۱۳۹۸/۱۲/۱۷
–
۱۵۱۹ بازدید
سلام من تو یه فیلمه دیدم جسد یک خانم از کردستان بعد از دو سال سالم بیرون امد با توجه به اینکه سنی بوده چجوری ممکنه؟؟؟
نپوسیدن جسد این خانم می تواند علل گوناگونی داشته باشد که نیاز به بررسی دارد. مثلا در مناطق کویری مصر اجسادی پیدا شده اند که بدون مومیایی شدن چندین هزار سال بدن آنها باقی مانده است. در این گونه موارد عامل بقاء جسم خشک شدن سریع بدن در اثر گرمای شنها و نمک موجود در آنهاست. اجساد مردگان در درون برخی مرداب ها نیز نمی پوسند و علت آن وجود گاز متان در این مرادب هاست که از فعالیت باکتریها جلوگیری می کند. اما در علمای شیعه و شهدای فی سبیل الله و از جمله در میان شهدای جنگ تحمیلی صدام علیه ایران ابدان پاکی دیده شده اند که از پوسیدگی محفوظ مانده اند در حالی که اجساد آنها در هیچ شرایط ویژه ای نبوده است و مثل بقیه مردگان دفن شده بوده اند. حتی در بین شهدای جنگ تحمیلی اجسادی بوده اند که بعثی ها آنها را بعد از پیدا کردن روزها جلو آفتاب گذاشتند و ذره ای آثار پوسیدگی در آنها دیده نشد و حتی بر روی آنها اسید ریختند و باز اجساد تخریب نشدند. (به نقل از سردار باقری در یک برنامه تلویزیونی)روشن است که در چنین مواردی پای عوامل ماوراء طبیعی در میان است، نه عوامل طبیعی. در روایات اهل بیت (ع) آمده است که: «… هر کس می خواهد بدنش طعمه حشرات زیرزمین نشود در مسجد بسیار بماند و هر کس می خواهد جسدش سالم بماند و پوسیده نشود مساجد را نظافت کند …». (بحار، ج 8، ص 145) هم چنین گفته شده است که مداومت بر غسل جمعه باعث بقاء جسم می شود. اما از نظر فلسفی شاید بتوان این حقیقت را به این گونه توجیه نمود: در زمان حیات بین بدن و روح رابطه تدبیری و قیومی وجود دارد. یعنی روح حافظ حیات و وحدت و شخصیت بدن است. و این ارتباط قابل تشدید و تعضیف است. مثلا در حالت خواب این ارتباط ضعیف تر می شود. فلذا فرمودند: «ان النوم اخ الموت». (مستدرک الوسایل، ج 5، ص 123) همین طور در حالت بیماری این ارتباط تعضیف می شود در حالت بیهوشی و اغما بسیار ضعیف تر می شود و در مرگ مغزی، ارتباط نفس و بدن در حد ارتباط نفس نباتی با نبات است و نفس نباتی ادنی مرتبه نفس آدمی است. و بعید نیست که پایین تر از این مرتبه نیز موجود باشد. چرا که نفس امری است ذو مراتب و مشکک و ارتباط آن با بدن نیز تشکیکی است. و شاید در افرادی که اجسادشان نمی پوسد روح نوعی ارتباط ضعیف با بدن را حفظ می کند. الا ای حال نزاهت روح و قوت آن و اعمالی که شخص در زمان حیات داشته است در بقاء جسم او مؤثر است. شاید صورت مثالی و برزخی نظافت نمودن مساجد یا مداومت بر غسل جمعه که حقایقی مجردند قادر به تأثیر در عالم ماده باشند. و اثر آنها در این عالم همان حفظ جسد میت است. یعنی نوعی اتصال بین جسد و این حقایق مجرده ایجاد می شود که با مرگ منقطع نمی شود. و به واسطه این اتصال جسد حفظ می شود. اگر بقاء جسد بواسطه نوعی ارتباط بین نفس و بدن باشد در این صورت نفس می تواند بخشی از تکامل طبیعی خود را از این راه به دست آورد. چرا که نفس دو گونه تکامل دارد یکی از راه اعمال اختیاری است و دیگری بواسطه حرکت جوهری جسم است. و اگر ارتباط بین بدن و نفس بعد از مرگ حفظ شود. نفس می تواند برخی کمالات طبیعی را از این راه درست آورد. فلذا از دیدگاه کلامی می توان این بقاء جسم را نوعی لطف خاص الهی به برخی بندگان تلقی کرد. و البته این لطف خاص نتیجه اعمال خود آنهاست.هم چنین این احتمال وجود دارد که صاحبان این ابدان مطهره از اهل رجعت باشند. یعنی از کسانی باشند که در هنگام ظهور امام زمان (عج) زنده می شوند و به یاری آن حضرت می شتابند. بنابراین مرگ اینگونه افراد را می توان نظیر مرگ اصحاب کهف دانست. آنچه در توجیه فلسفی این پدیده به ذهن بنده حقیر رسید اگر درست باشد باز هم بخشی حقیقت است و شکی نیست که دست قدرت الهی در این پدیده دخیل است. و نوعی اعجاز الهی نشانه های غیبی در این گونه پدیده ها مشهود است. و تنها صرف بقا جسم نیست. مثلا وقتی جسد مطهر شهید شیخ صدوق در اثر سیل هویدا شد کفنش پوسیده بود ولی جسدش سالم بود و عورتین او با تار عنکبوت پوشیده شده بود. و وقتی شاه اسماعیل دستمال را از سر حر بن یزید ریاحی باز کرد خون تازه از آن جوشیده و وقتی روی جنازه شهدای جنگ تحمیلی اسید ریختند باز تخریب نشدند. اینها را دیگر نمی تواند با صرف ارتباط ضعیف روح و جسم تبیین نمود. بلکه اینها اموری هستند از سنخ داستان اصحاب کهف و سرد شدن آتش نمرود بر ابراهیم و بریده نشدن سر اسماعیل توسط چاقو و تولد عیسی از مریم باکره. و اینها آیات خدا هستند از یک طرف و بیانگر فضل و شرافت این بندگان خدا هستند از طرف دیگر و ظهور اینگونه اعجازها و آیات سنت دایر خدا بوده است از زمان حضرت آدم تا به امروز.