۱۳۹۲/۰۸/۱۵
–
۵۷۱ بازدید
سلام سوال:برای عشق به عبادت باید جه کار کنیم؟
قبل از پاسخ دادن به سؤال حضرتعالی ، بهتر است معنای عبادت را روشن سازیم و آن اینکه سراسر وجود انسان را فقر و نیاز احاطه کرده و این فقر و نیاز تنها در موجود شدن و خلق شدن توسط خالق نیست، بلکه انسان در بقاو ادامه ی حیات نیز محتاج به خداوند متعال است. افزون بر نیاز به موجود شدن و خلق شدن، نیازهای مادّی و معنوی دیگری نیز انسان را فرا گرفته، آفاتی نیز حیات او را تهدید می کند. انسان در شرایطی که به این نیازها توجه دارد، در پی سرچشمه ای است که نیاز او را برطرف سازد و تهدیدهای وی را دفع کند، وقتی آن منبع را یافت ناخود آگاه به ستایش او اقدام می کند و در برابر او به خضوع و خشوع می پردازد؛ خضوع بدنی و خشوع قلبی اگر به خاطر نیاز خضوع کننده و خشوع کننده و نیز به خاطر غنا و استقلال آن منبع باشد را ، عبادت می گویند . بنابراین،عبادت، انجام عملی برای غیر با اعتقاد به ربوبیت و الوهیت آن غیر است. مهم ترین تلاش انبیا و بارزترین محتوای کتابهای آسمانی، از جمله قرآن کریم، تثبیت توحید عبادی خدای سبحان است و در مقابل خضوع و خشوع برای کسی یا چیزی بدون اعتقاد به الوهیّت وی عبادت نیست از این رو عبادت یک عملی است که پشتوانه ی اعتقادی و قلبی دارد و آنچه در قالب نماز و روزه و حج و جهاد و حتی بت پرستی مشرکان انجام می گیرد در حقیقت تجلی و ظهور آن اعتقاد است که از درون به اعضاء و جوارح انسان ریخته می شود مثل آنجائی که عاشقی معشوقش را دوست دارد و با انجام کارهائی نظیر هدیه دادن و شعر سرودن و منتظرش ماندن و… آن عشقش را هویدا می سازد (مراجعه شود به توحید در قرآن استاد جوادی آملی صفحه 519)
اما چرا عبادت می کنیم؟ و اگر قرار است عبادت کنیم اندازه عبادت تا چه زمانی است ؟ از دیدگاه قرآن کریم فلسفه ی عبادت را باید در هدف آفرینش جستجو کرد و قرآن هدف آفرینش را در عبادت جن و انس می داند و می فرماید « من جن و انس را نیافریدم مگر آنکه مرا عبادت کنند» بنابر این اگر مخلوق خداوند هستیم باید بر اساس خواسته اش، او را عبادت کنیم و در مطالب فوق بیان شد که انسان برای ادامه ی حیات خویش نیز به خالق نیازمند است که به قول سعدی « هر نفسی که فرو می رود ممد حیاتست و چون بر می آید مفرح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب » پس پاسخ سؤال دوم هم مشخص شد که تا چه زمانی باید عبادت کرد و آن اینکه تا وقتی نفسی می آید و می رود عبادت واجب است و این کمالی است که هر انسانی باید در آن مسیر قرار گیرد و اگر انسانی که در مسیر کمال خود عبادت را ترک کند، همانند درختی است که از نمو و تناور شدن مانده است و باید توجه داشت که، عبادت هدف نهایی آفرینش انسان نیست، همان گونه که درخت شدن برای هسته، هدف نهایی نیست، بلکه هدفی متوسط است و هدف نهایی آن به بار نشستن و ثمر دادن است، عبادت نیز برای انسان هدف متوسط است، نه نهایی و هدف از عبادت نیز طبق آیه قرآن دستیابی به یقین است: (واعبد ربّک حتی یأتیک الیقین و پروردگارت را عبادت کن تا به یقین برسی) پس دوست عزیز اگر خواهان عبادت عاشقانه هستی باید به مقام یقین برسی و انسان بر اثر عبادت، به مقام رفیع یقین بار می یابد و تا بر عبادت تکیه دارد، اهل یقین است و اگر لحظه ای عبادت را ترک کند به عصیان آلوده می گردد و معنای آیه کریمه (واعبد ربّک حتّی یأتیک الیقین) نیز این نیست که انسان با رسیدن به یقین، نیازی به عبادت ندارد؛ زیرا کلمه «حتی» در این آیه کریمه برای بیان منفعت و برکتِ عبادت است، نه حدّ آن، تا با رسیدن به آن عبادت متوقف گردد. این آیه راه رسیدن به نعمتِ یقین را بیان می کند . ( مراجعه شود به تفسیر تسنیم، جلد 1صفحه 431، استاد جوادی آملی)
و در اینجا سؤال سوم پیش می آید که یقین به چه چیزی ؟ و آن چگونه حاصل می شود؟
بهتر است پاسخ سؤال را این چنین شروع کنم که آیا می دانی علت گناه کردن انسان به خاطر این است که وی از انجام دادن آن احساس لذت می کند؟ آری چیزی که لذت بخش نباشد کسی سراغ آن نمی رود و اگر خدای متعال از آن نهی کرده بخاطر عواقب و نتایج شوم آن عمل لذیذ است مثل جوانی که معتاد مواد مخدر است و در استفاده آن احساس لذت می کند و اگر نهی می شود بخاطر نتایج جبران ناپذیر آن است اما مواد مخدر نهایتا دنیا و بدن جوان را خراب می کند و آثار خرابی آن در همین دنیا مشخص می شود ولی گناه طوری است آثار ابدی دارد و هیچ اثری از آن در این دنیا احساس نمی شود و همه ی انسانهای گنه کار در خواب مستانه ی دنیائی غرقند و زمانی بیدار می شوند که مرگ به سراغ آنها آمده و کار از کار گذشته است و امام علی (علیه السلام) می فرماید « مردم در خوابند همین که می میرند بیدار می شوند» اما خوشا به حال آنهائی که قبل از مردن بیدار شده اند با عبادتشان یقین پیدا کرده اند که گناه چیزی جز سراب نیست و به غیر دور شدن از خداوند متعال و جمع کردن عذاب جهنم سودی ندارد
پس با این حساب باید حضرتعالی جواب سؤالت را یافته باشی که چگونه عبادت عاشقانه داشته باشیم. دوست گرامی گناه انسان را از خدا دور و از عبادت و بندگی دلسرد می کند آیا تا به احساس کرده ای وقتی گناهی را مرتکب می شوی اصلا حال عبادت و نماز را نداری؟ و این را هم لابد احساس کرده ای آن وقتهایی که کمتر گناه می کنی (مخصوصا در ماههای محرم و رمضان) به خدا نزدیک تری؟ و آن عبادت عاشقانه در دلت معنا می دهد؟ سرّ ش فقط و فقط در گناه کردن و نکردن است اگر در طول روز همیشه تصمیم داشته باشی که گناه نکنی و اگر هم کردی فورا توبه کنی، بدان که کم کم یقین پیدا خواهی کرد که گناه قیچی رابطه ی خدا با بنده اش است و نیز یقین پیدا خواهی کرد که گناه با عبادت (توجه قلبی به خدای متعال نه خم و راست شدن) جمع نمی شود زیرا خدا با شیطان در یک جا جمع می شود و باز یقین پیدا خواهی کرد که دنیا اگر خوب بود خدا به بهترین بندگانش که همان پیامبران و امامان است می داد نه به افرادی همچون فرعون و قارون و یزید و معاویه پس دنیا با همه زرق برقش فرینده است و باید هشیار باشی در دام آن گرفتار نشوی دامهائی چون نامحرمان کذائی در دانشگاه، سایتها ، فیلمها، شبکه های ماهواره ای و دوستان نااهل و بسیاری از مسائل دیگر که خودت بهتر ازمن می دانی .
سخن آخر: اکنون در ایام محرم قرار گرفته ایم ایامی که متعلق به سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) است و تو در مراسمات سوگواری آقا شرکت می کنی و اگر قلبت شکست حاجتت را از امام حسین (علیه السلام) طلب کردی این را بدان که هر چه بخواهی آقا دست رد به سینه ات نمی زند و هرگز دست خالی بر نمی گردانت اما مهم این است که از آقا چه بخواهی بهتر است؟ اگر حاجت دنیائی بخواهی باز می دهد ولی امام حسین (علیه السلام) بزرگتر از این حاجت هاست و این حاجت ها اگر از رقیه ی سه ساله اش و یا از اصغر شش ماهه اش هم بخواهی می دهد، از آقا حاجتهای بزرگی همچون ظهور فرزندش امام زمان (علیه السلام)، خلاصی از دست شیطان، چشیدن شیرینی عبادت، محشور شدن با خودش در قیامت، شفاعتش در حق تو، رسیدن به دادت در شب اول قبرو…را طلب کن. و اگر لایق دانستی برای من ناقابل هم دعائی کن