خانه » همه » مذهبی » علل رویکرد الحادی

علل رویکرد الحادی


علل رویکرد الحادی

۱۳۹۳/۰۷/۱۰


۵۶۹ بازدید

چرا برخی انسانها رویکردی الحادی نسبت به خدا دارند؟

الحاد و مادّیگرى، سابقه‌اى طولانى در تاریخ بشر دارد و علیرغم اینکه همواره در جوامع بشرى ـ تا آنجا که شواهد تاریخى و دیرینه‌شناسى نشان مى‌دهد ـ اعتقاد به آفریدگار، وجود داشته است از زمانهاى قدیم، افراد یا گروههاى ملحد و منکر خدا هم یافت مى‌شده اند. ولى رواج بى دینى از قرن هجدهم میلادى در اروپا آغاز شد و اندک اندک به سایر مناطقِ جهان، سرایت کرد.این پدیده هر چند به صورت عکس العملى در برابر دستگاه کلیسا و بر ضدّ مسیحیّت، شروع شد اما موج آن، سایر ادیان و مذاهب را نیز در برگرفت و گرایش به بى دینى همراه با صنعت و هنر و تکنولوژى مغرب زمین به دیگر سرزمینها صادر گردید و در قرن اخیر، توأم با اندیشه هاى اجتماعى ـ اقتصادى مارکسیسم در بسیارى از کشورها شیوع یافت و بزرگترین آفت را براى انسانیت گدید آورد.علل و عواملى که موجب پیدایش یا رشد گسترش این پدیده انحرافى شده فراوان است و بررسى همه آنها نیاز به کتاب مستقلى دارد1 ولى بطور کلى مى‌توان از سه دسته علل و عوامل، یاد کرد:
1- علل روانى: یعنى انگیزه هایى که ممکن است براى بى دینى و گرایش به الحاد، در شخص وجود داشته باشد هر چند خودش از تأثیر آنها آگاه نباشد. و مهمترین آنها راحت طلبى و میل به بى بند و بارى و نداشتن مسئولیّت است. یعنى از یک سوى، زحمت تحقیق و پژوهش ـ به خصوص درباره امورى که لذت مادّى و محسوسى ندارد ـ مانع از این مى‌شود که افراد تنبل و راحت طلب و دون همت، درصدد تحقیق برآیند، و از سوى دیگر، میل به آزادى حیوانى و بى بند و بارى و نداشتن مسئولیّت و محدودیت، آنان را از گرایش به جهان بینى الهى، باز مى‌دارد. زیرا پذیرفتن بینش الهى و اعتقاد به آفریدگار حکیم، ریشه یک سلسله اعتقادات دیگر را تشکیل مى‌دهد که لازمه آنها مسئولیّت انسان در همه رفتارهاى اختیارى است، و چنین مسئولیّتى اقتضاء دارد که در بسیارى از موارد، از خواسته هاى خودش چشم پوشى کند و محدودیتهایى را بپذیرد، و پذیرفتن این محدودیتها با میل به بى بند و بارى، سازگار نیست. از اینروى، این میل حیوانى، هر چند به صورت ناخودآگاه، موجب مى‌شود که ریشه این مسئولیتها را بزند و اساساً وجود خداى متعال را انکار کند.
عوامل روانى دیگرى نیز در گرایش به بى دینى مؤثر است که به دنبال سایر عوامل ظاهر مى‌گردد
2- علل اجتماعى: یعنى اوضاع و احوال اجتماعىِ نامطلوبى که در پاره‌اى از جوامع، پدید مى‌آید و متصدّیان امور دینى، نقشى در پیدایش یا گسترش آنها دارند. در چنین شرایطى بسیارى از مردم که از نظر تفکر عقلانى، ضعیف هستند و نمى‌توانند مسائل را به درستى تجزیه و تحلیل کنند و علل واقعى رویدادها را تشخیص دهند این نابسامانیها را به دلیل دخالت دینداران در وقوع آنها، به حساب مکتب و دین مى‌گذارند و چنین مى‌پندارند که اعتقادات دینى، موجب پیدایش اینگونه اوضاع و احوال نامطلوب شده است و از اینروى، از دین و مذاهب بیزار مى‌شوند.
نمونه هاى بارز این دسته از علل و عوامل را مى‌توان در اوضاع اجتماعى اروپا در عهد رنسانس، ملاحظه کرد که رفتارهاى ناشایست کلیسائیان در زمینه هاى مذهبى و حقوقى و سیاسى، عامل مهمى براى بیزارى مردم از مسیحیّت و بطور کلى از دین و دیندارى گردید.
توجه به تأثیر این دسته از عوامل، براى همه دست اندرکاران امور دینى، ضرورت دارد تا حساسیّت موقعیّت و اهمیّت مسئولیت خودشان را درک کنند و بدانند که لغزشهاى آنان مى‌تواند موجب گمراهى و بدبختى جامعه‌اى شود.
3- علل فکرى: یعنى اوها و شبهاتى که به ذهن شخص مى‌آید یا از دیگران مى‌شنود و در اثر ضعف نیروى تفکر و استدلال، قدرت بر دفع آنها را ندارد و کمابیش تحت تأثیر آنها قرار مى‌گیرد و دست کم، موجب تشویش و اضطراب ذهن، و مانع از حصول اطمینان و یقین مى‌گردد.
این دسته از عوامل نیز به نوبه خود، قابل تقسیم به دسته هاى فرعى است مانند شبهات مبنى بر حس گرایى، شبهات ناشى از عقاید خرافى، شبهات ناشى از تبیینهاى نادرست و استدلالهاى ضعیف، شبهات مربوط به حوادث و رویدادهاى ناگوارى که پنداشته مى‌شود خلاف حکمت و عدل الهى است، شبهات ناشى از فرضیّه هاى علمى که مخالف با عقاید دینى، تلقى مى‌شود و شبهاتى که مربوط به پاره‌اى از احکام و مقررات دینى به خصوص در زمینه مسائل حقوقى و سیاسى است.
و گاهى دو یا چند عامل، مجموعاً موجب شک و تردید، یا انکار و الحاد مى‌شود چنانکه گاهى ناهنجاریهاى گوناگون روانى، زمینه را براى دامن زدن به شبهات و اوهام، فراهم مى‌کند
و بیمارى روانىِ «وسواس فکرى» را پدید مى‌آورد و در نتیجه، شخص بیمار، به هیچ دلیل و برهانى قانع نمى‌شود چنانکه شخص مبتلى به وسواس در عمل، به صحّتِ کارى که انجام مى‌دهد مطمئن نمى‌گردد و مثلا دهها بار دستش را در آب فرو مى‌برد و باز هم اطمینان به طهارت آن پیدا نمى‌کند با اینکه چه بسا از اول، طاهر بوده و نیازى به تطهیر نداشته است!(برخی از این عوامل را مرحوم شهید مطهری در کتاب علل و عوامل گرایش به مادیگری توضیح داده اند)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد