این است که انسان را- پس از عالم شدن- عاقل کند و عاقل کسى است که معارف الهى را خوب بفهمد و به آن فهمیده ها معتقد شود و در مقام عمل هم خوب عمل کند.
۳. انسان از هدایت محروم مى گشت؛ زیرا قرآن کتاب هدایت و در واقع آخرین، عالى ترین و کامل ترین آن است «۱».
1. آدمى از اولین، مهم ترین و پربارترین نعمت الهى محروم مى شد؛ زیرا انسان تنها در سایه تعلیم خداوند و دریافت و تلقى قرآن، به کمال نهایى خویش مى رسد و تا قرآن نباشد، کسى به مقام انسانیت راه نمى یابد. «2»
2. انسان عاقل نمى گشت؛ تعالیم قرآن تنها براى عالم کردن نیست؛ بلکه براى عاقل ساختن انسان ها است. «3» تلاش قرآن براى این است که انسان را- پس از عالم شدن- عاقل کند و عاقل کسى است که معارف الهى را خوب بفهمد و به آن فهمیده ها معتقد شود و در مقام عمل هم خوب عمل کند.
3. انسان از هدایت محروم مى گشت؛ زیرا قرآن کتاب هدایت و در واقع آخرین، عالى ترین و کامل ترین آن است «1».
4. آدمى در افراط و تفریط فرو مى غلتید؛ انسان به بعضى از چیزها گرایش دارد و از بعضى دیگر گریزان و منزجر است؛ نقش قرآن در این میان تعدیل ارادت و کراهت انسان است؛ یعنى، او به چه سمتى گرایش پیدا کند و از چه سمتى بپرهیزد. از این رو قرآن کریم براى تنظیم جذب و دفع، تعدیل شهوت و غضب، تصحیح ارادت و کراهت، تسویه محبت و عداوت و تولّاى انسان ها، بشیر و نذیر است. «2»
لیک گر واقف شوى زین آب پاک که کلام ایزد است و روحناک
نیست گردد وسوسه کلى ز جان دل بیابد ره به سوى گلستان
ز آن که در باغى و در جویى پرد هر که از سر صحف بویى برد «3»
5. آدمى در غفلت بود و عمر خود را به غفلت سپرى مى کرد؛ زیرا تنها نگاه خود را محدود به دنیاى مادى مى ساخت و آن را چون سراى حقیقت مى انگاشت. از این رو جهان براى او معنایى ورا و بالاتر از خود نداشت؛ بلکه هر چه را مى دید و مى نگریست، تنها موجودات تقطیع شده اى مى پنداشت که فارغ از مبدأ و غایت است و نه «از جایى است» و نه «رو به جایى» دارد؛ امّا آیات قرآن، انسان را به تدبیر واداشته، او را از این غفلت بیدار مى سازد. «4»