۱۳۹۵/۱۱/۲۶
–
۳۵۹ بازدید
کتاب طب الرضا راتوضیح دهید
طِبُّ الإمام الرّضا علیهالسلام یا اَلرّسالَةُ الذّهبیّة مشهور به طب الرضا رسالهای است که امام رضا (ع) آن را به درخواست مأمون عباسی در باب طب و معالجات بدن نگاشت. سید مرتضی عسکری در تحقیق این کتاب، سند روایت را تأیید میکند.
نام دیگر کتاب
به طب الرضا، «الرسالة الذهبیة» نیز گفته می شود، زیرا امام رضا (ع) این مطالب را به درخواست مأمون خلیفه عباسی فرموده و مأمون دستور داده که آن را با آب طلا بنویسند و به همین دلیل به رساله ذهبیه مشهور شد.[۱]
ماجرای نگارش
این کتاب (رساله ذَهَبیّه یا مُذَهّبه) با اسناد مختلفی در کتابهای روایات و اخبار نقل شده است. از جمله موسی بن علی بن جابر سلامی میگوید:
«استاد بزرگوار ما سدید الدین یحیی بن محمد بن علیان خازن میفرمود: ابو محمد حسن بن جمهور برای من نقل کرد که پدرم از ملازمان خاص حضرت علی بن موسی الرضا و اکثرا در خدمت او و از احوالش باخبر بود، از جمله در سفر از مدینه به خراسان ملازم خدمت بود تا وقتی که حضرت در طوس شهید شد. میگفت وقتی مأمون به نیشابور مجلسی ترتیب داد و از حضرت رضا (ع) و جماعتی از اطباء و فلاسفه دعوت کرد از جمله یوحنا بن ماسویه و جبرئیل بن بختیشوع و صالح بن سلهمه هندی حضور یافتند، سخن از هر جانب به میان آمد تا به رشته طب و معالجات بدن کشید. مأمون و دانشمندان گرم سخن شدند و سر و صداها بلند شد و در کیفیت ترکیب بدن از عناصر و اضداد و ضرر و نفع غذاها و علل و اسباب مرضها بحث میکردند. در میان همه سر و صداها امام(ع) ساکت بود مأمون پرسید: شما در این مورد چه میگوئید؟ در سخنان ما و علمی که هر کس ناچار است کما بیش از آن بداند یا اشخاصی معین کاملا و یا بقدر ضرورت از آن اطلاع داشته باشند. امام(ع) فرمود: نزد من نیز تجربیات و اطلاعاتی هست که بر اثر مرور زمان و آزمایشهای گوناگون به صحت و درستی آنها یقین کردهام به اضافه آنچه از گذشتگان بر آن توفیق یافتهام از چیزهایی که انسان نمیتواند آنها را ندیده بگیرد و متروک بگذارد، ولی آنها را به صورت یک کتاب جمع آوری خواهم کرد.
مأمون برای کاری که در آن شتاب داشت به بلخ مسافرت کرد و حضرت رضا(ع) در نیشابور بماند. مأمون از بلخ نامهای نوشت و تقاضا کرد فصلی از آنچه مورد نیاز است و از زیر تجربه و آزمایش نیکو بر آمده است بنویسد. امام(ع) تقاضای او را قبول کرد و نامهای را مرقوم فرمود.[۲]صحت انتساب نامه
علامه عسکری در تحقیق این کتاب مینویسد: برای این رساله سند مشهوری از ابن جمهور که که ملازم حضرت از مدینه تا نیشابور بوده ذکر شده و این شخص تصریح کرده که من حضور داشتم و حضرت این نامه را به مامون نوشت. علما و محدثین هم با اتکا به گفته ابن جمهور این نامه را از حضرت میدانند… من نسخه خطی این روایت نوفلی در کتابخانه آیت الله عسکری در سامرا پیدا کردم که دیدیم پس از بسم الله و حمد خداوند چنین مینویسد …[۳]محتوای کتاب
در آغاز این اثر بدن انسان به یک مملکت تشبیه شده که قلب، پادشاه آن است و رگها کارگران آن و تمام بدن، کشور و محل حکومت اوست و دست و پا و دو چشم و لبها و زبان و دو گوش یاران آن و معده و شکم و سینه گنجینههای آن است.
سپس به چگونگی و مقدار خوردنیها و آشامیدنیها، شیوه صحیح خوردن و آشامیدن و راه پیشگیری از بیماریهایی که بر اثر تغییر آب و هوا به وجود میآیند، دستورات بهداشت عمومی، مزاجهای مختلف بدن، چگونگی خواب و استراحت و بهداشت دهان و دندان و بیان مراحل عمر و شیوه صحیح حجامت و فصد و شرائط صحیح نزدیکی و تناسل بیان شده است.[۴]
شرح و ترجمه
از قدیم برای این کتاب شرحها و ترجمههایی نوشته شده است. چنانکه منتجب الدین در فهرست خود شرحی بر این کتاب از ابوالرضا راوندی با عنوان «ترجمة العلوی للطب الرضوی» یاد میکند.[۵] در سالهای اخیر نیز ترجمههایی بر این اثر با عنوان «طب و درمان در اسلام» با تحقیق سید مرتضی عسکری و ترجمه کاظم خلخالی و «طب و بهداشت از امام رضا علیهالسلام» ترجمه نصیرالدین امیر صادقی نوشته شده است.
پانویس
1. ترجمه طب الرضا، ص۱۴.
2. ترجمه طب الرضا، ص۱۳و۱۴.
3. ترجمه طب الرضا، ص۴و۵.
4. کتابخانه دیجیتال نور.
5. رازی، فهرست منتجب الدین، ص۹۶.
نام دیگر کتاب
به طب الرضا، «الرسالة الذهبیة» نیز گفته می شود، زیرا امام رضا (ع) این مطالب را به درخواست مأمون خلیفه عباسی فرموده و مأمون دستور داده که آن را با آب طلا بنویسند و به همین دلیل به رساله ذهبیه مشهور شد.[۱]
ماجرای نگارش
این کتاب (رساله ذَهَبیّه یا مُذَهّبه) با اسناد مختلفی در کتابهای روایات و اخبار نقل شده است. از جمله موسی بن علی بن جابر سلامی میگوید:
«استاد بزرگوار ما سدید الدین یحیی بن محمد بن علیان خازن میفرمود: ابو محمد حسن بن جمهور برای من نقل کرد که پدرم از ملازمان خاص حضرت علی بن موسی الرضا و اکثرا در خدمت او و از احوالش باخبر بود، از جمله در سفر از مدینه به خراسان ملازم خدمت بود تا وقتی که حضرت در طوس شهید شد. میگفت وقتی مأمون به نیشابور مجلسی ترتیب داد و از حضرت رضا (ع) و جماعتی از اطباء و فلاسفه دعوت کرد از جمله یوحنا بن ماسویه و جبرئیل بن بختیشوع و صالح بن سلهمه هندی حضور یافتند، سخن از هر جانب به میان آمد تا به رشته طب و معالجات بدن کشید. مأمون و دانشمندان گرم سخن شدند و سر و صداها بلند شد و در کیفیت ترکیب بدن از عناصر و اضداد و ضرر و نفع غذاها و علل و اسباب مرضها بحث میکردند. در میان همه سر و صداها امام(ع) ساکت بود مأمون پرسید: شما در این مورد چه میگوئید؟ در سخنان ما و علمی که هر کس ناچار است کما بیش از آن بداند یا اشخاصی معین کاملا و یا بقدر ضرورت از آن اطلاع داشته باشند. امام(ع) فرمود: نزد من نیز تجربیات و اطلاعاتی هست که بر اثر مرور زمان و آزمایشهای گوناگون به صحت و درستی آنها یقین کردهام به اضافه آنچه از گذشتگان بر آن توفیق یافتهام از چیزهایی که انسان نمیتواند آنها را ندیده بگیرد و متروک بگذارد، ولی آنها را به صورت یک کتاب جمع آوری خواهم کرد.
مأمون برای کاری که در آن شتاب داشت به بلخ مسافرت کرد و حضرت رضا(ع) در نیشابور بماند. مأمون از بلخ نامهای نوشت و تقاضا کرد فصلی از آنچه مورد نیاز است و از زیر تجربه و آزمایش نیکو بر آمده است بنویسد. امام(ع) تقاضای او را قبول کرد و نامهای را مرقوم فرمود.[۲]صحت انتساب نامه
علامه عسکری در تحقیق این کتاب مینویسد: برای این رساله سند مشهوری از ابن جمهور که که ملازم حضرت از مدینه تا نیشابور بوده ذکر شده و این شخص تصریح کرده که من حضور داشتم و حضرت این نامه را به مامون نوشت. علما و محدثین هم با اتکا به گفته ابن جمهور این نامه را از حضرت میدانند… من نسخه خطی این روایت نوفلی در کتابخانه آیت الله عسکری در سامرا پیدا کردم که دیدیم پس از بسم الله و حمد خداوند چنین مینویسد …[۳]محتوای کتاب
در آغاز این اثر بدن انسان به یک مملکت تشبیه شده که قلب، پادشاه آن است و رگها کارگران آن و تمام بدن، کشور و محل حکومت اوست و دست و پا و دو چشم و لبها و زبان و دو گوش یاران آن و معده و شکم و سینه گنجینههای آن است.
سپس به چگونگی و مقدار خوردنیها و آشامیدنیها، شیوه صحیح خوردن و آشامیدن و راه پیشگیری از بیماریهایی که بر اثر تغییر آب و هوا به وجود میآیند، دستورات بهداشت عمومی، مزاجهای مختلف بدن، چگونگی خواب و استراحت و بهداشت دهان و دندان و بیان مراحل عمر و شیوه صحیح حجامت و فصد و شرائط صحیح نزدیکی و تناسل بیان شده است.[۴]
شرح و ترجمه
از قدیم برای این کتاب شرحها و ترجمههایی نوشته شده است. چنانکه منتجب الدین در فهرست خود شرحی بر این کتاب از ابوالرضا راوندی با عنوان «ترجمة العلوی للطب الرضوی» یاد میکند.[۵] در سالهای اخیر نیز ترجمههایی بر این اثر با عنوان «طب و درمان در اسلام» با تحقیق سید مرتضی عسکری و ترجمه کاظم خلخالی و «طب و بهداشت از امام رضا علیهالسلام» ترجمه نصیرالدین امیر صادقی نوشته شده است.
پانویس
1. ترجمه طب الرضا، ص۱۴.
2. ترجمه طب الرضا، ص۱۳و۱۴.
3. ترجمه طب الرضا، ص۴و۵.
4. کتابخانه دیجیتال نور.
5. رازی، فهرست منتجب الدین، ص۹۶.