۱۳۹۲/۰۵/۲۳
–
۱۵۸ بازدید
آنچه را خداوند به انسانها داده است بر اساس استحقاق ها و لیاقت هاست و لطف های خداوند بدون حساب و برنامه نیست. البته هر لطفی از سوی خداوند بار مسولیتی را بر دوش گیرنده آن وارد می آورد که در صورت استفاده نابجا و یا بی استفاده گذاردن آن ، از او گرفته خواهد شد و با حسرتش رها می گردد. اگر خداوند به کسی قدرت و لطفی می دهد تنها بر اساس استحقاق او بوده است و اگر از او باز می ستاند نیز به سبب قصور و سوء استفاده او می باشد.
معصومین(ع) به جهت علم خدادادى و اراده محکم و قوى به مقام مصونیت کامل از گناه یعنى عصمت رسیده اند؛ اما این موهبت خدادادى، ناشى از قابلیت و شایستگى ارادى آنان است، یعنى، خداوند مى دانست که عده اى از بندگانش – هر چند با استعداد معمولى و در سطح سایر افراد – به اختیار خود، بیش از دیگران و در بالاترین حدّ ممکن از استعداد خود بهره بردارى مى کنند. علم خداوند به این شایستگى و منزلتى که این افراد در شرایط عادى، با سیر اختیارى خویش بدان مى رسیدند، سبب شد که خداوند از میان افراد بشر آنان را برگزیند و تفضّلاً این پاداش و موهبت ویژه را به آنها عطا نماید، و آنان را از علم و اراده اى برخوردار کند که به واسطه آن به مصونیت کامل و مطلق (عصمت) برسند، تا در پرتو آن، راهنمایانى موثق و مطمئن براى همه افراد بشر گردند. به عبارت دیگر، اعطاى موهبت علم خدادادى معلول شایستگى هاى آنان است، نه این اعطا بدون حساب است و نه معلول استعداد جبرى ایشان. حکمت اعطاى چنین موهبتى، علاوه بر پاداش به خود آنان، فراهم نمودن وسایل هدایت براى سایر انسانهاست. امام صادق(ع) در همین زمینه مى فرمایند: «ان الله اختار من ولد آدم اناسا طهّر میلادهم، و طیّب ابدانهم و حفظهم فى اصلاب الرجال و ارحام النساء، اخرج منهم الانبیاء و الرسل، فهم ازکى فروع آدم؛ ففعل ذلک لا لأمر استحقوه من الله عزوجلّ و لکن علم الله منهم حین ذرأهم انّهم یطیعونه و یعبدونه و لا یشرکون به شیئا فهولاء بالطاعة نالو من الله الکرامة و المنزلة الرفیعة عنده» ؛ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 10، ص 170. «به درستى که خداوند متعال، انسان هایى را از فرزندان آدم انتخاب کرد و تولد آنها را پاک و بدن هاى آنان را پاکیزه گردانید و آن ها را در پشت مردان و رحم زنان در حفظ خویش قرار داد، نه به جهت طلبى که از خداوند داشته باشند؛ بلکه از آنجا که خداوند، در هنگام خلقت مى دانست که از او فرمانبردارى مى کنند و او را عبادت مى نمایند و هیچ گونه شرکى نسبت به او روا نمى دارند. پس اینان به واسطه فرمانبردارى از خداوند به این کرامت و منزلت والا در نزد خداوند، نایل شده اند».
حاصل سخن
عصمت معصومین نه تفضّلى محض است و نه اکتسابى محض؛ بلکه ترکیبى از هر دو عنصر است؛ یعنى، نتیجه تفضّل الهى به آنان، بر اثر شایستگى ارادى آنان است، یعنى، علم خداوند به اینکه این افراد در شرایط عادى، بالاترین حدّ ممکن استعداد خود را که در نهاد هر انسان معمولى نهاده شده، در طاعت و بندگى و قرب به خداوند به کار مى گیرند، سبب گردیده تا از میان افراد بشر، آنان را برگزیند و با اعطاى موهبت علم لدنّى ضمن پاداش و اکرام خود آنان، این افراد را راهنما و پیامبر و امام در جهت هدایت سایر افراد بشر قرار دهدخلاصه اینکه : الف. عصمت معصومین، به دلیل علم برتر و اراده قوى و محکم آنان است که خداوند به آنان موهبت کرده است امّا نه بى حساب؛ بلکه به خاطر علم خداوند به شایستگى آنان در مقام عمل، حتى در شرایط عادى که براى هر انسانى حاصل است. ب. روشن شد که عصمت، نتیجه دو امر است 1. علم خدادادى 2. اراده قوى و محکم. بنابراین صرف علم و شناخت و آگاهى خاص به ضرر و مفسده ى گناهان عامل عصمت نیست؛ زیرا علم، تنها واقعیت را آن طور که هست، نشان مى دهد؛ ولى تحقق یا عدم تحقق یک عمل ارادى از رهگذر اراده ى انسان انجام مى گیرد. انسان با وجود میل شدیدى که از نظر غرایز به انجام برخى محرمات دارد، گاه داراى اراده ى نیرومندى است که مانع از انجام گناه مى گردد، و گاه در نتیجه ضعف اراده، تسلیم تمایلات سرکش مى شود. شاهد بر این مطلب که علم، حتى در بالاترین مراتب خود، علت تامه تحقق عمل نیست، داستان بلعم باعوراست که در قرآن کریم آمده است: «واتل علیهم نبأ الذى ءاتیناه آیاتنا فانسلخ منها» ؛ اعراف (7)، آیه 175. «خبر آن کسى را که آیات خود را به او داده بودیم امّا از آن عارى گشت (مرتکب گناه کبیره شد) براى آنان بخوان». باید تاکید کرد که پیامبران و امامان(ع) داراى اراده بشرى مى باشند و براى تحصیل هر چه بیشتر مقامات معنوى، به سعى و تلاش مى پردازند و اهل صبر و جهاد و زهد و تقوا و… مى باشند. و آنکه خداوند متعال به قابلیت پیامبران وامامان براى تحصیل مقامات معنوى و شایستگى آنان براى عهده دارى مسؤولیت هدایت جامعه علم دارد و در حقیقت همان قابلیت و شایستگى آنان است که موجب برگزیدگى آنان براى امامت شده است. آیات وروایات فراوانى بر این دو واقعیت گواهى مى دهد که به چند نمونه آن اشاره مى شود. «وجعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا لمّا صبروا و کانوا بایتنا یوقنون» ؛ سجده (32)، آیه 24. «و چون شکیبایى کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخی از آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را ]هدایت مى کردند». «الله اعلم حیث یجعل رسالته» ؛ انعام (6)، آیه 124. «خداوند بهتر مى داند رسالتش را کجا قرار دهد». از آنجا که «سپردن هر مسؤولیتى همراه با دادن امکانات لازم است» و امامت جامعه از این قاعده مستثنى نیست. ازاین رو خداوند آنان را از علم لازم براى عهده دارى مسؤولیت امامت بهره مند مى گرداند. به این مطالب در اوایل دعاى ندبه اشاره شده است. آنجا که درباره دلیل «برگزیدگى امامان» مى خوانیم: «بعد ان شرطت علیهم الزهد فى درجات هذه الدنیا الدنیه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذلک و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قرّبتهم و قدمت لهم الذکر العلى والثناء الجلىّ واهبطت علیهم ملائکتک و کرمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک»؛ «[آنان را برگزیدى…] بعد از آنکه بر آنها شرط کردى نسبت به دنیا و زینت زیورها زهد بورزند، آنان نیز این شرط را پذیرفتند و دانستى که آنان به آن شرط وفا دارند. پس آنها را پذیرفتى و به خود نزدیک ساختى و یاد بلندو ستایش ارجمند را براى ایشان پیش فرستادى و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادى و به وحى خود آنان گرامى داشتى و آنان را به بخشش علم خود میهمان کردى …» در پایان باید به نکته مهم معرفتى دیگر توجه داشت که این «علم و عصمت موهبتى» به عنوان پایه و (Base) مى باشد و معصومان با اراده خویش و با سعى و تلاش و عبادت و دعایى که به درگاه خداوند دارند به مقامات عالى ترى از علم و عصمت دست مى یابند. چنان که درقرآن مجید از زبان پیامبر(ص) مى خوانیم: «و قل رب زدنى علما» ؛ طه (20)، آیه 114. «و بگو پروردگارا بردانشم بیفزایى». و همین عبادت ها و صبر و جهادهاى بیشتر است که با اختیار و اراده انجام مى شود و موجب برترى برخى از پیامبران بر دیگر پیامبران مى شود. «تلک الرسل فضلنا بعضهم على بعض»؛ بقره (2)، آیه 253. «برخى از آن پیامبران را بر برخى دیگر برترى بخشیدیم…». بنا بر آن چه گفته شد علم و عصمت موهبتى امامان، به جهت مسؤولیتى است که براى هدایت جامعه بر عهده آنان گذاشته شده است و این یک اصل عمومى و یک سنت الهى است، بدون آنکه تبعیض ناروایى باشد که رسیدن به مقام امامت همراه با دارا شدن برخى مقامات ویژه معنوى باشد، چنان که درباره هنگام به امامت رسیدن امام هادى(ع) مى خوانیم: «یکى از یاران ایشان به نام «هارون به فضیل» در کنارشان بود که ناگاه امام فرمودند: «انا لله و انا الیه راجعون» ابى جعفر [امام جواد(ع) ]درگذشت. به حضرت عرض شد: از کجادانستنید؟ فرمودند: زیرا فروتنى و خضوعى نسبت به خدا در دلم افتاد که برایم سابقه نداشت». کلینى، اصول کافى، ج 3، ص 218، ح 984. ناگفته نماند، دسترسى به مقام «عصمت» و راه یابى به مقامات «علمى و معنوى» اختصاصى به پیامبران و امامان ندارد؛ بلکه براى همگان میسر است. چنان که حضرت زینب(س) تا مرز عصمت پیش رفته بود و حضرت عباس(ع) به مقامات عالى معنوى دست یافته بود و بسیارى از علما و اولیا به عنوان «تالى تلو معصوم» [نزدیکان به مرز عصمت ]از آنان یاد مى شود.