البته تحلیل عبدالله از سفر امام (ع) این بود که وی به خاطر حفظ جان خود به عراق سفر میکند و انجام قیام و تشکیل حکومت خواست واقعی آن
حضرت نیست. به این دلیل عبدالله با دلسوزی به امام (ع) پیشنهاد میدهد که از رفتن به کوفه صرفنظر کند و وقتی مصمم بودن امام (ع) را میبیند با فرستادن خانوادۀ خود ازجمله همسر و دو فرزند، تلاش در حفظ امام (ع) میکند.در تاریخ مجموعاً بهطورقطع علّت اساسی حضور نیافتن عبدالله جعفر در کربلا قید نشده است و نمیتوان بهراحتی علت حضور نیافتن وی را مشخص کرد؛ جز اندکی از کتب مابقی به احتمالات در این باب متوسل شدهاند، اما عقیدۀ اکثر شیعیان بر این است که عبدالله جعفر پس از شهادت امام علی (ع) شدیداً مطیع امام حسن و امام حسین (ع) بود و تا حد توان آنها را یاری میکرد.
برای حضور نیافتن عبدالله در کربلا عللی را ذکر کردهاند که بهاختصار به بیان و بررسی آنها میپردازیم:
۱. یکی از علل مذکور در میان محققان، نابینایی عبدالله بوده است. این دلیل خالی از اشکال نیست؛ زیرا یک انسان نابینا طبیعتاً محدودیتهایی را در جامعه دارد و نمیتواند فعالیتهای اجتماعی چندانی داشته باشد؛ اما عبدالله فعالیتهایی داشته که عادتاً از یک انسان نابینا بعید است. ازجمله فعالیتی که عبدالله در امان گرفتن برای امام حسین (ع) انجام داده، پذیرش نابینایی عبدالله را کمی سخت میکند. عبدالله به امام مینویسد: «اما بعد، من تو را به خدا سوگند میدهم که چون نامۀ مرا خواندی از این سفر بازگردی؛ زیرا من از این راهی که بر آن میروی بیمناکم، از اینکه هلاکت تو و پریشانی خاندانت در آن باشد و اگر امروز تو از میان بروی روشنایی زمین خاموش خواهد شد؛ زیرا تو چراغ فروزان راهیافتگان و آرزو و امید مؤمنان هستی، به راهی که میروی شتاب مکن تا من به دنبال این نامه خدمت شما برسم. والسلام.» بعدازاین عبدالله به نزد عمرو بن سعید رفت از او درخواست کرد اماننامه برای امام حسین (ع) بفرستد و او را آرزومند سازد که از این راه بازگردد. عمرو بن سعید نامه برای آن حضرت نوشت و … پس وقتی عبدالله بن جعفر به آن حضرت رسید و نامه عمرو بن سعید را به او دادند، در بازگشت آن حضرت کوشش بسیار کردند، اما امام حسین (ع) قبول نکردند.[۴] ۲. برخی دیگر هم احتمال دادهاند شرکت نکردن او به اشاره و فرمان امام (ع) بود تا عبدالله برای حفظ بقیه بنیهاشم در مکه و مدینه باقی بماند.[۵] او در آن زمان حدود ۷۰ سال سن داشت و شاید کهولت سن به همراه ناتوانی او سبب شد که امام (ع) قیام را بر وی واجب نکرده باشد. ازاینرو بهفرمان امام (ع) در جنگ شرکت نکرده باشد و برای حفظ بقیه بنیهاشم در مکه و مدینه باقی بماند.
۳. برخی عقیده دارند که عبدالله بن جعفر به دلیل اینکه بیماری در مدینه ماند؛ شاید در صورت تندرستی، او نیز در کربلا حضور پیدا میکرد.[۶] وجود مریضی به همراه اینکه خانواده خود را به کربلا فرستاد، ازجمله عواملی است که حضور نیافتن عبدالله در کربلا را توجیه میکند.
بنابراین با توجه به اینکه بین دو گزینۀ اخیر منافاتی وجود ندارد، میتوان چنین نتیجه گرفت که عبدالله بن جعفر به دلیل اینکه مریض بود و در آن زمان حدود ۷۰ سال سن داشت و همراه با کهولت سن و ناتوانی او سبب شد که امام (ع) قیام را بر وی واجب نکرده باشد. ازاینرو به فرمان امام (ع) در جنگ شرکت نکرده باشد و برای حفظ بقیۀ بنیهاشم در مکه و مدینه باقی بماند.
تأسف عبدالله از حضور نیافتن در کربلا و شهادت در رکاب آن حضرت و همچنین فرستادن خانواده خود با آن حضرت نیز، میتواند تأییدی بر گفتۀ ما باشد.
گناهکار نبودن عبدالله
همانگونه که بیان شد عبدالله با حضور نیافتن در کربلا، فضیلت بزرگی را از دست داد، اما این بدان معنا نیست که او را مقصر بدانیم؛ زیرا همانگونه که بیان شد شواهد و قراین بسیاری وجود دارد که عذر او موجه بوده و او خود میل به حضور در کربلا و شهادت در رکاب آن حضرت را خواستار بوده است و فرستادن فرزندان خود با عبدالله بن جعفر برای جهاد و شـهـادت در رکاب امام (ع)، دلیل روشنی است بر اینکه اصل قیام حسینی مـورد تـأیـیـد وی بـوده اسـت.
تأسف او از اینکه در کربلا حضور نداشته را میتوان از فحوای داستان او و غلامش به دست آورد. نقل شده وقتی خبر شهادت فرزندانش در کربلا را به وی دادند او گفت: «انا لله و انا الیه راجعون» غلام عبدالله به نام ابوالسلاسل در این زمان گفت: «این مصیبتی است که به سبب حسین بن علی (ع) دریافتیم.» عبدالله وقتی این جملات را شنید سخت برآشفت و سر و دهن غلام را با نعل کوفت و فرمود: «یابن اللخناء أ للحسین تقول هذا و الله لو شهدته لاحببت ان لا افارقه حتی اقتل معه: ای پسر زن زشت آیا در حق حسین (ع) اینگونه سخن میگویی؟ به خدا سوگند اگر در کنار او حضور داشتم دوست داشتم هرگز از وی جدا نشوم تا اینکه در نزد او شهید شوم.»
ازجمله عوامل دیگری که نشان میدهد عبدالله به خاطر حضور نیافتن در کربلا مقصر نیست، این است که بنیهاشم او را احترام میکردند و حضرت زینب (س) به عنوان همسر عبدالله او را بر حضور نداشتن در کربلا نکوهش نکرده و با او زندگی میکرده است و در تاریخ نقلی از آن حضرت که در ذم عبدالله باشد نیامده است. این خود گواه بزرگی است بر اینکه عبدالله از نگاه آنها مقصر نبوده است.
به نقل از پایگاه تخصصی امام حسین (ع)
پی نوشت:
[1] فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسه من الصحاح السته، ج 3، ص 280، اسلامیه، چاپ دوم، تهران، 1392 ق، إنی لمع علی (ع) إذ أتی کربلاء فقال: یقتل فی هذا الموضع شهداء لیس مثلهم شهداء إلا شهداء بدر، أخرجه الطبرانی و ذکره الهیثمی أیضا فی مجمعه، ج 9، ص 190.
[2] شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، اسلامیه، چاپ سوم، تهران، 1390 ق؛ ثقفی کوفی، ابواسحاق ابراهیم بن محمد، الغارات، عطاردی، عزیز الله، ص 385، انتشارات عطارد، 1373 ش.
[3] نصر بن مزاحم، وقعه صفین، محقق و مصحح: هارون، عبدالسلام محمد، ص 373، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، قم، چاپ دوم، 1404 ق.
[4] شیخ مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 68 – 69، کنگره شیخ مفید، قم،1413 ق؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ترجمه: رسولی محلاتی، ج 2، ص 70، انتشارات اسلامیه، تهران، بیتا.
[5] دایره المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج 11، ص 83.
[6] فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، ص 298- 299، نشر معروف، قم، 1378.
حضرت نیست. به این دلیل عبدالله با دلسوزی به امام (ع) پیشنهاد میدهد که از رفتن به کوفه صرفنظر کند و وقتی مصمم بودن امام (ع) را میبیند با فرستادن خانوادۀ خود ازجمله همسر و دو فرزند، تلاش در حفظ امام (ع) میکند.در تاریخ مجموعاً بهطورقطع علّت اساسی حضور نیافتن عبدالله جعفر در کربلا قید نشده است و نمیتوان بهراحتی علت حضور نیافتن وی را مشخص کرد؛ جز اندکی از کتب مابقی به احتمالات در این باب متوسل شدهاند، اما عقیدۀ اکثر شیعیان بر این است که عبدالله جعفر پس از شهادت امام علی (ع) شدیداً مطیع امام حسن و امام حسین (ع) بود و تا حد توان آنها را یاری میکرد.
برای حضور نیافتن عبدالله در کربلا عللی را ذکر کردهاند که بهاختصار به بیان و بررسی آنها میپردازیم:
۱. یکی از علل مذکور در میان محققان، نابینایی عبدالله بوده است. این دلیل خالی از اشکال نیست؛ زیرا یک انسان نابینا طبیعتاً محدودیتهایی را در جامعه دارد و نمیتواند فعالیتهای اجتماعی چندانی داشته باشد؛ اما عبدالله فعالیتهایی داشته که عادتاً از یک انسان نابینا بعید است. ازجمله فعالیتی که عبدالله در امان گرفتن برای امام حسین (ع) انجام داده، پذیرش نابینایی عبدالله را کمی سخت میکند. عبدالله به امام مینویسد: «اما بعد، من تو را به خدا سوگند میدهم که چون نامۀ مرا خواندی از این سفر بازگردی؛ زیرا من از این راهی که بر آن میروی بیمناکم، از اینکه هلاکت تو و پریشانی خاندانت در آن باشد و اگر امروز تو از میان بروی روشنایی زمین خاموش خواهد شد؛ زیرا تو چراغ فروزان راهیافتگان و آرزو و امید مؤمنان هستی، به راهی که میروی شتاب مکن تا من به دنبال این نامه خدمت شما برسم. والسلام.» بعدازاین عبدالله به نزد عمرو بن سعید رفت از او درخواست کرد اماننامه برای امام حسین (ع) بفرستد و او را آرزومند سازد که از این راه بازگردد. عمرو بن سعید نامه برای آن حضرت نوشت و … پس وقتی عبدالله بن جعفر به آن حضرت رسید و نامه عمرو بن سعید را به او دادند، در بازگشت آن حضرت کوشش بسیار کردند، اما امام حسین (ع) قبول نکردند.[۴] ۲. برخی دیگر هم احتمال دادهاند شرکت نکردن او به اشاره و فرمان امام (ع) بود تا عبدالله برای حفظ بقیه بنیهاشم در مکه و مدینه باقی بماند.[۵] او در آن زمان حدود ۷۰ سال سن داشت و شاید کهولت سن به همراه ناتوانی او سبب شد که امام (ع) قیام را بر وی واجب نکرده باشد. ازاینرو بهفرمان امام (ع) در جنگ شرکت نکرده باشد و برای حفظ بقیه بنیهاشم در مکه و مدینه باقی بماند.
۳. برخی عقیده دارند که عبدالله بن جعفر به دلیل اینکه بیماری در مدینه ماند؛ شاید در صورت تندرستی، او نیز در کربلا حضور پیدا میکرد.[۶] وجود مریضی به همراه اینکه خانواده خود را به کربلا فرستاد، ازجمله عواملی است که حضور نیافتن عبدالله در کربلا را توجیه میکند.
بنابراین با توجه به اینکه بین دو گزینۀ اخیر منافاتی وجود ندارد، میتوان چنین نتیجه گرفت که عبدالله بن جعفر به دلیل اینکه مریض بود و در آن زمان حدود ۷۰ سال سن داشت و همراه با کهولت سن و ناتوانی او سبب شد که امام (ع) قیام را بر وی واجب نکرده باشد. ازاینرو به فرمان امام (ع) در جنگ شرکت نکرده باشد و برای حفظ بقیۀ بنیهاشم در مکه و مدینه باقی بماند.
تأسف عبدالله از حضور نیافتن در کربلا و شهادت در رکاب آن حضرت و همچنین فرستادن خانواده خود با آن حضرت نیز، میتواند تأییدی بر گفتۀ ما باشد.
گناهکار نبودن عبدالله
همانگونه که بیان شد عبدالله با حضور نیافتن در کربلا، فضیلت بزرگی را از دست داد، اما این بدان معنا نیست که او را مقصر بدانیم؛ زیرا همانگونه که بیان شد شواهد و قراین بسیاری وجود دارد که عذر او موجه بوده و او خود میل به حضور در کربلا و شهادت در رکاب آن حضرت را خواستار بوده است و فرستادن فرزندان خود با عبدالله بن جعفر برای جهاد و شـهـادت در رکاب امام (ع)، دلیل روشنی است بر اینکه اصل قیام حسینی مـورد تـأیـیـد وی بـوده اسـت.
تأسف او از اینکه در کربلا حضور نداشته را میتوان از فحوای داستان او و غلامش به دست آورد. نقل شده وقتی خبر شهادت فرزندانش در کربلا را به وی دادند او گفت: «انا لله و انا الیه راجعون» غلام عبدالله به نام ابوالسلاسل در این زمان گفت: «این مصیبتی است که به سبب حسین بن علی (ع) دریافتیم.» عبدالله وقتی این جملات را شنید سخت برآشفت و سر و دهن غلام را با نعل کوفت و فرمود: «یابن اللخناء أ للحسین تقول هذا و الله لو شهدته لاحببت ان لا افارقه حتی اقتل معه: ای پسر زن زشت آیا در حق حسین (ع) اینگونه سخن میگویی؟ به خدا سوگند اگر در کنار او حضور داشتم دوست داشتم هرگز از وی جدا نشوم تا اینکه در نزد او شهید شوم.»
ازجمله عوامل دیگری که نشان میدهد عبدالله به خاطر حضور نیافتن در کربلا مقصر نیست، این است که بنیهاشم او را احترام میکردند و حضرت زینب (س) به عنوان همسر عبدالله او را بر حضور نداشتن در کربلا نکوهش نکرده و با او زندگی میکرده است و در تاریخ نقلی از آن حضرت که در ذم عبدالله باشد نیامده است. این خود گواه بزرگی است بر اینکه عبدالله از نگاه آنها مقصر نبوده است.
به نقل از پایگاه تخصصی امام حسین (ع)
پی نوشت:
[1] فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسه من الصحاح السته، ج 3، ص 280، اسلامیه، چاپ دوم، تهران، 1392 ق، إنی لمع علی (ع) إذ أتی کربلاء فقال: یقتل فی هذا الموضع شهداء لیس مثلهم شهداء إلا شهداء بدر، أخرجه الطبرانی و ذکره الهیثمی أیضا فی مجمعه، ج 9، ص 190.
[2] شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، اسلامیه، چاپ سوم، تهران، 1390 ق؛ ثقفی کوفی، ابواسحاق ابراهیم بن محمد، الغارات، عطاردی، عزیز الله، ص 385، انتشارات عطارد، 1373 ش.
[3] نصر بن مزاحم، وقعه صفین، محقق و مصحح: هارون، عبدالسلام محمد، ص 373، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، قم، چاپ دوم، 1404 ق.
[4] شیخ مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 68 – 69، کنگره شیخ مفید، قم،1413 ق؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ترجمه: رسولی محلاتی، ج 2، ص 70، انتشارات اسلامیه، تهران، بیتا.
[5] دایره المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج 11، ص 83.
[6] فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، ص 298- 299، نشر معروف، قم، 1378.