عدم امکان شناخت خدا در عرفان حلقه
۱۳۹۳/۰۲/۱۲
–
۳۶۵ بازدید
کتاب عرفان کیهانی شامل ۸۳ اصل میباشد که بسیاری از آنها با آیات قرآنی و روایات ناسازگار میباشد. از جمله این اصول، اصل ۵۹ اساسنامه عرفان کیهانی میباشد که بیانگر آن است که شناخت خدا ممکن نیست.
در اصل 59 اساسنامه عرفان کیهانی آمده «انسان نمی تواند عاشق خدا شود، زیرا انسان از هیچ طریقی قادر به فهم او نیست و در حقیقت خدا عاشق انسان میشود و انسان معشوق میباشد و مشمول عشق الهی. و انسان میتواند فقط عاشق تجلیات الهی، یعنی مظاهر جهان هستی، شود و پس از این مرحله است که مشمول عشق الهی میگردد.11
در این اصل شناخت خدا غیرممکن دانسته شده است « انسان از هیچ طریقی قادر به فهم او نیست». مطلوب نویسنده در فهم و شناخت، چگونه فهم و شناختی است؟ سرتاسر قرآن در صدد شناساندن خدا به انسان است. برخی از این آیات عبارتند از:
سوره اخلاص:
قُلْ هُوَ اللَّهُ أحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أحَدٌ».1
بگو: خداوند، یکتا و یگانه است؛ خداوندی است که همه نیازمندان قصد او میکنند؛ (هرگز) نزاد، و زاده نشد، و برای او هیچگاه شبیه و مانندی نبوده است.
سوره حشر:
هُوَ اللهُ الذِی لا إِلهَ إِلا هُوَعَالِمُ الغَیْبِ وَالشَّهَادَةِهُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ هُوَ اللهُ الذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ المَلِکُ القُدُّوسُ السَّلامُ المُؤْمِنُ المُهَیْمِنُ العَزِیزُ الجَبَّارُ المُتَکَبِّرُسُبْحَانَ اللهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ هُوَ اللهُ الخَالِقُ البَارِئُ المُصَوِّرُ لَهُ الأسْمَاءُ الحُسْنَی یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَهُوَ العَزِیزُ الحَکِیمُ».2
او خدایی است که معبودی جز او نیست، دانای آشکار و نهان است، و او رحمان و رحیم است و خدایی است که معبودی جز او نیست، حاکم و مالک اصلی اوست، از هر عیب منزّه است، به کسی ستم نمیکند، امنیّت بخش است، مراقب همه چیز است، قدرتمندی شکستناپذیر که با اراده نافذ خود هر امری را اصلاح میکند و شایسته عظمت است خداوند منزّه است از آنچه شریک برای او قرارمیدهند او خداوندی است خالق، آفرینندهای بیسابقه، و صورتگری (بینظیر)؛ برای او نامهای نیک است؛ آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او میگویند؛ و او عزیز و حکیم است.
سوره حدید:
سَبَّحَ لِلهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَهُوَ العَزِیزُ الحَکِیمُ لَهُ مُلکُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ یُحْیِی وَیُمِیتُ وَهُوَ عَلَى کُل شَیْءٍ قَدِیرٌ هُوَ الأوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَالبَاطِنُ وَ هُوَ بِکُل شَیْءٍ عَلِیمٌ هُوَ الذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ فِی سِتَّةِ أیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى العَرْشِ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الأرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَ مَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مَا یَعْرُجُ فِیهَا وَ هُوَ مَعَکُمْ أیْنَ مَا کُنْتُ مْوَاللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ لَهُ مُلکُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَ إِلَى اللهِ تُرْجَعُ الاُمُورُ یُولِجُ اللیْلَ فِی النَّهَارِ وَ یُولِجُ النَّهَارَ فِی اللیْلِ وَهُوَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ».3
آنچه در آسمانها و زمین است براى خدا تسبیح مى گویند، و او عزیز و حکیم است
مالکیت (و حاکمیت ) آسمانها و زمین از آن او است ، زنده مى کند و مى میراند، و او بر هر چیز قادر است . اول و آخر و ظاهر و باطن او است ، از هر چیز آگاه است. او کسى است که آسمانها و زمین را در شش روز (شش دوران ) آفرید، سپس بر تخت قدرت قرار گرفت (و به تدبیر جهان پرداخت ) آنچه را در زمین فرومى رود مى داند و آنچه را از آن خارج مى شود، و آنچه از آسمان نازل مى گردد و آنچه به آسمان بالا مى رود، و او با شماست هر جا که باشید و خداوند نسبت به آنچه انجام مى دهید بیناست . مالکیت آسمانها و زمین از آن او است ، و همه چیز به سوى او باز مى گردد.
شب را داخل روز مى کند، و روز را داخل شب ، و او به آنچه بر دلها حاکم است داناست .
امیر مؤمنان علیه السلام در نهج البلاغه فرمود:
لَمْ یُطْلِعِ العُقُولَ عَلَى تَحْدِیدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ یَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِه ».4
عقول و خردها را بر کنه صفاتش آگاه نساخت و (با این حال) آنها را از مقدار لازم معرفت و شناخت باز نداشته است.
ممکن است توجیهی آورده شود که منظور از فهم، شناخت نیست بلکه درک ماهیت خداست و چون خدا ماهیت ندارد پس نمیتوان او را فهمید و شناخت و در نتیجه نمیتوان عاشق او شد.
اما اگر به ادامه همین اصل توجه کنیم میبینیم نویسنده از عشق به تجلیات سخن گفته است. این بدان معناست که تجلیات را میتوان فهمید و در نتیجه میتوان عاشق آنها شد. فهمیدن تجلیات به چه معناست؟ آیا به معنای فهمیدن ماهیت آنهاست یا به معنای فهمیدن کمال الهی متجلی در آنها؟ اگر منظور فهمیدن ماهیات باشد عشق به ماهیات معنا ندارد چون ماهیت از خود چیزی ندارد و اگر منظور عشق به کمال الهی متجلی در مخلوقات باشد این معنا درست خواهد بود اما در این صورت عشق به تجلیات الهی به پشتوانه کمالی است که از خدا گرفتهاند بنابراین همان طور که میتوان عاشق تجلیات شد میتوان عاشق خدا شد بلکه انسان اول عاشق خدا میشود و بعد عاشق تجلیات او.
نمونه دوم: عشق به خدا ممکن نیست
نویسنده در همان اصل 59 میگوید:
انسان نمی تواند عاشق خدا شود، زیرا انسان از هیچ طریقی قادر به فهم او نیست و در حقیقت خدا عاشق انسان میشود و انسان معشوق میباشد و مشمول عشق الهی.5
عشق به معنای محبت شدید است.6 چگونه نمیتوان عاشق خدا شد. این مطلب با آیات قرآن سازگاری ندارد.
یَا أیُّهَا الذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ…».7
اى کسانى که ایمان آورده اید هر کس از شما از آئین خود باز گردد (به خدا زیانى نمى رساند) خداوند در آینده جمعیتى را مى آورد ، که آنها را دوست دارد و آنها (نیز) او را دوست دارند….
در آیه دیگر نیز فرمود:
قُل إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ».8
بگو: اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروى کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد، و گناهانتان را ببخشد، و خدا آمرزنده مهربان است.
آیه صریحتر میفرماید:
«..وَالذِینَ آمَنُوا أشَدُّ حُبًّا لِلهِ…».9
آنها که ایمان دارند عشقشان به خدا (از مشرکان نسبت به معبودهاشان) شدیدتر است.
به اصل 66 توجه میکنیم که میگوید:
انگیزه عبادت بر سه نوع تقسیم میشود:
– عبادت بردگان یا عبادت از روی ترس (مرگ و قبر ودوزخ و…)
– عبادت مزدوران یا عبادت از روی طمع مزد و پاداش (بهشت و حوری و…)
– عبادت آزادگان یا عبادت از روی عشق الهی
نوع عبادت و خواستهی هر کسی، بستگی به میزان درک و فهم او از خداوند دارد، و همان گونه که یک بچه آب نبات چوبی را به دنیایی از آگاهیها ترجیح میدهد، ممکن است که کسی هم حوری را به عشق الهی ترجیح دهد. در عرفان کیهانی (حلقه)، عبادت از روی عشق الهی مورد نظر میباشد.10
اگر قرار باشد انسان نتواند عاشق خدا باشد(طبق اصل 59) پس عبادت از روی عشق الهی معنا ندارد؟ و چون «نوع عبادت و خواستهی هر کسی، بستگی به میزان درک و فهم او از خداوند دارد» عبادت خدا هم امکان ندارد.
بنابراین برآیند این دو اصل، گزاره نادرست زیر است:
نمیتوان خدا را فهمید(اصل 59) + عشق به خدا، وابسته به فهمیدن خداست(اصل 66) = نمیتوان عاشق خدا شد.
منابع:
1. سوره اخلاص.
2. حشر، آیات 22 – 24.
3. حدید، آیات 1-6.
4. نهج البلاغه، خطبه 49.
5. عرفان کیهانی(حلقه)، ص 124.
6. جمیل صلیبا، المعجم الفلسفى، ج 2، ص، ص 74. محى الدین ابن عربى ، الفتوحات (4 جلدی)، جلد2، ص 323 : هو إفراط المحبة و کنى عنه فی القرآن بشدة الحب فی قوله «وَ الَّذِینَ آمَنُوا أشَدُّ حُبًّا لِلَّه». عشق یعنی زیادگی محبت و در قرآن با تعبیر شدت محبت از آن یاد شده است در آیه: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا أشَدُّ حُبًّا لِلَّه .
7. مائده، 54.
8. آلعمران، 31.
9. بقره 16.
10. عرفان کیهانی(حلقه)، ص 139.