در پاسخ به این پرسش به نکات زیر توجه نمایید :۱-به کار بردن ضمیر جمع در قرآن کریم به معنای شریک قرار دادن برای خداوند نیست زیرا خداوند خود در آیان فروانی ضمیر جمع برای افعالش به کار برده است .۲- به کار بردن ضمیر مفرد و جمع نسبت به افعال الهى در قرآن ، اشاره به دو نحوه انتساب فعل به پروردگار است. مواردى که صیغه جمع به کار برده شده نشانگر نقش و کارکرد واسطه های فیض الهى مانند ملایک در تحقق فعل است و در مواردى که صیغه مفرد به کار رفته لزوما به معناى نفى نقش آنها نیست، بلکه مى تواند اعم از فعل مباشر و بی واسطه خداوند یا کارى باشد که به اراده او از طریق وسایط فیض انجام گرفته است.
بنابراین این آیات مى رسانند که برخى از افعال الهى دو گونه انتساب پذیرى به ذات اقدس حق دارند: مستقیم و غیر مستقیم.
۳- در این عالم همه چیز بر اساس قانون علیت است و هر پدیده اى و هر موجودى علتى دارد. خداوند رزاق است امّا رزق دادن او از طریق اسباب و علل است. او شافى است امّا شفا دادنش از طریق اسباب و علل است. بخشى از این علل، علل طبیعى و مادى اند و بخشى علل غیرمادى.درباره بهشت و جهنم هم چنین است. خداوند مى خواهد در بهشت پاداش و کیفر دهد از طریق ملائکه مى دهد. شفاعت هم چنین است. خداوند مى خواهد ببخشد از طریق شفیعان مى بخشد. پس دخالت فرشتگان در پاداش و کیفر، مانند دخالت هر علت دیگرى در جهان آفرینش است واین از سنن الهى است. به چند نمونه در این مورد دقت نمایید :
خداوند در اسناد فعل به فاعل گاه فعل را به خودش نسبت مى دهد مثلاً درباره مرگ مى فرماید: اللّه یتوفى الانفس حین موتها ؛ خدا است که جان هاى انسان ها را هنگام مرگ مى گیرد . (زمر/۴۲). و یا آیات(انعام/۶۰)، (یونس/۱۰۴)، (نحل/۷۰)
و گاه آن را به ملائکه نسبت مى دهد. مانند : قل یتوفّاکم ملک الموت الذى وکّل بکم (سجده/۱۱)و یا آیات (نحل/ ۲۸ و ۳۲)، (محمد/۲۷)، (انعام/۶۱)، (نساء/۹۷) . این دو دسته از آیات نشان مى دهد که فاعلیت ملائکه در طول فاعلیت خداوند است یعنى فاعل حقیقى خداوند است و ملائکه مجرا و وسائط این فاعلیت هستند.
۳ـ همه افعال خداوند، به استثناى خلق اول، چنین است. خداوند رازق است ولى رزق او از طریق اسباب است. او شافى است امّا شفاى او از طریق اسباب است. او بخشنده است امّا بخشندگى او از طریق اسباب است و هیچ یک از این اسباب قدرت او را محدود نمى کند، چرا که همه این اسباب مخلوق اویند و فاعلیت خود را از او گرفته اند.
درباره عذاب و پاداش نیز چنین است. گاه عذاب را به خودش نسبت مى دهد، ثم یردّ الى ربه فیعذبه عذابا نکرا (کهف/۸۷)
گاه نقش ملائکه را در عذاب متذکر مى شود : علیها ملائکة غلاظ شداد (تحریم/۶). و گاه به صیغه جمع مى فرماید: سنعذبهم مرتین(توبه/۱۰۱)
بهشت و نعمت هاى آن را گاه به خود نسبت مى دهد: انّ اللّه یدخل الذین آمنو و عملوا الصالحات جنات تجرى من تحتها الانهار خداوند آنان را که ایمان آوردند ونیکوکار شدند در بهشت هایى داخل گرداند که زیر درختانش نهرها جارى است .(حج/۲۳)
و گاه نقش فرشتگان را در اداره بهشت متذکر مى شود و قال لهم خزنتها سلام علکیم طبتم فادخلوها خالدین و نگهبانان آن (=فرشتگان رحمت) به آنها مى گویند سلام بر شما گوارایتان باد ایننعمت ها داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید(زمر/۷۳) و گاه به صیغه جمع مى گوید: و الذین آمنوا و عملوا الصالحات لنبوّءنّهم من الجنة غرفا ؛ و کسانى که ایمانآوردند و عمل صالح انجام دادند آنها را در غرفه هایى از بهشت جاى مى دهیم (عنکبوت/۵۸
۴- اشخاص بزرگ، گاهى به هنگام سخن گفتن از خویشتن ضمیر «جمع» به کار مى برند تا مخاطب به قدرت و عظمت متکلم پى ببرد و بفهمد که موضوع سخن و گوینده آن اهمیت زیادى دارد؛ یعنى، سزاوار نیست که از جانب مخاطب توجهى به آن نشود بلکه شایسته است او به طوردقیق موضوع را بررسى و تحلیل بکند تا به حقیقت موضوع و اهداف آن نایل آید. چنان که تعبیر به «قلنا» در جریان خلقت و خلافتى آدم(ع) چنین است؛ چرا که این امر یکى از موضوعات اساسى در جهان خلقت مى باشد، بنابراین لازم است از تمام وسایل پیام رسانى براى جلب ذهن شنونده به حساسیت موضوع استفاده گردد. تعبیر به جمع هم یکى از آن ابزار پیام رسانى به شمار مى رود.
براى آگاهى بیش تر در این زمینه ر.ک:
۱- هستى شناسى، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى.
۲- جهان بینى توحیدى، شهید مطهرى، بحث از نظام طولى و عرضى عالم.
۳- عدل الهى ، شهید مطهرى.
۴- معارف قرآن، استاد مصباح یزدى، بحث کلیات افعال الهى ص ۱۰۶.
۵- آموزش فلسفه، استاد مصباح یزدى، ج ۲، بحث از قاعده علیت۰
بنابراین این آیات مى رسانند که برخى از افعال الهى دو گونه انتساب پذیرى به ذات اقدس حق دارند: مستقیم و غیر مستقیم.
۳- در این عالم همه چیز بر اساس قانون علیت است و هر پدیده اى و هر موجودى علتى دارد. خداوند رزاق است امّا رزق دادن او از طریق اسباب و علل است. او شافى است امّا شفا دادنش از طریق اسباب و علل است. بخشى از این علل، علل طبیعى و مادى اند و بخشى علل غیرمادى.درباره بهشت و جهنم هم چنین است. خداوند مى خواهد در بهشت پاداش و کیفر دهد از طریق ملائکه مى دهد. شفاعت هم چنین است. خداوند مى خواهد ببخشد از طریق شفیعان مى بخشد. پس دخالت فرشتگان در پاداش و کیفر، مانند دخالت هر علت دیگرى در جهان آفرینش است واین از سنن الهى است. به چند نمونه در این مورد دقت نمایید :
خداوند در اسناد فعل به فاعل گاه فعل را به خودش نسبت مى دهد مثلاً درباره مرگ مى فرماید: اللّه یتوفى الانفس حین موتها ؛ خدا است که جان هاى انسان ها را هنگام مرگ مى گیرد . (زمر/۴۲). و یا آیات(انعام/۶۰)، (یونس/۱۰۴)، (نحل/۷۰)
و گاه آن را به ملائکه نسبت مى دهد. مانند : قل یتوفّاکم ملک الموت الذى وکّل بکم (سجده/۱۱)و یا آیات (نحل/ ۲۸ و ۳۲)، (محمد/۲۷)، (انعام/۶۱)، (نساء/۹۷) . این دو دسته از آیات نشان مى دهد که فاعلیت ملائکه در طول فاعلیت خداوند است یعنى فاعل حقیقى خداوند است و ملائکه مجرا و وسائط این فاعلیت هستند.
۳ـ همه افعال خداوند، به استثناى خلق اول، چنین است. خداوند رازق است ولى رزق او از طریق اسباب است. او شافى است امّا شفاى او از طریق اسباب است. او بخشنده است امّا بخشندگى او از طریق اسباب است و هیچ یک از این اسباب قدرت او را محدود نمى کند، چرا که همه این اسباب مخلوق اویند و فاعلیت خود را از او گرفته اند.
درباره عذاب و پاداش نیز چنین است. گاه عذاب را به خودش نسبت مى دهد، ثم یردّ الى ربه فیعذبه عذابا نکرا (کهف/۸۷)
گاه نقش ملائکه را در عذاب متذکر مى شود : علیها ملائکة غلاظ شداد (تحریم/۶). و گاه به صیغه جمع مى فرماید: سنعذبهم مرتین(توبه/۱۰۱)
بهشت و نعمت هاى آن را گاه به خود نسبت مى دهد: انّ اللّه یدخل الذین آمنو و عملوا الصالحات جنات تجرى من تحتها الانهار خداوند آنان را که ایمان آوردند ونیکوکار شدند در بهشت هایى داخل گرداند که زیر درختانش نهرها جارى است .(حج/۲۳)
و گاه نقش فرشتگان را در اداره بهشت متذکر مى شود و قال لهم خزنتها سلام علکیم طبتم فادخلوها خالدین و نگهبانان آن (=فرشتگان رحمت) به آنها مى گویند سلام بر شما گوارایتان باد ایننعمت ها داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید(زمر/۷۳) و گاه به صیغه جمع مى گوید: و الذین آمنوا و عملوا الصالحات لنبوّءنّهم من الجنة غرفا ؛ و کسانى که ایمانآوردند و عمل صالح انجام دادند آنها را در غرفه هایى از بهشت جاى مى دهیم (عنکبوت/۵۸
۴- اشخاص بزرگ، گاهى به هنگام سخن گفتن از خویشتن ضمیر «جمع» به کار مى برند تا مخاطب به قدرت و عظمت متکلم پى ببرد و بفهمد که موضوع سخن و گوینده آن اهمیت زیادى دارد؛ یعنى، سزاوار نیست که از جانب مخاطب توجهى به آن نشود بلکه شایسته است او به طوردقیق موضوع را بررسى و تحلیل بکند تا به حقیقت موضوع و اهداف آن نایل آید. چنان که تعبیر به «قلنا» در جریان خلقت و خلافتى آدم(ع) چنین است؛ چرا که این امر یکى از موضوعات اساسى در جهان خلقت مى باشد، بنابراین لازم است از تمام وسایل پیام رسانى براى جلب ذهن شنونده به حساسیت موضوع استفاده گردد. تعبیر به جمع هم یکى از آن ابزار پیام رسانى به شمار مى رود.
براى آگاهى بیش تر در این زمینه ر.ک:
۱- هستى شناسى، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى.
۲- جهان بینى توحیدى، شهید مطهرى، بحث از نظام طولى و عرضى عالم.
۳- عدل الهى ، شهید مطهرى.
۴- معارف قرآن، استاد مصباح یزدى، بحث کلیات افعال الهى ص ۱۰۶.
۵- آموزش فلسفه، استاد مصباح یزدى، ج ۲، بحث از قاعده علیت۰