خانه » همه » مذهبی » عبادت احرار

عبادت احرار

روایت مشهوری از حضرت امیرالمومنین علیه السلام است که فرمودند: إنّ قوماً عَبدوا الله رغبةً فَتِلک عِبادة التُجّار وَ إِنَّ قوماً عَبدوا الله رَهبة فتِلک عِبادة العبید و إنّ قوماً عبدوا الله شکراً فتلک عبادة الأحرار (نهج البلاغه، حکمت ۲۳۷)
گروهی از مردم خداوند را به شوق بهشت عبادت می کنند که این عبادت تجارت پیشگان است و گروهی دیگر خداوند را از ترس جهنم عبادت می کنند که این عبادت بردگان است و گروه سوم خداوند را به خاطر شکر از او عبادت می کنند و این عبادت آزادگان است.
اما در مورد راه رسیدن به این نوع عبادت که از خلوص بالاتری نسبت به دو نوع عبادت دیگر برخوردار است باید به حقیقت شکر و عبودیت اشاره نماییم:
حقیقت شکر آن است که شما اولا نعمت های الهی را بشناسی و ثانیا تمام امکاناتی که خدای متعال در اختیارت قرار داده، برای رسیدن به خودش استفاده کنی و آنها را معطل نگذاری و یا در راه باطل مصرف نکنی که در این صورت کفران کرده ای.
هر آنچه انسان را به خدا نزدیک می کند نعمت است و چیزهایی که انسان را از خدا دور می سازد، نقمت نام دارد.
شکر، زبانی و عملی است، اما شکر عملی بسیار مهمتر از شکر زبانی است. شکر زبانی، بدین معنا است که بدانی تمام نعمت ها از جانب خدا است، پس برای داشتن آن از خدا متشکر باشی و آن را به زبان آوری و خدای متعال را به خاطر دادن آنهمه امکانات زندگی، حمد و سپاس گویی.
اما شکر عملی به کار گیری نعمت است. یعنی نعمت ها و امکانات مادی و معنوی، بدنی و روحی، که خدای متعال در اختیارت قرار داده را در راه بندگی و قرب الهی به کار گیری و مواظب باشی که صرف خواسته های نفسانی و دنیوی افراطی و زاید، نشود.
برای رسیدن به شکر عملی باید بنشینی و تمام امکاناتی که در اختیار داری بیاد بیاوری و حتی در جایی سیاهه که همیشه مد نظرت بماند.
خدا به شما روح داده، بدن داده، سلامتی داده، چشم داده، گوش داده، زبان داده، عقل داده، فکر داده، امکانات فراوانی اعم از مال و مقام و شهرت و آبرو و همسر و فرزند و خانه و وسیله نقلیه و شغل و درآمد و مغازه و کارخانه و خیلی چیزهای دیگر داده است. مدتی طول می کشد تا بتوانی تمامی آنها را شمارش کنی و مد نظر قرار دهی.
حتی گاهی حوادث ناگوار زندگی از الطاف خفیه الهی و نعمت محسوب می شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هر گاه با امرى شادى آفرین مواجه مى شدند، مى گفتند: الحمدللَّه على هذه النعمة و چون با امر ناخوشایندی روبرو مى شدند، مى گفتند: الحمداللَّه على کل حال.
این روش پیامبر بزرگوار به ما نشان مى دهد که هر حادثه اى چه خوشایند و چه ناخوشایند مى تواند وسیله نزدیک شدن به خداوند باشد؛ زیرا سپاسگزارى از پروردگار حاصلى جز نزدیکى به او ندارد.
در مورد حقیقت عبودیت هم گفتنی است: اولا در جای دیگری اشاره شده که عبودیت و بندگی با عبادت تفاوت دارد. عبادت شامل همان نماز و و روزه و مناسک عبادی دیگر می شود، اما عبودیت یک صفت درونی است و بسیار فراتر از آن است.
ثانیا، حقیقت عبودیت با حقیقت شکر بسیار به هم نزدیک است. زیرا کسی به مقام عبودیت می رسد که تمام زندگی و نعمت های الهی را در راستای بندگی خدا قرار دهد و از آنها جز برای رسیدن به مقام بندگی استفاده نکند و این همان حقیقت شکر است.
اثر مهم رسیدن به مقام شکر و عبودیت، تحقق مقام حریت و آزادگی است. کسی که در بند بندگی مولای عالم است و تمام امکانات خود را برای رسیدن به خدای متعال بسیج کرده است، از بند هر بندگی و بردگی دیگر آزاد می شود و به مقام حریت می رسد.
به همین دلیل در روایت آمده : إنّ قوماً عبدوا الله شکراً فتلک عبادة الأحرار – بدرستی که قومی خدای را از روی شکر عبادت می کنند و این عبادت آزادگان است، یعنی وقتی انسان به مقام شکر و عبودیت کامل رسید به بالاترین کیفیت که عبادت احرار است، موفق می شود.
ب. مولای متقیان علی علیه السلام فرمود:
«الهی ما عبدتک خوفاً من نارک ولاطمعاً فی جنتک ولکن وجدّتک اهل للعبادة فعبدتک.»[2] خدای من تورا از ترس دوزخ و یا به طمع بهشت بندگی نمی کنم، بلکه تورا شایسته پرستش و بندگی یافته ام، از این جهت تورا می پرستم.
ای عزیز! در این نیایش عرفانی و عاشقانه مولای متقیان تأمل کن، که چه زیبا راز بندگی را بیان فرمودند، رازی که بین هریک از ما و خدای مهربان وجود دارد و آن راز عبودیت است. رازی که تنها در
سایه پرستش خالصانه بازگشایی می شود، در این رازگشایی هویت ما چیزی جز پرستش خدای متعال نیست، هر چه هست اوست ما در نیایش عارفانه از او پر می شویم. به قول جناب مولوی:
ما که باشیم ای تو ما را جان جان
تا که ما باشیم با تو درمیان
آری دراین میدان نه طمع بهشت متصور است و نه ترس از دوزخ، بلکه هرچه هست سوز و ساز بندگی و روح نیایش است که هویت بندگی را پخته و آبدار می کند. بطوری که بنده احرار همه چیز خود را در گرو پرستش معبود یگانه می بیند:
تو خداوند چاره سازمنی
لذت شوق هر نماز منی
هر سحر با تو راز می گویم
غم ناگفته باز می گویم
بی تو جانم غروب پاییز است
از غم روزگار لبریز است
بی تو موج شکسته می مانم
مرغک پرشکسته می مانم
تونسیم شب بهار منی
تو سکونی همه قرار منی
ای عزیز! ملاحظه کن که قرآن کریم چگونه بندگان احرار را وصف می کند؟ آنان کسانی هستندکه آنچه وظیفه بندگی است بجا می آورند امّا قلوبشان سرشار از خوف لحظه ای است که به خدای متعال رجوع می کنند. به همین دلیل در کار خیر شتاب می کنند و از یکدیگر سبقت می گیرند:
«وَ الَّذِینَ یؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلی رَبِّهِمْ راجِعُونَ أُولئِک یسارِعُونَ فِی الْخَیراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ»[3] یعنی که هویت بنده احرار و آزاده به قلب اوست. قلبی که ( (وجلت)) است. یعنی ترس شوق انگیز دارد. همه ترس ها بد نیستند، بلکه همراه با شوق شنیدن خبرهای خوش هستند، مثل شاگرد درس خوانی که میخواهد خبر قبولی یا معدل بالای خود را از زبان معلم عزیزش بشنود.
اصلًا در قرآن کریم خداوند متعال هویت انسان مؤمن را قلب وجلة می داند:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیتْ عَلَیهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً وَ عَلی رَبِّهِمْ یتَوَکلُونَ»[4] صرفاً مؤمنین کسانی هستند که چون نام خدا برده می شود قلوبشان به خوف شوق انگیز دچار می شود و چون آیات قرآن او تلاوت شود بر ایمانشان افزوده می شود و بر پروردگارشان توکل می کنند.
پس ای عزیز! جوهر تربیت در قلب است و آنچه زینت زیبای قلب است ترس سازنده و شوق آفرین است و این آراستگی تنها در سایه بندگی خالصانه یعنی عبادت احرار بدست می آید که آن سپردن دل به دست محبوب است عبادت تاجرانه یا ذلیلانه انسان را از تربیت حقیقی دور میکند. به قول حافظ:
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که دوست خود روش بنده پروری داند[5] پی نوشت ها:
[1] تحف العقول ص 250
[2] جامع السعاده ج 3 ص 115
[3] مؤمنون 60 و 61
[4] انفال- 2
[5] منصورى لاریجانى، اسماعیل، تربیت در مدرسه قرآن و ولایت، 1جلد، سازمان تبلیغات اسلامى، شرکت چاپ و نشر بین الملل – تهران – ایران، چاپ: 1، 1390 ه.ش.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد