۱۳۹۵/۰۱/۳۱
–
۳۰۷ بازدید
یکی از مواردی که دکتر سها به عنوان عامل عقبماندگی مسلمانان شمرده و آن را به قرآن نسبت داده است برتری حاکمان و اربابان و مالکان به خواست خداست. ایشان در این مورد مینویسد: «یکی دیگر از موانع توسعه در قرآن، تفهیم این مطلب به مردم است که تمام تفاوتها در قدرت و ثروت، خواست و ارادهی خداست. دقت کنید: «قُلِ الَّلهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِى الْمُلْکَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَآءُ وَ تُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشَآءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَىْ ءٍ قَدِیر» (آلعمران/ ۲۶)؛ ترجمه: بگو بار خدایا تویی که فرمانروایی هر آن کس را که خواهی فرمانروایی بخشی و از هر که خواهی فرمانروایی را باز ستانی و هر که را خواهی عزت بخشی و هر که را خواهی خوار گردانی همه خوبیها به دست توست و تو بر هر چیز توانایی.
اولین گام در ایجاد انگیزهی روانی برای توسعه، درک این واقعیت است که تغییر وضع موجود به وضع بهتر امکانپذیر است. قرآن مؤمنان را از درک این واقعیت محروم میکند. چون تغییر آنچه خواست خداست بیمعنی است».
لطفا این شبهه را نقد کنید.
دکتر سها در این قسمت به نوعی بخشی دیگر از بحث تقدیرگرایی (جبرانگاری) را بیان کرده است که در بند قبلی مفصل مورد بررسی قرار دادیم. ولی ایشان به آیه 26 سوره آلعمران استدلال کرده که تفسیر آن را ذکر میکنیم:
(قُلِ الَّلهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِى الْمُلْکَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَآءُ وَ تُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشَآءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَىْ ءٍ قَدِیر(؛
(آلعمران/ 26)؛ «گو: «بار خدایا! خداوندِ فرمانروایى و هستى! به هر که (شایسته بدانى و) بخواهى، فرمانروایى بخشى؛ و از هر که خواهى، فرمانروایى را باز ستانى؛ و هر که را خواهى، عزّت دهى؛ و هر که را خواهى خوار گردانى، (همه) نیکى (ها) تنها به دست توست؛ که تو بر هر چیزى توانایى.».
نکات تفسیری:
1. منظور از این جمله که مى فرماید «خدا به هر کس بخواهد چیزى مى دهد یا از او مى گیرد.»، این نیست که خدا بدون حساب و بدون دلیل، چیزى به کسى مى بخشد یا از او مى گیرد، بلکه اراده ى خدا آمیخته با حکمت و رعایت و مصلحت عمومى جهان آفرینش و انسان هاست؛ بنا براین هر کارى که صورت مى گیرد در نوع خود بهترین است.
2. تمام نیکى ها تنها به دست اوست و خدا سرچشمه ى هرگونه خیر و سعادت است2 و عزّت بخشیدن و ذلیل کردن او همه بر قانون عدالت است.
اگر انسان این مطلب را به خوبى درک کند، توحید افعالى او کامل مى شود و بر خدا تکیه مى کند و غصه ى آمدن و رفتن امور دنیوى را نمى خورد.
3. در این جا این پرسش مطرح مى شود که آیا طبق آیه ى فوق همه ى حکومت ها به خواست خداست و تمام حکومت هاى جبّار و ستمگر را خدا امضا کرده است؟
به این پرسش دو گونه پاسخ داده اند:
اوّل آن که آیه ى فوق مخصوص حکومت هاى صالح الهى و یا حکومت پیامبر( است و در برخى روایات نیز به این پاسخ اشاره شده است3؛ پس خدا به هر کس که شایسته باشد، مثل سلیمان، یوسف، طالوت و پیامبر اسلام( حکومت مى دهد4.
پاسخ دوم آن است که این آیه یک مفهوم کلّى و عمومى دارد؛ یعنى تمام حکومت هاى خوب و بد طبق خواست خداست و خدا یک سلسله اسباب براى پیشرفت و پیروزى آفریده است و استفاده از این عوامل همان اراده و خواست خداست.
حال اگر ستمگران از آن وسایل پیروزى استفاده کردند و ملّت هاى زبون به حکومت آنان تن دادند، این نتیجه ى اعمال خود آنان است؛ و اگر صالحان از اسباب الهى استفاده کردند و حکومت عادل به وجود آوردند، باز این نتیجه ى اعمال آنهاست.
پس در حقیقت آیه ى فوق بیدارباشى براى همه ى جوامع انسانى است که به هوش باشند و از وسایل پیروزى استفاده کنند5. از همین جا روشن مى شود که آیه ى فوق به معناى جبر نیست.
4. مالک اصلى خداست و دیگران امانت دارانى هستند که باید طبق رضاى او عمل کنند. عزّت و ذلّت به دست خداست؛ پس از دیگران توقّع عزت و ذلت نداشته باشیم و در هر کارى مسئولیت خویش را انجام دهیم و نگران نتیجه ى کار نباشیم، چون ما مأمور به وظیفه هستیم، نه نتیجه.
نکات تکمیلی در پاسخ دکتر سها:
1ـ از بررسی آیه فوق روشن شد که قرآن کریم درصدد ترویج جبرانگاری نیست و آیه به معنای حاکمیت اربابان و مالکان ظلم به خواست خدا و برخلاف خواست مردم نیست. پس خواست خدا آن نیست که یکی ارباب و یکی رعیت باشد و انگیزه پیشرفت نداشته باشند.
2ـ قرآن کریم در آیات متعدد به تأثیر اراده و خواست انسان در سرنوشت خود اشاره کرده است و حتی هرگونه تغییری را منوط به تغییر اراده ملتها دانسته است. یعنی اراده الهی در مورد تغییر سرنوشتها منوط به اراده مردم گردیده است.
«إِنَّ اللَّهَ لَایُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِم »؛ (رعد/ 11) «در حقیقت خدا آن (سرنوشتى) که در قومى است را تغییر نمى دهد تا این که آنچه را در خودشان است، تغییر دهند».
اینگونه آیات به خوبی به نقش اراده انسان در تغییر و توسعه اشاره دارد و همین مطلب زیرساخت انقلابها و حرکتهای علمی و فرهنگی و سیاسی در جوامع اسلامی است.
3ـ نتیجه آنکه قرآن کریم نه تنها مانع تغییر نیست بلکه آن را تشویق میکند و اراده الهی در مورد تغییر را مشروط به اراده ملتها میکند. پس قرآن علت عقبماندگی مسلمانان و مانع توسعه و پیشرفت علمی آنان نیست بلکه عامل پیشرفت است.
منابع
1. نقد قرآن، دکتر سها، ص 524.
2. جمله ى «بیدک الخیر» از دو جهت تمام خیرها و خوبى ها را منحصر به خدا مى کند: نخست این که واژه ى «الخَیْر» با الف و لام ذکر شده که تمام خیرها را شامل مى شود. (ال استغراق است) و دوم آن که در این جمله جاى واژه ها تغییر یافته و «خیر» که مقدم بوده مؤخر شده است و افاده ى حصر مى کند؛ بنابراین معناى جمله این مى شود: «تمام نیکى ها تنها به دست توست.»
3 . ر. ک: تفسیر برهان، ذیل آیه .
4. شاید بتوان گفت حکومت واقعى بر دل هاست و عزّت واقعى براى حاکمان بر دل ها و دوستان خداست، پس حکومت هاى جباران در حقیقت حکومت و عزّت نیست بلکه نوعى زورگویى است.
5. تفسیر نمونه، ج 2، ص 366- 367