عصراسلام: وقتی رسیدم بالای قبرش خشکم زد، بین این همه سنگ قبرهای تمام قد که اغلب قبور دارند، دیدن سنگ قبر کوچک و محقرش مثل پتک خورد توی سرم! یاد آن شعر پروین اعتصامی افتادم: “هرکه باشی و ز هرجا برسی، آخرین منزلِ هستی این است” قبل انقلاب با خرج کم زندگی بسازی و در راه اعتقاداتت بتوانی تشکیلات منسجمی را شکل بدهی که ساواک نتواند ردش را بزند، بعد انقلاب مسئول شبکه چندصدنفره جاسوس نظامی و غیر نظامی باشی و حیطه اثرت تا بالاترین سطوح امنیتی مملکت باشد. دستگیر بشوی و بروی زندان، همکاری کنی و چند سال بعد بیایی بیرون و همه چیز را ببوسی بگذاری کنار و بروی سراغ امرار معاش از طریق ترجمه کتاب. یک کوه تجربه و شهرت را بر دوش بکشی و دوتا بچهات در خارج مشغول زندگی باشند و آنوقت تهش میشود همین سنگ قبر محقری که مشابهش را برای اموات بی کس و کار نصب میکنند!
“محمدمهدی پرتوی” مسئول تشکیلات مخفی حزب توده پس از انقلاب است و با رابطین شوروی هم مرتبط. او بعد از دستگیری در بهار شصت و دو، تمام و کمال همکاری کرده و به همین خاطر مورد بغض و نفرت هم حزبیهای سابقش بود. پرتوی حتما یکی از مهمترین چهرههای تاریخ پس از انقلاب است. در این چند سال اخیر دو مصاحبهاش با خبرگزاری فارس و مجله اندیشه پویا اسمش را در فضای رسانه بر سر زبانها انداخت.
ما اسم شخصیتهای مختلف و معروفی را میشنویم که هرکدامشان در مقطعی از تاریخ موثر بودهاند، داستان زندگیشان، خاطراتشان و کارهایشان را میخوانیم و میشنویم و از آنها درس و عبرت میگیریم، اما اغلب در حیطه “عمر سیاسی تاریخی” آن شخصیت محصوریم. غافل از اینکه تکمله ی آن کارنامه سیاسی، این است که او فارغ از در جبهه حق یا باطل بودنش، سالهای آخر عمر را چگونه گذرانده؟ اصلا چطور و کجا فوت کرده؟ کجا و با چه وضعیتی دفن شده و…
با خودم فکر میکردم پرتوی در تاریخ معاصر بخصوص پس از انقلاب هم “موثر” بود و هم “معروف”، هر چند که هیچ وقت دنبال شهرت نبود و با رزومه و سابقهاش کاسبی نکرد. در “تاریخ” اگر “پرتوی” با آن همه موثربودن و شهرت هم باشی، باز هم آخر کار برای مردهشور غسالخانه، یک “میّت” هستی مثل بقیه و تهش یک قبر بین بقیه قبرها…
معادلات اصلی، پس از مرگ است که رقم میخورَد که قرآن فرموده است “کُلُّ نَفْس بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ” هر کسی در گرو آن چیزی است که کسب کرده است!
محمدامین فرجاللهی