۱۳۹۲/۰۱/۲۳
–
۱۴۲۵ بازدید
چه کنم من که طلبه هستم در طلبگی عاشق کتاب و علم و درس شوم؟
مرحوم حاج آقای مجتهدی از قول مرحوم آقای بروجردی برای تشویق طلاب به درس خواندن می فرمود که ایشان به طلبه ها می فرمودند: طلبه ها درس بخوانید ، ما در ایام طلبگیمان گاه شبها، آنقدر به مطالعه در درس مشغول می شدیم که یکوقت سر بلند می کردیم ومی دیدیم که صبح شده وما آن شب را فراموش کرده ایم که بخوابیم!
هم ایشان (مرحوم حاج آقای مجتهدی) می فرمود که : حاج شیخ عبدالکریم حائری اهتمام زیادی برای درس خواندن طلبه ها به خرج می داد ودرس خواندن را برای طلبه واجب می دانست ، به گونه ای که یک وقتی از کنار دو طلبه رد می شدند واتفاقی می شنوند که یکی از آن دوطلبه به دیگری می گوید : فلان طلبه چقدر موفق بوده ودیشب (شب چهارشنبه بوده) تا صبح درجمکران مشغول عبادت ونماز شب وتهجد بوده، بلافاصله مرحوم شیخ عبدالکریم به طلبه ها می گوید : غیبت نکنید ، غیبت نکنید ! این دونفر با تعجب می گویند که : آقا ما تعریف او را کردیم وغیبتش را نکردیم ، آن بزرگ می فرمایند: که دیشب شب درسی بوده ویا غیر درسی؟ جواب می دهند شب درسی! آن عالم فرزانه می گویند درشب درسی طلبه واجب است که درس بخواند والا فسق انجام داده وشما فسق اورا بیان کردید واین غیبت است!
عاشق کتاب ودرس شدن ،وقتی ممکن است که درتهذیب نفست قدم برداری وبرای آن باید برای خودسازیت برنامه داشته باشی همواره به هدفی که برای آن طلبه شده اید بیندیشید مطالب زیر را نیز توجه بفرمایید!
بعضی ازمهمترین توجهات یک طلبه، در قبال خودش وثانیا راجع به امام زمانش عبارتند از:
1- جوانی بهترین فرصت برای سازندگی و پیمودن مسیر کمال است، زیرا در این سن انسان در اوج قدرت بدنی و روانی است و برای خودسازی به این قدرت نیاز دارد. فلسفه اصلی وجود قدرت در دوران جوانی صرف آن در جهت خودسازی و توانمند سازی روح است. انسان به هر مقدار که از این دوران فاصله می گیرد، اگر در مسیر خودسازی باشد، انرژی جسمانی اش صرف قوت روح می شود و در نتیجه آن اگر چه از قدرت جسمانی اش کاسته می شود، ولی روحش قوی و توانا می گردد. ولی اگر در این مسیر نباشد، نیروهایش را از دست می دهد، بدون اینکه چیزی در خور عمر بیابد و در نتیجه احساس خسارت و ضرر خواهد کرد. قرآن کریم در سوره عصر در این باره می فرماید: «ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات؛ بدرستی که انسان در خسارت و زیان کاری است مگر کسانی که در مسیر ایمان و عمل(خودسازی) قرار دارند.» بنابراین بهترین راه صرف نیروی جوانی در مسیر خودسازی است و دوران جوانی سکوی پرش به قله کمال و کلید رسیدن به سعادت جاودانه است.
در این مرحله هنوز شخصیت انسان به طور کامل شکل نگرفته و صفات و خصلت های ناپسند و عادات زشت هنوز در عمق روح ریشه نکرده است، لذا می توان با هزینه و زحمت کمتری در جهت رفع آنها و جایگزین کردن فضیلت ها و اخلاق پسندیده اقدام کرد. کاری که در سنین بالاتر به دلیل ملکه شدن صفات و ثبوت عادت ها بسیار سخت و دشوار خواهد بود. مولوی این موضوع را به زیبایی و در قالب تشبیه بیان کرده است:
تو که می گویی که فردا، این بدان که به هر روزی که می آید زمان // آن درخت بد، جوان تر می شود ،وین کَننده، پیر و مضطر می شود
خار بن در قوت و برخاستن ؛خارکَن در سستی و در کاستن// او جوان تر می شود، تو پیرتر، زود باش و روزگار خود مبر
با وجود این واقعیت آشکار، متأسفانه غالبا فرصت ارزشمند جوانی به رایگان از دست می رود و زمانی انسان متوجه این خسران می گردد که کار از کار گذشته و فرصتی برای جبران باقی نمانده است. یک جوان اگر در مسیر کسب آگاهی و تجربه عملی نباشد، به علت فقدان این تجارب و شناخت ها، در عالم بی خبری و تخیل های غیر واقعی به سر می برد و شاید برای خود عالمی تصور کند که جز احساسات غیر واقعی و افکار غیر منطقی و دور از حقیقت، چیزی در آن وجود ندارد.
احساسات دوران جوانی:
ناآگاهی ها و سوار شدن بر موج احساسات و عواطف ناپایدار در سنین جوانی، موجب می گردد که سرمایه های بی بدیل این دوران از دست برود و انسان در نیمه راه کمال از قافله سعادت و معنویت باز بماند. از طرف دیگر فوران میل های غریزی در پرتو قدرت و قوت جسمی، او را تحت تأثیر قرار می دهد و به دنبال همین امیال به حرکت در می آورد و بدین ترتیب دوران جوانی را که بهترین فرصت برای تکامل فکری و روحی است، بدون هیچ حاصل و نتیجه ای، پشت سر می گذارد.
اگر در این فرصت مغتنم و گرانقدر، قدرت جسمی و روحی و سرمایه های فراوان و طراوت و شادابی جوانی، با رشد عقلی و همراه گردد و انسان پیش از دست رفتن این دوران بی همتا، از اهمیت و ارزش آن آگاه شود، می تواند بهره کامل خود را از آن بگیرد و از این امکانات خداداد و سرشار در جهت تکامل و رشد معنوی خود استفاده شایانی ببرد.
باید کاری کرد که وقتی غروب خورشید عمر را به نظاره می نشینیم و دفتر دوران گذشته را ورق می زنیم، وجودمان سرشار از لذت و احساس سعادت و پیروزی شود و هیچ گونه تأسف و احساس زیان و خساراتی نسبت به گذشته و به ویژه دوران جوانی خود نداشته باشیم، نکند که در واپسین عمر در یابیم که جام زندگی از اول خالی بوده و ما از این جام جز باده خیال ننوشیده ایم.
توصیه به جوانان:
امام خمینی قدس سره در توصیه ای به جوانان فرموده: شما تا جوان هستید می توانید کاری انجام دهید، تا نیرو و اراده جوانی دارید می توانید هواهای نفسانی، مشتهیات دنیایی و خواسته های حیوانی را از خود دور سازید؛ ولی اگر در جوانی به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید دیگر در پیری کار از کار گذشته است. تا جوانید کاری کنید. نگذارید پیر و فرسوده شوید. قلب جوان لطیف و ملکوتی است و انگیزه های فساد در آن ضعیف می باشد؛ لیکن هر چه سن بالا رود ریشه گناه در قلب قوی تر و محکم تر می گردد تا جایی که کندن آن از دل ممکن نیست.[ مبارزه با نفس یا جهاد اکبر، ص 85.]
فرصت جوانی در روایات:
هدایتگران بشریت و راهنمایان انسان به سوی کمال نیز در روایاتی که از آنها نقل شده، تاکید فراوانی بر انجام خودسازی در دوره جوانی دارند.
از پیامبر اکرم(ص)نقل شده که فرمود: «من تعلم العلم فی شبابه کان بمنزله الرسم فی الحجر و من تعلم و هو کبیر کان بمنزله الکتاب علی وجه الماء؛ کسی که در جوانی بیاموزد (علم او) همچون نقش زده بر سنگ (ماندگار) است و کسی که در حالی که پیر است بیاموزد (علم او) همچون نوشته بر آب است.»[ سفینة البحار، ماده شبب.]همچنین آن حضرت فرمود: «اوصیکم بالشبان خیراً فانهم ارق افئدة ان الله بعثنی بشیراً و نذیراً فحالفنی الشبان و خالفنی الشیوخ. ثم قرأ: «فطال علیهم الامد فقست قلوبهم؛ شما را به نیکی درباره جوانان سفارش می کنم، زیرا آنان قلب نرمتری دارند. خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را نوید و انذار دهم پس جوانان با من پیمان بستند، ولی پیران با من مخالفت کردند. سپس این آیه را قرائت فرمود: زمان طولانی بر آنها گذشت و دلهایشان سخت گردید.»
این روایت به نرمی دل جوانان تأکید می کند، هر چه قلب نرمتر باشد، پذیرش ایمان سهل تر است.
از امام صادق(ع) روایت شده است: «من قرا القرآن و هو شاب مومن اختلط القرآن بلحمه و دمه؛ کسی که قرآن را در جوانی قرائت کند، قرآن با گوشت و خون او آمیخته می شود.»[ الحیاة، ج 2، ص 164]این تأثیر ناشی از آمادگی روحی و صفای دل جوان است. امیرالمؤمنین (ع) خطاب به فرزند خود می فرمایند:«و انما قلب الحدث کالارض الخالیه ما القی فیها من شیء قبلته. فبادرتک بالادب قبل ان یقسو قلبک و یشتغل لُبُّک؛ و دل جوان همچون زمین ناکشته است، هرچه در آن کشت کنند بپذیرد، پس به ادب آموختنت پرداختم پیش از آنکه دلت سخت شود و خردت سرگرم چیزهای دیگر شود.»[ نهج البلاغه، الرسائل، 31.]2- جدی گرفتن علم و تحقیق: شما باید در محیط حوزه مسئله علم و تحقیق را جدی بگیرید … بدون پیشرفت علم نمی شود ترقی کرد ویا کشور را پیش برد. امروز حتی دشمنان بشریت از علم استفاده می کنند. ما برای آرمانهای والا برای ارزشهای حقیقی برای فضایل انسانی و گسترش آنها ناگزیریم از علم و شرافت ذاتی علم استفاده کنیم. (همان، ص8؛ پاسخ و پرسش رهبر معظم انقلاب با دانشجویان)
3- در مقابل جریانهای سیاسی از اندیشه ناب اسلامی بگوید و به فرموده رهبری «درست فکر کردن، درست تحلیل کردن، تحلیل درست را به دیگران منتقل کردن، سعی در روشن و آگاه کردن کسی که فکر می کنید ناآگاه است اینها وظیفه طلبه آگاه و آماده است.»
4- هر طلبه ای علاوه بر تحصیل علم و نگهبانی از صفای درونی خویش باید از وظیفه بزرگ امر به معروف و نهی از منکر چشم پوشی نکند و با محبت و مهربانی به اصلاح دیگران بپردازد.
5- شاید بهترین واژه ای که می تواند وظیفه یک مسلمان و جوان شیعه را در عصر غیبت آن حضرت عج روشن نماید، واژه انتظار فرج است. وظیفه ما در قبال امام زمان(ع) این است که مانند یک منتظر واقعى زندگى کنیم. وقتى انسان حقیقتا منتظر کسى باشد تمام رفتار و سکناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر میهمان باشد حتما خانه را تمیز و مرتب مى کند، وسایل پذیرایى را آماده مى کند و با لباس مرتب و چهره اى شاداب در انتظار مى ماند. چنین کسى مى تواند ادعا کند که منتظر میهمان بوده است. اما کسى که نه خانه را مرتب کرده است و نه وسایل پذیرایى را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تمیزى پوشیده است و نه اصلاً به فکر میهمان است اگر ادعا کند که در انتظارمیهمان بوده همه او را ریشخند خواهند کرد و بر گزافه گویى او خواهند خندید.
لاف عشق و گله از یار زهى لاف دروغ//عشق بازان چنین مستحق هجرانند.
بنابراین انتظار باید قبل از آنکه از ادعاى انسان فهمیده می شود از رفتار و کردار او فهمیده شود. نمى توان هر کسى را که ادعاى دوستى و ولایت امام زمان(عج) را دارد در شمار دوستان و منتظران او قلمداد نمود. آرى «مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطاربگوید». با چنین توضیحى روشن است که یک منتظر واقعى امام زمان باید رفتارش به گونه اى باشد که هر لحظه منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد. یعنى در هر لحظه که این خبر را به او بدهند خوشحال شود و آماده باشد براى یارى امام زمان(عج) با مال و جان خویش جهاد نماید و خود را درراه آن حضرت فدا نماید. بنابراین یک منتظر واقعى اهل گناه و دلبستگى به دنیا نیست چرا که چنین کسى نمى تواند از وابستگى ها و دلبستگى ها و آلودگى ها دست بردارد و آماده به خدمت در جهت اهداف مقدس امام زمان(ع) باشد.
اگر ما هم مى خواهیم از اصحاب و یاران آن حضرت باشیم، باید به امور زیر اهتمام ورزیم.
1. ارتباط معنوى خود را با خداى متعال تقویت کنید؛
2. نمازهاى یومیه را در اول وقت و حتى المقدور به جماعت بخوانید؛
3. سعى کنید در نماز حضور قلب داشته باشید و همیشه خود را در محضر خداوند متعال بدانید؛
4. از هر گونه گناه و معصیتى اجتناب کنید؛
5. حجاب، متانت و وقار خود را کاملاً رعایت کنید؛
6. بدانید که هر هفته، نامه اعمال شما به حضور امام زمان(عج) عرضه مى شود و مورد بررسى قرار مى گیرد؛
7. اکنون که در دوران تحصیل علم هستید، بیشترین توجه خود را به درس و موفقیت تحصیلى داشته باشید؛
8. با مطالعه کتاب هایى که درباره امام زمان(ع)، آگاهى و شناخت خود را در این زمینه تعمیق و گسترش بخشید؛
در حدیثی از حضرت صادق(ع) آمده است: «من سره ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر و لیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر، فان مات و قام القائم(ع) بعده، کان له من الاجر مثل اجر من ادرکه؛ هر کس دوست دارد از یاوران قائم(ع) باشد باید در انتظار بماند و تقوا بورزد و اخلاق نیکو را پیشه خود سازد اگر قبل از قیام آن حضرت(ع) از دنیا برود، همان پاداش اخروی که زمان حضور را درک کرده اند به آنها می دهند» (اثبات الهداه، ج 3، ص 536 ، ح 488).
خواندن دعایی که از حضرت صادق(ع) وارد شده در زمان غیبت بسیار نافع است. حضرت صادق(ع) این دعا را به یکی از نزدیکترین یارانش یعنی «زراره» آموختند و آن دعا چنین است: «اللهم عرفنی نفسک، فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک. اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک، لم اعرف حجتک. اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی؛ خدایا! خودت را به من بشناسان، چون اگر خود را به من نشناسانی، پیامبرت را نمی شناسم. خدایا رسولت را به من بشناسان، چون اگر چنین نکنی، حجت تورا نمی شناسم. خدایا حجتت را به من بشناسان چون اگر حجتت را به من شناسایی از دینم منحرف و گمراه خواهم شد» (بحارالانوار، ج 52، ص 146، روایت 70).
به طور خلاصه می توان گفت ویژگی های طلبه موفق عبارتند از:
1.ویژگی های طلبه موفق در امر تحصیل:
– منضبط بودن در امر تحصیل،کوشا وپر تلاش بودن،داشتن روحیه وهمت عالی،داشتن اراده وپشتکار قوی،داشتن برنامه درسی منظم ،اهتمام جدی درادامه تحصیل،داشتن روحیه پرسشگری،انجام به موقع تکالیف،داشتن ارتباط صمیمی با استاد،پرهیز از روحیه تنبلی وسستی و…
– فراموش نکنید که : پیش مطالعه ومطالعه ومباحثه از لوازم اصلی موفقیت در دروس هستند
2.ویژگی های طلبه موفق در امور مذهبی ومعنوی؛
مواظبت هرچه بیشتر به انجام واجبات شرعی وپرهیز از محرمات،داشتن ارتباط با خدا وائمه با دعا وتوسل،تلاش ومجاهدت در انجام مستحبات وترک منکرات. «در حقیقت موفقیت در طریق تکامل و جلب خشنودى خدا و قرب او مرهون دو عامل است: ایمان و علم یا آگاهى و تقوى که هیچکدام بدون دیگرى براى هدایت و پیروزى کافى نیست». (تفسیر نمونه ج 23 ص444 )
3.در امور خانوادگی:اطاعت از فرامین والدین،حفظ حرمت والدین ودیگر اعضای خانواده،داشتن همکاری ومعاشرت پسندیده با آنان.
4.درامور اجتماعی: داشتن روحیه شاداب وبا نشاط،،خوش اخلاق وخوش برخورد بودن،متواضع وفروتن بودن،مشارکت در امور وفعالیت های جمعی،داشتن روحیه انتقاد پذیر،پرهیز ازافراط وتفریط .
توصیه های حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مد ظله العالی) :
عزیزان! طلاب جوان! فضلا! توجه کنید که حوزه علمیه -همانطور که امام(ره) مکرر فرمودند- قاعده نظام جمهوری اسلامی است… و سه عنصر قطعی، در وجود و ذات خودش لازم دارد… اولین عنصر، فقه است… عنصر دوم، تهذیب و اخلاق است… عنصر سوم، آگاهی سیاسی است.
آگاهی سیاسی، به مثابه چشمی است که اگر نداشته باشیم، آن دو عنصر(فقاهت و اخلاق)، دیگر در حرکت به ما کمک نخواهندکرد.
درستان را خوب بخوانید تا عالم بشوید و بتوانید جواب نیازهای مردم را بدهید. در کنار درس، از اوضاع عالم و کشور و مسائل سیاسی، مطلع باشید که اگر بیاطلاع باشید، به درد پاسخگویی به نیازهای مردم، نخواهیدخورد؛ این را صریحاً به شما میگویم. باید بدانید که در مملکت و در دنیا چه میگذرد و نیازهای مردم چیست؛ عالم هم باشید تا آن وقت، مفید باشید؛ و الا مفید نخواهیدبود.
پندهایی ازمرحوم آیت الله مجتهدی وحاج شیخ عبدالکریم تهرانی (ره):
مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی در سخنانی اظهار داشته است: امام زینالعابدین (ع) فرمودند: هر کس عالم و حکیمی نداشته باشد که او را ارشاد کند هلاک میشود. انسان باید در دو چیز استاد داشته باشد یکی اخلاقیات و دیگر عُرفیات. – اگر درس بخوانی و استاد اخلاق نداشته باشی، بر فرض آیةالله هم بشوی نَفْس تو هم، آیةالله میشود آنوقت بیچاره میشود.همانطور که به دکتر میروی و دستور رژیم غذایی میگیری باید پیش استاد بروی و دستور اخلاق بگیری، باید استاد باشد که نزد او بروی که باد کبر و غرور تو را خالی کند، فکر نکنی حالا که این کتابها را میخوانی به جایی رسیدهای و حتماً مورد تأیید امام زمان (عج) قرار گرفتهای. حضرتآیةاللهالعظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری (ره) فرمودند:
وقتی شخصی طلبه میشود مانند انگور است که بر اثر جوشاندن نجس میشود و راه پاک شدن آن، ثٌلثان است، پس باید طلبه استاد اخلاق بگیرد و خود را تزکیه کند زیرا علم و دانش و مدرک آدمی را مغرور و متکبر میسازد و یک طلبه باید آنقدر تلاش کند و بجوشد تا دو سوم او یعنی صفات و اخلاقِ بد او بخار شود و از بین برود تا اینکه بتوان از او استفاده کرد.
اگر درس بخوانی و استاد اخلاق نداشته باشی، بر فرض آیةالله هم بشوی نَفْس تو هم، آیةالله میشود آنوقت بیچاره میشود. اما مواظب باش گرفتار نااهل نشوی، گرفتار این سیم وصلیها نشوی، اگر کسی پیدا شد که دلش میخواهد همه بفهمند آدم خوبی است و فکر میکند سیمش وصل است، به او اعتماد مکن اگر کسی واقعاً سیمش وصل باشد به کسی نمیگوید.
درس اخلاقی که شما را بیحال کند، چرتی کند، شل و ول کند و شما را از درستان بیندازد، درس اخلاق نیست. ما اگر قدری خوب بشویم و نیتمان را درست کنیم استاد خوب هم گیرمان میآید.