خانه » همه » مذهبی » طبق آيه32سوره مائده چگونه قتل يك انسان مساوي باقتل همه انسانها ونجات يك نفرمساوي نجات همه انسانهاست؟

طبق آيه32سوره مائده چگونه قتل يك انسان مساوي باقتل همه انسانها ونجات يك نفرمساوي نجات همه انسانهاست؟

 

(مِنْ أَجْلِ ذَلِك كتَبْنَا عَلى بَنى إِسرءِيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسا بِغَيرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فى الاَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاس جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعاً وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسلُنَا بِالْبَيِّنَتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيراً مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِك فى الاَرْضِ لَمُسرِفُونَ)
آنچه مى توان در پاسخ سؤ ال فوق گفت اين است كه : قرآن در اين آيه يك حقيقت اجتماعى و تربيتى را بازگو مي كند زيرا:
اولا – كسى كه دست به خون انسان بيگناهى مى آلايد در حقيقت چنين آمادگى را دارد كه انسانهاى بيگناه ديگرى را كه با آن مقتول از نظر انسانى و بيگناهى برابرند مورد حمله قرار دهد و بقتل برساند، او در حقيقت يك قاتل است و طعمه او انسان بيگناه ، و مى دانيم تفاوتى در ميان انسانهاى بيگناه از اين نظر نيست ، همچنين كسى كه بخاطر نوع دوستى و عاطفه انسانى ، ديگرى را از مرگ نجات بخشد اين آمادگى را دارد كه اين برنامه انسانى را در مورد هر بشر ديگرى انجام دهد، او علاقمند به نجات انسانهاى بيگناه است و از اين نظر براى او اين انسان و آن انسان تفاوت نمى كند و با توجه به اينكه قرآن مى گويد فكانما… استفاده ميشود كه مرگ و حيات يك نفر اگر چه مساوى با مرگ و حيات اجتماع نيست اما شباهتى به آن دارد.
ثانيا – جامعه انسانى در حقيقت يك واحد بيش نيست و افراد آن همانند اعضاى يك پيكرند، هر لطمه اى به عضوى از اعضاى اين پيكر برسد اثر آن كم و بيش در سائر اعضاء آشكار مى گردد زيرا يك جامعه بزرگ از افراد تشكيل شده و فقدان يك فرد خواه ناخواه ضربهاى به همه جامعه بزرگ انسانى است . فقدان او سبب ميشود كه به تناسب شعاع تاثير وجودش در اجتماع محلى خالى بماند، و زيانى از اين رهگذر دامن همه را بگيرد، همچنين احياى يك نفس سبب احياى سائر اعضاى اين پيكر است ، زيرا هر كس به اندازه وجود خود در ساختمان مجتمع بزرگ انسانى و رفع نيازمنديهاى آن اثر دارد بعضى بيشتر و بعضى كمتر.و اگر در بعضى از روايات مى خوانيم كه مجازات چنين انسانى در قيامت مجازات كسى است كه همه انسانها را كشته اشاره بهمين است نه اينكه از هر جهت مساوى يكديگر باشند و لذا در ذيل همين روايات مى خوانيم اگر تعداد بيشترى را بكشد مجازات او همان نسبت مضاعف شود!از اين آيه اهميت مرگ و حيات يك انسان از نظر قرآن كاملا آشكار مي شود، و با توجه به اينكه اين آيات در محيطى نازل گرديد كه خون بشر مطلقا در آن ارزشى نداشت عظمت آن آشكارتر ميگردد.
قابل توجه اينكه در روايات متعددى وارد شده است كه آيه اگر چه مفهوم ظاهرش مرگ و حيات مادى است اما از آن مهمتر مرگ و حيات معنوى يعنى گمراه ساختن يك نفر يا نجات او از گمراهى است . كسى از امام صادق (عليه السلام ) تفسير اين آيه را پرسيد، امام فرمود:من حرق او غرق – ثم سكت – ثم قال تاويلها الاعظم ان دعاها فاستجاب له:يعنى منظور از كشتن و نجات از مرگ كه در آيه آمده نجات از آتشسوزى يا غرقاب و مانند آن است،سپس امام سكوت كرد و بعد فرمود:تاويل اعظم و مفهوم بزرگتر آيه اين است كه ديگرى را دعوت به سوى راه حق يا باطل كند و او دعوتش را بپذيرد.
منبع:
تفسير نمونه ج4 ص355تا357

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد