طلسمات

خانه » همه » مذهبی » علت هم‌گرایی عربستان و اسرائیل؟

علت هم‌گرایی عربستان و اسرائیل؟


علت هم‌گرایی عربستان و اسرائیل؟

۱۳۹۲/۰۹/۲۷


۱۶۲ بازدید

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - علت هم‌گرایی عربستان و اسرائیل؟عربستان به صورت پیدا و پنهان مدافع منافع اسرائیل است.در جنگ مصر با اسرائیل، سعودی‌ها بر ضد جمال عبدالناصر موضع گرفتند،در جنگ سی‌وسه‌روزه تمام‌قد علیه حزب‌الله موضع گرفتند،در غزه هم گروه حماس را منزوی کردند و در جهت رفع محاصره‌ی غزه هیچ تلاشی نکردند.عربستان از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی نه تنها در مقاطع مختلف، مشکلی با این رژیم نداشته و علیه آن در جنگی شرکت نکرده، بلکه در برخی مسائل با این رژیم همکاری‌هایی نیز داشته است.

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - علت هم‌گرایی عربستان و اسرائیل؟عربستان به صورت پیدا و پنهان مدافع منافع اسرائیل است.در جنگ مصر با اسرائیل، سعودی‌ها بر ضد جمال عبدالناصر موضع گرفتند،در جنگ سی‌وسه‌روزه تمام‌قد علیه حزب‌الله موضع گرفتند،در غزه هم گروه حماس را منزوی کردند و در جهت رفع محاصره‌ی غزه هیچ تلاشی نکردند.عربستان از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی نه تنها در مقاطع مختلف، مشکلی با این رژیم نداشته و علیه آن در جنگی شرکت نکرده، بلکه در برخی مسائل با این رژیم همکاری‌هایی نیز داشته است. در یک دهه‌ی اخیر، سیر این همکاری‌ها و بعضاً حمایت‌ها صعودی بوده و دیدارهای محرمانه‌ی زیادی بین دستگاه‌های اطلاعاتی آن‌ها برگزار شده است.

عربستان در طول حیات رژیم صهیونیستی، همواره به صورت پنهان و آشکار، مدافع منافع این رژیم بوده است. در گذشته و در جنگ مصر با اسرائیل، ریاض بر ضد جمال عبدالناصر موضع گرفت. در جنگ سی‌وسه‌روزه کاملاً علیه حزب‌الله وارد شد و این حزب را محکوم کرد. در غزه هم گروه حماس را منزوی کرد و در جهت رفع محاصره‌ی غزه هیچ تلاشی نکرد.

تا سال 2006 روابط اسرائیل و عربستان در لفافه بود و صریحاً بدان اشاره نمی‌شد. رفت‌وآمدها، توافقنامه‌ها و مبادلات تجاری و سرمایه‌گذاری‌های مشترک در پنهان بود، ولی بعد از سال 2006 همه چیز علنی شد.[1]

از سال 2011 و با شروع تحولات جهان عرب،‌ منافع و روابط این دو به شکل بی‌سابقه‌ای به هم نزدیک شد. اکنون که در پایان سال 2013 میلادی قرار داریم، روابط و منافع این دو چنان در هم تنیده شده که در برخی موارد نمی‌توان تفکیکی بین سیاست‌های سعودی‌ها با صهیونیست‌ها قائل شد.

در این مطلب فقط بخشی از این اشتراکات منافع آورده می‌شود تا تصویر واقعی آل‌سعود در منطقه نمایان‌تر شود.

برنامه‌ی هسته‌ای ایران

ایران به عنوان کشوری متمدن که در طول تاریخ همواره به عنوان یک قدرت برتر منطقه مطرح بوده، از دیرباز در معرض آماج حملات رقبای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای قرار داشته است. در دوره‌ی صفویه، امپراتوری عثمانی که بر جهان اهل سنت حکومت می‌کرد، از قرن 16 تا 19 میلادی، علیه ایران ده‌ها جنگ به راه انداخت. با فروپاشی امپراتوری عثمانی، تقریباً قدرتی که توان هماوردی با ایران را داشته باشد در منطقه وجود نداشت. تا اینکه بعد از انقلاب اسلامی، در سال 1357، عراق با حمایت کشورهای مختلف علیه ایران وارد جنگ شد که نتیجه‌ی جنگ، آن چیزی نبود که غربی‌ها انتظار آن را داشتند.

بعد از این جنگ، رویارویی مستقیم با ایران جای خود را به جنگ‌های پنهان در حوزه‌های مختلف داده است. یکی از این حوزه‌ها برنامه‌ی هسته‌ای ایران است. فناوری هسته‌ای، کشورها را قادر خواهد ساخت تا برای مرحله‌ی بعد از اتمام سوخت‌های فسیلی، دچار مشکل نشوند و بتوانند پاسخ‌گوی نیازهای خود باشند. همچنین این فناوری در قدرت نرم هر کشوری تأثیرگذار بوده و بر آن می‌افزاید. جمهوری اسلامی ایران که از لحاظ سوختی به منابع فسیلی، یعنی نفت و گاز و ذغال‌سنگ متکی است، در راستای دستیابی به جایگزینی مناسب، برنامه‌ی هسته‌ای خود را به مرحله‌ی بهره‌برداری رسانده است که کاربرد آن در حوزه‌های مختلف پزشکی، کشاورزی، صنعتی و… است. در این راستا، دشمن اصلی ایران در منطقه، یعنی اسرائیل، از دهه‌ی نود میلادی به صورت مداوم ایران را تهدید به حمله‌ی نظامی کرده است.

در این مسیر، عربستان سعودی نیز طبق اسناد منتشرشده‌ی ویکی‌لیکس، با آن‌ها همراه بوده و خواهان برخورد جدی با ایران است. در سال 2009 شاهزاده‌ ترکی فیصل، سفیر سابق عربستان در آمریکا، به آمریکایی‌ها گفته است: «مشکلی با استفاده از انرژی اتمی توسط ایران برای تولید برق و تصفیه‌ی آب دریا نداریم. مشکل ما با غنی‌سازی اورانیوم است.»

اسناد دیگری که ویکی‌لیکس منتشر کرده، از درخواست ملک عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان سعودی، از ایالات متحده، مبنی بر ویرانی نیروگاه‌های اتمی ایران سخن می‌گوید. در یکی از اسناد آمده است: پادشاه عربستان سعودی به شکل ویژه‌ای خواستار حمله‌ی نظامی آمریکا به ایران برای ویرانی تمام نیروگاه‌ها، مراکز و دستگاه‌های مرتبط به برنامه‌ی اتمی این کشور شده است. بر پایه‌ی این سند، که در اختیار اداره‌ی خاورمیانه وزارت امور خارجه‌ی آمریکا قرار داده شده است، «پادشاه عربستان سعودی از آمریکایی‌ها خواسته است تا سر اژد‌ها را قطع کند.»[2]

با امضای توافقنامه‌ی ژنو در دولت روحانی، اسرائیل به صورت دشمن اصلی این توافق، خود را معرفی کرده و در این میان برخی کشورها نظیر عربستان را نیز با خود همراه نموده است. ظاهراً دلیل اصلی دشمنی این دو با توافقنامه‌ی ژنو ترس از افزایش قدرت ایران در منطقه و بر هم خوردن موازنه‌ی قدرت به نفع ایران است.

اسنادی که ویکی‌لیکس منتشر کرده، از درخواست ملک عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان سعودی، از ایالات متحده، مبنی بر ویرانی نیروگاه‌های اتمی ایران سخن می‌گوید.در یکی از اسناد آمده است: پادشاه عربستان سعودی به شکل ویژه‌ای خواستار حمله‌ی نظامی آمریکا به ایران برای ویرانی تمام نیروگاه‌ها، مراکز و دستگاه‌های مرتبط به برنامه‌ی اتمی این کشور شده است.بر پایه‌ی این سند، که در اختیار اداره‌ی خاورمیانه‌ی وزارت امور خارجه‌ی آمریکا قرار داده شده است، «پادشاه عربستان سعودی از آمریکایی‌ها خواسته است تا سر اژد‌ها را قطع کند.»

در این حال، تزیپی لیونی، وزیر خارجه‌ی سابق رژیم صهیونیستی نیز اعلام کرده که موضع تل‌آویو و عربستان سعودی در قبال پرونده‌ی هسته‌ای ایران یکسان است و این دو به ایران به عنوان یک کشور شیعه، به چشم یک رقیب منطقه‌ای نگاه می‌کنند.[3]

بنابراین موضوع هسته‌ای ایران یکی از مسائلی است که اسرائیل و عربستان را به طرز بی‌سابقه‌ای در کنار هم قرار داده و این بر خلاف ادعاهای سعودی‌ها در مورد دفاع از آرمان فلسطین و حمایت از آن‌ها در مقابل رژیم صهیونیستی است.

حمایت از کودتای مصر

حکومت نظامیان در مصر در دوره‌ی انور سادات و حسنی مبارک، به خوبی منافع اسرائیل و عربستان را در منطقه تأمین می‌کرد؛ زیرا آن‌ها نیروهای تجدیدنظرطلب نبودند و از وضع موجود که منافع محافظه‌کارها را تأمین می‌کرد حمایت می‌کردند. با قیام 25 ژانویه 2011 مردم مصر و سقوط مبارک و به قدرت رسیدن اسلام‌گراها در این کشور، بیش از همه منافع متحدین رژیم سابق مصر، یعنی اسرائیل و عربستان، به خطر افتاد. لذا در دوران یک‌ساله‌ی ریاست‌جمهوری محمد مرسی، اسرائیل از سکولارها و لیبرال‌ها و عربستان از سلفی‌ها حمایت می‌کردند و هر دو علیه مرسی دست به کار شدند؛ تا اینکه در سوم ژوئیه 2013، در کودتایی نظامی، مرسی برکنار و عدلی منصور به عنوان رئیس‌جمهور موقت انتخاب شد. تحولات مصر عرصه‌ای برای اتحاد طبیعی عربستان و اسرائیل به وجود آورد. اسرائیل خواستار به قدرت رسیدن نظامیان در مصر بود تا همانند سه دهه‌ی قبل، امنیت مرزها و توافقنامه‌ی کمپ‌ دیوید همچنان حفظ شود و سعودی‌ها از به قدرت رسیدن اخوانی‌ها، که مهم‌ترین رقیب اندیشه‌ای آن‌ها در جهان اهل سنت بود، هراس داشتند و سقوط آن‌ها به معنای رهایی از تهدید رقیبی جدی بود.

در اینجا نیز یک تهدید مشترک، اسرائیل و عربستان را در کنار هم قرار داد تا بتوانند بیش از پیش به یکدیگر نزدیک شوند و در راستای افزایش منافع مشترک گام بردارند.

حمایت از تروریست‌های سوریه علیه مقاومت

یکی دیگر از حوادثی که نزدیکی اسرائیل و عربستان را به یکدیگر نشان داده جنگ داخلی سوریه است. بحران سوریه از 26 ژانویه 2011 شروع شده و تا کنون نیز ادامه دارد. ناآرامی‌ها در این کشور در پی یک سلسله اعتراض‌های محدود شروع شد که با حمایت محور عربی‌ـ‌غربی از مخالفان، وارد فاز گسترده‌ای شد تا اینکه خیلی زود، بیشتر مناطق کشور را فراگرفت. برای نبرد با نظام حاکم در سوریه، تروریست‌هایی از کشورهای عربی، اروپایی، آسیایی و آفریقایی وارد این کشور شدند. با حمایت‌های لجستیکی اسرائیل و عربستان و برخی دیگر از کشورها، تقریباً تمام زیرساخت‌های سوریه نابود و بیش از صد هزار نفر کشته شده‌اند.

نقش‌آفرینی سوریه در معادلات سیاسی لبنان و قرار گرفتن دمشق به ‌عنوان دولت حامی مقاومت اسلامی، بر اهمیت استراتژیک این کشور ‌افزوده ‌است. محور مقاومت، هدف اصلی خود را در منطقه، بازپس‌گیری اراضی اشغالی فلسطین اعلام کرده و در این مسیر تا کنون، حمایت‌های حیاتی و مهمی از گروه‌های مقاومت در فلسطین انجام داده است. سوریه در این محور به عنوان حلقه‌ی وصل ایران با حزب‌الله لبنان و حماس در نوار غزه نقش مهمی ایفا می‌کند و این جایگاه، دشمنان این محور را به توطئه علیه این کشور ترغیب می‌کند.

حضور محسوس دولت و ارتش سوریه در خاک لبنان و تأثیرگذاری آن بر سیاست داخلی این کشور، کمک شایانی به مقاومت لبنان و گروه‌های مقاومت فلسطینی نموده است. در لبنان نیز عربستان سعودی تلاش زیادی کرد تا با حمایت از «سعد حریری» و جریان المستقبل، ترتیبات سیاسی درون این کشور را به نفع خود تغییر دهد؛ اما به دلیل حمایت‌های ایران و سوریه از حزب‌الله، نقش اصلی در این کشور را گروه‌های مقاومت بر عهده دارند و عربستان سعودی به دنبال تضعیف سوریه و کم‌رنگ کردن حضور این کشور در اتفاقات لبنان است.

تحولات مصر عرصه‌ای برای اتحاد طبیعی عربستان و اسرائیل به وجود آورد. اسرائیل خواستار به قدرت رسیدن نظامیان در مصر بود تا همانند سه دهه‌ی قبل، امنیت مرزها و توافقنامه‌ی کمپ دیوید همچنان حفظ شود و سعودی‌ها از به قدرت رسیدن اخوانی‌ها، که مهم‌ترین رقیب اندیشه‌ای آن‌ها در جهان اهل سنت بود، هراس داشتند و سقوط آن‌ها به معنای رهایی از تهدید رقیبی جدی بود.

از سوی دیگر، مواضع دمشق در برابر اسرائیل سبب شده تا این کشور به عنوان مهم‌ترین عامل در کشورهای عربی در مقابله با سیاست‌های این رژیم در منطقه ایفای نقش نماید. پس از جنگ 1967م، که اعراب شکست سختی را از اسرائیل متحمل شدند، روابط کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی وارد مرحله‌ی جدیدی شد. مصر طی قرارداد کمپ دیوید در سال 1987م و اردن طی قراردادی در سال 1991م، در عوض به رسمیت شناختن اسرائیل، مناطق اشغالی خود را در جنگ سوم پس گرفتند. کشور سوریه پس از جنگ سوم، به بسیاری از پناهندگان فلسطینی که طی سه جنگ گذشته، به سوریه عزیمت کرده بودند، شناسنامه اهدا کرد و بر خلاف دیگر کشورهای عربی، ضمن به رسمیت نشناختن اسرائیل، مرکز گروه‌های مقاومت شد. این موقعیت جایگاه سوریه را در بین دشمنان اسرائیل در صدر قرار می‌داد.[4]

با توجه به تهدید سوریه برای عربستان و اسرائیل، این دو مصمم به حمایت‌های اطلاعاتی و ارسال سلاح به سوریه برای کمک به تروریست‌ها شده‌اند. فیصل مقداد، معاون وزیر امور خارجه‌ی سوریه، اخیراً اعلام کرده است که افسران رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی، در اتاق عملیاتی در اردن، جنگ سوریه را برای تخریب این کشور و قتل مردمانش مدیریت می‌کنند.[5]

فرجام سخن

در سال 2002 میلادی، عربستان سعودی به واسطه‌ی اتحادیه‌ی عرب، طرحی برای حل‌وفصل مسئله‌ی فلسطین به اسرائیلی‌ها ارائه داد. مبنای این طرح بازگشت به مرزهای 1967 بود. اسرائیل هیچ گاه به صورت رسمی این طرح را نپذیرفت. به عبارتی در آن سال، رابطه بین سعودی‌ها با صهیونیست‌ها همانند امروز گرم نبود که پیشنهاد عربستان پذیرفته شود؛ اما در شرایط کنونی، با بررسی تنها چند نمونه از اشتراکات این دو با یکدیگر، به روشنی می‌توان دریافت که به طور بی‌سابقه‌ای سعودی‌ها در کنار صهیونیست‌ها قرار گرفته‌اند و در راه منافع آنان گام برمی‌دارند.

این حقیقت می‌تواند در دو بستر تحلیل شود: اول اینکه این دو به صورت کاملاً غیرمهندسی‌شده و بدون برنامه و تنها بر اساس رهیافت واقع‌گرایی برای برآورده کردن منافع خود، در کوتاه‌مدت در کنار هم قرار گرفته‌اند و دوم اینکه شاید این همراهی اتفاقی نبوده و برای مقابله با قدرت‌های برتر منطقه مانند ایران (که علیه قدرت‌های فرامنطقه‌ای فعالیت می‌کند و خواستار تأمین امنیت منطقه توسط کشورهای منطقه است) در بلندمدت طراحی شده باشد. جواب هر چه باشد در اصل موضوع تغییری ایجاد نخواهد کرد.

پی‌نوشت‌ها:

[1] http://peace-ipsc.org/fa/%D9%87%D9%85%D9%83%D8%A7%D8%B1%D9%8A%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%8A%D8%AA%D9%8A-%D9%88-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%D9%8A-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A7%D8%B3/

[2] http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/06/120606_l23_lp_neighbours_wikileaks_iran_saudi_arabia.shtml

[3] http://www.yjc.ir/fa/news/4639730

[4] http://www.borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=4574

[5]http://fa.alalam.ir/news/1540030

برهان

*محمدرضا مرادی؛ کارشناس مسائل خاورمیانه و عضو تحریریه‌ی برهان/۱۳۹۲/۹/۲۶

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد