۱۳۹۵/۱۱/۲۰
–
۷۱۶ بازدید
اگر ولایت فقیه، مسأله ای عقلانی است، پس چرا هنوز برخی آن را رد می کنند؟
یک. عقلانیت دینى
آنچه که در ادله «ولایت فقیه» به عنوان «ادله عقلى» استفاده مى شود، بر اساس «عقلانیت دینى» است؛ نه «عقلانیت سکولار». بین این دو تفاوت هاى بسیار زیادى وجود دارد و مبنا قرار دادن هر کدام، داراى نتایج مختلفى است. عقلانیت سکولار، اساساً دخالت خدا و دین در زندگى انسان را نفى مى کند و انسان را خرد بسنده مى داند. این نگرش را در اصطلاح راسیونالیسم (Rationalism) یا خرد بسندگى مى نامند.
در چنین نگرشى، نقش دین در مدیریت اجتماعى نفى مى شود و نه تنها ولایت فقیه؛ که ولایت معصومان و پیامبر و خدا نیز منتفى اعلام مى شود.
از طرف دیگر اساس عقلانیت سکولار، خرد ابزارى (Instrumental Reason) است که قادر به کشف حقیقت و در جست وجوى آن نیست و اعتبار نظرى ندارد؛ بلکه در پى سامان دهى عملى امور بر وفق مراد و پسند انسان و رساندن آدمى به خواسته هاى دنیایى اش مى باشد.
در برابر این انگاره اندیشه هاى الهى و فلسفه هاى توحیدى مدعى وجود مرتبه متعالى ترى از عقل هستند که تنها عمل و عنایت آن، شکل دادن به جهان -آن چنان که آدمى خوش مى دارد و مى پسندد نیست؛ بلکه مى تواند در کشف جنبه هایى از حقیقت نیز به کار آید. از طرفى عقل عملى -بنابر تصریح نصوص دینى علاوه بر تدبیرگرى در امر معاش؛ کارکردى عمده تر و ماناتر نیز دارد و آن راه یابى به حوزه ارزش ها، اخلاقیات و تدبیر براى سعادت فرجامین و زندگى ابدى (معاد) است. در نگاه دینى حتى همه فعالیت هاى قسم اول (معاش) نیز در این راستا قرار مى گیرد و هویّت و معنا مى یابد.
دو. عقلانیت ابزارى
مشکل اساسى «عقل ابزارى» در بى التفاتى به غایت شناسى و نادیده انگاشتن جهت حرکت و در سو گم کردگى آن است. یکى از ویژگى هاى «عقلانیت ابزارى» این است که در انتخاب هدف و برنامه ریزى، تنها و تنها بر «عملى بودن» و «کارآمدى» تأکید دارد. عملى بودن مفهومى فراخ تر از امکان داشتن است و حامل مفاهیمى چون: آسان بودن، کم خرج بودن و سودمندى مادى و این جهانى نیز مى باشد.
به این ترتیب مفاهیمى مثل «وظیفه» و «تکلیف» -بدون منظور کردن نتایج عاجل در نظام واژگانى این عقل جایى نخواهد داشت. اما از نگاه شریعت هاى دینى، مفهوم «عقل و عقلانیت»، صرفاً در مفاهیمى مانند «کارآمدى»، خلاصه و منحصر نمى شود. گاهى مفهوم وظیفه، بر کل مفهوم کارآمدى، سودمندى عاجل و مانند آن حکومت مى کند؛ یعنى، چه بسیار که رفتار و موضعى در مقیاس و قاموس «عقل مدرن»، رفتارى غیرکارآمد و غلط قلمداد؛ اما از منظر انجام وظیفه، درست باشد.
بنابراین کسانى که از منظر عقلانیت ابزارى و سکولار، به مسائل اجتماعى و سیاسى مى نگرند، ضرورت تشکیل حکومت اسلامى و ولایت فقیه جامع شرایط را -که در حیطه مؤلفه هاى عقلانیت سکولار نیست بر نمى تابند.
سه. مقدمات احکام عقلى
از آنجا که احکام عقلى، مبتنى بر تصوّر و درک صحیح موضوع و مقدّمات است؛ جهل و یا فهم و تصوّر ناصحیح مقدّمات، مانعى در شناخت عقل محسوب مى شود. بر این اساس، کسانى که درک و شناخت صحیحى از آموزه هاى سیاسى – اجتماعى دین مبین اسلام ندارند یا تنها راه شناخت را حسّ و تجربه مى دانند؛ از دیدگاهى مادى به جهان مى نگرند و براى انسان تنها غایاتى مادى و این جهانى باور دارند و براى وحى و شریعت جایگاهى قائل نیستند. حال اینان چگونه مى توانند به ضرورت «ولایت فقیه» براى اداره و رهبرى جامعه اسلامى در عصر غیبت پى ببرند؟!
بر این اساس درک ولایت فقیه از طریق عقل، در گرو توجه به مسائل یاد شده است. امام خمینى(ره) مى فرماید: «قضیه ولایت فقیه، بعد از تصور اطراف، موضوع، محمول و مورد آن، به گونه اى روشن است که از مسائل نظرى شمرده نمى شود و احتیاجى به بحث و دلیل ندارد».کتاب البیع، ج 2، ص 467. لیکن فهم و درک این امر بدیهى، مبتنى بر جهان بینى دینى، عقلانیت اسلامى و شناخت ماهیت و قلمرو اجتماعى آن است.جهت مطالعه بیشتر ر.ک:
الف. اندیشه هاى فقهى – سیاسى امام خمینى؛
ب. جمعى از نویسندگان، فرهنگ واژه ها، ص 558؛
پ. خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید، ص 63.