طلسمات

خانه » همه » مذهبی » طرح جریان ابوبکر و عمر در مدینه توسط امام مهدى(علیه السلام)

طرح جریان ابوبکر و عمر در مدینه توسط امام مهدى(علیه السلام)


طرح جریان ابوبکر و عمر در مدینه توسط امام مهدى(علیه السلام)

۱۳۹۲/۰۳/۰۹


۴۵ بازدید

طرح جریان ابوبکر و عمر در مدینه توسط امام مهدى(علیه السلام)

صبحگاه در مکه ، امام مردم را به کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا مى خواند ، عده اندکى لبیک مى گویند و دعوتش را اجابت مى کنند ; آن گاه بر مکه والى مى گمارد و روانه مى شود که خبر کشته شدن کارگزارش به او مى رسد ، بازمى گردد و با مخالفان مى جنگد و افزون بر این کار نمى کند ، یعنى اسیر نمى گیرد .

طرح جریان ابوبکر و عمر در مدینه توسط امام مهدى(علیه السلام)

صبحگاه در مکه ، امام مردم را به کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا مى خواند ، عده اندکى لبیک مى گویند و دعوتش را اجابت مى کنند ; آن گاه بر مکه والى مى گمارد و روانه مى شود که خبر کشته شدن کارگزارش به او مى رسد ، بازمى گردد و با مخالفان مى جنگد و افزون بر این کار نمى کند ، یعنى اسیر نمى گیرد .

به گزارش موعود از بعضى از احادیث اهل بیت(علیهم السلام) مى فهمیم که امام مهدى(علیه السلام) عقیده اش را درباره ابوبکر و عمر در مدینه مطرح مى کند و به مسلمانان اعلام مى نماید که آن دو به همراه «طلقا» « مشرکان آزاد شده در فتح مکه » با وصیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره على و عترت پاکش(علیهم السلام) مخالفت کردند و در سقیفه حق خلافت را از آنها گرفته و به بیعت مجبورشان کردند ; آنها بدین وسیله امت را در مسیر خطرناکى از درگیرى بر سر حکومت قرار دادند که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آنان را از چنین کارى بر حذر مى داشت . همچنین امت را از رهبرى اهل بیت(علیهم السلام) محروم کردند و نگذاشتند برنامه یگانه الهى درباره اهل بیت اجرا شود . امام زمان(علیه السلام) موضوع دفن ابوبکر و عمر ، نزدیک قبر پیامبر را مطرح مى کند و مسجد شریف نبوى را بازسازى کرده ، قبر آن دو را از قبر پیامبر جدا مى کند . . . طبیعى است که این برخورد ، خشم بسیارى از پیروان ابوبکر و عمر را برانگیزاند ; همان هایى که در مناطق مختلف جهان اسلام ، از آمدن امام مهدى(علیه السلام) شاد شدند و در راهپیمایى هاى فشرده ، تأیید خود از امام را اعلام کردند و آمادگى خود را براى یارى امام ابراز نمودند . اما امام به تأیید موافقان و ناراحتى ناراضیان اعتنا نکرده و برایش اهمیتى ندارد که این یا آن گروه راضى شوند ، زیرا تقیه با ظهور مقدسش به پایان مى رسد و با احدى تقیه نخواهد کرد .

طبیعى است که این موضوع ، دنیا را به خود مشغول سازد و در هفته هاى نخست ظهور ، پذیرش آن سخت باشد و امام راه ها و ابزارهاى علمى و اعجازى را براى قانع کردن به کار گیرد ; از جمله آنها تصاویر مصوّر از تاریخ و سیره پیامبر است که امام آن گونه که خدا به او آموخته ، آنها را تولید کرده و به جهانیان عرضه مى دارد .

در روایتى صحیح در تفسیر عیاشى و دیگر منابع به گفته امام باقر(علیه السلام) آمده است : صبحگاه در مکه ، امام مردم را به کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا مى خواند ، عده اندکى لبیک مى گویند و دعوتش را اجابت مى کنند ; آن گاه بر مکه والى مى گمارد و روانه مى شود که خبر کشته شدن کارگزارش به او مى رسد ، بازمى گردد و با مخالفان مى جنگد و افزون بر این کار نمى کند ، یعنى اسیر نمى گیرد . بعد روانه مى شود و مردم را به کتاب خدا و سنت پیامبرش(صلى الله علیه وآله) و نیز به ولایت على بن ابى طالب(علیه السلام) و دشمنى دشمنانش دعوت مى کند اما از احدى نام مى بَرَد . . . سپس وارد مدینه مى شود ، قریش خود را از امام پنهان مى کنند ، و همین فرمایش على بن ابى طالب(علیه السلام) است : « به خدا ! قریش مشتاق است هر چه را دارد و تمامى آنچه را خورشید بر آن تابیده یا غروب کرده بدهد اما به اندازه کشتن شترى ، من آنجا باشم ]و انتقام مهدى را از آنها برطرف کنم [ » .

سپس قضیه اى (کشتن مخالفان) رخ مى دهد که وقتى انجام شد ، قریش مى گویند : این طغیانگر را از نزد ما اخراج کنید . به خدا سوگند ! اگر (پیرو آئین )محمدى بود ، این کار (= کشتار) را نمى کرد . اگر علوى بود ، این کار را انجام نمى داد . اگر فاطمى بود ، این کار را نمى کرد اما خدا جانشان را به دست او مى سپارد ; سپس با مخالفان مى جنگد و عده اى را اسیر مى گیرد . بعد روانه مى شود تا در « شقره » فرو آید ، که خبر مى رسد کارگزارش را کشته اند . نزد مکیان برمى گردد و آن قدر از آنان مى کشد که کشتار « حرّه » در مقایسه با آنان هیچ است . آن گاه روانه مى شود و مردم را به کتاب خدا و سنت پیامبرش و ولایت على بن ابى طالب(علیه السلام) و برائت از دشمنانش مى خواند ، تا به « ثعلبیه » برسد ، در آنجا مردى از نسل پدرش ، در مقابل وى مى ایستد . وى از لحاظ جسمانى بسیار قدرتمند و قلبى پر دل و جرأت دارد ، اما به صاحب الأمر نمى رسد . وى اعتراض مى کند که چرا چنین مى کنى ؟ به خدا که تو مردم را همچون گوسفند مى ترسانى ! آیا طبق عهدنامه رسول خدا چنین مى کنى یا طبق عهد دیگرى ؟!

خدمتگزارى که بیعت ]امام مهدى[ را پذیرفته ، به مرد معترض مى گوید : به خدا ! یا ساکت مى شوى ، یا سرى را که چشمانت در آن است ، از بدن جدا مى کنم ! قائم به او مى گوید : اى فلانى ! ساکت باش (سپس به مرد معترض پاسخ مى دهد 🙂 آرى به خدا ! عهدنامه رسول خدا نزد من است ( که طبق آن عمل کرده ام) . اى فلانى ! « عیبه یا طیبه یا زنفلیجه » (= صندوق) را بیاور ، که مى آورد . پس امام عهدنامه رسول خدا را مى خواند . آن گاه مرد معترض مى گوید : خدا مرا فداى شما کند ! بگذار سرت را ببوسم ، امام اجازه مى دهد و او بین چشمان امام را مى بوسد ، سپس مرد مى گوید : خدا مرا فدایت کند ! بیعت را با ما نو کن ، و امام بیعتش را با آنان نو مى کند .

این حدیث و امثال آن دلالت دارد که کارکرد امام(علیه السلام) به بسیارى از اعتقادات موروثى لطمه مى زند و مؤمنان را به آشوب وامى دارد .

این معترض یا از یاران خاص امام است که دلش دچار آشوب و تردید گشته ، یا مورد اعتماد است و خواسته با این برخورد و اعتراض ظاهرى ، امام را وادارد که عهد نامه اى را که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نزد ایشان است و به حضرت دستور داده شده تا موضع گیرى خود درباره ابوبکر و عمر اعلام نماید را به دنیا نشان دهد .

کمال الدین از عبد العظیم حسنى به نقل از امام جواد(علیه السلام) آورده است : یارانش به شمار جنگجویان بدر (سیصد و سیزده مرد) از اقصى نقاط زمین پیرامونش گرد مى آیند ، و همین فرمایش خداست که مى فرماید : « أین ما تکونوا یأت بکم الله جمیعاً إن الله على کل شیء قدیر » وقتى این عده مخلص جمع شدند، خدا امر مهدى را ظاهر کرده و هنگامى که « عقد » ( ده هزار مرد ، یاران امام ) کامل شد ، به اذن خدا خروج مى کند ، پس پیوسته با دشمنان خدا مى جنگد، تا خدا راضى شود .

عبدالعظیم مى گوید که پرسیدم : اى مولایم! رضایت خدا را از کجا مى فهمد؟ فرمود : در دلش رحمت افکنده مى شود . وقتى وارد مدینه شد ، لات و عزى را مى سوزاند .

این روایت در کفایة الأثر /227 ; اعلام الورى /409 واحتجاج 2/449 .

اگر این حدیث صحیح باشد ، معنایش آن است که « لات و عزى » را مى سوزاند و با اعلام توحید خالص ، پرستش و خودباختگى مسلمانان در برابر شخصیت هایى که خدا بر آن دلیلى نفرستاده ، منع مى کند ، و در مورد کسانى که بخواهند آنان را شریک خدا قرار دهند ، مى فرماید :

« برخى از مردم در برابر خدا ، همانندهایى برمى گزینند و آنها را چون دوستى خدا دوست مى دارند ، ولى کسانى که ایمان آورده اند ، به خدا محبت بیشترى دارند ، کسانى ]که با برگزیدن بُت ها به خود[ ستم کرده اند ، اگر مى دانستند هنگامى که عذاب را مشاهده مى کنند ، تمام نیروها از آنِ خداست ، و خدا سخت کیفر است » ( بقره/165 )

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد