۱۳۹۳/۰۶/۲۴
–
۱۶۰ بازدید
«شریعت» در لغت به معناى راهى در کناره رودخانه است که دستیابى به آب را آسان مى سازد. «۲» عارفان شریعت را علاوه بر معناى اصلى و لغوى اش، در دو معناى دیگر نیز به کار مى گیرند:
۱. مجموعه قوانین مربوط به اعمال ظاهرى که علمى به نام «فقه اسلامى» متکفل بحث درباره آن است. در این معنا اخلاق و عقاید بیرون از قلمرو شریعت است و «عبادت» معناى عامى نسبت به اخلاقیات و قوانین دارد. «۳» ۲. جنبه ظاهرى همه امورى که بر رسول اکرم صلى الله علیه و آله وحى شده است. بر این اساس همه جنبه هاى ظاهرى و قشرى و پوستى احکام، اخلاق و عقاید،
«شریعت» در لغت به معناى راهى در کناره رودخانه است که دستیابى به آب را آسان مى سازد. «2» عارفان شریعت را علاوه بر معناى اصلى و لغوى اش، در دو معناى دیگر نیز به کار مى گیرند:
1. مجموعه قوانین مربوط به اعمال ظاهرى که علمى به نام «فقه اسلامى» متکفل بحث درباره آن است. در این معنا اخلاق و عقاید بیرون از قلمرو شریعت است و «عبادت» معناى عامى نسبت به اخلاقیات و قوانین دارد. «3» 2. جنبه ظاهرى همه امورى که بر رسول اکرم صلى الله علیه و آله وحى شده است. بر این اساس همه جنبه هاى ظاهرى و قشرى و پوستى احکام، اخلاق و عقاید،
در حوزه «شریعت» جاى مى گیرد و باطن آنها «طریقت و حقیقت» است. «1» شریعت در هریک از دو معناى فوق، با تعابیر گوناگونى در میان عارفان مواجه است؛ چنان که دیگران نیز با این موضوع در عرفان یکسان برخورد نکرده اند. عده اى به کلى عارفان را به شریعت ستیزى متهم کرده اند.
برخى کوشش کرده اند که هرگونه شریعت ستیزى در میان عرفا را نفى نمایند «2» گروهى نیز برآنند تا به ستایش از اباحه گرى آنان بپردازند و پایبند نبودن به شریعت را نشانه آزادگى و بلند طبعى شمارند!! «3» امّا حق آن است که با نقد منصفانه دیدگاه صوفیان و جداساختن عرفان حقیقى از تصوف دروغین، مى توان دیدگاه اصلى عرفان راستین را در خصوص «شریعت» مطرح کرد.
عارفان راستین معتقدند: احکام شریعت بر یک سلسله مصالح حقیقى مبتنى است و عمل به آنها با شرایط آن، انسان را به سعادت و کمال مى رساند.
بنابراین، راه رسیدن به کمالات و حقایق، عبادت و عمل به شریعت است و از آنجا که این کمالات لازمه عمل به احکام است، عمل به شریعت در آغاز راه یا در طول مسیر، شرط رسیدن به کمالات است.
ابن عربى پایه گذار عرفان نظرى، اعتنا به علوم حقیقت را مشروط به عدم ردّ آن از ناحیه شریعت مى داند و آن را چون جسمى، ملازم و همراه حقیقت تلقى مى کند. «4»
جنید بغدادى (م 297 ق) یکى از پیشگامان تصوف اسلامى، مى گوید:
«همه راه ها به بن بست مى رسند، مگر راهى که به دنبال رسول خدا صلى الله علیه و آله باشد.
پس هرکه حافظ قرآن و کاتب حدیث نباشد، پیروى از وى در این کار روا نیست، چون عمل و مذهب ما در قید کتاب و سنت است». «1» بیشتر عارفان اسلامى معتقدند: عارف حتى در حالت «فنا» و رسیدن به حقیقت نیز باید به تکالیف خویش عمل کند و خداوند، عارف و سالک را در این مسأله کمک و یارى مى کند. «2» علامه طباطبایى- از سر آمدان عرفان نظرى و عملى در قرن معاصر- در کتاب وزین رسالة الولایة مى فرماید:
«واجب و محرمات شریعت احکام عمومى براى همه طبقات است». «3» وى معتقد است: «افراد هر چه به خداوند تقرب بیشترى داشته باشند، تکلیفشان سنگین تر است». «4»
شریعت پوست، مغز آمد حقیقت میان این و آن باشد طریقت
خلل در راه سالک نقض مغز است چو مغزش پخته شد، بى پوست نغز است «5»
گفتنى است به چند دلیل عرفان راستین و عارفان حقیقى «شریعت» را امرى ضرورى و لازم مى دانند:
یکم. ریاضت
اساس عرفان، بر سلوک استوار است و سلوک، چیزى جز ریاضت نمى باشد و ریاضت هم جز با اعمال و رفتار تحقق نمى یابد و اعمال چیزى جز «شریعت» نیست. «1» دوم. شوق بندگى
مشاهده نتیجه اعمال و عبادات، ذوق و شوق بندگى و عمل به شریعت را در سالک شدت مى بخشد و او را روز به روز، به عبادت و بندگى راغب تر مى کند؛ چنان که پیامبر صلى الله علیه و آله آرامش و دلخوشى خویش را در نماز مى دید و این شوق او را تا جایى برد که قدم هایش در اثر قیام شبانه ورم مى کرد. «2» سوم. رهایى
شریعت عامل رهایى است، چنانکه عارف بزرگ نجم الدین رازى مى گوید:
«در دبیرستان شرایع انبیا، اول الف و باء شریعت بباید آموخت که هر امرى از اوامر شرع، کلید بندى از بندهاى آن طلسم اعظم است. چون به حق هر یک در مقام خویش قیام نمودى، بندى از طلسم گشاده شود، نسیمى از نفحات الطاف الهى، از آن راه به مشام جانت رسد». «3»
چهارم. جلوه معرفت
شریعت تجلى باطن معرفت در ابعاد جسمانى انسان است.
حضرت امام رحمه الله به نقل از آیة اللَّه شاه آبادى رحمه الله مى گوید:
«عبادات، سرایت دادن ثناى حق، به جنبه و مقام جسمانى و مادى انسان است. همان گونه که بطن ها و مراتب دیگر وجود انسان، همانند عقل، قلب و صدر حظ بهره خود را از معرفت و ثناى ربّ خود دارند، مرتبه جسمانى انسان و مُلک بدن او نیز باید حظ و بهره خویش را از معرفت و ثناى حق داشته باشد و همین مناسک و اعمال حظ بدن است. روزه ثناى حق به صمدیت و قدوسیت است و نماز ثناى ذات مقدس حق است به جمیع اسما و صفات» «1».
از این رو براى هماهنگى میان باطن و ظاهر، شریعت امرى بایسته است.
ابن عربى عارف بزرگ، معتقد است: با عمل به شریعت از مکر الهى در امان هستیم و تنها با شریعت است که مى توان دنیا را در جهت آخرت تنظیم کرد. به نظر وى: شریعت زمینه ساز ادب بوده و با رعایت آن، مى توان به مقام خلیل اللهى دست یازید. «2» او مى گوید: «شریعت جاده اى روشن و رهگذر نیک بختان است و طریق خوشبختى؛ هر که از این راه برود، به رهایى مى رسد و هر که از آن روى گرداند، سرنوشتى جز هلاکت نخواهد داشت.» «3» بنابراین، گفته ها و اعمال عده اى نااهل را در خصوص شریعت، نباید به حساب عارفان حقیقى و راستین گذاشت.