خانه » همه » مذهبی » عشق، دلبستگی؛ بی‌ثباتی عالم

عشق، دلبستگی؛ بی‌ثباتی عالم

تفکیک بین عشق و دلبستگی به جهت تاریخی به بودا بر می‌گردد اما در همه‌ی عرفان‌ها پذیرفته شده است. البته بودا تعبیر «شفقت» را به‌کار می‌بُرد و نه عشق. بودا می‌گفت ما باید نسبت به همه‌ی موجودات، شفقت داشته باشیم. می‌گفت علت درد و رنج بشر، دلبستگی است و نجات‌دهنده‌ی انسان از همه‌ی درد و رنج‌ها عشق است. یعنی تا این حد این دو را در تقابل همدیگر قرار می‌داد. 

بودا می‌گفت عشق به یک موجود سه مؤلفه دارد:

اول اینکه هر خوشی‌ای که امکان‌پذیر است از معشوقت جذب وجود خودت کنی، حتماً جذب وجود خودت بکنی. یعنی همه‌ی خوشی‌هایی که از آن موجود، بالقوه می‌توانی دریافت کنی، بالفعل دریافت کنی. وگر نه بعداً حسرت خواهی خورد. 
 
دوم اینکه هر خوبی‌ای که می‌توانم در حق معشوقم انجام دهم، انجام دهم. یعنی التزام صددرصد به وظایف اخلاقی‌ای که من در قِبال معشوقم دارم. 

ویژگی سوم چیزی است که به سبب آن بودا را گاهی پیامبر سنگدل می‌گویند. آن اینکه، اگر به هر جهتی معشوق ناپدید شد، یا به دلیل اینکه واقعاً نابوده شده یا اینکه از منظر و مرئای من بیرون رفته است، من باید چنان رفتار کنم که آن معشوق، گویا اصلا ًوجود نداشته است. 

ما وقتی به عشق‌های گذشته‌مان نگاه می‌کنیم، وقتی می‌فهمیم که خوشی لازم را از حضور معشوق، جذب نکرده‌ایم «حسرت» می‌خوریم. وقتی یاد می‌آوریم که وظایف اخلاقی خود را در قبال معشوق به خوبی انجام نداده‌ایم «پشیمانی» عایدمان می‌شود. «حسرت»، ناشی از ادراک فرصت‌های از دست‌رفته است. پشیمانی ناشی از این است که می‌دانم وظیفه‌ی اخلاقی را انجام نداده‌ام. وقتی هم با غیاب معشوق نمی‌توانیم کنار بیاییم دچار «اندوه» می‌شویم.

بودا می‌گفت اندوه تو به این جهت است که نمی‌دانی در جهانی زندگی می‌کنی که یگانه اصل ثابت در این جهان، اصل «بی‌ثباتی» است. به گمان من این مُخِ حکمت جهانی و یک زندگی حکیمانه است. این که بدانی در جهانی زندگی می‌کنی که تنها چیز ثابت در این جهان، «بی‌ثباتی» است. فکر می‌کنیم وقتی کسی معشوق ما شد، تا ابد معشوق ما خواهد ماند بنابراین چون او را از دست می‌دهیم اندوه‌زده می‌شویم. غافل از اینکه ارتباط عاطفی بین دو انسان هم مثل سایر امور هستی، ناپایدار است. همه‌ی کسانی که به خاطر از دست دادن چیز محبوبی تأسف می‌خورند به این خاطر است که گمان می‌بُرده‌اند در جهانی زندگی می‌کردند که ثبات دارد.

علی ابن ابی‌طالب می‌گفت: «الزُّهْدُ کلُّهُ بَینَ کلِمَتَینِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ (لِکیلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکمْ) وَ مَنْ لَمْ یأْسَ عَلَى الْمَاضِی وَ لَمْ یفْرَحْ بِالْآتِی فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَیهِ» دو کلمه از قرآن «زهد» را تفسیر می‌کند: «تا بر آنچه از دست داده‌اید تأسّف مخورید، و بدانچه دست یافته‌اید شادمان نگردید». و آن که بر گذشته تأسّف نخورَد و بر آنچه دست‌یافته شادمان نگردد زاهد کامل است.» (نهج‌البلاغه، حکمت۴۳۱)

وقتی چیزی به کف آوردید شاد نشوید و وقتی از کف دادید، ناشاد نشوید. چرا؟ چون ثباتی نیست.  دو صفحه‌ی آخر از دعای عرفه که آن دو صفحه به اشتباه به امام حسین نسبت داده می‌شود و در واقع متعلق به «ابوعبدالله نِفَّری» است که از عارفان غرب جهان اسلام و صاحب دو کتاب «المواقف» و «المخاطبات» است که به نظر من شاهکار عرفان جهانی است و این دوصفحه از دعای معروف عرفه، بخشی از کتاب «المواقف» ایشان است. آنجا آمده:«إِلَهِی إِنَّ اخْتِلافَ تَدْبِیرِک وَ سُرْعَةَ طَوَاءِ مَقَادِیرِک مَنَعَا عِبَادَک الْعَارِفِینَ بِک عَنِ السُّکونِ إِلَى عَطَاءٍ وَ الْیأْسِ مِنْک فِی بَلاءٍ.»می‌گوید خدایا، آمد و شد و جایگزینی مدام طرح و نقشه‌های تو  و دگرگونی پُرشتاب تصمیم‌هایت(این دو پدیده) مانع می‌شوند که عارفان به عطای تو آرام گیرند و در بلای تو نومید شوند.

نه در شادی در امانم و نه در اندوه نومید. همه‌ی اینها به زبان فلسفی یعنی جهان، جهان بی‌ثباتی است و تو وقتی محبوبت را از دست می‌دهی باید بگویی «آهان! عجب، پس اصل بی‌ٍثباتی شامل تو هم شد. انتظارش را داشتم.» این‌جوری است که بوداوار عاشق شده‌ای.اما من و شما با رفتن محبوب، ستون خیمه‌ِ زندگی‌مان از هم می‌پاشد، چون گمان کرده‌ بودیم تضمینی وجود دارد. در حالیکه این تضمین در هیچ‌یک از پدیده‌های جهان هستی وجود ندارد. اگر نه تنها فهم ذهنی، بلکه «هضم وجودی» نسبت به این اصل پیدا کنیم، زندگی بسیار خوش‌تر، بسیار خوب‌تر و بسیار ارزشمند‌تر خواهیم داشت.

مصطفی ملکیان

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد