طلسمات

خانه » همه » مذهبی » عبدالله شبر-کتاب حق الیقین

عبدالله شبر-کتاب حق الیقین


عبدالله شبر-کتاب حق الیقین

۱۳۹۲/۰۴/۰۹


۴۱۶ بازدید


مقاله ای د ر باره مرحوم شبر تقدیم می گردد. کتاب حق الیقین ایشان نیز در باره عقاید است و با توجه به تنوع و تعدد کتب فارسی در این زمینه می توان از کتابهای دیگر استفاده کرد.
سید عبدالله شبر
حلّه را باید خاستگاه نخست خاندان شبّر دانست.[۱] حسن بن محمد بن حمزه که با ۹ واسطه نسب به چهارمین پیشوای معصوم حضرت امام علی بن الحسین ـ علیه السّلام ـ می‌رساند، شبر خوانده می‌شد.[۲] و لقب ارجمندش شهرت خاطره آفرین همه فرزندانش گشت.
یازده نسل پس از حسن بن محمد[۳] فرزند گرانقدرش محمد رضا از افق نجف سربرآورد و دودمان کهنسال شبر را اعتباری تازه بخشید.


مقاله ای د ر باره مرحوم شبر تقدیم می گردد. کتاب حق الیقین ایشان نیز در باره عقاید است و با توجه به تنوع و تعدد کتب فارسی در این زمینه می توان از کتابهای دیگر استفاده کرد.
سید عبدالله شبر
حلّه را باید خاستگاه نخست خاندان شبّر دانست.[1] حسن بن محمد بن حمزه که با 9 واسطه نسب به چهارمین پیشوای معصوم حضرت امام علی بن الحسین ـ علیه السّلام ـ می‌رساند، شبر خوانده می‌شد.[2] و لقب ارجمندش شهرت خاطره آفرین همه فرزندانش گشت.
یازده نسل پس از حسن بن محمد[3] فرزند گرانقدرش محمد رضا از افق نجف سربرآورد و دودمان کهنسال شبر را اعتباری تازه بخشید. او دانشوری گرانمایه، پارسایی نیک اندیش و عارفی روشن بین بود و نزد مؤمنان کاظمیه به «صاحب الدعوه المستجابه» شهرت داشت. تاریخ نگاران درباره لقب یاد شده چنین نگاشته‌اند:
در روزگار عثمانیان خشکسالی بغداد را فرا گرفت. سعید پاشا، کارگزار حکومت عثمانی، مردم را فرمان داد سه روز روزه گیرند و در پی آن با دلی اندوهگین و چشمی اشکبار از شهر برون رفته، نماز باران گزاردند. مردم که از خشکی زمین و آسمان به تنگ آمده بودند سه روز از بام تا شام رنج گرسنگی بر خویش هموار ساختند و آدینه دردمند و نالان در حالی که ذکر می‌گفتند و آمرزش می‌طلبیدند همراه سعید پاشا به سمت بیابانهای بیرون شهر روان شدند و نماز باران به جای آوردند ولی دریغ که ناله‌های بغدادیان جز درخشش فزون‌تر آفتاب دستاوردی نداشت.
چون سید محمد رضا از ناکامی سعید پاشا آگاه شد ساکنان حریم هفتمین پیشوای شیعه را فرمود تا با دلی پیراسته از تباهیها سه روز روزه گرفته، برای نماز باران آماده شوند. مردم کاظمیه چنانکه عارف روشن بین شهر فرموده بود، به سوی پروردگار بازگشته، سه روز در برابر گرسنگی و تشنگی شکیبایی ورزیدند و سپس برهنه پای و شکسته دل به سمت مسجد برآثا حرکت کردند. سید محمد رضا پیشاپیش مردم دل به آفریدگار سپرده وچشم به آسمان دوخته بود و رحمت خداوند را با یاری می‌طلبید. هنوز لبان عارف کهنسال از دعا فراغت نیافته بود که ابرهای تیره بر بام آسمان فراز آمده، باران رحمت الهی بر مردم فرو بارید. این حادثه فراموش ناشدنی سبب شد تا مردم سید پارسای خاندان شبر را با عنوان «صاحب الدعوه المستجابه» بستایند و بیش از پیش مورد احترام قرار دهند.[4]
البته فقیه نیک اندیش کاظمیه تنها به دعا بسنده نمی‌کرد بلکه در کردار نیز شخصیتی ممتاز و کم نظیر بود. شدت اهتمام آن بزرگمرد به پابرهنگان جامعه چنان بود که گاه جامه‌اش را نزد توانگران شهر گرو می‌نهاد تا تهیدستی را از رنج گرسنگی برهاند.[5]
میلاد نور
در سال 1188 ق. پیش از آنکه سید محمد رضا نجف را ترک کرده، رهسپار کاظمیه شود پروردگار فرزندی به وی ارزانی داشت. عارف روشن رأی خاندان شبر، که عبودیت را یگانه راه نیکبختی می‌دانست، با امید سپید بختی جاودان، فرزند را عبدالله نامید.[6]
عبدالله اندک اندک رشد کرد و به سالهای آموزش رسید. پدرش که به چیزی جز کمال فرزند نمی‌اندیشید ضمن آماده سازی وسایل دانش اندوزی، کودک دلبندش را به بهره‌گیری از لحظه‌های گرانبهای عمر فرا خوانده، گفت: فرزندم! اگر حتی یک روز در اندوختن دانش یا به دیگران آموختنش نکوشی و عمر در راهی جز این بگذرانی، استفاده از آنچه در اختیارت نهاده‌ام جایز نیست و راضی نیستم.[7]
این سخن چنان در روان سید عبدالله مؤثر افتاد که جز به دانش نمی‌اندیشید و اگر روزی وقت خویش در غیر دانش می‌گذراند، شامگاه بهره‌گیری از سفره پدر را روا نمی‌دانست.
دانش آموزان مکتبی که فرزند دانشور شهره کاظمیه در آن درس می‌خواند روزی وی را در حال فروش دوات دان کوچکش مشاهده کردند. یکی از شاگردان که او را نیک می‌شناخت با شگفتی پرسید: با آنکه پدر همه وسایل دانش اندوزی‌ات را فراهم ساخته چرا به فروش دوات دان روی آورده‌ای؟
عبدالله پاسخ داد: امروز به سبب بیماری توان درس خواندن نداشتم. اینک استفاده از سفره پدرم برایم جایز نیست![8]
هر چند ارشاد و حمایت معنوی و مادی پدر در موفقیتهای سید عبدالله بسیار مؤثر بود، دیری نپایید که سرانجام سال 1208 ق. فرا رسید و رحلت سید محمد رضا[9] ستاره جوان خاندان شبر را در اندوهی جانگذار فرو برد.
بر بام دانش
سید عبدالله پس از درگذشت پدر و استاد فرزانه‌اش، به پژوهشگر نامور بغداد حضرت سید محسن اعرجی روی آورد. از دریای دانش آن فقیه وارسته سیراب شد[10] و در شمار دانشمندان جای گرفت. دانش، پرهیزگاری و پژوهشهای فرزند برومند خاندان شبر چنان چشمگیر بود که فقیهان برجسته‌ای چون سید علی طباطبایی (نویسنده کتاب گران سنگ ریاض المسائل)، میرزا محمد مهدی شهرستانی، میرزا ابوالقاسم قمی (صاحب کتاب نفیس قوانین الاصول)، شیخ اسدالله کاظمی و شیخ محمد جعفر نجفی، کاشف الغطا و … وی را به عنوان فقیهی شایسته ستودند و از اجازه روایت اندوخته‌های خویش برخوردار ساختند.[11] دانشمند شهره جهان اسلام حضرت کاشف الغطا محمد جعفر نجفی چون کتاب گرانقدر «حق الیقین» شبّر را مشاهده کرد چنان تحت تأثیر مطالب ژرف آن واقع شد که بی‌درنگ قلم برگرفته، در مقدمه به عنوان تقریظ و ستایش چنین نگاشت:
… بی‌تردید چیزی پدید آورده‌ای که فرزانگان را در شگفتی فرو خواهد برد و دانشوران علوم عقلی و نقلی در برابرش فروتنی خواهند کرد. کتابی که نگاشته‌ای گره از مشکلات مسائل می‌گشاید و آنها را با برهانها و گواهان درست ثابت می‌کند. شتاب مکن که بی‌تردید بر بلندترین پله‌های پیشرفت فراز آمده‌ای! آرامتر گام بردار که از مطالب مهم چیزی ناگشوده باقی نمانده است. تو برای دانش شهری بنیاد نهاده، ساختمانش را چنان پی افکندی و بالا بردی که به سینه سپهر رسیده است. البته هیچ جای شگفتی نیست، زیرا تو از خاندانی هستی که بر هفت آسمان فراز آمدند. فرزند بزرگمردی هستی که جایگاه تجلی آفریدگار مصّوِر نزدیک شد، به گونه‌ای که میان او و آن تجلی‌گاه تنها به اندازه دو کمان یا کمتر، از نظر معنوی فاصله بوده. پس‌‌اینک بی‌آنکه پرهیزگاری تو را باز دارد، درحالی که حق‌داری و راست‌می‌گویی، چنین زمزمه‌کن:
من هر چند دیرتر از دیگران پای به گیتی نهادم ولی چیزی آورده‌ام که هیچ یک از مردم مانندش را نیاورده‌اند[12]
بزرگی شخصیت سید عبدالله هنگامی آشکار می‌شود که دریابیم سراینده این بیت در شعر خویش به جای واپسین واژه مصرع دوم کلمه «الاوائل» را قرار داده بود؛ یعنی چیزی آورده‌ام که هیچ یکی از پیشینیان مانندش را نیاورده‌اند. ولی علامه کاشف الغطا این تعبیر را در ستایش ستاره تابناک خاندان شبر کافی ندانسته، واژه «الخلائق» را در پایان مصرع دوم قرار داد و با عبارت «چیزی آورده‌ام که هیچ یک از مردم جهان نتوانستند مانندش را پدید آورند»، مقام بلند سرور شبّریان را ستود.
راز بزرگ
راز بزرگ مرجع پاک رأی کاظمیه در قلمش نهفته بود، قلمی که همواره در دست داشت. چه بسیار روزها که میان پیروان مؤمنش می‌نشست، گفتارشان را می‌شنید، داوری می‌کرد، پرسشهایشان را پاسخ می‌گفت و همراه این کار دشوار، قلم بر کاغذ کشانده، مطالب ژرف فقهی، اخلاقی، قرآنی و اعتقادی را با استدلالهای متین و مثالهای روشن بر کرسی اثبات می‌نشاند.[13]
شتاب وی در نگارش چنان بود که نویسندگان و منشیان یاریگرش هرگز به او نمی‌رسیدند.[14] گاه در مدت چند ساعت کتابی ژرف یا رساله‌ای پر ارج می‌نگاشت و آگاهان را در شگفتی فرو می‌برد. روزی یکی از آشنایان وی که از مطالب والای یکی از کتابهایش شگفت زده شده بود، پرسید: این را در چه مدت نگاشته‌ای؟
فقیه بزرگ کاظمیه پاسخ داد: با آغاز شب آغاز کردم و نیمه شب به پایان بردم.[15]
میزان نگاشته‌های آن بزرگمرد وارسته چنان بود که شاگردانش او را تنها با حضرت علامه محمد باقر مجلسی قابل مقایسه دانسته، مجلسی دوم می‌خواندند.[16] راستی راز این موفقیت چه بود؟ هیچ کس چیزی نمی‌دانست، تا آنکه سرانجام پژوهشگر نستوه خاندان شبر، خود از این راز پرده برداشت. یکی از شاگردانش در این باره می‌نویسد:
روزی استاد پس از زیارت حضرت جواد ـ علیه السّلام ـ، اندکی بر مزار شیخ مفید و استاد ارجمند وی ابوالقاسم جعفر بن قولویه قمی درنگ کرد تا روان آن پاکان را با تلاوت آیات الهی شادمان سازد. چون قرائت «فاتحه الکتاب» به پایان رسید یکی از دانشمندان که سیدِ استاد را در این زیارت همراهی می‌کرد، گفت: آقا! می‌خواهم دو مسأله بپُرسم!
سید فرمود: بپرس!
گفت: نخست درباره زندگی روزانه‌تان است. شما با این برنامه سنگین و فشرده چگونه وضعیت اقتصادی خانواده را سامان می‌دهید؟ و دیگر درباره بسیاری کتابهایتان؛ چگونه است که شما با این فرصت محدود، کتابهایی چنین ژرف می‌نگارید؟
آفتاب تابناک سپهر یقین سر به زیر افکنده، مدتی در اندیشه فرو رفت، سپس پاسخ داد: اما رسیدگی به وضع اقتصادی خانواده، این به فضل پروردگار بستگی دارد. اوست که همه ما را آفریده، روزی می‌دهد. و اما سرعت نگارش، البته آن نیز نه هنر من، بلکه عنایت حضرت ابا عبدالله الحسین ـ علیه السّلام ـ است. آن امام راستین در رؤیا فرمود:
اکتب وصنف فانه لا یجف قلمک حتی تموت[17]
بنویس و کتاب پدید آور! همانا قلمت تا هنگام مرگ خشک نخواهد شد.
آثار ماندگار
اینک که از کرامت ویژه حسینی به سرور فقیهان کاظمیه سخن به میان آمد نگارش نامهای آثار آن پژوهشگر نستوه و نیز توضیح کوتاهی در این باره ضروری می‌نماید ولی دریغ که نوشتاری چنین مختصر گنجایش فهرستی با بیش از هفتاد عنوان ندارد. ناگزیر به ذکر عنوانهای ذیل بسنده می‌کنیم:
1. جامع المعارف و الاحکام، 20 جلد.
2. مصباح الظلام، 8 جلد.
3. المصباح الساطع، 6 جلد.
4. صفوه التفاسیر، 4 جلد.
5. الجوهر الثمین فی تفسیر القرآن المبین، 2 جلد.
6. روضه العابدین، 2 جلد.
7. مصابیح الانوار فی حل مشکلات الاخبار، 2 جلد.
8. البرهان المبین فی فتح ابواب علوم الائمه المعصومین.
9. جامع المقال فی معرفه الرواه و الرجال.
10. حق الیقین فی معرفه اصول الدین.
11. الدرر المنثوره و المواعظ المأثوره عن الله تعالی و النبی و الائمه الطاهرین ـ علیهم السّلام ـ و الحکما.
12. الاخلاق و الانوار اللامعه فی شرح الجامعه.
فهرست بیش از هفتاد عنوانی آثار دانشمند وارسته خاندان شبّر دلیل روشنی بر بهره‌گیری آن بزرگمرد از امدادهای ویژه پیشوایان معصوم ـ علیهم السّلام ـ به شمار می‌آید، یاری معنوی آن پاکان زمانی نمایان‌تر می‌شود که دریابیم پژوهشگر نستوه شیعه در عمر کوتاه خویش (حدود 54 سال) 104 جلد کتاب علمی به رشته نگارش کشید. کتابهای گرانقدری که تنها هفتاد جلد از آن از حدود 000/170 سطر برخوردار است.[18]
برای پی بردن به عظمت کار مرجع بزرگ کاظمیه در این آثار توجه به سخن مرحوم دکتر حامد جفنی داود، استاد ادبیات عربِ دانشکده قاهره، در مقدمه کتاب شریف تفسیر القرآن، بسیار سودمند است:
… از اینجا توان فراوان، فزونی اطلاعات، دقت، مهارت و ممارستی که سید عبدالله شبر در این فن بلند مرتبه و مهم (تفسیر) بدان دست یافته، درمی‌یابیم … زیرا او در تفسیرش، دقت در رساندن معنا و اختصار در عبارت را به گونه‌ای بسیار دقیق، گرد آورده است. امتیاز دیگری که تفسیر این پیشوای بزرگ در آن منحصر به فرد است توجه همه جانبه به انواع قرائتهای روایت شده از پیشینیان و مشهور نزد دانشمندان قرائت می‌باشد. لفظی از الفاظ قرآن کریم وارد نمی‌شود مگر آنکه در حاشیه تفسیر وجوه گوناگون قرائتهایش نزد دانشوران تجوید نیز ذکرمی‌شود. و از این طریق مفسر توانسته است میان قرائت امام حفض و دیگر قاریان جمع کند. در دیدگاه من ـ با توجه به برداشتم ـ مفسر در این راه تا جایی پیش رفته و توفیق یافته است که علامه نسفی با آنکه از مفسران متخصص در این علم به شمار می‌آید و هدفش بیان وجوه قرائتها بوده، هرگز بدان دست نیافته است … . [19]
شاگردان سید
ناگفته پیداست که ‌آثار مرجع روشن بین عراق تنها به کتابها محدود نیست. آن فقیه وارسته در کنار پژوهشهای پیوسته به تربیت شیفتگان علوم اهل بیت همت گماشت، مشتاقان پاکدلی که در محفل مرجع کاظمیه دانش و عشق را یکجا آموختند و با راههای روشن جاودانگی آشنا شدند. تاریخ نام برخی از این کامروایان نیک نهاد را چنین به خاطر سپرده است:
1. آیت الله شهید سید علی عاملی.
2. آیت الله سید محمد معصوم قطیفی نجفی (متوفای 1260 ق.).
3. آیت الله شیخ حسین محفوظ عاملی (متوفای 1246 ق.).
4. آیت الله عبدالنبی کاظمی (متوفای 1256 ق.).
5. آیت الله شیخ اسماعیل بن شیخ اسد الله التستری الکاظمی‌ (متوفای 1246 ق.).
6. آیت الله سید هاشم بن سید راضی اعرجی کاظمی.
7. آیت الله محمد رضا زین العابدین بن شیخ بهاء الدین (متوفای 1248 ق.).
8. آیت الله شیخ احمد بن محمد علی بلاغی.[20]
وفات
مرجع نامور شیعه سرانجام پس از 54 سال دانش‌اندوزی، تدریس، پژوهش و نگارش در یکی از غمبارترین روزهای ماه رجب 1242 ق. جمع دین باوران جهان ماده را ترک گفته، به دیار رازناک خورشیدهای جاودان پیوست.[21]
سید حسن، فرزند گرانقدر فقیه وارسته همراه انبوه مؤمنان بر پیکر پدر نمازگزارد[22] و آن جسم پاک را در حریم معصومان شهید کاظمیه، در کنار آرامگاه صاحب الدعوه المستجابه (سید محمد رضا) به خاک سپرد.[23]
از آفتاب فروزان سپهر مرجعیت شیعه شش فرزند به نامهای حسین، حسن، محمد،جعفر، موسی و محمد جواد بر جای مانده است. [24] [1] . مقدمه مصباح الانوار فی حل مشکلات الاخبار، جواد شبر.
[2] . همان.
[3] . بیوتات الکاظمیه، ضمیمه موسوعه العتبات المقدسه، ج 10، حسینعلی محفوظ، ص 68.
[4] . مقدمه مصابیح الانوار، محمد معصوم.
[5] . فوائد الرضویه فی احوال علماء المذهب الجعفریه، شیخ عباس قمی، ص 534.
[6] . معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادبا، محمد حرز الدین، ج 2، ص 9.
[7] . مقدمه مصابیح الانوار.
[8] . همان.
[9] . معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادبا، ج 2، ص 10.
[10] . مقدمه کتاب «الاخلاق» (از سید عبدالله شبّر).
[11] . فوائد الرضویه، 24 و 25.
[12] . ترجمه‌ای از مقدمه حق الیقین فی معرفه اصول الدین.
[13] . مقدمه اخلاق.
[14] . همان.
[15] . سفینه البحار و مدینه الحکمه و الآثار، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 137.
[16] . الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 352.
[17] . مقدمه الاخلاق.
[18] . مقدمه مصابیح الانوار، مقدمه حق الیقین، ریحانه الادب، محمد علی مدرس تبریزی، ج 3، ص 176 و 177.
[19] . مقدمه تفسیر القرآن، سید عبدالله شبر.
[20] . مقدمه الاخلاق.
[21] . مصفی المقال، ص 239.
[22] . مقدمه الاخلاق.
[23] . مقدمه مصابیح الانوار.
[24] . مقدمه الاخلاق.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد