پاسخ اجمالی: پرسشگرگرامی؛ دانش ها معمولاً دو نوع هستند. یا موضوعیت دارند و یا طریقیت. موضوعیت دارند یعنی به خودی خود ارزشمند می باشند و تعلم آن ها سودمند می باشد مانند علوم دینی. علم اعتقادات، علم توحید، معرفت نفس. زیرا باعث رشد و کمال روح انسان می گردند. اما گروهی دیگر از دانش ها طریقیت دارند یعنی به منظور به کارگرفتن آموخته می شوند و الا به خودی خود ارزشمند نیستند. مثلاً علم مکانیک یا علم کامپیوتر یا علم آشپزی. این علوم اگر در عمل نیایند هیچ فایده ای برای دنیا و آخرت انسان نداشته و یاد گرفتن آن ها بیخود و لغو است.
و چون ورود به حوزه علمیه چون ورود به محیطی است که کسب دانش در آن موضوعیت دارد لذا در رشد معنوی طلبه نیز مؤثر است. به سختی های ابتدای تحصیل فکر نکنید زیرا وقتی عاشق طلبگی شدید همه سختی ها آسان می شود. یادگیری ادبیات عرب از ضروریات طلبگی است و لذا نگاه خود را به آن عوض کنید و با علاقه مشغول خواندن و آموختن گردید.
پاسخ تفصیلی:
اولا: کسب دانش در حوزه علمیه موضوعیت دارد چرا که به واسطه علوم حوزوی، دین فهمیده می شود و برای رسیدن به کمالات و رشد معنوی، فهم دین لازم وضروری است.
ثانیا: ورود به حوزه علمیه یعنی ورود در پادگان سربازان امام زمان علیه السلام پادگانی که سربازانش با سلاح علم و دانش و تقوی به جنگ جهالت و نادانی می روند ؛ برای جنگیدن با شیطان بایستی آماده شد و مقدماتی را طی کرد و حوزه علمیه متکفل آن مقدمات است .
راه حق، راهزنانی دارد،شیطان نمی گذارد انسان به سعادت برسد وقسم خورده که انسان را اغوا کند ، (ص / 3و82) : «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» از مکر شیطان غافل مباشید و از اینکه توفیق راه یابی به حوزه علمیه را پیدا کرده اید خدا را شاکر باشید ودر این راه محکم واستوار باشید !
بعضی ازمهمترین توجهات یک انسان، در قبال خودش وثانیا راجع به امام زمانش عبارتند از:
1- جوانی بهترین فرصت برای سازندگی و پیمودن مسیر کمال است، زیرا در این سن انسان در اوج قدرت بدنی و روانی است و برای خودسازی به این قدرت نیاز دارد. فلسفه اصلی وجود قدرت در دوران جوانی صرف آن در جهت خودسازی و توانمند سازی روح است. انسان به هر مقدار که از این دوران فاصله می گیرد، اگر در مسیر خودسازی باشد، انرژی جسمانی اش صرف قوت روح می شود و در نتیجه آن اگر چه از قدرت جسمانی اش کاسته می شود، ولی روحش قوی و توانا می گردد. ولی اگر در این مسیر نباشد، نیروهایش را از دست می دهد، بدون اینکه چیزی در خور عمر بیابد و در نتیجه احساس خسارت و ضرر خواهد کرد. قرآن کریم در سوره عصر در این باره می فرماید: «ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات؛ بدرستی که انسان در خسارت و زیان کاری است مگر کسانی که در مسیر ایمان و عمل(خودسازی) قرار دارند.» بنابراین بهترین راه صرف نیروی جوانی در مسیر خودسازی است و دوران جوانی سکوی پرش به قله کمال و کلید رسیدن به سعادت جاودانه است.
در این مرحله هنوز شخصیت انسان به طور کامل شکل نگرفته و صفات و خصلت های ناپسند و عادات زشت هنوز در عمق روح ریشه نکرده است، لذا می توان با هزینه و زحمت کمتری در جهت رفع آنها و جایگزین کردن فضیلت ها و اخلاق پسندیده اقدام کرد. کاری که در سنین بالاتر به دلیل ملکه شدن صفات و ثبوت عادت ها بسیار سخت و دشوار خواهد بود. مولوی این موضوع را به زیبایی و در قالب تشبیه بیان کرده است:
تو که می گویی که فردا، این بدان که به هر روزی که می آید زمان // آن درخت بد، جوان تر می شود ،وین کَننده، پیر و مضطر می شود
خار بن در قوت و برخاستن ؛خارکَن در سستی و در کاستن// او جوان تر می شود، تو پیرتر، زود باش و روزگار خود مبر
با وجود این واقعیت آشکار، متأسفانه غالبا فرصت ارزشمند جوانی به رایگان از دست می رود و زمانی انسان متوجه این خسران می گردد که کار از کار گذشته و فرصتی برای جبران باقی نمانده است. یک جوان اگر در مسیر کسب آگاهی و تجربه عملی نباشد، به علت فقدان این تجارب و شناخت ها، در عالم بی خبری و تخیل های غیر واقعی به سر می برد و شاید برای خود عالمی تصور کند که جز احساسات غیر واقعی و افکار غیر منطقی و دور از حقیقت، چیزی در آن وجود ندارد.
احساسات دوران جوانی:
ناآگاهی ها و سوار شدن بر موج احساسات و عواطف ناپایدار در سنین جوانی، موجب می گردد که سرمایه های بی بدیل این دوران از دست برود و انسان در نیمه راه کمال از قافله سعادت و معنویت باز بماند. از طرف دیگر فوران میل های غریزی در پرتو قدرت و قوت جسمی، او را تحت تأثیر قرار می دهد و به دنبال همین امیال به حرکت در می آورد و بدین ترتیب دوران جوانی را که بهترین فرصت برای تکامل فکری و روحی است، بدون هیچ حاصل و نتیجه ای، پشت سر می گذارد.
اگر در این فرصت مغتنم و گرانقدر، قدرت جسمی و روحی و سرمایه های فراوان و طراوت و شادابی جوانی، با رشد عقلی ،همراه گردد و انسان پیش از دست رفتن این دوران بی همتا، از اهمیت و ارزش آن آگاه شود، می تواند بهره کامل خود را از آن بگیرد و از این امکانات خداداد و سرشار در جهت تکامل و رشد معنوی خود استفاده شایانی ببرد.
باید کاری کرد که وقتی غروب خورشید عمر را به نظاره می نشینیم و دفتر دوران گذشته را ورق می زنیم، وجودمان سرشار از لذت و احساس سعادت و پیروزی شود و هیچ گونه تأسف و احساس زیان و خساراتی نسبت به گذشته و به ویژه دوران جوانی خود نداشته باشیم، نکند که در واپسین عمر در یابیم که جام زندگی از اول خالی بوده و ما از این جام جز باده خیال ننوشیده ایم.
توصیه به جوانان:
امام خمینی قدس سره در توصیه ای به جوانان فرموده: شما تا جوان هستید می توانید کاری انجام دهید، تا نیرو و اراده جوانی دارید می توانید هواهای نفسانی، مشتهیات دنیایی و خواسته های حیوانی را از خود دور سازید؛ ولی اگر در جوانی به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید دیگر در پیری کار از کار گذشته است. تا جوانید کاری کنید. نگذارید پیر و فرسوده شوید. قلب جوان لطیف و ملکوتی است و انگیزه های فساد در آن ضعیف می باشد؛ لیکن هر چه سن بالا رود ریشه گناه در قلب قوی تر و محکم تر می گردد تا جایی که کندن آن از دل ممکن نیست.[ مبارزه با نفس یا جهاد اکبر، ص 85.]
فرصت جوانی در روایات:
هدایتگران بشریت و راهنمایان انسان به سوی کمال نیز در روایاتی که از آنها نقل شده، تاکید فراوانی بر انجام خودسازی در دوره جوانی دارند.
از پیامبر اکرم(ص)نقل شده که فرمود: «من تعلم العلم فی شبابه کان بمنزله الرسم فی الحجر و من تعلم و هو کبیر کان بمنزله الکتاب علی وجه الماء؛ کسی که در جوانی بیاموزد (علم او) همچون نقش زده بر سنگ (ماندگار) است و کسی که در حالی که پیر است بیاموزد (علم او) همچون نوشته بر آب است.»[ سفینة البحار، ماده شبب.]همچنین آن حضرت فرمود: «اوصیکم بالشباب خیراً فانهم ارق افئدة ان الله بعثنی بشیراً و نذیراً فحالفنی الشباب و خالفنی الشیوخ. ثم قرأ: «فطال علیهم الامد فقست قلوبهم؛ شما را به نیکی درباره جوانان سفارش می کنم، زیرا آنان قلب نرمتری دارند. خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را نوید و انذار دهم پس جوانان با من پیمان بستند، ولی پیران با من مخالفت کردند. سپس این آیه را قرائت فرمود: زمان طولانی بر آنها گذشت و دلهایشان سخت گردید.»
این روایت به نرمی دل جوانان تأکید می کند، هر چه قلب نرمتر باشد، پذیرش ایمان سهل تر است.
از امام صادق(ع) روایت شده است: «من قرا القرآن و هو شاب مومن اختلط القرآن بلحمه و دمه؛ کسی که قرآن را در جوانی قرائت کند، قرآن با گوشت و خون او آمیخته می شود.»[ الحیاة، ج 2، ص 164]این تأثیر ناشی از آمادگی روحی و صفای دل جوان است. امیرالمؤمنین (ع) خطاب به فرزند خود می فرمایند:«و انما قلب الحدث کالارض الخالیه ما القی فیها من شیء قبلته. فبادرتک بالادب قبل ان یقسو قلبک و یشتغل لُبُّک؛ و دل جوان همچون زمین ناکشته است، هرچه در آن کشت کنند بپذیرد، پس به ادب آموختنت پرداختم پیش از آنکه دلت سخت شود و خردت سرگرم چیزهای دیگر شود.»[ نهج البلاغه، الرسائل، 31.]– جدی گرفتن علم و تحقیق: شما باید در محیط حوزه مسئله علم و تحقیق را جدی بگیرید … بدون پیشرفت علم نمی شود ترقی کرد ویا کشور را پیش برد. امروز حتی دشمنان بشریت از علم استفاده می کنند. ما برای آرمانهای والا برای ارزشهای حقیقی برای فضایل انسانی و گسترش آنها ناگزیریم از علم و شرافت ذاتی علم استفاده کنیم. (پاسخ و پرسش رهبر معظم انقلاب با دانشجویان)
– در مقابل جریانهای سیاسی از اندیشه ناب اسلامی بگوید و به فرموده رهبری «درست فکر کردن، درست تحلیل کردن، تحلیل درست را به دیگران منتقل کردن، سعی در روشن و آگاه کردن کسی که فکر می کنید ناآگاه است اینها وظیفه طلبه آگاه و آماده است.»
– هر طلبه ای علاوه بر تحصیل علم و نگهبانی از صفای درونی خویش باید از وظیفه بزرگ امر به معروف و نهی از منکر چشم پوشی نکند و با محبت و مهربانی به اصلاح دیگران بپردازد.
بعضی از ویژگی های طلبه موفق عبارتند از:
1.ویژگی های طلبه موفق در امر تحصیل:
– منضبط بودن در امر تحصیل،کوشا وپر تلاش بودن،داشتن روحیه وهمت عالی،داشتن اراده وپشتکار قوی،داشتن برنامه درسی منظم ،اهتمام جدی درادامه تحصیل،داشتن روحیه پرسشگری،انجام به موقع تکالیف،داشتن ارتباط صمیمی با استاد،پرهیز از روحیه تنبلی وسستی و…
– پیش مطالعه ومطالعه ومباحثه از لوازم اصلی موفقیت در دروس هستند
2.ویژگی های طلبه موفق در امور مذهبی ومعنوی؛
مواظبت هرچه بیشتر به انجام واجبات شرعی وپرهیز از محرمات،داشتن ارتباط با خدا وائمه با دعا وتوسل،تلاش ومجاهدت در انجام مستحبات وترک منکرات. «در حقیقت موفقیت در طریق تکامل و جلب خشنودى خدا و قرب او مرهون دو عامل است: ایمان و علم یا آگاهى و تقوى که هیچکدام بدون دیگرى براى هدایت و پیروزى کافى نیست». (تفسیر نمونه ج 23 ص444 )
3.در امور خانوادگی:اطاعت از فرامین والدین،حفظ حرمت والدین ودیگر اعضای خانواده،داشتن همکاری ومعاشرت پسندیده با آنان.
4.درامور اجتماعی: داشتن روحیه شاداب وبا نشاط،،خوش اخلاق وخوش برخورد بودن،متواضع وفروتن بودن،مشارکت در امور وفعالیت های جمعی،داشتن روحیه انتقاد پذیر،پرهیز ازافراط وتفریط .
توصیه های حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مد ظله العالی) :
عزیزان! طلاب جوان! فضلا! توجه کنید که حوزه علمیه -همانطور که امام(ره) مکرر فرمودند- قاعده نظام جمهوری اسلامی است… و سه عنصر قطعی، در وجود و ذات خودش لازم دارد… اولین عنصر، فقه است… عنصر دوم، تهذیب و اخلاق است… عنصر سوم، آگاهی سیاسی است.
آگاهی سیاسی، به مثابه چشمی است که اگر نداشته باشیم، آن دو عنصر(فقاهت و اخلاق)، دیگر در حرکت به ما کمک نخواهندکرد. درستان را خوب بخوانید تا عالم بشوید و بتوانید جواب نیازهای مردم را بدهید. در کنار درس، از اوضاع عالم و کشور و مسائل سیاسی، مطلع باشید که اگر بیاطلاع باشید، به درد پاسخگویی به نیازهای مردم، نخواهیدخورد؛ این را صریحاً به شما میگویم. باید بدانید که در مملکت و در دنیا چه میگذرد و نیازهای مردم چیست؛ عالم هم باشید تا آن وقت، مفید باشید؛ و الا مفید نخواهیدبود.
پندهایی ازمرحوم آیت الله مجتهدی وحاج شیخ عبدالکریم تهرانی (ره):
مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی در سخنانی اظهار داشته است: امام زینالعابدین (ع) فرمودند: هر کس عالم و حکیمی نداشته باشد که او را ارشاد کند هلاک میشود. انسان باید در دو چیز استاد داشته باشد یکی اخلاقیات و دیگر عُرفیات. – اگر درس بخوانی و استاد اخلاق نداشته باشی، بر فرض آیةالله هم بشوی نَفْس تو هم، آیةالله میشود آنوقت بیچاره میشود.همانطور که به دکتر میروی و دستور رژیم غذایی میگیری باید پیش استاد بروی و دستور اخلاق بگیری، باید استاد باشد که نزد او بروی که باد کبر و غرور تو را خالی کند، فکر نکنی حالا که این کتابها را میخوانی به جایی رسیدهای و حتماً مورد تأیید امام زمان (عج) قرار گرفتهای.
حضرتآیةاللهالعظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری (ره) فرمودند: وقتی شخصی طلبه میشود مانند انگور است که بر اثر جوشاندن نجس میشود و راه پاک شدن آن، ثٌلثان است، پس باید طلبه استاد اخلاق بگیرد و خود را تزکیه کند زیرا علم و دانش و مدرک آدمی را مغرور و متکبر میسازد و یک طلبه باید آنقدر تلاش کند و بجوشد تا دو سوم او یعنی صفات و اخلاقِ بد او بخار شود و از بین برود تا اینکه بتوان از او استفاده کرد.
اگر درس بخوانی و استاد اخلاق نداشته باشی، بر فرض آیةالله هم بشوی نَفْس تو هم، آیةالله میشود آنوقت بیچاره میشود. اما مواظب باش گرفتار نااهل نشوی، گرفتار این سیم وصلیها نشوی، اگر کسی پیدا شد که دلش میخواهد همه بفهمند آدم خوبی است و فکر میکند سیمش وصل است، به او اعتماد مکن اگر کسی واقعاً سیمش وصل باشد به کسی نمیگوید.
درس اخلاقی که شما را بیحال کند، چرتی کند، شل و ول کند و شما را از درستان بیندازد، درس اخلاق نیست. ما اگر قدری خوب بشویم و نیتمان را درست کنیم استاد خوب هم گیرمان میآید.
و چون ورود به حوزه علمیه چون ورود به محیطی است که کسب دانش در آن موضوعیت دارد لذا در رشد معنوی طلبه نیز مؤثر است. به سختی های ابتدای تحصیل فکر نکنید زیرا وقتی عاشق طلبگی شدید همه سختی ها آسان می شود. یادگیری ادبیات عرب از ضروریات طلبگی است و لذا نگاه خود را به آن عوض کنید و با علاقه مشغول خواندن و آموختن گردید.
پاسخ تفصیلی:
اولا: کسب دانش در حوزه علمیه موضوعیت دارد چرا که به واسطه علوم حوزوی، دین فهمیده می شود و برای رسیدن به کمالات و رشد معنوی، فهم دین لازم وضروری است.
ثانیا: ورود به حوزه علمیه یعنی ورود در پادگان سربازان امام زمان علیه السلام پادگانی که سربازانش با سلاح علم و دانش و تقوی به جنگ جهالت و نادانی می روند ؛ برای جنگیدن با شیطان بایستی آماده شد و مقدماتی را طی کرد و حوزه علمیه متکفل آن مقدمات است .
راه حق، راهزنانی دارد،شیطان نمی گذارد انسان به سعادت برسد وقسم خورده که انسان را اغوا کند ، (ص / 3و82) : «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» از مکر شیطان غافل مباشید و از اینکه توفیق راه یابی به حوزه علمیه را پیدا کرده اید خدا را شاکر باشید ودر این راه محکم واستوار باشید !
بعضی ازمهمترین توجهات یک انسان، در قبال خودش وثانیا راجع به امام زمانش عبارتند از:
1- جوانی بهترین فرصت برای سازندگی و پیمودن مسیر کمال است، زیرا در این سن انسان در اوج قدرت بدنی و روانی است و برای خودسازی به این قدرت نیاز دارد. فلسفه اصلی وجود قدرت در دوران جوانی صرف آن در جهت خودسازی و توانمند سازی روح است. انسان به هر مقدار که از این دوران فاصله می گیرد، اگر در مسیر خودسازی باشد، انرژی جسمانی اش صرف قوت روح می شود و در نتیجه آن اگر چه از قدرت جسمانی اش کاسته می شود، ولی روحش قوی و توانا می گردد. ولی اگر در این مسیر نباشد، نیروهایش را از دست می دهد، بدون اینکه چیزی در خور عمر بیابد و در نتیجه احساس خسارت و ضرر خواهد کرد. قرآن کریم در سوره عصر در این باره می فرماید: «ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات؛ بدرستی که انسان در خسارت و زیان کاری است مگر کسانی که در مسیر ایمان و عمل(خودسازی) قرار دارند.» بنابراین بهترین راه صرف نیروی جوانی در مسیر خودسازی است و دوران جوانی سکوی پرش به قله کمال و کلید رسیدن به سعادت جاودانه است.
در این مرحله هنوز شخصیت انسان به طور کامل شکل نگرفته و صفات و خصلت های ناپسند و عادات زشت هنوز در عمق روح ریشه نکرده است، لذا می توان با هزینه و زحمت کمتری در جهت رفع آنها و جایگزین کردن فضیلت ها و اخلاق پسندیده اقدام کرد. کاری که در سنین بالاتر به دلیل ملکه شدن صفات و ثبوت عادت ها بسیار سخت و دشوار خواهد بود. مولوی این موضوع را به زیبایی و در قالب تشبیه بیان کرده است:
تو که می گویی که فردا، این بدان که به هر روزی که می آید زمان // آن درخت بد، جوان تر می شود ،وین کَننده، پیر و مضطر می شود
خار بن در قوت و برخاستن ؛خارکَن در سستی و در کاستن// او جوان تر می شود، تو پیرتر، زود باش و روزگار خود مبر
با وجود این واقعیت آشکار، متأسفانه غالبا فرصت ارزشمند جوانی به رایگان از دست می رود و زمانی انسان متوجه این خسران می گردد که کار از کار گذشته و فرصتی برای جبران باقی نمانده است. یک جوان اگر در مسیر کسب آگاهی و تجربه عملی نباشد، به علت فقدان این تجارب و شناخت ها، در عالم بی خبری و تخیل های غیر واقعی به سر می برد و شاید برای خود عالمی تصور کند که جز احساسات غیر واقعی و افکار غیر منطقی و دور از حقیقت، چیزی در آن وجود ندارد.
احساسات دوران جوانی:
ناآگاهی ها و سوار شدن بر موج احساسات و عواطف ناپایدار در سنین جوانی، موجب می گردد که سرمایه های بی بدیل این دوران از دست برود و انسان در نیمه راه کمال از قافله سعادت و معنویت باز بماند. از طرف دیگر فوران میل های غریزی در پرتو قدرت و قوت جسمی، او را تحت تأثیر قرار می دهد و به دنبال همین امیال به حرکت در می آورد و بدین ترتیب دوران جوانی را که بهترین فرصت برای تکامل فکری و روحی است، بدون هیچ حاصل و نتیجه ای، پشت سر می گذارد.
اگر در این فرصت مغتنم و گرانقدر، قدرت جسمی و روحی و سرمایه های فراوان و طراوت و شادابی جوانی، با رشد عقلی ،همراه گردد و انسان پیش از دست رفتن این دوران بی همتا، از اهمیت و ارزش آن آگاه شود، می تواند بهره کامل خود را از آن بگیرد و از این امکانات خداداد و سرشار در جهت تکامل و رشد معنوی خود استفاده شایانی ببرد.
باید کاری کرد که وقتی غروب خورشید عمر را به نظاره می نشینیم و دفتر دوران گذشته را ورق می زنیم، وجودمان سرشار از لذت و احساس سعادت و پیروزی شود و هیچ گونه تأسف و احساس زیان و خساراتی نسبت به گذشته و به ویژه دوران جوانی خود نداشته باشیم، نکند که در واپسین عمر در یابیم که جام زندگی از اول خالی بوده و ما از این جام جز باده خیال ننوشیده ایم.
توصیه به جوانان:
امام خمینی قدس سره در توصیه ای به جوانان فرموده: شما تا جوان هستید می توانید کاری انجام دهید، تا نیرو و اراده جوانی دارید می توانید هواهای نفسانی، مشتهیات دنیایی و خواسته های حیوانی را از خود دور سازید؛ ولی اگر در جوانی به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید دیگر در پیری کار از کار گذشته است. تا جوانید کاری کنید. نگذارید پیر و فرسوده شوید. قلب جوان لطیف و ملکوتی است و انگیزه های فساد در آن ضعیف می باشد؛ لیکن هر چه سن بالا رود ریشه گناه در قلب قوی تر و محکم تر می گردد تا جایی که کندن آن از دل ممکن نیست.[ مبارزه با نفس یا جهاد اکبر، ص 85.]
فرصت جوانی در روایات:
هدایتگران بشریت و راهنمایان انسان به سوی کمال نیز در روایاتی که از آنها نقل شده، تاکید فراوانی بر انجام خودسازی در دوره جوانی دارند.
از پیامبر اکرم(ص)نقل شده که فرمود: «من تعلم العلم فی شبابه کان بمنزله الرسم فی الحجر و من تعلم و هو کبیر کان بمنزله الکتاب علی وجه الماء؛ کسی که در جوانی بیاموزد (علم او) همچون نقش زده بر سنگ (ماندگار) است و کسی که در حالی که پیر است بیاموزد (علم او) همچون نوشته بر آب است.»[ سفینة البحار، ماده شبب.]همچنین آن حضرت فرمود: «اوصیکم بالشباب خیراً فانهم ارق افئدة ان الله بعثنی بشیراً و نذیراً فحالفنی الشباب و خالفنی الشیوخ. ثم قرأ: «فطال علیهم الامد فقست قلوبهم؛ شما را به نیکی درباره جوانان سفارش می کنم، زیرا آنان قلب نرمتری دارند. خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را نوید و انذار دهم پس جوانان با من پیمان بستند، ولی پیران با من مخالفت کردند. سپس این آیه را قرائت فرمود: زمان طولانی بر آنها گذشت و دلهایشان سخت گردید.»
این روایت به نرمی دل جوانان تأکید می کند، هر چه قلب نرمتر باشد، پذیرش ایمان سهل تر است.
از امام صادق(ع) روایت شده است: «من قرا القرآن و هو شاب مومن اختلط القرآن بلحمه و دمه؛ کسی که قرآن را در جوانی قرائت کند، قرآن با گوشت و خون او آمیخته می شود.»[ الحیاة، ج 2، ص 164]این تأثیر ناشی از آمادگی روحی و صفای دل جوان است. امیرالمؤمنین (ع) خطاب به فرزند خود می فرمایند:«و انما قلب الحدث کالارض الخالیه ما القی فیها من شیء قبلته. فبادرتک بالادب قبل ان یقسو قلبک و یشتغل لُبُّک؛ و دل جوان همچون زمین ناکشته است، هرچه در آن کشت کنند بپذیرد، پس به ادب آموختنت پرداختم پیش از آنکه دلت سخت شود و خردت سرگرم چیزهای دیگر شود.»[ نهج البلاغه، الرسائل، 31.]– جدی گرفتن علم و تحقیق: شما باید در محیط حوزه مسئله علم و تحقیق را جدی بگیرید … بدون پیشرفت علم نمی شود ترقی کرد ویا کشور را پیش برد. امروز حتی دشمنان بشریت از علم استفاده می کنند. ما برای آرمانهای والا برای ارزشهای حقیقی برای فضایل انسانی و گسترش آنها ناگزیریم از علم و شرافت ذاتی علم استفاده کنیم. (پاسخ و پرسش رهبر معظم انقلاب با دانشجویان)
– در مقابل جریانهای سیاسی از اندیشه ناب اسلامی بگوید و به فرموده رهبری «درست فکر کردن، درست تحلیل کردن، تحلیل درست را به دیگران منتقل کردن، سعی در روشن و آگاه کردن کسی که فکر می کنید ناآگاه است اینها وظیفه طلبه آگاه و آماده است.»
– هر طلبه ای علاوه بر تحصیل علم و نگهبانی از صفای درونی خویش باید از وظیفه بزرگ امر به معروف و نهی از منکر چشم پوشی نکند و با محبت و مهربانی به اصلاح دیگران بپردازد.
بعضی از ویژگی های طلبه موفق عبارتند از:
1.ویژگی های طلبه موفق در امر تحصیل:
– منضبط بودن در امر تحصیل،کوشا وپر تلاش بودن،داشتن روحیه وهمت عالی،داشتن اراده وپشتکار قوی،داشتن برنامه درسی منظم ،اهتمام جدی درادامه تحصیل،داشتن روحیه پرسشگری،انجام به موقع تکالیف،داشتن ارتباط صمیمی با استاد،پرهیز از روحیه تنبلی وسستی و…
– پیش مطالعه ومطالعه ومباحثه از لوازم اصلی موفقیت در دروس هستند
2.ویژگی های طلبه موفق در امور مذهبی ومعنوی؛
مواظبت هرچه بیشتر به انجام واجبات شرعی وپرهیز از محرمات،داشتن ارتباط با خدا وائمه با دعا وتوسل،تلاش ومجاهدت در انجام مستحبات وترک منکرات. «در حقیقت موفقیت در طریق تکامل و جلب خشنودى خدا و قرب او مرهون دو عامل است: ایمان و علم یا آگاهى و تقوى که هیچکدام بدون دیگرى براى هدایت و پیروزى کافى نیست». (تفسیر نمونه ج 23 ص444 )
3.در امور خانوادگی:اطاعت از فرامین والدین،حفظ حرمت والدین ودیگر اعضای خانواده،داشتن همکاری ومعاشرت پسندیده با آنان.
4.درامور اجتماعی: داشتن روحیه شاداب وبا نشاط،،خوش اخلاق وخوش برخورد بودن،متواضع وفروتن بودن،مشارکت در امور وفعالیت های جمعی،داشتن روحیه انتقاد پذیر،پرهیز ازافراط وتفریط .
توصیه های حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مد ظله العالی) :
عزیزان! طلاب جوان! فضلا! توجه کنید که حوزه علمیه -همانطور که امام(ره) مکرر فرمودند- قاعده نظام جمهوری اسلامی است… و سه عنصر قطعی، در وجود و ذات خودش لازم دارد… اولین عنصر، فقه است… عنصر دوم، تهذیب و اخلاق است… عنصر سوم، آگاهی سیاسی است.
آگاهی سیاسی، به مثابه چشمی است که اگر نداشته باشیم، آن دو عنصر(فقاهت و اخلاق)، دیگر در حرکت به ما کمک نخواهندکرد. درستان را خوب بخوانید تا عالم بشوید و بتوانید جواب نیازهای مردم را بدهید. در کنار درس، از اوضاع عالم و کشور و مسائل سیاسی، مطلع باشید که اگر بیاطلاع باشید، به درد پاسخگویی به نیازهای مردم، نخواهیدخورد؛ این را صریحاً به شما میگویم. باید بدانید که در مملکت و در دنیا چه میگذرد و نیازهای مردم چیست؛ عالم هم باشید تا آن وقت، مفید باشید؛ و الا مفید نخواهیدبود.
پندهایی ازمرحوم آیت الله مجتهدی وحاج شیخ عبدالکریم تهرانی (ره):
مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی در سخنانی اظهار داشته است: امام زینالعابدین (ع) فرمودند: هر کس عالم و حکیمی نداشته باشد که او را ارشاد کند هلاک میشود. انسان باید در دو چیز استاد داشته باشد یکی اخلاقیات و دیگر عُرفیات. – اگر درس بخوانی و استاد اخلاق نداشته باشی، بر فرض آیةالله هم بشوی نَفْس تو هم، آیةالله میشود آنوقت بیچاره میشود.همانطور که به دکتر میروی و دستور رژیم غذایی میگیری باید پیش استاد بروی و دستور اخلاق بگیری، باید استاد باشد که نزد او بروی که باد کبر و غرور تو را خالی کند، فکر نکنی حالا که این کتابها را میخوانی به جایی رسیدهای و حتماً مورد تأیید امام زمان (عج) قرار گرفتهای.
حضرتآیةاللهالعظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری (ره) فرمودند: وقتی شخصی طلبه میشود مانند انگور است که بر اثر جوشاندن نجس میشود و راه پاک شدن آن، ثٌلثان است، پس باید طلبه استاد اخلاق بگیرد و خود را تزکیه کند زیرا علم و دانش و مدرک آدمی را مغرور و متکبر میسازد و یک طلبه باید آنقدر تلاش کند و بجوشد تا دو سوم او یعنی صفات و اخلاقِ بد او بخار شود و از بین برود تا اینکه بتوان از او استفاده کرد.
اگر درس بخوانی و استاد اخلاق نداشته باشی، بر فرض آیةالله هم بشوی نَفْس تو هم، آیةالله میشود آنوقت بیچاره میشود. اما مواظب باش گرفتار نااهل نشوی، گرفتار این سیم وصلیها نشوی، اگر کسی پیدا شد که دلش میخواهد همه بفهمند آدم خوبی است و فکر میکند سیمش وصل است، به او اعتماد مکن اگر کسی واقعاً سیمش وصل باشد به کسی نمیگوید.
درس اخلاقی که شما را بیحال کند، چرتی کند، شل و ول کند و شما را از درستان بیندازد، درس اخلاق نیست. ما اگر قدری خوب بشویم و نیتمان را درست کنیم استاد خوب هم گیرمان میآید.