۱۳۹۳/۰۴/۱۲
–
۱۵۶۸ بازدید
روایتی وجود دارد که زنان را از نوشتن نهی می کند. از کسی علت آن را سوال کردم که گفت شاید روایت می خواسته از نامه نگاری عاشقانه توسط زنها و آلوده شدن زنها جلوگیری کند. سوالم این است در صورت صحت روایت آیا این روایت نشان دهنده درک ظاهری و نداشتن درک عمیق نسبت به وقایع فرهنگی و سواد آموزی نیست؟ استفاده بد از هر ابزاری امکان دارد. حتی از مفیدترین ابزارها هم می شود فجایع بزر گی ایجاد کرد مثلا چاقو ، خودروها، انرژی هسته ای و… هم استفاده خوب دارند و هم استفاده بد . اما آیا چون عده قلیلی از افراد از آن ها استفاده بد می کنند باید از آن نهی کرد. و اگر کسی استفاده از اینها را نهی کند آیا نشان دهنده کوتاه بینی ظاهر بینی و یکسو نگری آها نیست؟ در حالی که اولیا خدا از چنین خطاهایی پاک هستند. علت نهی چه چیزی می تواند باشد؟ چون امکان دارد زنی استفاده بد از ابزار فوق العاده سودمند نوشتن کند باید به طور کلی نوشتن را برای زنان نهی کرد. و از فواید بیشمار آن برای زنان چشم پوشی کرد. در حالی که مردان هم می توانند استفاده بدتر کنند. این سخن مرا یاد مصوبات هر گاه مجلس خودمان می اندازه که ناشی از شلختگی فکری و زدن شیپور از طرف گشاد و مقطعی نگاه کرده به یک موضوع است .
در روایت مربوطه از آموزش نوشتن به زنان نهی شده است. این روایت هم در کتب شیعه و هم در کتب اهل سنت وجود دارد. برخی تلاش کردهاند تا از طریق اثبات ضعیف بودن سند این روایت، نادرست بودن آن را اثبات کنند اما برخی دیگر از اساتید معتقدند که طبق مبانی پذیرفته شده، یک روایت هرچند دارای عالیترین سند باشد، اگر با مبانی مطرح شده در کتاب و سنت پیامبر اکرم(ص) در تعارض واقع شود، مردود شمرده میشود و حکم به عدم صدور آن میشود. به ویژه آن که در برههای از زمان حدیث سازان ماهری در میان جامعه اسلامی رشد پیدا کرده بودند که روایاتی با سلسله سند صحیح جعل میکردند تا بیشتر مورد پذیرش مردم واقع شود. از این رو باید بیشتر تکیه خود را بر نقد محتوایی این روایت گذاشت. از نظر محتوا نقدهای زیر را میتوان بر این روایت وارد کرد:
1- این روایت با آیات قرآن کریم که در آنها علم و علم آموزی تشویق شده در تعارض است. زیرا در این آیات زنان مورد استثنا واقع نشده اند و همچنین بعضی از مواد آموزشی همچون نوشتن و کتابت از حکم کلی، بیرون نرفته است و حتی اگر نوشتن را هم یک ماده آموزشی جداگانه به حساب نیاوریم، اما نمیتوانیم نقش فراوان آن را در آموزش و علم آموزی از نظر دور بداریم.
2- این روایت با سیره عملی پیامبر اکرم(ص) در تناقض است، زیرا که پیامبر اکرم(ص) خود به زنان آموزش میداد و حتی در مواردی بعضی از زنان به بعضی از همسران پیامبر اکرم(ص) نوشتن میآموختند.
3- این روایت با روایاتی همچون «طلب العلم فریضة علی کلّ مسلم و مسلمة؛ دانش جویی بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.» که روایتی معتبر با سلسله اسناد قوی تر در تعارض است که این گونه روایات در منابع معتبر شیعه و سنی وارد شده است.
4- این روایت با عمل ائمه اطهار علیهم السلام و نیز صحابه و تابعین در تعارض است، زیرا با بررسی سیره عملی آنها این نکته را درمی یابیم که علاوه بر آن که خود زنان و مردان را تشویق به علم آموزی میکردند، در میان خاندان آنها نیز تعداد فراوانی زنان آشنا به نوشتن نیز وجود داشته اند و در هیچ موردی به نهی خاص یکی از آنها نسبت به یادگیری نوشتن زنی خاص برخورد نمیکنیم.
5- پذیرش این روایت، این شبهه را تقویت میکند که اسلام با آموختن یکی از برترین مظاهر تمدن به زنان یعنی نوشتن مخالف است، که این اتهام با بررسی مجموع معارف اسلام در تضاد است.
6- دلیلی که برای این نهی از سوی بعضی ذکر شده است آن است که زنان به وسیله آموزش نوشتن به اغراض فاسد خود دست مییابند. گویا پایه این دلیل بر این استوار است که نوشتن زنان هیچ فایدهای به جز رسیدن به اغراض فاسد ندارد، در حالی که اولاً نوشتن در مقایسه با ابزارهای دیگر که برای رسیدن به اغراض فاسد به کار گرفته میشود، ابزار قابل اعتنایی نیست. ثانیا بر فرض استفاده اندک از آن در رسیدن به اغراض فاسد، نمیتواند توجیه کننده حرمت مطلق آن باشد در این صورت باید همه ابزارهایی که به نحوی میتوان از آنها در راه باطل بهره گرفت، حرام شود. سوم این که فواید و مصالحی که بر نوشتن زنان مترتب است قابل مقایسه با این استفاده ناچیز در راه حرام نیست. و در نهایت مردان نیز میتوانند از نوشتن در راه اغراض فاسد بهره گیرند و چنین نیز میکنند و حتی شاید بتوانیم بگوییم بهرهگیری آنها از این وسیله در راه اغراض فاسد قابل مقایسه با زنان نیست، و بنابراین توجیه، باید از نوشتن مردان نیز جلوگیری شود.
7- از اساس این گونه سخن گفتن با روش سخن گفتن پیامبر اکرم(ص) ناسازگار است، زیرا در این روایت، خود زنان مورد خطاب قرار نگرفتهاند و مثل این که فرض بر آن بوده که آنها قابل مخاطب واقع شدن نیستند. در حالی که در شریعت اسلامی زنان نیز مانند مردان مکلف به تکالیف شرعی میباشند، و بهتر بود خود آنان مستقیما مورد خطاب باشند که این نهی بیشتر مورد پذیرش آنها واقع شوند. زیرا در توجیه این روایت زنان میتوانند بگویند مخاطب و مکلف در این روایت مردان هستند و بر آنها حرام است که به ما نوشتن را آموزش دهند. اما اگر آنها این فرمان را اطاعت نکردند و یا آن که ما از هر طریق دیگری توانستیم نوشتن را بیاموزیم، در این هنگام عمل حرامی را مرتکب نشدهایم.
در جوامع مسلمین همیشه افرادی بودند که به دلایل مختلف و تعصبات و دیدگاههای متحجرانهای که دارند، میخواهند تا مانع رشد و پیشرفت مسلمانان شوند، گاه مانع رشد زنان میشوند و گاهی هم راه را برای مردان مسدود میکنند. اما واقعیت موجود جامعه ما نشان میدهد که در نظام جمهوری اسلامی که تحت نظارت یک فقیه اداره میشود، به این روایت بهایی ندادهاند چنان که بیش از 60 درصد دانشجویان کشور در حال حاضر دختران هستند. در این زمینه توصیه میکنم کتاب «زن در اسلام» از خانم فریبا علاسوند را که دارای دو جلد است و نیز سلسله مقالات «آموزش زنان در صدر اسلام» را که در مجله پیام زن در سال 1381 به چاپ رسیده، مطالعه کنید. (مقالات پیام زن از طریق اینترنت به صورت رایگان قابل دسترسی است.)
در پناه حق موفق باشید.
1- این روایت با آیات قرآن کریم که در آنها علم و علم آموزی تشویق شده در تعارض است. زیرا در این آیات زنان مورد استثنا واقع نشده اند و همچنین بعضی از مواد آموزشی همچون نوشتن و کتابت از حکم کلی، بیرون نرفته است و حتی اگر نوشتن را هم یک ماده آموزشی جداگانه به حساب نیاوریم، اما نمیتوانیم نقش فراوان آن را در آموزش و علم آموزی از نظر دور بداریم.
2- این روایت با سیره عملی پیامبر اکرم(ص) در تناقض است، زیرا که پیامبر اکرم(ص) خود به زنان آموزش میداد و حتی در مواردی بعضی از زنان به بعضی از همسران پیامبر اکرم(ص) نوشتن میآموختند.
3- این روایت با روایاتی همچون «طلب العلم فریضة علی کلّ مسلم و مسلمة؛ دانش جویی بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.» که روایتی معتبر با سلسله اسناد قوی تر در تعارض است که این گونه روایات در منابع معتبر شیعه و سنی وارد شده است.
4- این روایت با عمل ائمه اطهار علیهم السلام و نیز صحابه و تابعین در تعارض است، زیرا با بررسی سیره عملی آنها این نکته را درمی یابیم که علاوه بر آن که خود زنان و مردان را تشویق به علم آموزی میکردند، در میان خاندان آنها نیز تعداد فراوانی زنان آشنا به نوشتن نیز وجود داشته اند و در هیچ موردی به نهی خاص یکی از آنها نسبت به یادگیری نوشتن زنی خاص برخورد نمیکنیم.
5- پذیرش این روایت، این شبهه را تقویت میکند که اسلام با آموختن یکی از برترین مظاهر تمدن به زنان یعنی نوشتن مخالف است، که این اتهام با بررسی مجموع معارف اسلام در تضاد است.
6- دلیلی که برای این نهی از سوی بعضی ذکر شده است آن است که زنان به وسیله آموزش نوشتن به اغراض فاسد خود دست مییابند. گویا پایه این دلیل بر این استوار است که نوشتن زنان هیچ فایدهای به جز رسیدن به اغراض فاسد ندارد، در حالی که اولاً نوشتن در مقایسه با ابزارهای دیگر که برای رسیدن به اغراض فاسد به کار گرفته میشود، ابزار قابل اعتنایی نیست. ثانیا بر فرض استفاده اندک از آن در رسیدن به اغراض فاسد، نمیتواند توجیه کننده حرمت مطلق آن باشد در این صورت باید همه ابزارهایی که به نحوی میتوان از آنها در راه باطل بهره گرفت، حرام شود. سوم این که فواید و مصالحی که بر نوشتن زنان مترتب است قابل مقایسه با این استفاده ناچیز در راه حرام نیست. و در نهایت مردان نیز میتوانند از نوشتن در راه اغراض فاسد بهره گیرند و چنین نیز میکنند و حتی شاید بتوانیم بگوییم بهرهگیری آنها از این وسیله در راه اغراض فاسد قابل مقایسه با زنان نیست، و بنابراین توجیه، باید از نوشتن مردان نیز جلوگیری شود.
7- از اساس این گونه سخن گفتن با روش سخن گفتن پیامبر اکرم(ص) ناسازگار است، زیرا در این روایت، خود زنان مورد خطاب قرار نگرفتهاند و مثل این که فرض بر آن بوده که آنها قابل مخاطب واقع شدن نیستند. در حالی که در شریعت اسلامی زنان نیز مانند مردان مکلف به تکالیف شرعی میباشند، و بهتر بود خود آنان مستقیما مورد خطاب باشند که این نهی بیشتر مورد پذیرش آنها واقع شوند. زیرا در توجیه این روایت زنان میتوانند بگویند مخاطب و مکلف در این روایت مردان هستند و بر آنها حرام است که به ما نوشتن را آموزش دهند. اما اگر آنها این فرمان را اطاعت نکردند و یا آن که ما از هر طریق دیگری توانستیم نوشتن را بیاموزیم، در این هنگام عمل حرامی را مرتکب نشدهایم.
در جوامع مسلمین همیشه افرادی بودند که به دلایل مختلف و تعصبات و دیدگاههای متحجرانهای که دارند، میخواهند تا مانع رشد و پیشرفت مسلمانان شوند، گاه مانع رشد زنان میشوند و گاهی هم راه را برای مردان مسدود میکنند. اما واقعیت موجود جامعه ما نشان میدهد که در نظام جمهوری اسلامی که تحت نظارت یک فقیه اداره میشود، به این روایت بهایی ندادهاند چنان که بیش از 60 درصد دانشجویان کشور در حال حاضر دختران هستند. در این زمینه توصیه میکنم کتاب «زن در اسلام» از خانم فریبا علاسوند را که دارای دو جلد است و نیز سلسله مقالات «آموزش زنان در صدر اسلام» را که در مجله پیام زن در سال 1381 به چاپ رسیده، مطالعه کنید. (مقالات پیام زن از طریق اینترنت به صورت رایگان قابل دسترسی است.)
در پناه حق موفق باشید.