۱۳۹۸/۰۱/۲۹
–
۱۶۳۴ بازدید
سلام.آثار شوم عجب به عبادات و توفیقات الهی چیست؟تشکر
پرسشگر گرامی به نکات زیر توجه نمایید :
الف ) مفهوم عجب
عجب و خودپسندى عبارت است از اینکه انسان خود را صاحب کمالات ببیند, آن کمالات را نیز از خود بداند, و به وجود این کمالات در دیگران توجه نداشته باشد و بدین خاطر در نفس خودش احساس رضایتمندی از خود نماید و به خود ببالد و در نتیجه فراموش نماید که او از خودش هیچ ندارد و همه چیزش از خدا است.«عجب» به معناى «خوب انگاشتن» نفس است، بدون آن که شخص توجه به غیر داشته و خود را از دیگران برتر، همسان یا فروتر بیند. عجب بزرگداشت خود به لحاظ نعمت و فراموش کردن منعم است؛ در حالی که انسان می داند با همه کمالاتی که ممکن است داشته باشد در مقابل عظمت هستى و کمالات آن، سرسوزنى هم به حساب نمى آید.
صاحب جامع السعادات در مورد عجب نوشته است: «عجب یکى از هلاک کننده هاى بزرگ و از رذیلانه ترین ملکات بداخلاقى است». رسول خدا (صلی الله علیه و اله) در مذمت عجب فرموده است: «سه چیز هلاک کننده ى آدمى است (هلاکت به لحاظ حیات انسانى و ایمان)؛ حرصى که اطاعت و پى گیرى شود، هواى نفسى که تبعیت گردد و عجب انسان نسبت به خودش».امام صادق (علیه السلام) فرمود: «کسى که دچار عجب شود هلاک مى گردد». ایشان در جاى دیگرى فرموده است: «اگر نبود که خداوند مى دانست هر آینه گناه، بهتر از عجب است، کارى مى کرد که هیچ مؤمن به گناه آلوده نشود».
امورى که زمینه عجب را در انسان فراهم مى آورند، وجود کمالاتی همچون علم و دانش، مال و ثروت، مقام و منصب، قدرت، آبرو، رأى و عقیده، عمل و اطاعت، هوش و ذکاوت، جمال و زیبائى، عقل و امثال آن است.
* نکته مهم
ممکن است در اینجا سوالى به ذهن آید و آن اینکه:گاهى اوقات انسان از طاعت و عبادت خود خوشحال مىشود، ولى آن را بزرگ نمىشمارد؛ بلکه شادىاش به خاطر این است که به آن عمل، موفق گردیده و دوست دارد بیشتر از آن را انجام بدهد.طبیعی است که انسان اگر شبى را به نماز ایستاد، یا روزى را روزه گرفت، یا مقام شریف و دعا و عبادتى برایش حاصل شد، از این موفقیت شاد گردد. آیا چنین حالتى خودپسندى است و عمل را تباه کرده، انسان را در زمره معجبین (یعنى خودپسندها) داخل مىکند؟
در جواب باید گفت: عجب آن است که انسان از عمل صالح خود که خوشحال شد، به آن نازیده، آن را بزرگ بشمارد و خود را از حد تقصیر (در انجام وظایف و حق عبودیت) خارج بداند. این حالت است که موجب هلاکت مىشود و عمل را از حساب حسنات، به حساب سیئات، انتقال مىدهد و آن را از درجات رفیع، به درک اسفل مىکشاند.بنابراین اگر بنده بگوید: خدایا ترا شکر میکنم که با این ضعف و نقصانی که در بندگی تو دارم، به من توفیق دادی که امشب مثلاً نماز شب بخوانم و در عین احساس کوچکی در برابر حق تعالی از عمل و توفیقی که نصیبش شده خوشحال باشد، این حالت عجب و خودبزرگبینی محسوب نمیشود.
سعد بن ابى خلف را حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود:علیک بالجد، ولا تخرجن نفسک من حد التقصیر فى عبادة الله و طاعتة فان الله تعالى لا یعبد حق عبادته.یعنى: همیشه کوشا باش و خود را از تقصیر در عبادت و طاعت خداوند خارج ندان؛ زیرا هرگز نمىتوان خداوند متعال را آنگونه که سزاوار است عبادت کرد.
ب ) عجب در عبادت
قبل از بیان اقسام عجب و راه درمان آنها، لازم است گوشزد نماییم، ریشه اصلی عجب در نادانی و بیخبری است؛ بنابراین تنها راه درمان کلی آن نیز در آگاهی و دانایی است. در نتیجه تمامی مواردی که در درمان این بیماری ذکر میشود، از سنخ شناخت درمانی است و توصیههای عملی در این زمینه کاربرد ندارد.
یکی از مهمترین موارد عجب و مضرترین قسم آن ،عجب در عبادت و اعمال صالح است. اگر انگیزه عجب، عبادت باشد، لازم است بداند که عبادت براى خاکسارى بیشتر و براى کوچک شمردن خود نزد معبود است تا اینکه صفت تواضع و خشوع در انسان ملکه شود.
گنه کار اندیشناک از خداى * بسى بهتر از عابد خودنماى
عجب در عبادت آن است که انسان عمل صالحش را بزرگ و زیاد بشمارد و از آن خوشحال گردد.
ج ) بعضی از آثار عجب
1 . تباه کردن اعمال نیک ( عبادت و … )
از پیامبر(ص) نقل شده که عجب اعمال ۷۰ ساله انسان را از بین میبرد.[ پاینده، نهجالفصاحه، ۱۳۸۲ش، ص۲۸۵] همچنین بر پایه روایتی که از امام صادق نقل شده دو نفر فاسق و عابد وارد مسجد شدند اما هنگامی که از مسجد بیرون میآمدند، فرد فاسق، عابد و عابد فاسق شده بود زیرا عابد در مسجد دچار عجب شده بود و به عبادت خود مینازید، اما فاسق در فکر توبه بود و استغفار میکرد.[کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۳۱۴]در دعاى بیستم «صحیفه سجادیه» مى خوانیم: «وَعَبِّدْنى لَکَ، وَلا تُفْسِدْ عِبادَتى بِالْعُجْبِ» ( الصحیفة السجادیة: 94؛ مستدرک الوسائل: 1/ 142، باب 21، حدیث 210.)
الهى! بندگى مرا براى خود خالص قرار ده و از این که عجب عمل مرا فاسد کند مرا در پناهت محافظت فرما.
2 . منت گذاشتن بر خدا
إِیَّاکَ وَ اَلْإِعْجَابَ بِنَفْسِکَ وَ اَلثِّقَةَ بِمَا یُعْجِبُکَ مِنْهَا وَ حُبَّ اَلْإِطْرَاءِ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ اَلشَّیْطَانِ فِی نَفْسِهِ لِیَمْحَقَ مَا یَکُونُ مِنْ إِحْسَانِ اَلْمُحْسِنِینَ وَ إِیَّاکَ وَ اَلْمَنَّ عَلَى رَعِیَّتِکَ بِإِحْسَانِکَ أَوِ اَلتَّزَیُّدَ فِیمَا کَانَ مِنْ فِعْلِکَ أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ فَإِنَّ اَلْمَنَّ یُبْطِلُ اَلْإِحْسَانَ وَ اَلتَّزَیُّدَ یَذْهَبُ بِنُورِ اَلْحَقِّ وَ اَلْخُلْفَ یُوجِبُ اَلْمَقْتَ عِنْدَ اَللَّهِ وَ اَلنَّاسِ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اَللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ » … [نهج البلاغه، نامه 53 ] از خودپسندى و از اعتماد به آنچه موجب اعجابت شده و نیز از دلبستگى به ستایش و چرب زبانیهاى دیگران، پرهیز کن، زیرا یکى از بهترین فرصتهاى شیطان است براى تاختن تا کردارهاى نیکوى نیکوکاران را نابود سازد ، زنهار از اینکه به احسان خود بر رعیت منت گذارى یا آنچه براى آنها کرده اى بزرگش شمارى یا وعده دهى و خلاف آن کنى. زیرا منت نهادن احسان را باطل کند و بزرگ شمردن کار، نور حق را خاموش گرداند و خلف وعده، سبب برانگیختن خشم خدا و مردم شود ، خداى تعالى فرماید: خداوند سخت به خشم مى آید که چیزى بگویید و به جاى نیاورید.
3 . هلاکت
عَنْ أبى عَبدِاللّهِ علیه السلام: « مَنْ دَخَلَه الْعُجْبُ هَلَکَ »( الکافى: 2/ 313، باب العجب، حدیث 2؛ وسائل الشیعة: 1/ 101، باب 23، حدیث 241.)
امام صادق علیه السلام مى فرماید: کسى که دچار عجب شود هلاک مى گردد.
4 . تنهایی و وحشت
قَالَ أمیرُالمؤُمِنینَ علیه السلام فِى وَصِیَّتِهِ لِابنِهِ مُحَمَّد بنِ الحَنَفِیَّة: ایّاکَ وَالْعُجْبَ وَسُوءَ الْخُلْقِ وَقِلَّةَ الصَّبْرِ فَانَّهُ لا یَسْتَقیمُ لَکَ عَلى هذِهِ الْخِصالِ الثَّلاثِ صاحِبٌ، وَلا یَزالُ لَکَ عَلَیْها مِنَ النّاسِ مُجانِبٌ، وَألْزِمْ نَفْسَکَ التَّوَدُّدَ [الخصال: 1/ 147، حدیث 178؛ بحار الأنوار: 70/ 297، باب 135، حدیث 6]در سفارش هاى امیرالمؤمنین علیه السلام به فرزندش محمد بن حنفیه است: از عجب و بدخلقى و کمى صبر بپرهیز که با بودن این سه خصلت دوستى براى تو نخواهد ماند و دائم با بودن این سه رذیلت تنها خواهى بود، خود را براى دوستى و محبت با مردم ملزم کن.
و در جای دیگر در مذمت عجب و خودپسندی میفرمایند: «اوحش الوحشه العجب » وحشتناک ترین وحشت خودپسندی است. (نهج البلاغه، کلمات قصار، ح 83)
5 . عذاب نتیجه آخرتی عجب
خداوند در سوره آل عمران آیه 188 میفرماید: هرگز کسانی را که به خاطر آنچه کرده اند شادمانی میکنند و دوست دارند برای آنچه نکرده اند ستوده شوند، رسته از عذاب نپندار و عذابی دردناک در پیش دارند…
بنابراین، عجب از رذایل اخلاقی بوده و زمینه ساز دور ماندن از خوبیها و باقی ماندن بر بدی هاست. کسی که گرفتار عجب باشد به سبب غرور و خودپسندی، تکامل نخواهد داشت. قرآن خودپسندی را منشا دلبستگی های بی ارزش، گمراه کننده، گره زننده به علم باطل و در نهایت سبب عذاب دردناک معرفی میکند.
د ) درمان عجب در عبادت
امام سجاد (ع) در دعای (مکارم الاخلاق ) از خداوند چنین می طلبد: (الهی عبدنی لک و لا تفسد عبادتی بالعجب … اعزنی ولاتبتلینّی بالکبر…) خدایا، مرا بنده خودت ساز، ولی عبادتم را با عجب ، فاسد مگردان ، مرا عزیز کن ولی به تکبّر مبتلایم مساز.
مگر شیطان با آن همه عبادت ، از محضر خدا رانده نگشت ؟ مگر افرادی پس از یک عمر نماز و عبادت ، در بدترین وضع روحی و عملی و گمراهی از دنیا نرفتند؟ پس نباید به وضع فعلی مغرور شد و باید عبادت را در قیاس با چیز های دیگر سنجید.
1 . 3 . مقایسه عبادت ها و نعمت ها
ما هر چه داریم از خداوند است . نعمت سلامتی ، اعضاء، امکانات و رزق ، همه از الطاف خداوند می باشد. توفیق عبادت هم از اوست . سراپا غرق در نعمت های اوییم ، او برای آنکه مارا به سعادت برساند، دعوت می کند، راهنما می فرستد، تشویق می کند، وسیله می دهد، مارا در هر مکان و زمان و شرایط و سن ّ و وضعی که هستیم به حضور می پذیرد، فراریان را هم قبول می کند، از تکرار درخواست و حضور خسته نمی شود، از پذیرایی کم نمی کند، عبادت های ناقابل را هم می پذیرد و گران هم می خرد، عیوب را می پوشاند و صدها لطف و انعام دیگر.
آیا عبادت ما در مقابل نیکی های او به چه حسابی می آید؟ (و ما قدر اعمالنا فی جنب نعمائک )
2 . 3 . مقایسه عبادت ها و غفلت ها
ابودرداء می گوید علی ع را در نخلستان دیدم که در اثر عبادت بیهوش شده بود به خانه زهرا(س ) رفتم تاخبر دهم ، فرمود: این حالت ، از خوف خدا برای علی (ع) پیش می آید. سپس ، آبی آوردیم وعلی (ع) به هوش آمد ومن نیز می گریستم . وقتی به هوش آمد، گفت : ای ابودرداء! چگونه مرا می بینی ، آنگاه که در قیامت ، مرا به سوی حساب ، فرا خوانند و گنهکاران به عذاب خدای یقین کنند.
آری ، غرور به عبادت های ناچیز، در مقابل وسعت نیاز ما به رحمت پروردگار، نشان غفلتی دیگر است .
3 . 3 . مقایسه عبادت خود با عبادت اولیاء خدا
عبادات ناچیز ما، در مقایسه با عبادت های اولیاء اللّه ، به راستی که اندک است . با آنکه آنان ، معصوم بودند و در عبادت و نیایش و بندگی ، سرآمد عصر خویش و همه دوران ها به حساب می آمدند، امّا آنهمه اهل توجّه به پروردگار و عبودیّت در آستان او بودند. ما که سراپا نقص و عجز و نیازیم ، باید بسی بیشتر عبادت کنیم . توجّه و شناخت نسبت به عبادت اولیاء خدا، مارا از مغرور شدن به نماز و دعایمان باز می دارد. اینک به چند نمونه اشاره می کنیم : پیامبر خدا (ص ) بسیار عبادت می کرد و خود را به مشقّت می انداخت ، تا آنکه این آیه نازل شد: (طه . مآ اّنزلنا علیک القرّان لتشقی)ای پیامبر! ما قرآن را بر تو نازل نساختیم که خود را به مشقّت بیفکنی ! امام مجتبی (ع) می فرماید: (ما کان فی الدنیا اعبد من فاطمه س کانت تقوم حتّی تتوّرم قدماها) عابدتر از حضرت فاطمه (س ) کسی در دنیا نبود. آنقدر به عبادت می ایستاد تا قدم هایش ورم می کرد.
امام باقر (ع) می فرماید: امام زین العابدین (ع) در شب و روز، هزار رکعت نماز می خواند، آنگونه که امیرالمومنین (ع) انجام می داد، وی پانصد نهال نخل داشت که پای هر نخلی دو رکعت نماز می خواند. امام باقر (ع) نقل می کند:
وارد شدم ، پدرم را دیدم که پایش ورم کرده ، رنگش متغیّر، چشمانش سرخ ، پیشانی اش نشان سجده دارد، به گریه افتادم . وقتی متوجّه من شد، فرمود: فلان نوشته را بیاور! در آن نوشته ، از عبادت های علی (ع) کمی برایم خواند و کنار گذاشت و فرمود: چه کسی می تواند همچون علی (ع) عبادت کند؟
امام کاظم (ع) در زندان ، گاهی از صبح تا ظهر را به یک سجده می گذراند، و چنان سینه به زمین می چسباند، که گویی پارچه ای بر زمین افتاده است .
وقتی بزرگان معصوم ما چنین اند و همواره به قصور خویش درعبادت اعتراف دارند و زبانشان به (ما عبدناک حق عبادتک ) گویاست ، دیگر چه جای غرور و خودپسندی ، نسبت به آنچه بنام (عبادت ) انجام می دهیم : میان عبادت ما و عبادت اولیاء خدا (تفاوت از زمین تا آسمان است) پس چرا مغرور شدن ؟
منابع:
1- کتاب ترجمه اخلاق 2- جامع السعادات، مرحوم نراقی3- اخلاق در قرآن، ناصر مکارم شیرازی4- اخلاق از دیدگاه قرآن و پیامبر
الف ) مفهوم عجب
عجب و خودپسندى عبارت است از اینکه انسان خود را صاحب کمالات ببیند, آن کمالات را نیز از خود بداند, و به وجود این کمالات در دیگران توجه نداشته باشد و بدین خاطر در نفس خودش احساس رضایتمندی از خود نماید و به خود ببالد و در نتیجه فراموش نماید که او از خودش هیچ ندارد و همه چیزش از خدا است.«عجب» به معناى «خوب انگاشتن» نفس است، بدون آن که شخص توجه به غیر داشته و خود را از دیگران برتر، همسان یا فروتر بیند. عجب بزرگداشت خود به لحاظ نعمت و فراموش کردن منعم است؛ در حالی که انسان می داند با همه کمالاتی که ممکن است داشته باشد در مقابل عظمت هستى و کمالات آن، سرسوزنى هم به حساب نمى آید.
صاحب جامع السعادات در مورد عجب نوشته است: «عجب یکى از هلاک کننده هاى بزرگ و از رذیلانه ترین ملکات بداخلاقى است». رسول خدا (صلی الله علیه و اله) در مذمت عجب فرموده است: «سه چیز هلاک کننده ى آدمى است (هلاکت به لحاظ حیات انسانى و ایمان)؛ حرصى که اطاعت و پى گیرى شود، هواى نفسى که تبعیت گردد و عجب انسان نسبت به خودش».امام صادق (علیه السلام) فرمود: «کسى که دچار عجب شود هلاک مى گردد». ایشان در جاى دیگرى فرموده است: «اگر نبود که خداوند مى دانست هر آینه گناه، بهتر از عجب است، کارى مى کرد که هیچ مؤمن به گناه آلوده نشود».
امورى که زمینه عجب را در انسان فراهم مى آورند، وجود کمالاتی همچون علم و دانش، مال و ثروت، مقام و منصب، قدرت، آبرو، رأى و عقیده، عمل و اطاعت، هوش و ذکاوت، جمال و زیبائى، عقل و امثال آن است.
* نکته مهم
ممکن است در اینجا سوالى به ذهن آید و آن اینکه:گاهى اوقات انسان از طاعت و عبادت خود خوشحال مىشود، ولى آن را بزرگ نمىشمارد؛ بلکه شادىاش به خاطر این است که به آن عمل، موفق گردیده و دوست دارد بیشتر از آن را انجام بدهد.طبیعی است که انسان اگر شبى را به نماز ایستاد، یا روزى را روزه گرفت، یا مقام شریف و دعا و عبادتى برایش حاصل شد، از این موفقیت شاد گردد. آیا چنین حالتى خودپسندى است و عمل را تباه کرده، انسان را در زمره معجبین (یعنى خودپسندها) داخل مىکند؟
در جواب باید گفت: عجب آن است که انسان از عمل صالح خود که خوشحال شد، به آن نازیده، آن را بزرگ بشمارد و خود را از حد تقصیر (در انجام وظایف و حق عبودیت) خارج بداند. این حالت است که موجب هلاکت مىشود و عمل را از حساب حسنات، به حساب سیئات، انتقال مىدهد و آن را از درجات رفیع، به درک اسفل مىکشاند.بنابراین اگر بنده بگوید: خدایا ترا شکر میکنم که با این ضعف و نقصانی که در بندگی تو دارم، به من توفیق دادی که امشب مثلاً نماز شب بخوانم و در عین احساس کوچکی در برابر حق تعالی از عمل و توفیقی که نصیبش شده خوشحال باشد، این حالت عجب و خودبزرگبینی محسوب نمیشود.
سعد بن ابى خلف را حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود:علیک بالجد، ولا تخرجن نفسک من حد التقصیر فى عبادة الله و طاعتة فان الله تعالى لا یعبد حق عبادته.یعنى: همیشه کوشا باش و خود را از تقصیر در عبادت و طاعت خداوند خارج ندان؛ زیرا هرگز نمىتوان خداوند متعال را آنگونه که سزاوار است عبادت کرد.
ب ) عجب در عبادت
قبل از بیان اقسام عجب و راه درمان آنها، لازم است گوشزد نماییم، ریشه اصلی عجب در نادانی و بیخبری است؛ بنابراین تنها راه درمان کلی آن نیز در آگاهی و دانایی است. در نتیجه تمامی مواردی که در درمان این بیماری ذکر میشود، از سنخ شناخت درمانی است و توصیههای عملی در این زمینه کاربرد ندارد.
یکی از مهمترین موارد عجب و مضرترین قسم آن ،عجب در عبادت و اعمال صالح است. اگر انگیزه عجب، عبادت باشد، لازم است بداند که عبادت براى خاکسارى بیشتر و براى کوچک شمردن خود نزد معبود است تا اینکه صفت تواضع و خشوع در انسان ملکه شود.
گنه کار اندیشناک از خداى * بسى بهتر از عابد خودنماى
عجب در عبادت آن است که انسان عمل صالحش را بزرگ و زیاد بشمارد و از آن خوشحال گردد.
ج ) بعضی از آثار عجب
1 . تباه کردن اعمال نیک ( عبادت و … )
از پیامبر(ص) نقل شده که عجب اعمال ۷۰ ساله انسان را از بین میبرد.[ پاینده، نهجالفصاحه، ۱۳۸۲ش، ص۲۸۵] همچنین بر پایه روایتی که از امام صادق نقل شده دو نفر فاسق و عابد وارد مسجد شدند اما هنگامی که از مسجد بیرون میآمدند، فرد فاسق، عابد و عابد فاسق شده بود زیرا عابد در مسجد دچار عجب شده بود و به عبادت خود مینازید، اما فاسق در فکر توبه بود و استغفار میکرد.[کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۳۱۴]در دعاى بیستم «صحیفه سجادیه» مى خوانیم: «وَعَبِّدْنى لَکَ، وَلا تُفْسِدْ عِبادَتى بِالْعُجْبِ» ( الصحیفة السجادیة: 94؛ مستدرک الوسائل: 1/ 142، باب 21، حدیث 210.)
الهى! بندگى مرا براى خود خالص قرار ده و از این که عجب عمل مرا فاسد کند مرا در پناهت محافظت فرما.
2 . منت گذاشتن بر خدا
إِیَّاکَ وَ اَلْإِعْجَابَ بِنَفْسِکَ وَ اَلثِّقَةَ بِمَا یُعْجِبُکَ مِنْهَا وَ حُبَّ اَلْإِطْرَاءِ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ اَلشَّیْطَانِ فِی نَفْسِهِ لِیَمْحَقَ مَا یَکُونُ مِنْ إِحْسَانِ اَلْمُحْسِنِینَ وَ إِیَّاکَ وَ اَلْمَنَّ عَلَى رَعِیَّتِکَ بِإِحْسَانِکَ أَوِ اَلتَّزَیُّدَ فِیمَا کَانَ مِنْ فِعْلِکَ أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ فَإِنَّ اَلْمَنَّ یُبْطِلُ اَلْإِحْسَانَ وَ اَلتَّزَیُّدَ یَذْهَبُ بِنُورِ اَلْحَقِّ وَ اَلْخُلْفَ یُوجِبُ اَلْمَقْتَ عِنْدَ اَللَّهِ وَ اَلنَّاسِ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اَللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ » … [نهج البلاغه، نامه 53 ] از خودپسندى و از اعتماد به آنچه موجب اعجابت شده و نیز از دلبستگى به ستایش و چرب زبانیهاى دیگران، پرهیز کن، زیرا یکى از بهترین فرصتهاى شیطان است براى تاختن تا کردارهاى نیکوى نیکوکاران را نابود سازد ، زنهار از اینکه به احسان خود بر رعیت منت گذارى یا آنچه براى آنها کرده اى بزرگش شمارى یا وعده دهى و خلاف آن کنى. زیرا منت نهادن احسان را باطل کند و بزرگ شمردن کار، نور حق را خاموش گرداند و خلف وعده، سبب برانگیختن خشم خدا و مردم شود ، خداى تعالى فرماید: خداوند سخت به خشم مى آید که چیزى بگویید و به جاى نیاورید.
3 . هلاکت
عَنْ أبى عَبدِاللّهِ علیه السلام: « مَنْ دَخَلَه الْعُجْبُ هَلَکَ »( الکافى: 2/ 313، باب العجب، حدیث 2؛ وسائل الشیعة: 1/ 101، باب 23، حدیث 241.)
امام صادق علیه السلام مى فرماید: کسى که دچار عجب شود هلاک مى گردد.
4 . تنهایی و وحشت
قَالَ أمیرُالمؤُمِنینَ علیه السلام فِى وَصِیَّتِهِ لِابنِهِ مُحَمَّد بنِ الحَنَفِیَّة: ایّاکَ وَالْعُجْبَ وَسُوءَ الْخُلْقِ وَقِلَّةَ الصَّبْرِ فَانَّهُ لا یَسْتَقیمُ لَکَ عَلى هذِهِ الْخِصالِ الثَّلاثِ صاحِبٌ، وَلا یَزالُ لَکَ عَلَیْها مِنَ النّاسِ مُجانِبٌ، وَألْزِمْ نَفْسَکَ التَّوَدُّدَ [الخصال: 1/ 147، حدیث 178؛ بحار الأنوار: 70/ 297، باب 135، حدیث 6]در سفارش هاى امیرالمؤمنین علیه السلام به فرزندش محمد بن حنفیه است: از عجب و بدخلقى و کمى صبر بپرهیز که با بودن این سه خصلت دوستى براى تو نخواهد ماند و دائم با بودن این سه رذیلت تنها خواهى بود، خود را براى دوستى و محبت با مردم ملزم کن.
و در جای دیگر در مذمت عجب و خودپسندی میفرمایند: «اوحش الوحشه العجب » وحشتناک ترین وحشت خودپسندی است. (نهج البلاغه، کلمات قصار، ح 83)
5 . عذاب نتیجه آخرتی عجب
خداوند در سوره آل عمران آیه 188 میفرماید: هرگز کسانی را که به خاطر آنچه کرده اند شادمانی میکنند و دوست دارند برای آنچه نکرده اند ستوده شوند، رسته از عذاب نپندار و عذابی دردناک در پیش دارند…
بنابراین، عجب از رذایل اخلاقی بوده و زمینه ساز دور ماندن از خوبیها و باقی ماندن بر بدی هاست. کسی که گرفتار عجب باشد به سبب غرور و خودپسندی، تکامل نخواهد داشت. قرآن خودپسندی را منشا دلبستگی های بی ارزش، گمراه کننده، گره زننده به علم باطل و در نهایت سبب عذاب دردناک معرفی میکند.
د ) درمان عجب در عبادت
امام سجاد (ع) در دعای (مکارم الاخلاق ) از خداوند چنین می طلبد: (الهی عبدنی لک و لا تفسد عبادتی بالعجب … اعزنی ولاتبتلینّی بالکبر…) خدایا، مرا بنده خودت ساز، ولی عبادتم را با عجب ، فاسد مگردان ، مرا عزیز کن ولی به تکبّر مبتلایم مساز.
مگر شیطان با آن همه عبادت ، از محضر خدا رانده نگشت ؟ مگر افرادی پس از یک عمر نماز و عبادت ، در بدترین وضع روحی و عملی و گمراهی از دنیا نرفتند؟ پس نباید به وضع فعلی مغرور شد و باید عبادت را در قیاس با چیز های دیگر سنجید.
1 . 3 . مقایسه عبادت ها و نعمت ها
ما هر چه داریم از خداوند است . نعمت سلامتی ، اعضاء، امکانات و رزق ، همه از الطاف خداوند می باشد. توفیق عبادت هم از اوست . سراپا غرق در نعمت های اوییم ، او برای آنکه مارا به سعادت برساند، دعوت می کند، راهنما می فرستد، تشویق می کند، وسیله می دهد، مارا در هر مکان و زمان و شرایط و سن ّ و وضعی که هستیم به حضور می پذیرد، فراریان را هم قبول می کند، از تکرار درخواست و حضور خسته نمی شود، از پذیرایی کم نمی کند، عبادت های ناقابل را هم می پذیرد و گران هم می خرد، عیوب را می پوشاند و صدها لطف و انعام دیگر.
آیا عبادت ما در مقابل نیکی های او به چه حسابی می آید؟ (و ما قدر اعمالنا فی جنب نعمائک )
2 . 3 . مقایسه عبادت ها و غفلت ها
ابودرداء می گوید علی ع را در نخلستان دیدم که در اثر عبادت بیهوش شده بود به خانه زهرا(س ) رفتم تاخبر دهم ، فرمود: این حالت ، از خوف خدا برای علی (ع) پیش می آید. سپس ، آبی آوردیم وعلی (ع) به هوش آمد ومن نیز می گریستم . وقتی به هوش آمد، گفت : ای ابودرداء! چگونه مرا می بینی ، آنگاه که در قیامت ، مرا به سوی حساب ، فرا خوانند و گنهکاران به عذاب خدای یقین کنند.
آری ، غرور به عبادت های ناچیز، در مقابل وسعت نیاز ما به رحمت پروردگار، نشان غفلتی دیگر است .
3 . 3 . مقایسه عبادت خود با عبادت اولیاء خدا
عبادات ناچیز ما، در مقایسه با عبادت های اولیاء اللّه ، به راستی که اندک است . با آنکه آنان ، معصوم بودند و در عبادت و نیایش و بندگی ، سرآمد عصر خویش و همه دوران ها به حساب می آمدند، امّا آنهمه اهل توجّه به پروردگار و عبودیّت در آستان او بودند. ما که سراپا نقص و عجز و نیازیم ، باید بسی بیشتر عبادت کنیم . توجّه و شناخت نسبت به عبادت اولیاء خدا، مارا از مغرور شدن به نماز و دعایمان باز می دارد. اینک به چند نمونه اشاره می کنیم : پیامبر خدا (ص ) بسیار عبادت می کرد و خود را به مشقّت می انداخت ، تا آنکه این آیه نازل شد: (طه . مآ اّنزلنا علیک القرّان لتشقی)ای پیامبر! ما قرآن را بر تو نازل نساختیم که خود را به مشقّت بیفکنی ! امام مجتبی (ع) می فرماید: (ما کان فی الدنیا اعبد من فاطمه س کانت تقوم حتّی تتوّرم قدماها) عابدتر از حضرت فاطمه (س ) کسی در دنیا نبود. آنقدر به عبادت می ایستاد تا قدم هایش ورم می کرد.
امام باقر (ع) می فرماید: امام زین العابدین (ع) در شب و روز، هزار رکعت نماز می خواند، آنگونه که امیرالمومنین (ع) انجام می داد، وی پانصد نهال نخل داشت که پای هر نخلی دو رکعت نماز می خواند. امام باقر (ع) نقل می کند:
وارد شدم ، پدرم را دیدم که پایش ورم کرده ، رنگش متغیّر، چشمانش سرخ ، پیشانی اش نشان سجده دارد، به گریه افتادم . وقتی متوجّه من شد، فرمود: فلان نوشته را بیاور! در آن نوشته ، از عبادت های علی (ع) کمی برایم خواند و کنار گذاشت و فرمود: چه کسی می تواند همچون علی (ع) عبادت کند؟
امام کاظم (ع) در زندان ، گاهی از صبح تا ظهر را به یک سجده می گذراند، و چنان سینه به زمین می چسباند، که گویی پارچه ای بر زمین افتاده است .
وقتی بزرگان معصوم ما چنین اند و همواره به قصور خویش درعبادت اعتراف دارند و زبانشان به (ما عبدناک حق عبادتک ) گویاست ، دیگر چه جای غرور و خودپسندی ، نسبت به آنچه بنام (عبادت ) انجام می دهیم : میان عبادت ما و عبادت اولیاء خدا (تفاوت از زمین تا آسمان است) پس چرا مغرور شدن ؟
منابع:
1- کتاب ترجمه اخلاق 2- جامع السعادات، مرحوم نراقی3- اخلاق در قرآن، ناصر مکارم شیرازی4- اخلاق از دیدگاه قرآن و پیامبر