۱۳۹۲/۰۵/۲۸
–
۳۵۱ بازدید
در رابطه با خطبه ۸۰ نهج البلاغه « النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ نواقص العقول، …» که پس از فراغ از جنگ جمل بیان شده، توجه به چند نکته ضرورى است:
اولاً: این روایت به فرض صدور هرگز در مقام تحقیر و پایین آوردن مقام و حیثیت زن و منافى تساوى زن و مرد در کمالات انسانى نیست. آنچه با دقت و ژرف کاوى در متن روایت به دست مى آید نفى تشابه (Similarity) آن دو در همه زمینه ها است.
توضیح آن که از دیدگاه اسلام زن و مرد هر دو در گوهر شریف انسانیت همتا و داراى مراتب کمالى واحدى هستند.
در رابطه با خطبه 80 نهج البلاغه « النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ نواقص العقول، …» که پس از فراغ از جنگ جمل بیان شده، توجه به چند نکته ضرورى است:
اولاً: این روایت به فرض صدور هرگز در مقام تحقیر و پایین آوردن مقام و حیثیت زن و منافى تساوى زن و مرد در کمالات انسانى نیست. آنچه با دقت و ژرف کاوى در متن روایت به دست مى آید نفى تشابه (Similarity) آن دو در همه زمینه ها است.
توضیح آن که از دیدگاه اسلام زن و مرد هر دو در گوهر شریف انسانیت همتا و داراى مراتب کمالى واحدى هستند. در عین حال نظام زیباى آفرینش هر یک از این دو را با ابزارهاى ویژه اى مجهز ساخته و به تناسب آن رسالت و مسؤولیت خاصى نیز بر دوش هر کدام نهاده است. تجهیز هر یک از دو صنف فوق به گونه اى است که از ترکیبشان شرایط و بستر مطبوع و دلپذیرى براى ایجاد خانواده و کانونى فعال و پر مهر و صفا پدید مى آید. هر یک در کنار دیگرى مى تواند آرامش، سکون و شرایط استکمال را بیابد. هم چنین زمینه مناسبى براى رشد و تربیت سالم فرزند به وجود مى آید. در این تقسیم طبیعى آنچه معمولاً در مرد ظهور و بروز بیشترى دارد، قدرت و توانایى بیشتر براى انجام کارهاى سخت و طاقت فرسا و نیز زیرکى و حسابگرى در امورى است که به تیزبینى و کیاست نیازمند است و آنچه در زن نمود و پیدایى بیشتر دارد؛ لطافت، زیبایى، مهر، عاطفه، شور و احساس قلبى است. این نکته اولاً به معناى بى خردى زن یا بى عاطفگى مرد نیست و ثانیا به معناى آن نیست که هر زنى کم اندیش تر از هر مردى و هر مردى کم عاطفه تر از هر زنى است؛ بلکه مى توان گفت که به طور متوسط وجه غالب کنش هاى مرد، رفتارهاى حسابگرانه، و وجه غالب کنش هاى زن کردارهاى مهر انگیز و عاطفى است.
ثانیا: این دو گونه حرکت هر یک در جاى خود بسیار ضرورى است و این تقسیم تکوینى به هیچ روى نشانگر برترى مرد بر زن و فرومایگى زن نیست؛ بلکه هر یک جلوه اى خاص از اسماى حسناى الهى است. به قول سعدى:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست
که هر چیزش به جاى خویش نیکوست
ثالثا : عقل بر دو قسم است:
1- عقلى که معیار کمال و قرب الهى است: «العقل ماعبد به الرحمان واکتسب به الجنان» این عقل همان «عقال» و زانوبند هواها و امیال نفسانى است. در چنین عقلى مرد بر زن فزونى ندارد.
2- عقل حسابگر، ابزارى و اینتسترومنتال (Instrumental Reason) که کاربرد آن بیشتر در تنظیم معاش و سیاسات است. در این زمینه هر چند به طور معمول مرد از زن پیشى مى گیرد؛ ولى این معیار کمال نیست و چنان که گفته شد نوعى تقسیم کار طبیعى و تکوینى است و در مقابل آن زن نیز از مهر و عاطفه افزون ترى برخوردار است.
از توضیح یاد شده روشن مى شود که تعبیر امیر مؤمنان(ع) تحقیر کننده زن نیست؛ بلکه هشدار به کسانى است که در هر مسأله اى انتظار حرکتى مردگونه از زنان دارند. سخن آن حضرت در واقع تفطن و توجه دادن به این نکته است که زن موجودى سراپا شور و احساس و عاطفه است و در برخورد با او نباید انتظار حسابگرى هاى مردانه را داشت؛ بلکه باید دقیقا روان شناسى او را به دست آورد و به تناسب آن با وى روبه رو شد.
تعبیر «نواقص الایمان» نیز با تبیینى که با اشاره به ترک عباداتى چون نماز و روزه در ایام عادت در بر دارد، بیانگر تذکر مهمى به زنان است.
این فراز در واقع مشتمل بر نوعى مقایسه فقهى بین کسى است که در چنین ایامى به حکم الهى ترک عبادت مى کند و کسى که از عادت خارج است و به حکم الهى عبادات واجب را انجام مى دهد. در این جا هر دو به حکم الهى عمل مى کنند و احکام شرعى مربوط به هر کدام نیز مبتنى بر مصالح و مفاسد نفس الامرى و مقتضیات تکوینى خاصى است که دست ما از آنها کوتاه است و علم ما به آنها راه ندارد؛ لیکن در هر صورت این مسأله را به عنوان یک واقعیت وجدانى و انکار ناپذیر باید پذیرفت که تأثیر هر یک از این دو عمل ـ که هر دو هم اطاعت از فرمان پروردگار است ـ بر نفس انسان متفاوت است. به عنوان مثال کسى که در ماه مبارک رمضان در سفر است و به حکم الهى روزه مى خورد هرگز نورانیت و معنویتى را که در شرایط دیگر؛ یعنى، موقعى که در حضر است و به فرمان خدا روزه مى گیرد، احساس نمى کند و از نظر قوت ایمانى و ظهور جلوه هاى زیبا و نورانى آن در وضعیت فروترى قرار مى گیرد.
بنابراین آنچه حضرت در این فراز فرموده اند بیان یک حالت طبیعى است.
ثانیا : شارع مقدس در حد امکان راه هاى دیگرى براى نقص خلأ یاد شده وضع نموده است؛ چنان که در رساله هاى عملیه آمده است که مستحب است زن در مواقع نماز وضو بگیرد و در محل عبادت رو به قبله بنشیند و به یاد خدا باشد؛ لیکن چون غالب زنان از این کار دورى مى کنند، سخن امیر مؤمنان نسبت به آنها به گونه اى که بیان شد صدق مى کند.
تعبیر «نواقص الحظوظ» بیان یک مسأله حقوقى است و با کاوش دقیق روشن مى شود که اگر سهم و بهره مالى زن در برخى اَشکال آن کمتر از مرد است، کاستى آن به شکل دیگرى جبران شده است. لذا این سخن نیز چون فرازهاى یاد شده، بیانگر «ناهمانندى» (Dissimilarity) و تفاوت هاى شکلى (Formal) است، نه «عدم تساوى» (unequality).
توجه به ساختار کلى اقتصادى خانواده نشان مى دهد که اسلام بار مالى خانواده را تماما بر عهده مرد نهاده و تأمین نیازهاى اقتصادى زن را اعم از تهیه مسکن، خوراک و پوشاک وظیفه مرد دانسته است. هم چنین حقوق دیگرى براى زن مانند مهریه قرار داده است. بنابراین اگر زن نصف مرد ارث مى برد، مى تواند همه آن را براى خود محفوظ بدارد و هرگونه دوست دارد خرج یا ذخیره نماید و مرد کوچکترین حقى بر دارایى زن ندارد؛ لیکن مرد باید نیازهاى زن را تأمین کند و بخش عظیمى از آنچه را که به عنوان سهم الارث یا اشکال دیگر به چنگ مى آورد باید براى زن خرج نماید.
از آن چه گذشت به خوبی آشکار می شود که یک نوع «ناهمانندی» میان ویژگی های زن و مرد وجود دارد و کسانی که این واقعیت را نادیده می گیرند و شعار «همانندی» حقوق زن و مرد را سر می دهند چند گروهند:
– گروهی به خاطر ظلم مردسالاری از احقاق حقوق زنان در عرصه های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی سخن گفته اند.
– گروهی با نگاه اقتصاد برنامه های مشارکت زنان را در رونق اقتصادی کشور مطرح کردند.
– گروهی در جهت منافع اقتصادی و سود جویی های شخصی و جنسی نگاهی ابزاری به زن داشتند.
آن چه از مشابه انگاری زن و مرد [فمینیسم] مورد اعتراض است. سوء استفاده از نیروی کار زنان به عنوان نیروهای ارزان قیمت و سوء استفاده از زیبایی های آنان در تبلیغات کالاها و به کارگیری زنان در جایگاه های نامناسب با لطافت های روحی و جسمی آنان است.
در صورتی که با رعایت قوانین و احکام اسلامی ضایعه های فوق اتفاق نمی افتد بلکه هنجارهای اجتماعی نهادینه می شود و از بحران اشتغال و بی بند و باری و… جلوگیری می شود.
باید دانست تفاوت ظاهری و جسمی زن و مرد، نشان از آن دارد که هر دو به اضافه همدیگر و با تقسیم کار میان یکدیگر باید در رشد و توسعه نهاد خانواده و نهاد جامعه همیاری کنند و همان گونه که در نظام خانواده برخی فعالیت های زن و مرد اختصاصی و برخی مشترک می باشد در نظام اجتماعی نیز با توجه به ویژگی های جسمی و روحی زن و مرد برخی عرصه ها اختصاصی است و برخی کارها به طور مشترک نیز قابل انجام است. یکسان سازی کارها و انتظارات از زن و مرد، مخالف نظام تکوین و جدا از واقعیت است و بحران ها و ناهنجاری هایی را به دنبال دارد. بنا بر آنچه گفته شد «ناهمانندی» زن و مرد انکار ناپذیر است و انتظار حرکت مردانه از زنان، ظلم به زنان و جامعه و نسل آینده است. از این رو در اسلام احکام و قوانین ویژه ای و گاهی متفاوتی برای زن و مرد و یا پدر و مادر تعیین شده است.
آن چه مهم است توجه به نکات ذیل است:
1- تفاوت های زن و مرد مربوط به امور جسمی و اجرایی است اما از جهت گوهر انسانی دارای یک حقیقت واحد هستند «خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها پروردگارتان که شما را از نفس واحدی آفرید و جفتش را [نیز] از آن [نفس واحد که در آدم(ع) دمیده شد] آفرید (سوره نساء، آیه 1)
2- اگر چه زن و مرد از نظر جسمی و امکانات اجرایی متفاوت می باشند اما از هر کدام به تناسب موقعیت خودش مسؤولیت خواسته می شود و پاداش داده می شود. چنان که «اسماء دختر یزید انصاری» به نمایندگی از زنان نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: فدایت شوم می دانم که هیچ زنی در شرق و غرب عالم نیست که سخن مرا بشنود مگر این که با من هم رأی خواهد بود. خداوند تو را به حق سوی مردان و زنان فرستاد و ماهم به تو و خدایی که تو را فرستاده است ایمان آوردیم. ما طایفه زنان محدود و محصور هستیم و اساس خانه های شما می باشیم و خواهش های شما را برمی آوریم و فرزندان شما را حامله می شویم اما شما مردها بر ما برتری هایی دارید. مثلا نماز جمعه و جماعت می خوانید، به عیادت بیماران می روید، تشییع جنازه می کنید و پیاپی به زیارت حج می روید و بالاتر از همه اینها، جهاد در راه خداست. هرگاه مردی از شما برای حج یا عمره یا جهاد از خانه بیرون می رود، ما اموال شما را حفظ می کنیم و پارچه های لباسهایتان را می بافیم و فرزندانتان را تربیت می کنیم. پس ای رسول خدا، آیا در اجر و ثواب شریک شما نیستیم؟
پیامبر(ص) کاملا رو به اصحاب خود کرد و فرمود: آیا تا به حال شنیده اید که زنی در پرسش از امور دین خود به این خوبی سخن بگوید؟ عرض کردند: ای رسول خدا، گمان نمی کردیم که زنی تا بدین پایه برسد!
سپس پیامبر(ص) رو به اسماء کرد و فرمود: ای زن، برگرد و به زنانی که تو را به نمایندگی فرستاده اند اعلام کن که نیکو شوهرداری هر یک از شما زنان و جلب رضایت مردش و پیروی کردن از نظر موافق او (در کاری) با همه این اعمال (که برای مردان نام بردی) برابری می کند. اسماء در حالی که از شادی تهلیل (لا اله الا الله) و تکبیر می گفت، برگشت.(الدر المنثور، ج 2، ص 518 – میزان الحکمه، ح 3655 ، ج 11، ص 5489)
3- تعبیر به نقص ناشی از مقایسه است. وقتی یک پدیده با پدیده دیگری مقایسه شود, به نظر می رسد که یکی نسبت به دیگری نقصان دارد, ولی این حالت در اثر مقایسه است. در صورتی که اگر آن پدیده به تنهایی مورد توجه قرار بگیرد, یعنی خودش با جایگاه خودش مقایسه شود, هیچ گونه نقصی در آن مشاهده نمی شود و عین کمال است. مانند اینکه بخواهیم انسان را با حیوانی همچون شیر مقایسه کنیم, خوب به نظر می رسد که انسان کاملتر باشد و شیر در بعضی جهات, مانند عقل از انسان ناقص تر است, ولی این شیر اگر با جایگاه آفرینشی خودش مقایسه شود و به خودش نگریسته شود, عین کمال است وهیچ نقصی در آن مشاهده نمی شود. در این گونه موارد می توان گفت: نقصانی که در این حیوان مشاهده می شود, مقایسه ای است و برای او عین کمال است و اگر شیر عقل انسان را داشت, اصلا نمی توانست زندگی کند و واقعا ناقص می شد. کمال شیر به داشتن همین مقدار عقل است که خدای متعال و حکیم به او عنایت نموده است.
در مورد مقایسه مرد با زن هم همین قانون صادق است. کمال زن به داشتن همین وضعیت به لحاظ داشتن احساس و عقل است و اگر غیر این بود, این وجود ناقص می شد و نمی توانست ماموریت های خود, مانند مادری و مدیریت منزل را در زندگی انجام دهد. و مرد نیز برای اینکه کامل باشد به نوعی احساس تا حدودی ضعیف تر و عقل تا حدودی قوی تر نیاز دارد وگرنه ناقص خواهد بود و نمی تواند ماموریت های خود در جامعه را به انجام برساند.
بنابراین مرد و زن اگر با دیگری مقایسه نشوند, عین کمال هستند و نقصانی در آنها مشاهده نمی شود و ظهور نقصان در صورتی است که با هم مقایسه شوند و کلام امیر المومنین(ع) در مقام مقایسه صادر شده است.
اولاً: این روایت به فرض صدور هرگز در مقام تحقیر و پایین آوردن مقام و حیثیت زن و منافى تساوى زن و مرد در کمالات انسانى نیست. آنچه با دقت و ژرف کاوى در متن روایت به دست مى آید نفى تشابه (Similarity) آن دو در همه زمینه ها است.
توضیح آن که از دیدگاه اسلام زن و مرد هر دو در گوهر شریف انسانیت همتا و داراى مراتب کمالى واحدى هستند. در عین حال نظام زیباى آفرینش هر یک از این دو را با ابزارهاى ویژه اى مجهز ساخته و به تناسب آن رسالت و مسؤولیت خاصى نیز بر دوش هر کدام نهاده است. تجهیز هر یک از دو صنف فوق به گونه اى است که از ترکیبشان شرایط و بستر مطبوع و دلپذیرى براى ایجاد خانواده و کانونى فعال و پر مهر و صفا پدید مى آید. هر یک در کنار دیگرى مى تواند آرامش، سکون و شرایط استکمال را بیابد. هم چنین زمینه مناسبى براى رشد و تربیت سالم فرزند به وجود مى آید. در این تقسیم طبیعى آنچه معمولاً در مرد ظهور و بروز بیشترى دارد، قدرت و توانایى بیشتر براى انجام کارهاى سخت و طاقت فرسا و نیز زیرکى و حسابگرى در امورى است که به تیزبینى و کیاست نیازمند است و آنچه در زن نمود و پیدایى بیشتر دارد؛ لطافت، زیبایى، مهر، عاطفه، شور و احساس قلبى است. این نکته اولاً به معناى بى خردى زن یا بى عاطفگى مرد نیست و ثانیا به معناى آن نیست که هر زنى کم اندیش تر از هر مردى و هر مردى کم عاطفه تر از هر زنى است؛ بلکه مى توان گفت که به طور متوسط وجه غالب کنش هاى مرد، رفتارهاى حسابگرانه، و وجه غالب کنش هاى زن کردارهاى مهر انگیز و عاطفى است.
ثانیا: این دو گونه حرکت هر یک در جاى خود بسیار ضرورى است و این تقسیم تکوینى به هیچ روى نشانگر برترى مرد بر زن و فرومایگى زن نیست؛ بلکه هر یک جلوه اى خاص از اسماى حسناى الهى است. به قول سعدى:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست
که هر چیزش به جاى خویش نیکوست
ثالثا : عقل بر دو قسم است:
1- عقلى که معیار کمال و قرب الهى است: «العقل ماعبد به الرحمان واکتسب به الجنان» این عقل همان «عقال» و زانوبند هواها و امیال نفسانى است. در چنین عقلى مرد بر زن فزونى ندارد.
2- عقل حسابگر، ابزارى و اینتسترومنتال (Instrumental Reason) که کاربرد آن بیشتر در تنظیم معاش و سیاسات است. در این زمینه هر چند به طور معمول مرد از زن پیشى مى گیرد؛ ولى این معیار کمال نیست و چنان که گفته شد نوعى تقسیم کار طبیعى و تکوینى است و در مقابل آن زن نیز از مهر و عاطفه افزون ترى برخوردار است.
از توضیح یاد شده روشن مى شود که تعبیر امیر مؤمنان(ع) تحقیر کننده زن نیست؛ بلکه هشدار به کسانى است که در هر مسأله اى انتظار حرکتى مردگونه از زنان دارند. سخن آن حضرت در واقع تفطن و توجه دادن به این نکته است که زن موجودى سراپا شور و احساس و عاطفه است و در برخورد با او نباید انتظار حسابگرى هاى مردانه را داشت؛ بلکه باید دقیقا روان شناسى او را به دست آورد و به تناسب آن با وى روبه رو شد.
تعبیر «نواقص الایمان» نیز با تبیینى که با اشاره به ترک عباداتى چون نماز و روزه در ایام عادت در بر دارد، بیانگر تذکر مهمى به زنان است.
این فراز در واقع مشتمل بر نوعى مقایسه فقهى بین کسى است که در چنین ایامى به حکم الهى ترک عبادت مى کند و کسى که از عادت خارج است و به حکم الهى عبادات واجب را انجام مى دهد. در این جا هر دو به حکم الهى عمل مى کنند و احکام شرعى مربوط به هر کدام نیز مبتنى بر مصالح و مفاسد نفس الامرى و مقتضیات تکوینى خاصى است که دست ما از آنها کوتاه است و علم ما به آنها راه ندارد؛ لیکن در هر صورت این مسأله را به عنوان یک واقعیت وجدانى و انکار ناپذیر باید پذیرفت که تأثیر هر یک از این دو عمل ـ که هر دو هم اطاعت از فرمان پروردگار است ـ بر نفس انسان متفاوت است. به عنوان مثال کسى که در ماه مبارک رمضان در سفر است و به حکم الهى روزه مى خورد هرگز نورانیت و معنویتى را که در شرایط دیگر؛ یعنى، موقعى که در حضر است و به فرمان خدا روزه مى گیرد، احساس نمى کند و از نظر قوت ایمانى و ظهور جلوه هاى زیبا و نورانى آن در وضعیت فروترى قرار مى گیرد.
بنابراین آنچه حضرت در این فراز فرموده اند بیان یک حالت طبیعى است.
ثانیا : شارع مقدس در حد امکان راه هاى دیگرى براى نقص خلأ یاد شده وضع نموده است؛ چنان که در رساله هاى عملیه آمده است که مستحب است زن در مواقع نماز وضو بگیرد و در محل عبادت رو به قبله بنشیند و به یاد خدا باشد؛ لیکن چون غالب زنان از این کار دورى مى کنند، سخن امیر مؤمنان نسبت به آنها به گونه اى که بیان شد صدق مى کند.
تعبیر «نواقص الحظوظ» بیان یک مسأله حقوقى است و با کاوش دقیق روشن مى شود که اگر سهم و بهره مالى زن در برخى اَشکال آن کمتر از مرد است، کاستى آن به شکل دیگرى جبران شده است. لذا این سخن نیز چون فرازهاى یاد شده، بیانگر «ناهمانندى» (Dissimilarity) و تفاوت هاى شکلى (Formal) است، نه «عدم تساوى» (unequality).
توجه به ساختار کلى اقتصادى خانواده نشان مى دهد که اسلام بار مالى خانواده را تماما بر عهده مرد نهاده و تأمین نیازهاى اقتصادى زن را اعم از تهیه مسکن، خوراک و پوشاک وظیفه مرد دانسته است. هم چنین حقوق دیگرى براى زن مانند مهریه قرار داده است. بنابراین اگر زن نصف مرد ارث مى برد، مى تواند همه آن را براى خود محفوظ بدارد و هرگونه دوست دارد خرج یا ذخیره نماید و مرد کوچکترین حقى بر دارایى زن ندارد؛ لیکن مرد باید نیازهاى زن را تأمین کند و بخش عظیمى از آنچه را که به عنوان سهم الارث یا اشکال دیگر به چنگ مى آورد باید براى زن خرج نماید.
از آن چه گذشت به خوبی آشکار می شود که یک نوع «ناهمانندی» میان ویژگی های زن و مرد وجود دارد و کسانی که این واقعیت را نادیده می گیرند و شعار «همانندی» حقوق زن و مرد را سر می دهند چند گروهند:
– گروهی به خاطر ظلم مردسالاری از احقاق حقوق زنان در عرصه های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی سخن گفته اند.
– گروهی با نگاه اقتصاد برنامه های مشارکت زنان را در رونق اقتصادی کشور مطرح کردند.
– گروهی در جهت منافع اقتصادی و سود جویی های شخصی و جنسی نگاهی ابزاری به زن داشتند.
آن چه از مشابه انگاری زن و مرد [فمینیسم] مورد اعتراض است. سوء استفاده از نیروی کار زنان به عنوان نیروهای ارزان قیمت و سوء استفاده از زیبایی های آنان در تبلیغات کالاها و به کارگیری زنان در جایگاه های نامناسب با لطافت های روحی و جسمی آنان است.
در صورتی که با رعایت قوانین و احکام اسلامی ضایعه های فوق اتفاق نمی افتد بلکه هنجارهای اجتماعی نهادینه می شود و از بحران اشتغال و بی بند و باری و… جلوگیری می شود.
باید دانست تفاوت ظاهری و جسمی زن و مرد، نشان از آن دارد که هر دو به اضافه همدیگر و با تقسیم کار میان یکدیگر باید در رشد و توسعه نهاد خانواده و نهاد جامعه همیاری کنند و همان گونه که در نظام خانواده برخی فعالیت های زن و مرد اختصاصی و برخی مشترک می باشد در نظام اجتماعی نیز با توجه به ویژگی های جسمی و روحی زن و مرد برخی عرصه ها اختصاصی است و برخی کارها به طور مشترک نیز قابل انجام است. یکسان سازی کارها و انتظارات از زن و مرد، مخالف نظام تکوین و جدا از واقعیت است و بحران ها و ناهنجاری هایی را به دنبال دارد. بنا بر آنچه گفته شد «ناهمانندی» زن و مرد انکار ناپذیر است و انتظار حرکت مردانه از زنان، ظلم به زنان و جامعه و نسل آینده است. از این رو در اسلام احکام و قوانین ویژه ای و گاهی متفاوتی برای زن و مرد و یا پدر و مادر تعیین شده است.
آن چه مهم است توجه به نکات ذیل است:
1- تفاوت های زن و مرد مربوط به امور جسمی و اجرایی است اما از جهت گوهر انسانی دارای یک حقیقت واحد هستند «خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها پروردگارتان که شما را از نفس واحدی آفرید و جفتش را [نیز] از آن [نفس واحد که در آدم(ع) دمیده شد] آفرید (سوره نساء، آیه 1)
2- اگر چه زن و مرد از نظر جسمی و امکانات اجرایی متفاوت می باشند اما از هر کدام به تناسب موقعیت خودش مسؤولیت خواسته می شود و پاداش داده می شود. چنان که «اسماء دختر یزید انصاری» به نمایندگی از زنان نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: فدایت شوم می دانم که هیچ زنی در شرق و غرب عالم نیست که سخن مرا بشنود مگر این که با من هم رأی خواهد بود. خداوند تو را به حق سوی مردان و زنان فرستاد و ماهم به تو و خدایی که تو را فرستاده است ایمان آوردیم. ما طایفه زنان محدود و محصور هستیم و اساس خانه های شما می باشیم و خواهش های شما را برمی آوریم و فرزندان شما را حامله می شویم اما شما مردها بر ما برتری هایی دارید. مثلا نماز جمعه و جماعت می خوانید، به عیادت بیماران می روید، تشییع جنازه می کنید و پیاپی به زیارت حج می روید و بالاتر از همه اینها، جهاد در راه خداست. هرگاه مردی از شما برای حج یا عمره یا جهاد از خانه بیرون می رود، ما اموال شما را حفظ می کنیم و پارچه های لباسهایتان را می بافیم و فرزندانتان را تربیت می کنیم. پس ای رسول خدا، آیا در اجر و ثواب شریک شما نیستیم؟
پیامبر(ص) کاملا رو به اصحاب خود کرد و فرمود: آیا تا به حال شنیده اید که زنی در پرسش از امور دین خود به این خوبی سخن بگوید؟ عرض کردند: ای رسول خدا، گمان نمی کردیم که زنی تا بدین پایه برسد!
سپس پیامبر(ص) رو به اسماء کرد و فرمود: ای زن، برگرد و به زنانی که تو را به نمایندگی فرستاده اند اعلام کن که نیکو شوهرداری هر یک از شما زنان و جلب رضایت مردش و پیروی کردن از نظر موافق او (در کاری) با همه این اعمال (که برای مردان نام بردی) برابری می کند. اسماء در حالی که از شادی تهلیل (لا اله الا الله) و تکبیر می گفت، برگشت.(الدر المنثور، ج 2، ص 518 – میزان الحکمه، ح 3655 ، ج 11، ص 5489)
3- تعبیر به نقص ناشی از مقایسه است. وقتی یک پدیده با پدیده دیگری مقایسه شود, به نظر می رسد که یکی نسبت به دیگری نقصان دارد, ولی این حالت در اثر مقایسه است. در صورتی که اگر آن پدیده به تنهایی مورد توجه قرار بگیرد, یعنی خودش با جایگاه خودش مقایسه شود, هیچ گونه نقصی در آن مشاهده نمی شود و عین کمال است. مانند اینکه بخواهیم انسان را با حیوانی همچون شیر مقایسه کنیم, خوب به نظر می رسد که انسان کاملتر باشد و شیر در بعضی جهات, مانند عقل از انسان ناقص تر است, ولی این شیر اگر با جایگاه آفرینشی خودش مقایسه شود و به خودش نگریسته شود, عین کمال است وهیچ نقصی در آن مشاهده نمی شود. در این گونه موارد می توان گفت: نقصانی که در این حیوان مشاهده می شود, مقایسه ای است و برای او عین کمال است و اگر شیر عقل انسان را داشت, اصلا نمی توانست زندگی کند و واقعا ناقص می شد. کمال شیر به داشتن همین مقدار عقل است که خدای متعال و حکیم به او عنایت نموده است.
در مورد مقایسه مرد با زن هم همین قانون صادق است. کمال زن به داشتن همین وضعیت به لحاظ داشتن احساس و عقل است و اگر غیر این بود, این وجود ناقص می شد و نمی توانست ماموریت های خود, مانند مادری و مدیریت منزل را در زندگی انجام دهد. و مرد نیز برای اینکه کامل باشد به نوعی احساس تا حدودی ضعیف تر و عقل تا حدودی قوی تر نیاز دارد وگرنه ناقص خواهد بود و نمی تواند ماموریت های خود در جامعه را به انجام برساند.
بنابراین مرد و زن اگر با دیگری مقایسه نشوند, عین کمال هستند و نقصانی در آنها مشاهده نمی شود و ظهور نقصان در صورتی است که با هم مقایسه شوند و کلام امیر المومنین(ع) در مقام مقایسه صادر شده است.