عصراسلام: پنج روز بعد از به قدرت رسیدن صدام حسین به عنوان پنجمین رئیس جمهور عراق، او اعضای حزب بعث را به جلسهای مهم دعوت می کند، البته کسی خبر نداشت که موضوع جلسه چیست! ناگهان صدام ادعا می کند که توطئه ای برای سرنگونی او در حال جریان است و از رهبر توطئه گران محی عبدالحسین می خواهد که اسامی همدستانش را بخواند.
(از یک طرف آثار چند روز شکنجه از چهره محی عبدالحسین پیداست، از طرف دیگر صدام تهدید کرده بود که خانواده او را خواهد کشت بنابراین در صورت همکاری هم خودش آزاد می شود و هم خانواده اش نجات پیدا می کنند.
محی عبدالحسین دبیرکل شورای فرماندهی انقلاب بود که از انتقال اجباری قدرت از حسن البکر به صدام انتقاد کرده بود، البته او به استعفای حسن البکر انتقاد داشت و شاید مخالف صدام هم نبود)
صدام در جلسه می گوید اسم هر کسی خوانده شود، شعار زنده باد حزب بعث، زنده باد صدام را بخواند و به اتاق کناری برود!
عبدالحسین درحالی که وحشت از چهره اش پیداست، می گوید من خودم داوطلبانه اینجا هستم(شکنجه نشده ام) و اسم شصت و هشت نفر از همکارانش را می خواند که همگی بی گناه بودند، بعد از اینکه کل متهمان به اتاق مورد نظر می روند، بقیه اعضای حزب بعث که نجات پیدا کرده اند، به شدت صدام را تشویق می کنند و شروع به تعریف از صدام و شعار علیه متهمان می کنند، درحالی که بیشتر آنان می دانند متهمان بی گناه هستند، بعضی از تشویق کنندگان به علت شوک وارده، گریه می کنند و صدام هم که بازیگر خوبی بود، کمی گریه می کند!
صدام می گوید کار ما هنوز تمام نشده است، او به افراد باقی مانده هر کدام یک تفنگ می دهد و از آنان می خواهد بخشی از متهمان که به اعدام محکوم شده اند را بکشند، واضح بود که اگر کسی حاضر نبود متهمی را بکشد، خودش قربانی میشد. صدام در این جلسه در حال لذت بردن از این سناریوی ترسناک است درحالی که سیگار برگ اهدایی دوستش فیدل کاسترو رهبر کوبا را می کِشد!
سرانجام متهمان توسط یاران باقی مانده صدام کشته شدند که یکی از کشته شدگان محی عبدالحسین بود، این سناریوی وحشتناک مدتی بعد از تلویزیون عراق پخش شد، صدام در زمان ریاست جمهوری اش صد ها نفر از اعضای حزب بعث را اعدام کرد، او در جلسه مورد نظر چهار کار مهم انجام داد:
اول اینکه به قول معروف گربه را دم حجله کشت و سیاستمداران عراقی متوجه شدند که اگر بخواهند توطئه یا مخالفتی علیه صدام کنند، چه عاقبتی دارند.
دومین کار هم حکایت همان ضرب المثل قبلی است و مردم عراق متوجه می شوند که مخالفت علیه صدام چه سرانجامی دارد.
سوم تکنیک شکنجه کردن و اعتراف اجباری بود که هنوز هم توسط دیکتاتور ها انجام می شود و طرفداران احمق یا طرفداران جیره خوار دیکتاتور ها این اعترافات را واقعی می دانند و می گویند خود متهم گفته است که شکنجه نشده ام درحالی که محی عبدالحسین بیچاره هم از شدت شکنجه مجبور شد جلوی دوربین تلویزیون بگوید شکنجه نشده ام!
چهارم اینکه صدام اعضای حکومت را در جنایت های خودش شریک می کرد و دستان شان را به خون آلوده می کرد تا به او وفادار بمانند و بعدا نتوانند علیه او توطئه کنند چون اگر بعدا انقلابی یا تغییری در حکومت رخ دهد، آنها نیز قربانی خواهند شد.
یکی از نکات عبرت آموز این واقعه این است: جنایتکارانی که بر ملت ها حکومت می کنند، معمولا سعی می کنند زیردستان شان را در جنایت خودشان سهیم کنند، بنابراین ملت ها نباید برای خلاص شدن از دست دیکتاتورها به دنبال زیردستان امروز یا سابق دیکتاتور باشند، چون اعضای یک حکومت جنایتکار، می دانند که اگر روزی حکومت به مردم برسد و دموکراسی حاکم شود، آنان نیز به جرم جنایت های شان محاکمه و مجازات خواهند شد، پس برای حفظ حکومت تلاش می کنند یا یک حکومت دیکتاتوری مشابه را جانشین حکومت قبلی خواهند کرد…