۱۳۹۳/۰۶/۳۰
–
۴۹۷ بازدید
مسلمان خوبی که در مواردی کوتاهی کرده و حق الناس و حق الله به گردنش مانده ، به جهنم برزخی میرود؟ یا از اعمال خوبش کم می کنند تا بهشتی شود؟
در اینجا به حدیثی در مورد اصناف مردم بعد از مرگ اشاره میکنیم،یکی از بزرگان حدیث شیعه، جناب شیخ صدوق می باشند؛ که با دعای امام زمان(عج) در زمان غیبت صغری و در عصر نوّاب اربعه به دنیا آمده است. وی کتابی دارد با عنوان « اعتقادات الامامیّة» که در ضمن آن، عقائد اهل بیت(ع) را با ذکر احادیثشان بیان نموده است. یکی از ابواب این کتاب در باره ی مرگ است که یکی ازاحادیث آن را نقل میکنیم: « قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ صِفْ لَنَا الْمَوْتَ؟ فَقَالَ- عَلَیْهِ السَّلَامُ-: «عَلَى الْخَبِیرِ سَقَطْتُمْ، هُوَ أَحَدُ ثَلَاثَةِ أُمُورٍ یَرِدُ عَلَیْهِ: إِمَّا بِشَارَةٌ بِنَعِیمِ الْأَبَدِ، وَ إِمَّا بِشَارَةٌ بِعَذَابِ الْأَبَدِ، وَ إِمَّا بِتَحْزِینٍ وَ تَهْوِیلٍ وَ أَمْرٍ مُبْهَمٍ لَا یَدْرِی مِنْ أَیِّ الْفِرَقِ هُوَ. أَمَّا وَلِیُّنَا وَ الْمُطِیعُ لِأَمْرِنَا فَهُوَ الْمُبَشَّرُ بِنَعِیمِ الْأَبَدِ. وَ أَمَّا عَدُوُّنَا وَ الْمُخَالِفُ لِأَمْرِنَا، فَهُوَ الْمُبَشَّرُ بِعَذَابِ الْأَبَدِ. وَ أَمَّا الْمُبْهَمُ أَمْرُهُ الَّذِی لَا یَدْرِی مَا حَالُهُ، فَهُوَ الْمُؤْمِنُ الْمُسْرِفُ عَلَى نَفْسِهِ لَا یَدْرِی مَا یَؤُولُ حَالُهُ یَأْتِیهِ الْخَبَرُ مُبْهَماً مَخُوفاً ثُمَّ لَنْ یُسَوِّیَهُ اللَّهُ بِأَعْدَائِنَا، وَ یُخْرِجُهُ مِنَ النَّارِ بِشَفَاعَتِنَا. فَاعْمَلُوا وَ أَطِیعُوا وَ لَا تَتَّکِلُوا، وَ لَا تَسْتَصْغِرُوا عُقُوبَةَ اللَّهِ، فَإِنَّ مِنَ الْمُسْرِفِینَ مَنْ لَا یَلْحَقُهُ شَفَاعَتُنَا إِلَّا بَعْدَ عَذَابِ ثَلَاثِمِائَةِ أَلْفِ سَنَةٍ» اعتقادات الإمامیة و تصحیح الاعتقاد، ج 1،ص52 ترجمه:
خدمت امیر المومنین علیه السّلام عرض شد که صفت مرگ را براى ما بیان فرمایید؛ آن جناب فرمودند: با فرد آگاهی مواجه شده اید. مرگ یکى از سه امر است که بر شخص وارد مى شود. مرگ یا بشارت است به عیش ابدى یا بشارت است به عذاب ابدى یا غصه دار نمودن و ترساندن است؛ و امر مبهمی است که شخص نمی داند از کدامیک از این دو گروه است. امّا دوست ما که مطیع فرمان ماست؛ پس او همان است که مرگ برای او بشارت است به عیش ابدی؛ و امّا دشمن ما که مخالف امر ماست، پس مرگ برای او بشارت است به عذاب ابدی؛ و امّا آنکه امر برایش مبهم است و نمی داند حالش چگونه است؟ چنین کسی آن مؤمنی است که بر خود ستم نموده و حال نمی داند که کارش به کجا می رسد و جزء کدام گروه می شود. چنین کسی با خبری مبهم و ترسناک مواجه است؛ ولی باز خدای تعالی هرگز او را با دشمنان ما برابر قرار نمی دهد؛ و او را خارج می کند از آتش به شفاعت ما. پس آگاه باشید! و فرمان ببرید! و اعتماد مکنید به عمل خودتان! و عقوبت الهى را کوچک مدانید که بعضى از گناهکارانند که شفاعت ما به ایشان نمی رسد؛ مگر بعد از عذاب الهى در سیصد هزار سال »
توضیح:
امیرمومنان(ع) مردم را سه گروه کردند:
نخست آنها که شیعیان واقعی اند. مرگ برای اینها عین لذّت و بشارت به عیش ابدی می باشد؛ چون به محض مردن وارد بهشت می شوند. در برخی روایات آمده که عزرائیل(ع) قبل از آنکه آنها را قبض نماید، بهشت را نشانشان می دهد؛ و آنها چنان مشتاق بهشت می شوند که نمی فهمند کی مرده اند.
دوم، آنهایی که دشمن اهل بیت(ع) می باشند. چه مسلمان باشند و چه غیر مسلمان؛ و چه اسماً شیعه باشند یا نباشند. مرگ برای اینها نیز عین عذاب و بشارت به عذاب ابدی است.
سوم، آنها که نه مثل گروه نخست، خالص می باشند، نه مثل گروه دوم، دشمن اهل بیت(ع)؛ بلکه مؤمنانی هستند که گناهانی نیز دارند. اینها به هنگام مرگ، حالتی غصّه دار و ترسان و وحشت زده دارند. چون نمی دانند بعد از مرگ چه چیزی در انتظارشان است. این همان عذاب جان کندن است برای این گونه افراد. اینها یقیناً در عذاب ابدی نخواهند ماند؛ امّا تضمینی نیست که گرفتار عذاب قبر ( عذاب برزخ) نشوند. برخی از اینها، تمام برزخ را تا لحظه ی قیامت عذاب می کشند؛ امّا برخی دیگر، زودتر از آن نجات یافته به بهشت برزخی وارد می شوند؛ بسته به این که گناهشان در چه حدّی باشد. امّا احادیث اهل بیت(ع) تصریح نموده اند که این گونه افراد در آخرت، وارد جهنّم نخواهند شد؛ اگر چه برخی از آنها، گرفتاری محشر و حساب رسی را هم خواهند داشت.
در برخی روایات، تنها حکم همین گروه و گروه دوم بیان شده است. چون اکثر مردم، عضو همین دو گروهند. امّا گروه نخست، که مقرّبان الهی اند، چنان کمالی دارند که قبل از مرگ طبیعی، با موت اختیاری وارد برزخ شده و جایگاه خود را پیشاپیش دیده اند.
شیخ مفید دراوائل المقالات، ، ص 339 1می فرماید: مظالم بندگان در قیامت، جنبه شکایت خصوصی دارد و تا شاکی گذشت نکند، قاضی گذشت نمی کند. خداوند در قیامت وعده اجرای عدالت داده است و بدون شک، درمقام عدالت، حق مظلوم را از ظالم خواهد ستاند. با این وصف، عدالت الهی در استیفای حق الناس به چند طریق انجام می شود؟ اول: در احادیث معاد آمده است که از کارهای خوب و شایسته بدهکار برمی دارند و به حساب طلبکار می گذارند تا کارهای نیک او بسیار شود و اگر کارهای نیک بدهکار کفایت نکند یا نداشته باشد، از گناهان طلبکار برمی دارند و به حساب بدهکار می گذارند و به این صورت، شاکی راضی می شود و این جا است که بدهکار با دست خالی به دوزخ می رود. چنانکه پیامبر اعظم صلّى اللّه علیه و آله روزی به اصحاب فرمودند : «أ تدرون ما المفلس ؟ قالوا: المفلس فینا من لا درهم له و لا متاع؟ فقال: إنّ المفلس من أمّتی من یأتى یوم القیمة بصلاة و صیام و زکاة و یأتى قد شتم هذا و اکل مال هذا، و سفک دم هذا، و ضرب هذا، فیعطی هذا من حسناته، و هذا من حسناته: فان فنیت حسناته قبل أن یقضى ما علیه أخذ من خطایاهم فطرحت علیه، ثمّ طرح فی النّار
آیا می دانید مفلس کیست گفتند مفلس نزد ماکسی است که دستش خالی است ودرهم ودیناری ندارد
حضرت فرمود مفلس از امت من کسی است که با -دست پر- نماز وروزه وزکاه وحج می آید کسی به او فحش داده دیگری را مالشرا خورده دیگری را خونش را ریخته دیگری را کتک زده می آیند از حسنات او می برنداگر حق طلبکاران هنوز باقی مانده از سیئات آنها بر می دارند (به او اضافه میکنند)تا صاحبان حق به حقوقشان برسند آنگاه او را به جهنم می اندازند
البته اینکه درروایت آمده از حسنات مدیون به طلب کار می دهند مدیونی است که توانایی پرداخت دین خود را داشته اما نداده قصد دادن هم نداشته والا خداوند کریمتر وعادلتر است ازاینکه زحمات عبادی مدیون ضعیف را به طلب کار بدهد .
لذا اگر کسی حقیقتاً تصمیم به توبه و اصلاح امورش گرفت و در این مسیر، از هیچ تلاشی فروگذار نکرد، اگر مراتب توبه را درست پیموده باشد و در عین حال، بنا بدلایلی نظیر فرصت محدود و یا فراموشی برخی حقوق مردم و …، موفق به ادای برخی از حق الناس ها نشده باشد، خداوند او را کمک می کند و در قیامت، پاسخگوی شخص طلبکار می گردد و شخص شاکی و طلبکار را از وی راضی می سازد.
مضاف به اینکه یکی از کاربردهای شفاعت در همین گونه مسائل است که اگر فردی بطور ناخواسته و نه با قصد تعدی و ظلم آشکار، حق الناسی بر گردنش افتاد و یا بدلیل فراموشی و عدم توان، موفق به ادای حقوق مردم نشد اما عمیقاً از کرده ی خویش پشیمان و تائب است وساطت او را نزد شخص طلبکار کرده و با جلب رضایت، مقدمات شفاعت او را نزد خدا فراهم می کنند. بدون شک، از انجائیکه در قیامت همه ی پرده ها کنار رفته و مردم به قدرت و عظمت الهی و جایگاه پیامبر و امامان معصوم (ع) نزد خدا واقف می شوند، از طرفی نیز همه در آن روز بزرگ، به لطف و عنایت و رضایت و رحمت الهی و نیز توجه و رأفت و شفاعت اولیاء خدا محتاجند، در صورتیکه در مقامی قرار بگیرند که اولیاء الهی وصایت و وساطت شخص بدهکاری را بکنند برای رسیدن به قرب و رضایت بیشتر الهی، حاضرند از حق و طلب خویش بگذرند و گذشت کنند، حتی بعید نیست که شخص شاکی و طلبکار، چون از پشیمانی و ندامت و عدم قصد و عمد فرد بدهکار آگاه شود برای جلب رضایت خدا از وی گذشت کند. زیرا در آن روز بر کسی پوشیده نیست که خداوند بهترین بخشنده و بخشاینده و اهل عفو و گذشت بوده و ستار و پوشاننده ی عیوب است، و به همین مناسبت کسانی را که از خطا و تقصیر دیگران می گذرند و گناه دیگران را عفو می کنند دوست دارد.
خدمت امیر المومنین علیه السّلام عرض شد که صفت مرگ را براى ما بیان فرمایید؛ آن جناب فرمودند: با فرد آگاهی مواجه شده اید. مرگ یکى از سه امر است که بر شخص وارد مى شود. مرگ یا بشارت است به عیش ابدى یا بشارت است به عذاب ابدى یا غصه دار نمودن و ترساندن است؛ و امر مبهمی است که شخص نمی داند از کدامیک از این دو گروه است. امّا دوست ما که مطیع فرمان ماست؛ پس او همان است که مرگ برای او بشارت است به عیش ابدی؛ و امّا دشمن ما که مخالف امر ماست، پس مرگ برای او بشارت است به عذاب ابدی؛ و امّا آنکه امر برایش مبهم است و نمی داند حالش چگونه است؟ چنین کسی آن مؤمنی است که بر خود ستم نموده و حال نمی داند که کارش به کجا می رسد و جزء کدام گروه می شود. چنین کسی با خبری مبهم و ترسناک مواجه است؛ ولی باز خدای تعالی هرگز او را با دشمنان ما برابر قرار نمی دهد؛ و او را خارج می کند از آتش به شفاعت ما. پس آگاه باشید! و فرمان ببرید! و اعتماد مکنید به عمل خودتان! و عقوبت الهى را کوچک مدانید که بعضى از گناهکارانند که شفاعت ما به ایشان نمی رسد؛ مگر بعد از عذاب الهى در سیصد هزار سال »
توضیح:
امیرمومنان(ع) مردم را سه گروه کردند:
نخست آنها که شیعیان واقعی اند. مرگ برای اینها عین لذّت و بشارت به عیش ابدی می باشد؛ چون به محض مردن وارد بهشت می شوند. در برخی روایات آمده که عزرائیل(ع) قبل از آنکه آنها را قبض نماید، بهشت را نشانشان می دهد؛ و آنها چنان مشتاق بهشت می شوند که نمی فهمند کی مرده اند.
دوم، آنهایی که دشمن اهل بیت(ع) می باشند. چه مسلمان باشند و چه غیر مسلمان؛ و چه اسماً شیعه باشند یا نباشند. مرگ برای اینها نیز عین عذاب و بشارت به عذاب ابدی است.
سوم، آنها که نه مثل گروه نخست، خالص می باشند، نه مثل گروه دوم، دشمن اهل بیت(ع)؛ بلکه مؤمنانی هستند که گناهانی نیز دارند. اینها به هنگام مرگ، حالتی غصّه دار و ترسان و وحشت زده دارند. چون نمی دانند بعد از مرگ چه چیزی در انتظارشان است. این همان عذاب جان کندن است برای این گونه افراد. اینها یقیناً در عذاب ابدی نخواهند ماند؛ امّا تضمینی نیست که گرفتار عذاب قبر ( عذاب برزخ) نشوند. برخی از اینها، تمام برزخ را تا لحظه ی قیامت عذاب می کشند؛ امّا برخی دیگر، زودتر از آن نجات یافته به بهشت برزخی وارد می شوند؛ بسته به این که گناهشان در چه حدّی باشد. امّا احادیث اهل بیت(ع) تصریح نموده اند که این گونه افراد در آخرت، وارد جهنّم نخواهند شد؛ اگر چه برخی از آنها، گرفتاری محشر و حساب رسی را هم خواهند داشت.
در برخی روایات، تنها حکم همین گروه و گروه دوم بیان شده است. چون اکثر مردم، عضو همین دو گروهند. امّا گروه نخست، که مقرّبان الهی اند، چنان کمالی دارند که قبل از مرگ طبیعی، با موت اختیاری وارد برزخ شده و جایگاه خود را پیشاپیش دیده اند.
شیخ مفید دراوائل المقالات، ، ص 339 1می فرماید: مظالم بندگان در قیامت، جنبه شکایت خصوصی دارد و تا شاکی گذشت نکند، قاضی گذشت نمی کند. خداوند در قیامت وعده اجرای عدالت داده است و بدون شک، درمقام عدالت، حق مظلوم را از ظالم خواهد ستاند. با این وصف، عدالت الهی در استیفای حق الناس به چند طریق انجام می شود؟ اول: در احادیث معاد آمده است که از کارهای خوب و شایسته بدهکار برمی دارند و به حساب طلبکار می گذارند تا کارهای نیک او بسیار شود و اگر کارهای نیک بدهکار کفایت نکند یا نداشته باشد، از گناهان طلبکار برمی دارند و به حساب بدهکار می گذارند و به این صورت، شاکی راضی می شود و این جا است که بدهکار با دست خالی به دوزخ می رود. چنانکه پیامبر اعظم صلّى اللّه علیه و آله روزی به اصحاب فرمودند : «أ تدرون ما المفلس ؟ قالوا: المفلس فینا من لا درهم له و لا متاع؟ فقال: إنّ المفلس من أمّتی من یأتى یوم القیمة بصلاة و صیام و زکاة و یأتى قد شتم هذا و اکل مال هذا، و سفک دم هذا، و ضرب هذا، فیعطی هذا من حسناته، و هذا من حسناته: فان فنیت حسناته قبل أن یقضى ما علیه أخذ من خطایاهم فطرحت علیه، ثمّ طرح فی النّار
آیا می دانید مفلس کیست گفتند مفلس نزد ماکسی است که دستش خالی است ودرهم ودیناری ندارد
حضرت فرمود مفلس از امت من کسی است که با -دست پر- نماز وروزه وزکاه وحج می آید کسی به او فحش داده دیگری را مالشرا خورده دیگری را خونش را ریخته دیگری را کتک زده می آیند از حسنات او می برنداگر حق طلبکاران هنوز باقی مانده از سیئات آنها بر می دارند (به او اضافه میکنند)تا صاحبان حق به حقوقشان برسند آنگاه او را به جهنم می اندازند
البته اینکه درروایت آمده از حسنات مدیون به طلب کار می دهند مدیونی است که توانایی پرداخت دین خود را داشته اما نداده قصد دادن هم نداشته والا خداوند کریمتر وعادلتر است ازاینکه زحمات عبادی مدیون ضعیف را به طلب کار بدهد .
لذا اگر کسی حقیقتاً تصمیم به توبه و اصلاح امورش گرفت و در این مسیر، از هیچ تلاشی فروگذار نکرد، اگر مراتب توبه را درست پیموده باشد و در عین حال، بنا بدلایلی نظیر فرصت محدود و یا فراموشی برخی حقوق مردم و …، موفق به ادای برخی از حق الناس ها نشده باشد، خداوند او را کمک می کند و در قیامت، پاسخگوی شخص طلبکار می گردد و شخص شاکی و طلبکار را از وی راضی می سازد.
مضاف به اینکه یکی از کاربردهای شفاعت در همین گونه مسائل است که اگر فردی بطور ناخواسته و نه با قصد تعدی و ظلم آشکار، حق الناسی بر گردنش افتاد و یا بدلیل فراموشی و عدم توان، موفق به ادای حقوق مردم نشد اما عمیقاً از کرده ی خویش پشیمان و تائب است وساطت او را نزد شخص طلبکار کرده و با جلب رضایت، مقدمات شفاعت او را نزد خدا فراهم می کنند. بدون شک، از انجائیکه در قیامت همه ی پرده ها کنار رفته و مردم به قدرت و عظمت الهی و جایگاه پیامبر و امامان معصوم (ع) نزد خدا واقف می شوند، از طرفی نیز همه در آن روز بزرگ، به لطف و عنایت و رضایت و رحمت الهی و نیز توجه و رأفت و شفاعت اولیاء خدا محتاجند، در صورتیکه در مقامی قرار بگیرند که اولیاء الهی وصایت و وساطت شخص بدهکاری را بکنند برای رسیدن به قرب و رضایت بیشتر الهی، حاضرند از حق و طلب خویش بگذرند و گذشت کنند، حتی بعید نیست که شخص شاکی و طلبکار، چون از پشیمانی و ندامت و عدم قصد و عمد فرد بدهکار آگاه شود برای جلب رضایت خدا از وی گذشت کند. زیرا در آن روز بر کسی پوشیده نیست که خداوند بهترین بخشنده و بخشاینده و اهل عفو و گذشت بوده و ستار و پوشاننده ی عیوب است، و به همین مناسبت کسانی را که از خطا و تقصیر دیگران می گذرند و گناه دیگران را عفو می کنند دوست دارد.