خانه » همه » مذهبی » عارف به حق بودن در زیارت

عارف به حق بودن در زیارت


عارف به حق بودن در زیارت

۱۳۹۲/۰۷/۲۲


۳۰۴۶ بازدید

در زیارت ابالحسن الرضاعارف ب حق ایشان بودن یعنی جه؟ک بهشت واجب شود.

ابتدا این سوال را کمی توسعه می دهیم و سپس به پاسخ تفصیلی آن می پردازیم. در روایات ،چنین مواردی فراوان به چشم می خورد .
به طور مثال در فضائل سوره های قرآن ،پاداشهای بسیار فراوانی وعده داده شده است مثلا از امام صادق ) ع ( روایت شده است که کسى که سوره بنى اسرائیل را هر شب جمعه بخواند از دنیا نخواهد رفت تا اینکه قائم را درک کند و از یارانش خواهد بود (1) . حال سؤال این است که آیا واقعاً به صرف خواندن این سوره در هر شب جمعه،انسان از یاران امام زمان (عج) می شود ،ولو اینکه مرتکب هر گناهی شود؟
یا در باب فضیلت گریستن بر مصائب اباعبدالله الحسین (ع) در روایات فراوانی آمده است که اگر کسی قطره اشکی بر امام حسین (ع) بریزد و دیگران را بگریاند ،اجرش فقط با خداست و با اهل بیت محشور می شود. (2) آیا اگر کسی در مجالس امام حسین (ع) دائما شرکت داشته باشد و ساعتها به عشق امامش بگرید ولی در انجام واجبات و ترک محرمات کاهل باشد ،چنین شخصی با اهل بیت علیهم السلام محشور می شود؟
مسلما جواب این گونه سوالات ،منفی است.
بدیهى است در این روایت و در تمام روایات مشابه آن، منظور تنها خواندن آیات نیست بلکه خواندن، مقدمه اى است براى فهم و درک، و آن نیز به نوبه خود مقدمه اى است براى پیاده ساختن آن در زندگى فردى و اجتماعى، و مسلم است که اگر مسلمانان از مفاد آیات این سوره در زندگى خود الهام بگیرند همه این پاداشها را علاوه بر نتائج دنیوى آن خواهند داشت.(3)
آیت الله مکارم شیرازی در ذیل فضیلت سوره مبارکه انعام ،در کتاب تفسیر نمونه شان چنین می نگارند:
…ولى عجیب این است که بعضى ،از این سوره، تنها به خواندن الفاظ آن قناعت مى کنند، و جلسات عریض و طویلى براى ختم انعام و حل مشکلات شخصى و خصوصى خود با تشریفات ویژه اى تشکیل مى دهند که بنام جلسات ختم انعام نامیده مى شود، مسلما اگر در این جلسات به محتواى سوره دقت شود، نه تنها مشکلات شخصى، مشکلات عمومى مسلمانان نیز حل خواهد شد، اما افسوس که بسیارى از مردم به قرآن به عنوان یک سلسله اوراد که داراى خواص مرموز و ناشناخته است مى نگرند و جز به خواندن الفاظ آن نمى اندیشند، در حالى که قرآن سراسر درس است و مکتب، برنامه است و بیدارى، رسالت است و آگاهى.(4)
این مسئله در مورد زیارت نیز، جاری است؛ یعنی اگر در روایات برای زیارت ائمه اطهار؛ ثواب های بسیار فراوانی شمرده شده است ،مسلما چنین نمی باشد که زائر آن قبر شریف، ب ه واسطه زیارتش مشمول شفاعت قرار گیرد ولو اینکه تا آخر عمرش دائماً مرتکب گناه شود. در این رابطه، سزاوار است به معنای لغوی زیارت کمی پرداخته شود.
زیارت در لغت عرب به معنای میل کردن و تمایل به کار رفته است. (5) و در اصطلاح به معنای حضور در نزد مزور به خاطر تکریم و تعظیم او است.(6) و دارای سه رکن است :
1. زائر: عبارت است کسی که میل و گرایش به کسی یا چیزی دارد .
2. مزور: شخص یا چیزی که میل و گرایش زائر به سوی او است .
3 . صفت باطنی گرایش و میل که با تکریم و تعظیم زائر همراه است .
هر گاه یکی از این سه رکن مختل شود یا به معنای واقعی و حقیقی تحقق نیابد، زیارت صحیح واقع نمی گردد و هر چه زائر معرفت و شناخت بیشتر و عمیق تری از مزور داشته باشد و مزور نیز از کمالات بیشتری برخوردار باشد تأثیرات زیارت بهتر و بیشتر خواهد بود .
بنابراین، آنچه که از لفظ زائر نیز بدست می آید این است که میل و گرایش، یکی از اصول زیارت می باشد و بدون آن، زیارتی محقق نمی شود.
مطلب دیگری که تذکر آن بسیار مهم می باشد این است که تمامی کارهای خیر (از جمله زیارت) در صورتی می تواند مفید واقع شود که آن عمل خیر را انسان در آخرت به همراه خودش بیاورد ؛یعنی در صورتیکه آن اعمال به واسطه گناهان ما از بین رود، قطعا شفاعتی هم در کار نمی باشد زیرا ثواب آن عمل، مردّد به نگه داشتن آن تا روز قیامت است و به صرف انجام دادن آن، انسان نتیجه آن را نخواهد دید.(7)
در نتیجه می توان گفت: اگر زائر، بتواند زیارتش را به سلامتی به مقصد خویش رساند، قطعا وعده شفاعت درباره وی محقق می شود ولی اگر (بواسطه گناهانش) نتوانست آن را به مقصد خویش رساند، قاعدتاً نمی تواند نسبت به امر شفاعت محقّ باشد.
در این روایت نیز که امام فرموده اند:حتی اگر گناهان کبیره ای داشته باشد ؛منظور این نیست که انسان؛ دیگر با انجام یک زیارتِ عارفاً بحقه، آسوده خاطر باشد و هر گناه و جرم و جنایتی را مرتکب شود، به این امید که بخشیده می شود؛ بلکه مراد این است که اگر آن فرد؛ در قیامت دارای گناهان کبیره ای است که نتوانسته توبه کند؛و یا اصلاً قبل از آن زیارت مرتکب کبیره شده است، حال بواسطه این زیارتش (البته با جمیع شرائطش) شفاعت نصیب وی خواهد شد و بخشیده می شود.
و اما منظور از عارفاً بحقه که در ادامه روایت آمده است به این نکته نیز اشاره می کند. لذا روایت را به طور کامل می آوریم.(8)
از حمزه بن حمران نقل شده است که امام صادق (ع) فرمودند: نوه ام در سرزمین خراسان ، در شهری که به آن طوس می گویند، کشته می شود. هر کس که او را بامعرفت به حقش زیارت کند، من در روز قیامت دستش را گرفته و داخل بهشتش می کنم و لو اینکه گناه کبیره داشته باشد. راوی میگوید از امام پرسیدم، جانم به فدایت؛ معرفت حقش چه چیزی است؟ امام فرمودند: اینکه بداند، اطاعتش واجب است و اینکه او امامی است غریب و امامی است که به شهادت رسیده است. هر کس او را زیارت کند در حالیکه معرفت به وی داشته باشد، خداوند ثواب هفتاد شهیدی که حقیقتاً نزد پیامبر به شهادت رسیده باشند، را به او می دهد.(9)
آنچه که از ادامه روایت فهمیده می شود این است که امام صادق (ع) در مقام پاسخ به راوی که می پرسد عارفا بحقه یعنی چه؟ می فرمایند: اینکه امامت را واجب الاطاعه بدانی.حال سوال این است؛ که آیا صِرف همین اعتقاد؛ که امام، اطاعتش لازم است، کافی است یا لازم است انسان این اعتقاد را در عملش نشان دهد که اطاعت کردن از امامش را واجب می داند؟ مسلما گزینه دوم صحیح می باشد. پس روایت شامل کسی که اصرار بر گناهان کبیره دارد، نمی شود.
نتیجه آنکه هر کس عارفا بحقه به زیارت حضرت رضا (ع) برود صلاحیت شفاعت را به دست آورده است ولو آنکه در گذشته اش گناهان کبیره ای را مرتکب شده باشد؛ ولی الزاماً بدین معنی نمی باشد که هر کس صلاحیت شفاعت را دارا بود، مورد شفاعت هم واقع می شود؛ زیرا بسیاری از گناهان، جلوی خیرهائی که قرار بوده است به انسان برسد (از جمله شفاعت) را می گیرد.
«عارفا به حقه یعنی چه؟»
شناخت‌ امام، درک‌ اضطرار به‌ او، و آگاهی‌ به‌ حق‌ ولایت‌ اوست (عارفاً بحقه)؛ یعنی آدمى بداند که امام معصوم علیه السلام به وسیله پیامبر ، برگزیده خداست. یعنى تمام مسائل اسلام که وحى الهى است در نزد امام علیه السلام است. یعنی یکی از دو ثقل امانت پیامبر (ص) در حدیث ثقلین است که انسان با اتکاء به آن دو به کمال و سعادت بار خواهد یافت و …
زیرا امام‌ از ما به‌ ما و مصالحمان‌ آگاه‌تر و نسبت‌ به‌ ما از ما مهربان‌تر است؛ چون‌ آگاهی‌ او شهودی‌ و وجودی‌ است‌ و محبت‌ او غریزی‌ و محدود نیست، بلکه‌ ربوبی‌ و محیط‌ است؛ امام‌ از همهِ‌ کشش‌های‌ نفسانی‌ آزاد است؛ او به‌ راه‌های‌ آسمان‌ آگاه‌تر از راه‌های‌ زمین‌ است. تلفیق‌ این‌ آگاهی‌ و آزادی‌ عصمت‌ می‌شود و همین‌ زیربنا، رمز پذیرش‌ ولایت‌ و سرپرستی‌ آنها و تسلیم‌ در برابر آنهاست:
إنّما کلّف‌ الناس‌ ثلاثة: معرفة الائمّة والتّسلیم‌ لهم‌ فیما وَرَد علیهم‌ والردَّ إلیهم‌ فیما اختلفوا فیه؛ مردم‌ به‌ سه‌ تکلیف‌ مکلفند: معرفت‌ امامان، تسلیم‌ در برابر ایشان‌ و واگذاری‌ امور به‌ ایشان‌ در اموری‌ که‌ اختلاف‌ پیش‌ می‌آید.
ناآگاهی‌ از حق‌ ولایت‌ امام‌ و جهل‌ در تشخیص‌ و مصداق‌ این‌‌چنین‌ امامی‌، آثار زیان‌باری‌ هم‌چون‌ چشم‌پوشی‌ از همه‌ دست‌آوردهای‌ وحی، مرگ‌ جاهلی، گمراهی‌ و هلاکت‌ و… را در پی‌ دارد:
من‌ شکّ فی‌ أربعة فقد کفر بجمیع‌ ما أنزل‌ اللّه‌ عزوجلّ، أحدها معرفة الامام‌ فی‌ کلّ زمان‌ و أوان‌ بشخصه و نعته؛ کسی‌ که‌ در چهار چیز شک‌ کند، به‌ همه آن‌‌چه‌ خداوند آن‌ را نازل‌ فرموده‌ کافر شده‌ است: یکی‌ از آنها، شناختن‌ امام‌ در هر عصر و زمان‌ است‌ که‌ شخص‌ امام‌ را با صفاتی‌ که‌ داراست‌ بشناسد.
اینجاست که این کلام برای هر مؤمنی ضرورت می یابد که:
مَن‌ مات‌ و هو لایعرف‌ امام‌ زمانه‌ مات‌ میتة جاهلیة؛ کسی‌ که‌ بمیرد و امام‌ زمان‌ خود را نشناسد، به‌ مرگ‌ جاهلیت‌ مرده‌ است.
پس باید در همۀ آنات و لحظات عمر این دعا را با همۀ وجود زمزمه کنیم:
…، اللهمّ عرّفنی‌ حجّتک‌ فإنّک إن‌ لم‌ تُعرّفنی‌ حجّتک ضَلَلت‌ عن‌ دینی؛ بارالها! حجت‌ خود را به‌ من‌ بشناسان‌ وگرنه‌ از دین‌ خود گمراه‌ خواهم‌ شد.
(1) مجلسی ،محمدباقر ،بحار الانوار، ج 86، ص 310 ،موسسه الوفاء بیروت ،1404 ق ،لبنان
(2) محدث نورى ،مستدرک الوسائل ،ج 10 ،ص 386 ،چاپ اول ، مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، قم ،1408 هجرى
(3) مکارم شیرازی ،ناصر ، تفسیر نمونه، ج 3، ص: 243 ،دار الکتب الاسلامیه ،تهران ،1374هجری
(4) تفسیر نمونه، ج 5، ص: 144
(5) اصفهانی، راغب، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق داوودی، صفوان عدنان، ص 387، چاپ اول، الدار الشامیة، بیروت، 1416هـ.ق .
(6) طریحی، فخر الدین، ج 3، ص 320، چاپ دوم، مکتبة المرتضویه، .1365
(7) آنچه علامه در باب حبط عمل در المیزان آورده است این مطلب را روشن می کند: حق مطلب این است که انسان به مجرد اینکه عملى را انجام داد مستحق ثواب و یا عقاب مى شود، و لیکن این استحقاقش دائمى نیست، ممکن است دستخوش دگرگونى بشود، و وقتى از معرض دگرگونى در مى آید که دیگر عملى از او صادر نشود، یعنى بمیرد ترجمه المیزان، ج 2، ص: 257
(8) عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یُقْتَلُ حَفَدَتِی بِأَرْضِ خُرَاسَانَ فِی مَدِینَةٍ یُقَالُ لَهَا طُوسُ مَنْ زَارَهُ إِلَیْهَا عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِیَدِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ وَ إِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْکَبَائِرِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا عِرْفَانُ حَقِّهِ قَالَ یَعْلَمُ أَنَّهُ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ غَرِیبٌ شَهِیدٌ مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ سَبْعِینَ شَهِیداً مِمَّنِ اسْتُشْهِدَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى حَقِیقَةٍ.
(9) بحار الانوار، ج 99، ص 35

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد