خانه » همه » مذهبی » عبرانیان

عبرانیان


عبرانیان

۱۳۹۴/۰۸/۰۸


۷۷۱۹ بازدید

عبرانیان چه کسانی هستند؟

عبرانیان یا یهودیان مانند اعراب آشوریان، از نژاد سامی هستند. زبان، ادبیات، فرهنگ، آداب، رسوم و اعتقادات این اقوام چنان به یکدیگر نزدیک است که دانشمندان معتقد شده اند اصل آنها به یک جا می­رسد و برای بررسی و تحقیق در زمینه فرهنگ هر یک از این اقوام باید نظری هم ‌به فرهنگ سایر اقوام سامی انداخت. مثلاً اگر به بررسی ادبیات عرب مشغول باشیم، با مطالعه و تحقیق در زبانهای عبری، سریانی و حبشی در کار خود موفقیت بیشتری کسب خواهیم کرد.از سابقة تاریخی قوم عبرانی اطلاع دقیقی در دست نیست. برخی دانشمندان معتقدند که نام «عبرانی » را کنعانیان پس از ورود حضرت ابراهیم (ع) به سرزمین کنعان به او داده اند و وی را عبرانی خوانده اند که بعدها جزو القاب او شد و لقب مذکور درخاندان وی باقی ماند؛ زیرا عبرانی از ماده«ع ب ر» به معنا گذرکردن از نهر می آید، به اعتبار این که حضرت ابراهیم (ع) از رود فرات عبور کرد و وارد کنعان شد.برخی نیز معتقدند عبرانی منسوب به عابر، نیای حضرت ابراهیم (ع) است. همچنین کسانی با توجه به نام آزر پدر (یا عموی) آن حضرت گفته اند: اصل خاندان وی آریایی است ؛ اما دانشمندان این نظریه را تأیید نمی کنند ، زیرا از معنای لغوی واژة آزر در قرآن کریم و متون اسلامی اطلاع درستی نداریم . نام پدر ابراهیم (ع) در تورات تارّح است.
2- حضرت ابراهیم (ع): عظمت حضرت ابراهیم خلیل (ع)به حدی است که وی همواره موجب نزاع یهودیت، مسیحیت و اسلام بوده است و هر یک، آن حضرت را از خود می داند. از این رو ،خدای متعال فرموده اند: « مَا کَانَ ا ِبْرَاهِیمُ یَهُودِیاً وَ لَا نَصْرَانِیّاً وَلکِن‌کَانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَمَا کَانَ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ » (آل عمران :67) وی حتی میان مشرکان مکانی بلند داشت و آثار وی در مکّة مکرمه مورد زیارت و تقدیس آنان قرار می­گرفت.
نسبت حضرت ابراهیم (ع) تا حضرت آدم (ع) در تورات آمده است. نسب نامه های تورات به کتب اسلامی نیز راه یافته و بدون دقت در اصل و منشأ آن پذیرفته شده است. به عقیدة اهل کتاب (در نتیجة جمع بندی حوادث کتاب مقدس) حضرت ابراهیم (ع) حدود 2000 سال قبل از میلاد، یعنی حدود 4000 سال پیش در شهر اور به دنیا آمد و به گفته تورات درآغاز به ابرام (یعنی پدر بلند مرتبه ) نامیده می شد، خدای متعال نام وی را در سن نود و نه سالگی به ابراهیم (یعنی پدر اقوام ) تبدیل کرد. شهر اور نزدیک یک قرن پیش در عراق در ساحل فرات از زیر خاک بیرون آمد و آثار باستانی در آنجا یافت شد.
به گفتة تورات پدر حضرت ابراهیم (ع) که تارح نامیده می شد، پسر خود ابراهیم (ع) و همسر وی ساره و نوة خویش حضرت لوط(ع) را برداشت و به سرزمین کنعان درغرب فلسطین عزیمت کرد. آنان در بین راه ازادامة سفر منصرف شدند و در شهرحران سکونت گزیدند. این شهر در جنوب ترکیه فعلی و مرز سوریه قرار دارد.
تورات می گوید: ابراهیم (ع) در75 سالگی به امر خدا از شهر حرّان عازم کنعان شد؛ وی همسر خود ساره و برادرزاده اش لوط(ع) و چند نفر از مردم حران را برداشت و همگی به ‌کنعان رفتند و در آنجا روی کوهی در شرق بیت ایل خیمه زدند. حضرت ابراهیم (ع) پس از چندی در حَبرْون (الخلیل) ساکن شد و تا آخرعمر در آنجا بود و اکنون مقبرة خانوادگی وی در آن مکان است. حضرت لوط (ع) به شهر سَدوم و شهر های مجاور آن رفت. مردم آن شهرها به سبب نا فرمانی و بی اعتنایی به پیام وی به امر خداوند نابود شدند.
دو موضوع بسیار مهم‌درتاریخ حضرت ابراهیم(ع) وجود دارد که درتورات کنونی اشاره­ای به آنها نشده است: یکی جریان بت شکنی و به آتش افکندن وی و دیگری داستان بنای کعبه.
تورات داستان ذبح فرزند را می­آورد و می­گوید: حضرت ابراهیم (ع) مأموریت یافت حضرت اسحاق (ع) را قربانی کند، ولی این مسأله را با وی در میان نگذاشت و به او گفت «می­خواهم گوسفندی قربانی کنم و آن گوسفند را خداوند برایم خواهد فرستاد. »… اما در قرآن مجید چنین آمده است « فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیُ قَالَ یَا بُنَیَّ اٍنِّی أََرَی فِی الْمَنَامِ أنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذْا تَرَی قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی اِنْ شَاءَ الله مِنَ الصَّابِرِینِ » (صافات :102). همان طور که می دانیم فرزند از مرگ نجات یافته و خداوند قوچی را فدیة او قرارداد…..
3- اسماعیل (ع) و اسحاق (ع): دربارة حضرت ابراهیم (ع) در تورات می­خوانیم:
(1) بعد از این وقایع ، کلام خداوند در رؤیا به ابرام رسیده ، گفت « ای ابرام من سپر تو هستم و اجر بسیار عظیم تو» .(2) ابرام گفت:«ای خداوند یَهْوَهْ مراچه خواهی داد ومن بی اولاد می روم و مختار خانه ام این العاذار دِمَشْقی است»(3) و ابرام گفت «اینک مرا نسلی ندادی و خانه زادم وارث من است »(4) در ساعت، کلام خداوند به وی در رسیده ،گفت :« این وارث تو نخواهد بود بلکه کسی که از صلب تو درآید وارث تو خواهد بود»(5) و او را بیرون آورده، گفت: « اکنون به سوی آسمان بنگر و ستارگان را بشمار هر گاه آنها را توانی شمرد» پس به وی گفت «ذریت تو چنین خواهد بود »… (18) در آن روز خداوند به ابرام عهد بست و گفت « این زمین را از نهر مصر تا به نهر عظیم یعنی نهر فرات به نسل تو بخشیده ام .» (پیدایش 15 : 1-18 ).
سپس تورات، عهد یاد شده را به حضرت اسحاق (ع) نیای بنی اسرائیل اختصاص می دهد و در همان سِفر پیدایش می­گوید:
(18) وابراهیم به خدا گفت:« کاش که اسماعیل در حضور تو زیست کند.» (19) خدا گفت : «به تحقیق زوجه­ات ساره برای تو پسری خواهد زایید و او را اسحاق نام نه و عهد خود را با وی استوار خواهم داشت تا با ذریت او بعد از او عهد ابدی باشد (20) و اما درخصوص اسماعیل تو را اجابت فرمودم؛ اینک او را برکت داده بارور گردانم و او را بسیار کثیر گردانم، دوازده رییس از وی پدید آیند و امتی عظیم از وی به وجود آورم (21) لیکن عهد خود را با اسحاق استوار خواهم ساخت که ساره او را بدین وقت در سال آینده برای تو خواهد زایید.»(پیدایش 17: 18-21)
به گفتة تورات، خداوند بارها به ابراهیم (ع) وعدة نسل فراوان داده بود. کنیز آن حضرت به نام هاجر پسری به دنیا آورد که اسماعیل (یعنی خدا می­شنود) نامیده شد. پس از چهارده سال ساره فرزندی به دنیا آورد که اسحاق (یعنی می­خندد ) نامیدند.
کتاب تورات در این قسمت به کوتاهی سخن می گوید و فقط اشاره می­کند که حضرت اسماعیل (ع) در فاران ساکن شد و مادرش برای او زنی از مصر گرفت. پیدا شدن آب برای اسماعیل (ع) نیز که طبق احادیث اسلامی در مکه بوده و اکنون هم به نام زمزم باقی است، به گفتة تورات در مکانی به نام بِئر شبع بوده است !
از نظر تورات، اسحاق جانشین ابراهیم خلیل گردید و دو فرزند توأم برای او به دنیا آمد. آنکه نخست دیده به جهان گشود. عیسو نامیده شد. این کلمه در لغت به معنای پُرمو است. به گفتة تورات این کودک در هنگام تولد موهای بسیاری بر تن داشت. توأم دیگر یعقوب (یعنی تعقیب می کند ) خوانده شد، زیرا هنگام تولد، کودک قبلی را تعقیب کرد و پس از او به دنیا آمد.
4- اسرائیل: حضرت یعقوب (ع) دوازده پسر داشت و به اسرائیل ملقب بود .اهل کتاب این اسم مرکب را چنین معنا می­کنند : کسی که برخدا مظفر شد، ولی اصل معنای آن در عبری چنین است : کسی که بر قهرمان پیروز شد. به گفتة تورات، کشتی گرفتن حضرت یعقوب (ع) با خدا که به پیروزی او بر خدا انجامید، علت مقلب شدن وی به اسرائیل است.(پیدایش 32: 24-32) اهل کتاب از زمانهای قدیم گفته اند که مقصود از خدا در این داستان یکی از فرشتگان خداست (رک: هوشع 12: 3-4).
پس از چندی حادثة مفقود شدن حضرت یوسف (ع)پیش آمد و سرانجام این موضوع موجب شد که بنی اسرائیل در مصر اقامت کنند. مطالب سِفر پیدایش تورات به اینجا خاتمه می­یابد.
در آغاز سفر خروج تورات می­خوانیم که دوازده پسر حضرت یعقوب(ع) در مصر زندگانی خوبی داشتند و نسل ایشان در آن سرزمین منتشر شد. مدت توقف آنان در مصرچهارصد و سی سال بود.(خروج 12 :4 ) . دوازده قبیلة بنی اسرائیل که در اصطلاح سِبط نامیده می­شوند، در علوم و فنون پیشرفت کردند و همین امر موجب حسادت مصریان شد. علاوه بر این، مصریان می­ترسیدند بنی اسرائیل با نیروی خود زمام امور را به دست گیرند، از این رو به استضعاف آنان اقدام کردند و کارهایی دشوار و جانکاه به عهدة ایشان گذاشتند. همچنین مقرر شد قابله های مصری نوزادان پسر بنی اسرائیل را برای کشتن معرفی کنند و فقط داشتن دختر برای آنان مجاز می باشد.
5 – دین مردم صحرانشین: عبرایان در آغاز قومی صحرانشین بودند و نخستین اقامت آنان در شهرها زمان حضرت یوسف (ع) بود. صحرا نشینی دراعتقادات ومراسم دینی آن قوم تأثیر فراوانی داشت. هنگامی که حضرت موسی (ع) آنان را از دست فرعون نجات داد، مجبور شدند مدت چهل سال در صحرای سینا بمانند، ولی پس از آن پیوسته در شهرها به سر می­بردند و تمدنی را پایه گذاری کردند که میراث گرانبهای قوم یهود شد. مسیحیت نیز زاییدة همین تمدن است.
6- تحول افکار در اقوام بنی اسرائیل: تحول افکار ملتها امری عادی و طبیعی است و عبرانیان در خلال کوچ و جابجایی تحت تأثیر اندیشه­های ملل گوناگون قرار می­گرفتند. در سورةاعراف ،آیه 138 آمده است که بنی اسرائیل هنگام خروج از دریا و نجات از دست فرعون، به گروهی بت پرست برخوردند. آنان از حضرت موسی(ع) تقاضا کردند برای ایشان نیز بتی قرار دهد و این خواسته به شدت رد شد. همچنین هنگامی که درمصرمستقربودند، باورهای مصریان درآنان تأثیرگذاشته بود، به گونه ای که پس از ترک آن سرزمین، به تقلید مصریان که گاو را مقدس می­دانستند، آنان نیز گوساله ای ساختند و به عبادت آن مشغول شدند.
7- حضرت موسی (ع): در باب دوم سِفر خروج تورات می­خوانیم که یک تن از بنی اسرائیل با یکی از دختران قبیلة خود ازدواج کرد و دارای پسری شد. مادر نوزاد به منظور نجات وی از چنگال مأموران فرعون او را مدت سه ماه پنهان کرد. ازآنجا که مخفی نگه داشتن کودک برای همیشه ممکن نبود، مادرش صندوقی تهیه کرد و منافذ آن را با قیر اندود و کودک را در آن نهاد و در میان نیزارهای رود نیل رها کرد. خواهر وی در آن حوالی ایستاد تا ببیند چه بر سر او خواهد آمد. اندکی پس از آن، دختر فرعون که برای شستشو به سوی نیل آمده بود، صندوق را مشاهده کرد و یک تن از کنیزان خود را به دنبال صندوق فرستاد. هنگامی که صندوق را برای وی آوردند، آن را گشود و دید کودکی درآن گریه می­کند. دل او برآن کودک سوخت وگفت معلوم می­شود این کودک از بنی اسرائیل است. درآن حال خواهر کودک جلو آمد و پیشنهاد کرد زنی را برای شیر دادن وی بیاورد. دختر فرعون پذیرفت و خواهر کودک، مادر خود را نزد آنان آورد. دختر فرعون به او گفت این کودک را با خود ببر و شیر بده، من نیز مزد تو را خواهم داد. پس از چند سال وقتی کودک بزرگ شد، مادرش او را نزد دختر فرعون برد. دختر فرعون او را به پسری پذیرفت و نام موسی (موشه در عبری یعنی : از آب کشیده شده ) را بر او نهاد. بر اساس برخی محاسبات تاریخی، این حادثه در حدود 1250 ق.م . رخ داده است.
به هر حال حضرت موسی (ع) امور قوم خود را سامان داد و آنان را برای مبارزه با کافران آماده کرد و احکام خدا را به آنان تعلیم داد. وی قوم بنی اسرائیل را برکت داد و در صد وبیست سالگی در مکانی به نام موآب، حوالی دریای مّیت، درگذشت و بنی اسرائیل برای او سی روز عزا داری کردند. این جریان در آخر سفر تثنیه یافت میشود و تورات بدانپایان می­یابد:
(5) پس موسی بندة خداونددرآنجا به زمین موآب برحسب قول خدواند مرد(6)و او را در زمین موآب درمقابل بیت فعور دردره دفن کرد و احدی قبر اوراتا امروز ندانسته است (7) و موسی چون وفات یافت، صد و بیست سال داشت و نه چشمش تار و نه قوتش کم شده بود(8) و بنی اسرائیل برای موسی در عَرَبات موآب سی روز ماتم‌گرفتند. پس روزهای ماتم و نوحه‌گری برای موسی سپری گشت(9) و یوشع بن نون از روح حکمت مملو بود، چون که موسی دستهای خود را بر او نهاده بود و بنی اسرائیل او را اطاعت نمودند و بر حسب آنچه خداوند به موسی امر فرموده بود، عمل ‌کرد (10) ونّبیی مثل ‌موسی تا به حال در اسرائیل برنخاسته است که خدواند او را روبرو شناخته باشد(11) در جمیع آیات و معجزاتی که خدواند او را فرستاد تا آنها را در زمین مصر به فرعون و جمیع بندگانش و تمامی زمینش بنماید (12) و در تمامی دست قوی و جمیع آن هیبت عظیم که موسی در نظر همة اسرائیل نمود (تثبیه 34: 5-12)
8- تأسیس یهودیت: در باب سوم سفر خروج می خوانیم که حضرت موسی (ع) در بیابان حوریب در دامنة کوه، صدای خدای متعال را از میان آتشی از بوتة خار شنید که با او سخن می­گوید.
تورات می گوید: خدواند به حضرت موسی (ع) وعده داد بنی اسرائیل را از دست مصریان نجات دهد و سرزمین کنعان وحدود آن را که اماکن پر برکتی بودند، به ایشان عطا کند. از این رو، موسی (ع) رسالت یافت نزد فرعون برود و از او بخواهد که بنی اسرائیل را رها کند. وی با معجزاتی عازم مصر شده مقرر گردید برادرش هارون به وی کمک کند .
به‌ گفتة تورات، خدای ‌متعال به حضرت موسی(ع) قدرت داد تا به اعجاز، عصای خود و برادرش را به اژدها تبدیل‌کند و نیز از دست خود نور سفیدی ساطع نماید. فرعون جمعی از جادوگران را گرد آورد تا با حضرت موسی(ع) مسابقه بدهند. اژدهای مزبور تمامی آلات و ادوات آنان را بلعید و آنان دانستند که کار آن حضرت ، جادو نیست. به فرمودة قرآن مجید آنان بدون ترسی از فرعون به حضرت موسی(ع) ایمان آوردند. پس از این معجزات چند عذاب بر مصریان فرود آمد و هر بار فرعون قول می داد بنی اسرائیل رامرخص کند، امات به قول خوود عمل نمی کرد. تورات ده نوع عذاب را بر می شمارد:
تبدیل شدن آبهای مصریان به خون .
زیاد شدن قورباغه میان آنان .
زیاد شدن پشه .
زیاد شدن مگس.
مرگ حیوانات مصریان بر اثر وبا.
مبتلا شدن مصریان و چارپایان آنان به دُمَل .
فرود آمدن تگرگ برآنان و تلف شدن مقدار زیادی از حیوانات و مزارع.
زیاد شدن ملخ.
تاریک شدن مساکن مصریان تا سه روز.
هلاک‌شدن نخست زادگان انسان ‌و حیوان همة مصریان حتی نخست زاده خود فرعون.
به گفتة تورات، فرعون سرانجام تسلیم شد و حضرت موسی (ع) و هارون (ع) را شبانه طلبید و به آنان گفت با بنی اسرائیل به هر جا که می­خواهید بروید. پس آنان به سوی دریای سرخ در شرق مصر کوچ کردند و آنجا اردو زدند. پس از چندی فرعون پشیمان شد و با لشکر خود به تعقیب آنان شتافت. قوم موسی از دور آمدن فرعونیان را مشاهده کردند. در آن هنگام حضرت موسی (ع) دست خود را به طرف دریا دراز کرد. و دریا شکافته شد و خشک گردید و بنی اسرائیل به آسانی از آن عبور کردند. آنگاه لشکریان فرعون وارد شدند و حضرت موسی(ع) به امر خداوند با اشارة دست، آنان را غرق کرد.
بنی اسرائیل در حوالی شبه جزیزة سینا توقف کردند و درآنجا برای آنان از آسمان چیزی مانند شبنم و نیز مرغ بلدرچین که به عربی سَلویْ نامیده می­شود، فرود می­آمد و آنان آنها را می­خوردند. این جریان تا چهل سال یعنی در تمام مدت سرگردانی بنی اسرائیل در بیابان ادامه داشت. تورات می­گوید آن غذای شبنم گونه ” مَنْ ” نامیده شد، زیرا بنی اسرائیل با دیدن آن به زبان عبری پرسیدند: «مان هوء» یعنی آن چیست؟.
9- الواح و ده فرمان: هنگامی که سه ماه از خروج بنی اسرائیل از مصر گذشت، موسی (ع)مأموریت یافت برای گفتگو با خداوند به بالای طور سینا (کوه سینا) برود. وی در آنجا دو لوح دریافت کرد که فرمانهای خداوند برآنها نقش بسته بود. از جمله آن فرمانها ده حکم بسیار مهم است که به ده فرمان معروف شده است.
برای خود خدایی جز من نگیرید.
به بت سجده نکنید .
نام خدا را به باطل نبرید.
شنبه را گرامی بدارید.
پدر و مادر را احترام کنید .
کسی را به قتل نرسانید.
زنا نکنید .
دزدی نکنید .
برهمسایه شهادت دروغ ندهید .
10-به اموال و ناموس همسایه طمع نورزید.
پس از آن، تفصیلاتی دربارة این احکام درباب 21 به بعد سفر خروج آمده است.
10- گوساله پرستی: تورات می­گوید: وقتی بنی اسرائیل مشاهده کردند موسی(ع) در مراجعت از طور سینا تأخیر کرد نزد هارون رفتند و از او درخواست کردند تا برای آنان خدایانی بسازد و هارون طلاهای آنان را گوساله ای ساخت و آنان را به پرستش آن تشویق کرد. خداوند موضوع ‌را به حضرت موسی(ع) اطلاع داد و خواست آنان را هلاک کند، اما بر اثر شفاعت وی از آن صرف نظر کرد. موسی (ع) آن دو لوح را برداشت و به سوی بنی اسرائیل آمد. هنگامی که وی کار زشت آنان را مشاهده کرد، لوحها را بر زمین زد و به مؤاخذة برادرش پرداخت و گوساله را سوزاند و خرد کرد و آن را درآب ریخت و به بنی اسرائیل نوشاند. سپس امر کرد شمشیرهای خود را بردارند و به مدت نصف روز یکدیگر را بکشند.
تورات می­گوید خداوند به حضرت موسی (ع) دستور داد وی دو لوح سنگی مانند لوحهای خرد شده بتراشد تا خدواند وصایای مذکور را بر آنها بنویسد.
11- تورات، کتاب آسمانی یا تاریخ یهود: تورات واژه ای عبری و به معنای قانون است، زیرا در کتاب تورات احکام و قوانین زیادی وجود دارد. نام دیگر تورات شریعت است .
متخصصان کتاب مقدس چهار منبع اساسی برای تورات قائلند :
1- منبع الوهیمی E .
2- منبع یَهْوَهی J .
3- منبع کاهنی P .
4- منبع سفر تثنیه D (که منبع ویژه است ).
یکی از قدیمی ترین و معروفترین نقدهای تورات و کتاب مقدس را دانشمند و فیلسوف هلندی باروخ (بِنِدیکْت ) اِسپینوزا (Baruch [Benedict] Spinoza) (1632-1677) در کتابی به نام رساله ای در الاهیات و سیاست (به زبان (لاتین ) انجام داده است.
اِسپینوزا در کتاب خود با ذکر دلیلهایی اثبات می کند که برای بررسی اعتبار کتاب مقدس باید به شواهد تاریخی و انتقادی آن پرداخت و متأسف است که پیشینیان این شناخت را متروک داشته اند و یا اگر چیزی در باب آن نگاشته اند از دسترس ما به دور مانده است. وی می افزاید اکنون ما درشرایطی زیست می­کنیم که مسائلی تعصب آمیز به نام دین معروف شده است و مردم برای عقل در اعتقادات خود سهمی قائل نیستند و از این رو من با نومیدی نسبی پای در این راه می­نهم و در نخستین گام به بررسی نویسندگان کتاب مقدس( و قبل از همه به مؤلف اسفار پنجگانه تورات) می پردازیم:
تقریباً همه (اهل کتاب) معتقدند که موسی تورات را تألیف کرده است، به گونه­ای که فرقة فریسیان از یهود در تأکید بر این عقیده، مخالف آن را مرتد دانسته اند؛ به همین دلیل ابن عَزرا که دانشمندی نسبتاً آزاد اندیش بود، برای اظهار نظر خویش در این کتاب جرأت نکرد و تنها با اشاراتی مبهم، اشتباه بودن این اعتقاد عمومی را متذکر شد؛ اما من بدون ترس و واهمه پردة ابهام را از روی سخنان ابن عزرا برخواهم داشت و حقیقت را برای همه آفتابی خواهم کرد.
سپس اسپینوزا به بررسی علمی اسفار پنچگانة تورات می پردازد و اثبات می کند که نویسندة آنها نمی­تواند حضرت موسی(ع) باشد، بلکه نویسندة آنها کسی است که سالها پس از وی می­زیسته است. البته از برخی عبارات تورات کنونی (مانند خروج 17:14واعداد 21:14) معلوم می­شود که حضرت موسی(ع) نیز نوشته­هایی داشته است.
12-عهد عتیق: عهد عتیق نامی است که مسیحیان در مقابل عهد جدید خود به کتاب یهودیان داده اند. مسیحیان به هردوعهد عقیده دارند. عهد عتیق به زبان عبری و اندکی از آن به زبان کلدانی نوشته شده است. این دو زبان مانند عربی از زبانهای سامی هستند. کتاب تورات درآغاز عهد عتیق قرار دارد.
همچنین نسخه­ای از عهد عتیق به زبان یونانی وجود دارد که از روی نسخة عبری ترجمه شده و آن را ترجمة سَبعینیه (ترجمه هفتاد) می­نامند. گفته می­شود این ترجمه حدود سال 258 ق.م. به امر بَطْلَیمْوس فیلادِلْفوس پادشاه مصر، توسط 72 تن انجام گرفته است. این نسخه تفاوتهایی با اصل عبری دارد و از همه مهمتر آنکه مشتمل بر قسمتهایی است که در نسخة عبری موجود یافت نمی­شود. این بخشها اپوکریفا (Apocrypha) یعنی پوشیده، نام دارد و از قدیم الایام مورد شک بوده است؛ اما مسیحیان معمولاً آن را نمی پذیرفته اند. حدود پنج قرن پیش، درجریان نهضت اصلاح دین، اعتبار این قسمتها مورد سوء ظن جدی مسیحیان پروتستان واقع شد. پس از مدتی، به سال 1826 جمعیت بریتانیایی و جمعیت آمریکایی طبع و نشر کتاب مقدس به طور رسمی آنها را از کتاب مقدس حذف کردند .کلیسهای کاتولیک و ارتدوکس با این عمل مخالفند و قسمتهای مذکور را بخشی از عهد عتیق می­شمارند.
اینک سخنی پیرامون ارجاع به کتاب مقدس: هنگام ارجاع به کتاب مقدس، نخست نام کتاب، آنگاه شماة باب و سرانجام شمارة فقرات ذکر می­شوند، مثلاً «پیدایش 1:27» یعنی سفر پیدایش، باب 1، بند 27.
عهد عتیق 39 کتاب دارد که از نظر موضوع به سه بخش تقسیم می­شوند:
تورات و بخش تاریخی عهد عتیق.
حکمت ، مناجات و شعر.
پیشگوییهای انبا.
1-12- بخش تاریخی عهد عتیق: بخش تاریخی عهد عتیق با تورات و تورات با سفر پیدایش آغاز می­شود. آفرینش جهان، آدم و حوا و خوردن از درخت معرفت نیک و بد و همچنین اخراج ‌آنان از باغ عدن، داستان فرزندان ‌آدم، طوفان ‌نوح، حوادث‌ مربوط ‌به ‌حضرت ‌ابراهیم (ع)، اسماعیل(ع)، اسحاق(ع)، یعقوب(ع) و یوسف(ع) در این سِفرآمده است. چهار سفر بعدی سیرة حضرت موسی(ع) و تاریخ بنی اسرائیل را شرح می­دهد. این سیره تولد، بعثت، هجرت (خروج از مصر در حدود 1290ق.م.) تشکیل حکومت و رحلت آن حضرت را در بردارد. مقدار زیادی از احکام و قوانین، ضمن عباراتی منسوب به وحی، در این چهار سفر وجود دارد. به عقیدة یهودیان و مسیحیان، مؤلف اسفار پنجگانة تورات حضرت موسی(ع) است. تاریخ بنی اسرائیل از زمان حضرت یوشع(ع) به بعد در دوازده کتاب بعدی ادامه می یابد. این بخش مشتمل بر 17 کتاب است:
سِفر پیدایش (آفرینش ‌جهان، داستانهای آدم، نوح، ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و یوسف).
سِفر خروج(تولد و بعثت موسی(ع)، خروج بنی اسرائیل از مصر به سینا و احکام ).
سفر لاویان (احکام کاهنان یعنی روحانیون یهودی که ازنسل هارون و از خاندان لاوی هستند).
سفر اعداد (آمار بنی اسرائیل در عصر حضرت موسی(ع)،شریعت و تاریخ ایشان ).
سفر تثنیه (تکرار احکامی که در اسفار پیشین آمده است و تاریح بنی اسرائیل تا رحلت حضرت موسی).
مجموع این پنج سِفر، تورات خوانده می­شود.
صحیفة یوشع (تاریخ و سیرة یوشع بن نون جانشین حضرت موسی).
سفر داوران (تاریخ قاضیان بنی اسرائیل، قبل از نصب پادشاهان).
کتاب روت (شرح حال زنی به نام روت، ازجدات حضرت داوود ).
کتاب اول سموئیل (تاریخ سموئیل نبی و تعیین شائول- یعنی طالوت-به سلطنت ).
کتاب دوم سموئیل (پادشاهی حضرت داوود).
کتاب اول پادشاهان (ادامة پادشاهی داوودو پادشاهی حضرت سلیمان و جانشینان او ).
کتاب دوم پادشاهان (ادامة تاریخ پادشاهان بنی اسرائیل تاحملة بُختُنَصّروجلای بابل).
کتاب‌اول تواریخ ایام(نسب نامة بنی اسرائیل و تکرار تاریخ ایشان تا وفات داوود).
کتاب دوم تواریخ ایام ( تاریخ پادشاهی حضرت سلیمان (ع) و ملوک بعدی تا جلای بابل .
کتاب عزرا( نوسازی اورشلیم یعنی بَیْتُ الْمَقْدِس و آزادی یهودیان همراه عُزَیر).
کتاب نَحَمیا( نوسازی اورشلیم و بازگشت یهودیان از زبان نحمیا ساقی اردشیر اول پادشاه هخامنشی).
کتاب استر (رفع خطر نابودی از یهود با وساطت استر ،همسر یهودی خشایارشا، مدفون درهمدان).
2 -12 – حکمت، مناجات و شعر: این بخش مشتمل بر 5 کتاب است:
کتاب ایوب(ع) ( ابتلا ،بی صبری و صبر آن حضرت !).
کتاب مزامیر یعنی زبور داودد (ع) (مجموعة 150 قطعه مناجات).
کتاب امثال سلیمان نبی(ع)( کلمات حکمت آمیز).
کتاب جامعه (اسم مستعار حضرت سلیمان ،مشتمل بر نگرش بدبینانه به جهان ).
کتاب غزل و غزلهای سلیمان(اشعار عاشقانه).
3-12- پیشگوییهای انبیا: بخش پیشگویی های انبیا مشتمل بر هشدارها و تهدیداتی پیرامون سرنوشت بنی اسرائیل است. برای فهمیدن این پیشگویی ها خواننده باید از جریانات آن زمان کاملاً آگاه باشد. این بخش مشتمل بر 17 کتاب است:
کتاب اِشَعْیا(طولانی ترین و معروفترین کتاب پیشگویی درعهد عتیق).
کتاب ارمیا(پیشگویی).
کتاب مراثی ارمیا(نوحه سرایی آن حضرت بر خرابی اورشلیم).
کتاب حزقیال (پیشگویی).
کتاب دانیال(پیشگویی وشرح مجاهدات حضرت دانیال نبی مدفون در شوش).
کتاب هوشع (پیشگویی).
کتاب یوئیل(پیشگویی).
کتاب عاموس(پیشگویی).
کتاب عوبدیا(پیشگویی).
کتاب یونس ( پیشگویی و داستان رفتن وی در شکم ماهی ).
کتاب میکاه (پیشگویی).
کتاب ماحوم(پیشگویی).
کتاب حَبَقَّوق(پیشگویی حضرت حَبَقَّوق نبی مدفون در تویسرکان )
کتاب صفنیا(پیشگویی).
کتاب حّجی( پیشگویی).
کتاب زکریا(پیشگویی).
کتاب ملاکی (پیشگویی).
4-12 – اپوکریفای عهد عتیق: اینک برای آشنایی با اپوکریفای عهد عتیق نامهای آن کتب را می آوریم. لازم است اشاره کنم که نسخه هایی از کتاب مقدس که دارای اپوکریفاست، هم از نظر تعداد کتب اپوکریفا و هم از نظر ترتیب با یکدیگر اختلاف دارند. منبع بیشتر این کتابها ترجمة سبیعینّه است. تا کنون اپوکریفا به زبان فارسی دیده نشده است، اما نسخه هایی از آن به عربی و انگلیسی و زبانهای دیگر وجود دارد. یک مجموعة اپوکریفا در241 صفحه به زبان عربی، مشتمل بر 10 کتاب زیر است:
طوبیا، یهودیت، استر(یونانی)، حکمت، یشوع بن سیراخ، باروک، نامة ارمیا، دانیال(یونانی)، مکابیان اول و مکابیان دوم.
13- عقاید و احکام مذهبی: عالم دینی، پزشک و فیلسوف یهودی، موسی بن مَیْمون(1135-1204 م) به آیین یهود لباسی نو پوشاند و سیزده اصل برای آن ترتیب داد، به این شرح :
وجود خدا .
یگانگی او .
مجرد بودن او .
نداشتن زمان .
حکمت او در امور.
عدالت.
قابل تقرب بودن از راه عبادت .
اینها مربوط به خدا بود ، اما سایر امور.
اعتقاد به نبوت.
برتر بودن حضرت موسی(ع).
اعتقاد به آسمانی بودن تورات .
عدم جواز نسخ احکام .
آمدن مسیحای موعود .
قیامت و جاودانگی نفس آدمی .
1-13 خدا در یهودیت: یهودیت (مانند اسلام و مسیحیت) ازآغاز بر توحید استوار شده است و همة انبیای یهود، از حضرت موسی(ع) تا انبیای پرشمار بعدی، باشرک مبارزه کرده اند. بدیهی است که پیروان ادیان توحیدی در مواردی از دین خود غافل می­شوند و به گونه هایی از شرک روی می­آورند. این مسأله هیچ گاه نظر پژوهشگران را نسبت به اصل این ادیان تغییر نداده است. آنان با قطع نظر از لغزشهای پیروان یک دین، از تحقیقات خود دانسته اند که ادیان دو گونه­اند:
الف- ادیانی که مردم را از شرک برحذر می­دارند، مانند ادیان ابراهیمی.
ب – ادیانی که شرک را به مردم تعلیم می­دهند، مانند ادیان شرقی.
نام خاص خدا در دین یهود یَهْوَهْ یعنی باشنده (موجود) است. این نام بسیار احترام دارد و بر زبان آوردن آن حتی از طریق قرائت تورات حرام است. بر اثر این تحریم، کسی تلفظ حقیقی آن را نمی­داند و گاهی ‌در کتابهای علمی مغرب زمین، از باب احتیاط آن را بدون حرکت (YHWH) ثبت می­کنند. اما گروهی از محققان برآنند که تلفظ حقیقی آن یَهْوَهْ است. هنگامی که معبد سلیمان بر پا بود، بالاترین مقام مذهبی یهود حق داشت سالی یک بار در روز عاشورای تقویم یهودی (دهم ماه تِشْری، در اوایل پاییز)، در قدس الاقداسِ آن معبد، نام یَهْوَهْ را بر زبان آورد و دعا کند. هنگام تلاوت تورات نام مزبور به اِدونای به معنای آقای من تبدیل می­شود و حرکات همین کلمه را روی آن می­گذارند، از این رو گاهی آن را یِهُوَهْ ضبط کرده اند.
یکی دیگر از نامهای خدا اِهْیِه اَشِرْاِهْیِه است به معنای هستم آنچه هستم . این نام در سفر خروج 3:14 ودربرخی ادعیةاسلامی (مانند دعای شب عرفه ) آمده است و بر اثر نسخه برداری افراد کم اطلاع ،به آهِیّأ شَراهِیّأ تبدیل گردیده است.
14- ظهور انبیا: یهودیان به نبوت معتقدند و در مورد آن بحثهای کلامی گسترده‌ای دارند.همچنین برای نبوت معنای ویژه­ای قائلند که پیشگویی است و پیامبران بزرگی همچون اِشَعْیا، اِرْمیا، حِزقیال و هوشع به عنوان نبی یعنی پیشگو شهرت دارند.
پیامبران بسیاری در کتاب عهد عتیق مطرح شده اند. اشعیا ، اِرْمیا و عاموس بابیانات شیوای خود به بنی اسرائیل هشدار می­دادند و آنان را ازعاقبت کارهای زشت وناروایشان بر حذر می داشتند و متذکر می شدند که اسارت ذلت باری در پیش دارند . اما آنان به این گفتارها کمترین توجهی نمی کردند و ازسوی دیگر به قتل وحبس وآزارپیامبران خود کمرمی­بستند . هفده کتاب پایان عهد عتیق که کتابهای نبوت نام دارد، مشتمل بر این پیشگویی­هاست.
از 26 پیامبر مذکور در قرآن کریم 20 تن به اهل کتاب مربوط می شوند: آدم، نوح، ابراهیم، لوط، اسماعیل،اسحاق، یعقوب، یوسف، موسی، هارون، داوود، سلیمان، الیاس، الیسع، عُزَیر(عَزْرا)، ایوب، یونس، زکریا، یحیی و عیسی.
ازآن انبیا 6 تن به اهل کتاب ربطی ندارند: ادریس،(مگربه نام اَخْنوخ در سفر پیدایش5: 24)، شعیب(مگر به نام رَعوئیل درسفر خروج 2: 18 یا به نام یَترون در سفر خروج 3: 1)، ذوالکِفل، هود، صالح و محمد.
15- حکومت بنی اسرائیل: پس از حضرت موسی(ع)، حضرت یوشع بن نون به امر خدا به رهبری قوم برخاست. وی از رود اردن که از شمال به جنوب فلسطین کشیده شده است، گذشت و بلاد کنعان و حدود آن را فتح کرد. به ادعای عهد عتیق سکنة بومی آن مناطق قتل عام شدند و آن سرزمین به بنی اسرائیل اختصاص یافت. جریان این جنگها در ششمین کتاب عهد عتیق، به نام صحیفة یوشع موجود است. پس از یوشع(ع) مردان بزرگی در بنی اسرائیل به رهبری مردم اشتغال داشتند که داوران بنی اسرائیل نامیده می­شوند. آنان عموماً سمت پیامبری یا پادشاهی نداشتند. تاریخ این رهبران در سفر داوران آمده است. آخرین داور بنی اسرائیل حضرت سموئیل(ع) دو پسر داشت که شایستگی رهبری قوم را نداشتند. از این رو ، مردم ازآن حضرت درخواست کردند که پادشاهی برای آنان برگزیند. در واقع بنی اسرائیل درآن زمان پادشاهی نداشتند. سموئیل پس از اصرار زیادمردم، از طرف خدا جوانی را به پادشاهی آنان نصب کرد.
نخستین پادشاه بنی اسرائیل حدود 1030 سال قبل از میلاد انتخاب شد و نام این پادشاه در عهد عتیق (کتاب اول سموئیل، باب 9 به بعد) شائول و درقرآن کریم طالوت است (بقره :247).
پس از انتخاب نخستین پادشاه، جنگ مهمی میان بنی اسرائیل و فلسطینیان آن زمان رخ داد و پیروزی نصیب بنی اسرائیل گردید. مهمترین قهرمان این قوم جُلْیات بود که در قرآن کریم جالوت نامیده شده است. وی به دست حضرت داوود (ع) کشته شد و لشکر وی گریخت.
حضرت داوود جانشین حضرت طالوت شد (حدود 1015 سال قبل از میلاد ) و حضرت سلیمان به جای پدرش داوود (ع) نشست و مهمترین و با شکوهترین دوران بنی اسرائیل را به وجود آورد. وی معبد بسیار بزرگی در شهر اورشلیم (یعنی شهر سلامت )ساخت که به نام هیکل سلیمان معروف شد (هیکل درزبان عبری به معنای ساختمان بلند است ). این معبد بعداً یک بار حدود 587ق.م. به دست بُخْتُنْصَّر و با دیگر در سال 70م. به دست شاهزادة رومی ، تیتوس (Titus) خراب شد.
پس ‌از رحلت حضرت سلیمان(ع)، فرزندش رِحُبعام زمام امور مملکت بنی اسرائیل را در کف گرفت و چون به ستمکاری پرداخت گروهی ازمردم از فرمان او بیرون رفتند و تنها دو سبط یهودا و بنیامین در سرزمین یهودا( به نام یکی از فرزندان حضرت یعقوب) که بخش نسبتاً کوچکتری بود، برای او باقی ماند. این قسمت که شامل شهر اورشلیم (قدس) نیز می­شد، اهمیت بسیاری داشت و نام «یهودی» از اینجا می آید. ده سبط دیگر، حکومت مستقلی به نام اسرائیل به رهبری فردی به نام یَرُبعام بن ناباط در شمال فلسطین تشکیل دادند. یربعام یکی از استانداران حضرت سلیمان(ع) بود.
تجزیة کشور مبدأ ضعیف و بدبختی آنان بود. پادشاهان یهودا و اسرائیل نیز عموماً گنهکار بودند و مردم را به گناه و بت پرستی دعوت می­کردند.
16- اسارت بابل: به هر حال پیشگوییهای انبیای بنی اسرائیل تحقق یافت و پس از چندی آشوری­ها که در شمال بابل در عراق و سوریة کنونی حکمرانی داشتند و پایتخت آنان شهر نینوا بود به اسرائیل تاختند و عدة کثیری را به اسیری بردند. چند سال بعد، پادشاه بابل بُخْتُنَصَّر که درعهد عتیق نِبوکَدنِصَّر(یعنی بت «نِبو» تاج را نگهداری می­کند) نامیده می­شود، به اورشلیم حمله کرد و مردم یهودا را کشت و عده ای را به اسارات به بابل برد که تا مدتی طولانی در آنجا بودند. اسیر شدن مردم اسرائیل و یهودا موجب پراکندگی آنان در خاورمیانه و سرزمینهای دیگر شد. این اسارت اهمیت ویژه ای داشت، زیرا گروهی ازمردم اسرائیل نیزکه‌درحملة‌پیشین توسط آشوریها از اسارت معاف شده بودند، در این یورش همراه با ساکنان یهودا به بابل کوچ داده شدند. این موضوع “جلای بابل” نامیده می­شود.
یهودیان در زمان اسارت، برخی آداب و اخلاق مشرکان را پذیرفتند و کمتر کسی در بین آنان از جلای وطن و اسیری و دشواری پرستش خدا رنج می­برد.
باید توجه داشت که انحصار طلبی و خود بزرگ بینی خوی و خصلت جدا نشدنی قوم کوچک یهود است و سایر اقوام جهان در واکنش به این صفات، با یهودیان از در دشمنی و ستیز درآمده و به تحقیر آنان پرداخته­اند. شاید نخستین ویرانی شهرقدس وگرفتارشدن بنی اسرائیل به دست بابلیان در حدود شش قرن قبل از میلاد نیز به همین علت بوده است. اِرمیای نبی از جانب خدای متعال پیام آورده بود که بنی اسرائیل نباید در برابرآن دشمن مقاومت کنند. ایشان این پیام را به چیزی نگرفتند وآن پیامبر رازندانی کردند.پس از سقوط شهر قدس، اِرمیا آزاد شد (ارمیا 39 : 14).
17- تجدید معبد: هنگامی که کورش (یعنی خورشید) بنیانگذار سلسلة هخامنشی، بابل را فتح کرد، یهودیان آزاد شدند و اجازة بازگشت به سرزمین خود را یافتند. اما بسیاری از آنان حاضر نبودند بابل را ترک کنند و در بابل و اطراف آن پراکنده شدند. اعلامیة کورش در مورد آزادی یهود حدود سال 538ق.م. صادر شد . کورش با این کار میان یهود محبوبیت زیادی به دست آورد.
گروهی از یهودیان نیز به فلسطین بازگشتند و به بازسازی شهر قدس آغاز کردند. در آن دوران همسایگان آن سرزمین احساس خطر کردند و مانع بر پایی یک حکومت مقتدر یهودی بر خاک فلسطین شدند. پس از آن حکومتهای ناتوانی در مناطق مختلف فلسطین برپا شد و پس از چند قرن آشفتگی، شهر قدس برای بار دوم به دست رومیان ویران شد و این ویرانی، یهودیان را در جهان پراکنده ساخت. از آن پس یهودیان در کشورهای بیگانه زندگی سختی را می­گذارندند و انواع خواری و سرکوفتگی را در جسم و جان خود می­چشیدند.
18- پیدایش کنیسه: پس از بازگشت یهود از بابل، جامعة دینی نظام تازه ای یافت و معابدی ساخته شد که بعداً کنیسه (synagogue) نامیده شد. این معابد مانند سایر معبدها معماری خاصی داشتند و در آنها قربانگاه و اماکن ویژة دیگری وجود داشت. هم اکنون نیز معبد یهودیان کنیسه نامیده می­شود.
قبلة یهود معبد سلیمان (مسجد اقصی) است؛ فقط سامریان قبله را کوه جِرزیم در نزدیکی شهر نابلس می­دانند. آنان روزی سه بار نماز می­خوانند: نماز صبح، نماز عصر و نماز مغرب. درصورتی که دست کم ده مرد در در کنیسه وجود داشته باشد، نماز برگزار می­شود و در این حال یک نفر که معمولاً پیرتر از سایرین است و عبری را خوب می­داند، جلو می­ایستد و قسمتهایی از تورات یا دعاهایی به عبری می خواند و در مواردی رکوع می­کنند. معروفترین عبارتی که خوانده می­شود، شِمَعْ (یعنی بشنو) نام دارد که از تورات گرفته شده است:
(4) ای اسرائیل بشنو یهوه خدای ما یهوه واحد است (5) پس یهوه خدای خود را به تمامی جان وتمامی قوت خود محبت نما (تثنیه 6 : 4-5)
19- تأثیر عقاید مزدَیَسنی و فرهنگ پارسی: یهودیان نیز مانند سایر اقوام تحت تأثیر محیط قرار داشتند و پس از تماس با برخی تمدنهای باستانی، خواسته یا ناخواسته، بسیاری از مفاهیم و اعمال آنها را وام گرفتند، ولی باید توجه داشت که آنان پیوسته و در تمام موارد، مسائل یاد شده را به رنگ اخلاقیات توحیدی خاص خویش در می­آوردند. مثلا داستان طوفان نوح، خواه از بابلیها اقتباس شده باشد یا نه، آن گونه که در سفر پیدایش آمده است، از خدای واحد، مهربان و درستکار سخن می­گوید. این داستان به‌داستان پِر- نَپیشتیم (Per-napishtim) که روی الواح میخی حک شده است و علاوه بر شرک صریح، خدایانی خودخواه، ستیزه جو، احساساتی و حسود را مطرح می کند، چندان شباهتی ندارد. این تمایز در سایر داستانها و قوانین و باورهای که گفته می­شود یهود از اقوام دیگر اقتباس کرده اند، نیز مشهود است.
در تورات تقریباً ذکری از قیامت نیست ( مگر یکی- دو اشارة مبهم، مثلاً تثنیه8 :16). از نظر تورات (لاویان باب26 و تثنیه باب28) دینداری و بی دینی در جلب نعمتهای این جهان و سلب آنها تأثیرمستقیم و قطعی دارند. از سوی دیگر، کتاب تَلْمود از قیامت بسیار سخن گفته است.
یکی از باورهای اصیل یهودیت که به تصور پژوهشگران، از بیگانگان گرفته شده، اعتقاد به رستاخیز مردگان است. این اعتقاد با آرمان مسیحایی گره خورده و چیزی مانند اعتقاد به رجعت را پدید آورده است. ایرانیان باستان می گفتند در زمان آینده ،پس از آنکه آهورمزدابر هماورد خود اَنْگْرومِئنیو پیروز شود و او را نابود کند، مردگان برخواهند خاست، ولی شکل عالی و معنوی این آموزه دستاورد اصیل الهامات یهود است و با اعتقاد خشک و بی روح مغان ایران زمین شباهتی ندارد. به گفتة پژوهشگران، اعتقاد به جاودانگی روح از قدیم میان نی اسرائیل وجود داشته و در چندین مورد از کتاب مقدس بدان اشاره شده است ، ولی آن باور پس از بازگشت از بابل ،با عقیده به چاودانگی قوم و قیام مسیحا پیوند خورد و اعتقاد به رستاخیز مردگان را پدید آورد. این نظریه باقرآن مجید تعارض دارد، زیرا از داستان برانگیخته شدن حضرت موسی(ع) در اوایل سورة طه بذروشنی می فهمیم که اعتقاد به رستاخیز در نخستین پیام او وجود داشته است.
20- انتظار ظهور مسیحا: اندیشه انتظار مسیحا ماهیتاً یهودی است. اقوام عصر قدیم، بر اثر نومیدی از وضع موجود و بی توجهی به آینده، به گذشتة خویش می­بالیدند و کمال شادکامی اجتماعی و ملی را در آن می­دیدند. گونه­ای از این گذشته گرایی را چکامه سرایان یونانی و رومی،هِزْیود (Hesiod) و اوید (Ovid) ماهرانه ترسیم و توصیف کرده اند. این دو تن برای جهان پنج دوره و پنج نژاد پیاپی قائل شدند و گفتند: انسانها در نخستین دوره عصر که عصر زرین نامیده می­شود، شادمان و به دور از درد و رنج، بی کشت و کار از محصولات زمین بهره می­بردند. مردن ایشان نیز به شکل خواب بی رویایی بود که طی آن به بزم فرشتگان نگهبان جهان پر می­کشیدند. در سوی دیگر این طیف، واپسین دوره یا عصر آهنین وجود داشت که از همه آشفته­تر بود و آن دو چکامه سرا در آن دوره روزگار می­گذراندند.
یهودیان نیز به عنوان قومی دیندار و معتقد به اینکه جهان را موجودی خوب و کامل آفریده است، کمال را آغاز آفرینش قرار می­دادند و می­گفتند نخستین انسان ‌که مستقیماً به دست خدا آفریده شده است، لزوماً باید کامل و کامروا باشد. با این وصف، یهودیان کامیابی و فضیلت را نه دردوران طلایی گذشته، بلکه در آینده و واپسین روز می­جویند. این عبارت کتاب مقدس میان یهودیان رایج بود:«اگر چه ابتدایت صغیر بود، عاقبت تو بسیار رفیع می­گردد». (ایوب 8 : 7).
یهودیان پس از نخستین ویرانی شهر قدس، همواره در انتظار یک رهبر الهی فاتح بوده­اند که اقتدار و شکوه قوم خدا را به عصر درخشان داوود و سلیمان برگرداند. شخصیت مورد انتظار، ماشِیحَ (مسح شده )خوانده می­شد. ماشیح لقب پادشاهان بنی اسرائیل بود، زیرا براساس یک سنت، پیامبران در حضور جمع، اندکی روغن برسرآنان می­مالیدند و بدین شیوه قداست برای ایشان پدید می­آمد. این لقب در زمانهای بعد به پادشاه آرمانی یهود اطلاق شد.
دلهای بنی اسرائیل از عشق به مسیحای موعود لبریز بود و در مقابل، حاکمان ستمگر همواره در کمین چنین رهبر رهایی بخشی بودند. در باب دوم انجیل متّی می­خوانیم که هیرودیس کبیر، پادشاه فلسطین پس از زاده شدن حضرت عیسی درصدد قتل او برآمد، اما چون وی را به فرمان الهی به مصر بردند خطر را از سرگذارند.
واژة فارسی «مسیحا» از روی کلمة عبری «ماشیح» با توجه به تلفظ لاتینی آن (Messiah) ساخته شده است.
مهمترین مژدة مسیحایی در کتاب اشعیای نبی آمده است:
(1) نهالی از تنة یَسّی ( پدر داوود) بیرون آمده ،شاخه ای از ریشه هایش خواهد شکفت (2) و روح خداوند بر او قرا خواهد گرفت ،یعنی روح حکمت و فهم و روح مشورت و قوت و روح معرفت و ترس از خداوند .(3) خوشی او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رؤیت چشم خود داوری نخواهد کرد و بر وفق سمع گوشهای خویش تنبیه نخواهد نمود (4) بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد نمود. جهان را به عصای دهان خویش زده، شریران را به نفخة لبهای خود خواهد کشت (5) کمر بند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت (6) گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پرواری با هم طفل کوچک آنها را خواهد راند (7) گاو با خرس خواهد چرید و بچه های آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاوکاه خواهد خورد (8) و طفل شیر خواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد و طفل ازشیر باز داشته شده و دست خود را بر خانة افعی خواهد گذاشت (9) و درتمامی کوه مقدس من ضرر و فسادی نخواهند کرد، زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود، مثل آبهایی که دریا را می پوشاند (اشعیا 11: 1-9)
شور و التهاب انتظار موعود در تاریخ پر نشیب و فراز یهودیت و مسحیت موج می­زند. یهودیان در سراسر تاریخ محنت بار خود هرگونه خواری و شکنجه را به این امید بر خود هموار کرده­اند که روزی مسیحا بیاید و آنان را از گرداب ذلت و درد و رنج رهاند و فرمانروای جهان گرداند.
در سراسر تاریخ بنی اسرائیل کسانی به عنوان موعود یهود برخاستند و با گرد آوردن برخی افراد ساده لوح بر مشکلات آنان افزودند. در این میان حضرت عیسی بن مریم(ع) ظهور کرد و با داشتن شخصیتی بس والا و روحی الهی، دین بزرگی را بنیاد نهاد وگروه بی شماری را به ملکوت آسمان رهنمون شد، ولی بیشتر یهودیان او را رد کردند.
در عصر ما نیز که یهودیان صهیونیست بر پای خاسته و با اشغال فلسطین، در صدد بر آمده­اند حقارت همیشگی قوم یهود را برافکنند، چیزی از تب و تاب انتظار موعود کاسته نشده است. درست است اقلیتی ناچیز از یهودیان بر اثر دلبستگی شدید به امیدهای قدیم، تشکیل دولت صهیونستی را مخالف آرمان مسیحیایی شمرده و پیوسته باآن مخالفت کرده‌اند، ولی سواد اعظم یهودیت آن را از جان و دل پذیرفته و آن را رهگشای عصر مسیحا دانسته اند . هم‌اکنون صهیونیستهای اشغالگر فلسطین، علاوه ‌بر دعاهای ‌مسیحایی ‌روزانه، در پایان ‌مراسم سالگرد بنیانگذاری رژیم اسرائیل غاصب (پنجم ماه اِیّار عبری) پس از دمیدن در شیپور عبادت، این گونه دعا می­کنند: ارادة خداوند، خدای ما چنین باد که به لطف او شاهد سپیده دم آزادی باشیم و نفخ صورمسیحا گوش ما را نوازش دهد.
21- غلبة رومیان و انقراض یهود: پس از نوسازی اورشلیم مستقر شدن یهودیان در آن مشکلاتی پدید آمد و مبارزه با پادشاهان ستمگر و بت پرست سوریه آغاز شد جنگهای مکابیان با استعمارگران سوریه به پیروزی یهود انجامید که در کتابهای اپوکریفا شرح داده شده است.
در این دوران غالباً بنی اسرائیل زیر فرمان مشرکان بودند و ظهور حضرت مسیح (ع) نیز در همین دوران بود که شرح آن به طور مفصل خواهد آمد. همچنین در این عصر احکام و قوانینی از طرف علمای یهود صادر می­شد و نمایندگان دول استعمارگر فرمان می­راندند . علمای یهود در مجمعی به نام سَنْهِدْرین اجتماع می­کردند و درباره امور مذهبی تصمیم می­گرفتند .
22- ویرانی اورشلیم و آوارگی یهود: در سال 70 م. تیتوس ، پسر امپراطور روم، اورشلیم را محاصره و ویران کرد و مردم بیشماری را از دم شمشیر گذراند؛ وی سنهدرین را نیز از بین برد.
پس از این حادثه، یهودیان در کشورهای مجاور در اروپا و آفریقای شمالی پراکنده شدند و با گذشت زمان عده ای به مدینه منوره که یثرب می­شد، رفتند و درآنجا سکنی گزیدند. به گفتة منابع اسلامی، انگیزه این گروه از یهودیان در انتخاب مدینه برای سکونت، انتظار مقدم مبارک حضرت محمد رسول خاتم (ص) بود.
بعد ها، در عصر خلیفة دوم، مسلمانان ، شهر قدس را با مذاکره از مسیحیان تحویل گرفتند. به نوشتة طبری(درحوادث سال 15 هجری) مسلمانان هنگام تحویل گرفتن قدس، در صلح­نامة خود در برابرمسیحیان متعهد شدند که هیچگاه به یهودیان اجازة سکونت درآن شهر را ندهند.
25- تَلْمود: کلمة «تلمود» به معنای آموزش از فعل ثلاثی عبری «لمَد» (یعنی یادداد) می آید و با واژة «تِلْمیذ» و مشتقات آن که در زبان عربی رباعی هستند ارتباط دارد. تلمود به کتابی بسیار بزرگ اطلاق می­شود که احادیث و احکام یهود را دربر دارد.
زمانی که یهودیان به بابل تبعید شدند گروهی به نام سوفِریم (یعنی کاتبان ) میان آنان پدید آمد . کاتبان کسانی بودند که به کتابت تورات و مضامین مذهبی اهتمام داشتند.مهمترین سوفِر عزرا(عُزَیْر) بود که در قرن پنجم قبل از میلاد می زیست و شاید پس از موسی(ع) بزرگترین شخصیت یهود باشد . عزرا تصمیم گرفت شریعت موسی(ع) را بارور سازد و از عبارات کتاب عهد عتیق نیازهای حامعة یهود را بر آورد . اقدام وی سر آغاز سنت شفاهی یهود بود.
پس از عزرا روشی در تفسیر و تأویل متون مذهبی رایج شد که ” میدارش” نامیده می شود و اختراع آن را به وی نسبت می دهند . واژة «میدارش» به معنای جستجو است ، زیرا دانشمندان از خلال میدارش به جستجوی معانی نهفته می­پرداختند و می­خواستند همة مسائل روزانة زندگی را از تورات استخراج کنند. پس از تأسیس مجمع کبیر برای رسیدگی به امور مذهبی، کم کم این فکر رواج یافت که تفسیر تورات پس از حضرت موسی(ع) نسل به نسل به دست اعضای آن مجمع رسیده است. سپس پنج زوج دانشمند به توالی به تفسیر و وضع قوانین جدید پرداختند که دو زوج آخر آنان به نام هیلِل و شِمْعی (شمای) بسیار معروف شدند. این دو تن در حدود سال 10م. درگذشتند در این دوره، یکی از دو زوج ناسی یعنی رئیس و دیگری آوْبِتْ دین یعنی رئیس دادگاه نامیده می­شد. تمام این قضایا میان فریسیان جریان داشت و صدوقیان با آن مخالف بودند و تنها به ظاهر تورات اهتمام می­ورزیدند.
هیلل و شمعی هر کدام مکتبی را بنیاد نهادند و شاگردان آنان در هفتاد سال اول تاریخ میلادی به نشر افکار و اندیشه­های ایشان پرداختند و سرانجام، موفقیت نصیب هیلل شد. گفته می­شود اختلافات این دو رهبر از 300 مورد تجاوز می­کرد و شمعی در برداشتهای خود از هیلل سختگیرتر بود. هیلل اولین فرد از سلسلة تِنّائیم است. دومین فرد این سلسله که حلقة ارتباط بین هیلل و دانشمندان بعدی محسوب می­شود. یوحانان بن زکاّی است. هنگامی که لشکر تِیتِوس در سال 70م. به ویران کردن اورشلیم مشغول بود، یوحانان پیوسته یهودیان را به آرامش دعوت می­کرد، زیرا از نابودی یهودیان نگران بود. یهودیان سخن او را نپذیرفتند، از این رو ، وی به انتقال مرکز علمی و مذهبی اقدام کرد. او برای این هدف، نخست خبر بیماری و سپس مرگ خود را شایع کرد و پیروانش وی را در تابوتی نهاده، به عنوان خاک سپاری از شهر خارج کردند. از آنجا که او شخصیتی ممتاز بود، سربازان تیتوس(که بر دروازه‌های ‌اورشلیم ‌با سرنیزه جنازه‌ها را آزمایش می­کردند) به جسد وی کاری نداشتند. یوحانان در خارج از شهر خود را به فرمانده‌ کل لشکر رساند و از او تقاضا کرد که شهرک یاونه در فلسطین را در اختیار وی قراردهد. این خواهش پذیرفته شد و او در آنجا کار علمی خود را تعقیب کرد و بدین وسیله علوم هیلل و دیگر دانشمندان گذشته را به نسلهای آینده انتقال داد.
پس از یوحانان فردی به نام ایشماعل بن الیشع به تفسیرهای تلمودی پرداخت و کار عمدة وی آن بود که هفت اصل تفسیری هیلل را به سیزده اصل رساند. همچنین فردی به نام عَقیبا بن یوسف در همین عصر از اهمیت ویژه ای برخورداراست. این دانشمند بر تلمود حق بزرگی دارد. زیر بنای تلمود به شکلی که می­بینیم تا اندازة زیادی مرهون زحمات اوست.
با این وصف، افتخار تدوین متن تلمود به عقیدة بسیاری از دانشمندان نصیب شخصی به نام یهوداهَنّاسی شد. وی درسال 135م. (سه سال پس از درگذشت عقیبا) به دنیا آمد و پس از آگاهی بر تفسیرهای عقیبا و دیگر دانشمندان تصمیم بر کتابت آنها گرفت. این دانشمند میان قوم خود موفقیت خوبی پیدا کرد و بیش از پنجاه سال ناسی یعنی رهبر بود.
یهودا هنّاسی برای تورات شفاهی نام میشنا را برگزید که در عبری به معنای مکرر و مثنّی است، در مقابل میقْرا به معنای خواندنی و مقروء. تلمود، میشنا نامیده می­شود، زیرا مثنّای تورات است، ولی تورات میقْرا است.
زبان میشنا عبری عامیانه است که به ارزش ادبی عبری عهد عتیق نیست. میشنا شش بخش دارد که هر فصل سِدِر نامیده می­شود و مجموع آن 63 رساله در 523 فصل است به این شرح:
1- سدر زراعیم (بخش بذرها،احکام محصولات و نتایج حیوانات) 11 رساله.
2- سدر مُوعّد ( بخش عید، دربارة روزهای یاد بود) 12 رساله.
3- سدر ناشیم (بخش نسوان، احکام زناشوئی) 7 رساله.
4- سدر نِزِیقین (بخش زیانها، احکام اموال و زیان به نفوس) 10 رساله.
5-سدر قِداشیم ( بخش مقدسات، مقدسات دین یهود) 11 رساله.
6- سدر طهاروت (بخش طهارتها، احکام پاک و ناپاک) 12 رساله.
12
تفسیر میشنا، گَمارا نامیده می­شود. این واژه به معنای تکمیل است و نویسندگان این تفاسیر ادعا می­کردند مطالب آنان باقی ماندة سخنان دانشمندان گذشته است که کتاب میشنا را تکمیل می کند. درگمارا نخست یک مقطع از عبارت میشنا نقل می­شود و پس از آن به تفسیر و تحلیل و آوردن شواهدی برای آن مقطع می­پردازند.
دو نوع گما را برای میشنا نوشته شده است: یکی‌گمارای فلسطینی به دست دانشمندان یهودی فلسطین و دیگری گمارای بابلی که مبسوط تر و جالبتراست و به دست گروهی از دانشمندان یهودی که در بابل یهودی که در بابل مانده بودند، نوشته شده و از گمارای فلسطینی مفصل­تر است. تلمود به اعتبار این دو گمارا دو گونه است: تلمود فلسطینی و تلمود بابلی.
در تلمود به دو عنصر اساسی برخورد می­کنیم: یکی هَلاّخا به معنای راه و روش که عبارت است از دستور های دینی برای زندگی صحیح و دیگری آگادا به معنای رویت که عبارت است از داستانها و شواهدی از پیشوایان یهود یا بزرگان اقوام مختلف که به منظور تأیید موضوع نقل می­شود.
تلمود به عنوان دائرة المعارف پر محتوای یهودیت محافظت از این آیین را بر عهده داشته و منبع قوانین فقه یهود بوده است. مسیحیان به علت بدگویی این ‌کتاب ازحضرت عیسی مسیح (ع) همواره با آن مخالف بوده­اند. رهبران کلیسا در قرن ششم میلادی مخالفت خود را با آن اعلام کردند، ولی این کتاب تا قرنها مسأله ای نیافرید و جوامع یهودی مراقب بودند که احساسات مسیحیان رانسبت به آن تحریک نکنند. در سال 1239م. یک یهودی که به مسیحیت روی آورده بود، پاپ را به سوزاندن آن کتاب تشویق کرد و تلمود سوزی را بنیاد نهاد. پس از آن تاریخ، ارابه های پر از نسخه های تلمود به میدانهای شهر برده می­شد و به کام آتش می رفت و یا برای استفاده از چرم آن به سازندگان کفش سپرده می­شد.
اکنون چند نسخه خطی از تلمود بابلی در کتابخانه‌های جهان یافت می­شود و تنها نسخة کتابخانة شهر مونیخ در آلمان کامل است.
اولین و معروفترین چاپ متن عبری تلمود به دست فردی به نام دانیال بومْبِرْگ در شهر ونیز (ایتالیا) صورت گرفت (تلمود بابلی درسالهای3-1520 و تلمودفلسطینی در سالهای 4-1523) . تعداد صفحات تلمود بابلی در این چاپ 5894 صفحه است که در چاپهای مختلف رعایت می­شود تا برای ارجاء به آن کتاب عظیم مورد استفاده گیرد و تلمود به برخی زبانهای اروپایی ترجمه و منتشر شده و ترجمة انگلیسی آن در 18 جلد بزرگ در لندن به چاپ رسیده است. خلاصه­ای از آن کتاب نیز به زبان فارسی ،به نام گنجینه­ای از تلمود در سال 1350ه.ش. در تهران انتشار یافته است.
منبع: حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ ،تهران، انتشارات سمت،موسسهفرهنگی طه ومرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ چهارم، 1380 ش ؛ باویرایش واندکی تلخیص .
کتابنامه:
ترجمة تفسیری کتاب مقدس ، انگلستان ، انجمن بین المللی کتاب مقدس ،1995.
حکمت ، علی اصغر ، تاریخ ادیان ،تهران :انتشارات ابن سینا ،1345.
رامیار، محمود ،بخشی از نبوت اسرائیلی و مسیحی ، تهران.
زرین کوب ،عبدالحسین ،در قلمرو وجدان ،تهران :انتشارات سروش1375.
کتاب مقدس ،لندن ،1904.
کُهِن ، اِی ، گنجینه ای از تلمود ، تهران .1350.
گرینستون ،جولیوس، انتظار مسیحا درآیین یهود ، ترجمة حسین توفیقی ، قم : مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب ،1377.
مصطفوی ، علی اصغر ،اسطورة قربانی ، تهران : انتشارات بامداد ، 1369.
ناس،جان بایر ، تاریخ جامع ادیان ،ترجمة علی اضغرحکمت ،تهران : انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ،1370.
هاکس آمریکایی ، قاموس کتاب مقدس، تهران :انتشارات اساطیر،1377.
هیوم ،رابرت اِی .، ادیان زندة جهان ،ترجمة عبدالرحیم گواهی ،تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی ،1373.
Arberry,A.J.(ed.) Religion in the Middle East,Cambridge: Cambridge University Press,1969.
Epstein,I.(tr.),The Babylonian Talmud,London:The Soncino Press, n.d.
Epstein,Isidor,Judaism:A Historical Representation ,Middlesex, England: Penguim Books.1974.
1. این موضوع در سورة یوسف آیه 100 آمده است.
2. نام وی در احادیث اسلامی عمران و درتورات عمرام بن قهات بن لاوی بن یعقوب است (خروج 6: 14-20)
3. دفن کننده معلوم نیست و برخی می گویند مقصود خداوند است.
4. ا ز نظر اهل کتاب دریایی که بنی اسرائیل از آن عبور کردند دریای سرخ که در مرز مصر قرار داشت. جمعی از مسلمانان این دریا رارود نیل دانسته اند.
SpinozaBene lict de A Theologico – political Tteatise ch VIII
5. ابوالبَختَری وهْب که در آغاز عصر بنی العباس به جعل حدیث اشتغال داشت .دریکی از احادیث ساختگی خویش ،یاهو را اسم اعظم خدامعرفی کرد و این امر به مذاق صوفیان خوش آمد و آن را ترویج کردند . ترکیب«یاهو» از نظر دستور زبان عربی کاملاً غلط است و از یَهْوَهْ اقتباس شده است . یَهو و یا هو نام برخی ار بتهای خاور میانةقدیم بوده است.
6. نام برخی از این پیامبران در دعای امْ داوود که در روز پانزدهم ماه رجب خوانده میشود، آمده است.
7. چنان که در 8. تأسیس یهودیت گذشت.
8. کلمة سنهدرین از واژة یونانی«سیندریون» به معنای مجمع می آید.
9. الطبری ،محمد بن حریر، تاریخ الرسل و الموک ،چاپ لیدن 1964،ج1،ص 2405.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد