۱۳۹۵/۰۲/۲۷
–
۶۷۳ بازدید
چنین روایتی درست است ؟
علی روزی شیطان را به زمین زد و بر سرش نشست و دستانش را در گلوی شیطان فشرد تا او را خفه نماید، شیطان به او گفت: ای اباالحسن! چنین مکن که من تا روز قیامت مهلت داده شدهام. و در روایتی آمده که گفت: اگر خدا بخواهد تو را خواهم کشت، گفت: نمیتوانی این کار را بکنی مگر زمانی که نزد پروردگارم تعیین شده است. و در روایت است: بعد از اینکه رسول خدا علی را خبر داد که آن ابلیس بوده، علی گفت: ای رسول خدا! اگر میدانستم با شمشیر او را میزدم و امت تو را از دستش خلاص مینمودم، ابلیس به او گفت: ای اباالحسن! به من ظلم نمودی، آیا نشنیدهای که خداوند میفرماید: ﴿ وَ شارِکهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ﴾؛ «و در اموال آنان و در اولاد ایشان شرکت جوی» (اسراء / ۶۴) و در روایتی آمده: علی گفت: ای رسول خدا! آیا او را بکشم؟ و در لفظی آمده: ای رسول خدا! او را میکشم. رسول الله فرمود: ای علی! آیا نمیدانی که او برای وقتی معلوم مهلت داده شده؟ پس او را ترک کرد. روایت اول: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ: کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ الْکَعْبَةِ وَ إِذَا شَیْخٌ مُحْدَوْدِبٌ قَدْ سَقَطَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَیْنَیْهِ مِنْ شِدَّةِ الْکِبَرِ وَ فِی یَدِهِ عُکَّازَةٌ وَ عَلَى رَأْسِهِ بُرْنُسٌ أَحْمَرُ وَ عَلَیْهِ مِدْرَعَةٌ مِنَ الشَّعْرِ فَدَنَا إِلَى النَّبِیِّ ص وَ هُوَ مُسْنِدٌ ظَهْرَهُ إِلَى الْکَعْبَةِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ادْعُ لِی بِالْمَغْفِرَةِ فَقَالَ النَّبِیُّ ص خَابَ سَعْیُکَ یَا شَیْخُ وَ ضَلَّ عَمَلُکَ فَلَمَّا تَوَلَّى الشَّیْخُ قَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَ تَعْرِفُهُ قُلْتُ اللَّهُمَّ لَا قَالَ ذَلِکَ اللَّعِینُ إِبْلِیسُ قَالَ عَلِیٌّ ع فَعَدَوْتُ خَلْفَهُ حَتَّى لَحِقْتُهُ وَ صَرَعْتُهُ إِلَى الْأَرْضِ وَ جَلَسْتُ عَلَى صَدْرِهِ وَ وَضَعْتُ یَدِی فِی حَلْقِهِ لِأَخْنُقَهُ فَقَالَ لِی لَا تَفْعَلْ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَإِنِّی مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ وَ وَ اللَّهِ یَا عَلِیُّ إِنِّی لَأُحِبُّکَ جِدّاً وَ مَا أَبْغَضَکَ أَحَدٌ إِلَّا شَرِکْتُ أَبَاهُ فِی أُمِّهِ فَصَارَ وَلَدَ الزِّنَاءِ فَضَحِکْتُ وَ خَلَّیْتُ سَبِیلَهُ. روایت دوم: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ الْهَاشِمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ فُرَاتٍ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَعْمَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الرَّمْلِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ إِسْحَاقَ الْمَرْوَزِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ مَنْصُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ أَبَانٍ عَنْ یَحْیَى بْنِ أَبِی کَثِیرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی هَارُونَ الْعَبْدِیِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: کُنَّا بِمِنًى مَعَ رَسُولِ اللَّهِ إِذْ بَصُرْنَا بِرَجُلٍ سَاجِدٍ وَ رَاکِعٍ وَ مُتَضَرِّعٍ فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَحْسَنَ صَلَاتَهُ فَقَالَ ع هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ أَبَاکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ فَمَضَى إِلَیْهِ عَلِیٌّ ع غَیْرَ مُکْتَرِثٍ فَهَزَّهُ هَزَّةً أَدْخَلَ أَضْلَاعَهُ الْیُمْنَى فِی الْیُسْرَى وَ الْیُسْرَى فِی الْیُمْنَى ثُمَ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَقَالَ لَنْ تَقْدِرَ عَلَى ذَلِکَ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ مِنْ عِنْدِ رَبِّی
شبهاتی که در رابطه با این روایات به ذهن می رسد همان است که در پرسش مطرح شده بود و عبارت است از : 1- چرا امیر مومنان (ع) شیطان را نشناخت ؟
2- چرا امیر مومنان (ع) نمی دانست که شیطان تا روز قیامت مهلت داده شده است ؟
پاسخ شبهه اول:
دانش و آگاهی پیامبران و امامان(ع) بر دو قسم است:
1- علمهایی که از راههای عادی فراهم میآید، که در این دانشها با مردم دیگر تفاوت زیادی ندارند.
2- علومی که از راههای ماورای طبیعی (علم لدنی = وحی و الهام) حاصل میگردد.
در کتاب کافی بابی(فصلی) وجود دارد با عنوان ان الائمة اذا شاؤوا ان یعلموا علموا، یعنی امامان هرگاه میخواستند که چیزی را بدانند، از آن آگاه میشدند. در این باب روایات بسیاری جمع آوری شده است.(1)
پیشوایان و امامان وظیفه نداشتند در تمام موارد، طبق علومی که از راههای غیر عادی حاصل میشد عمل کنند، بلکه تکالیف دینی آنان همواره طبق علومی بود که از راههای عادی پیدا میشد.
در نتیجه ضرورتی نداشت که امیر مومنان (ع) در فردی که به صورت پیرمردی از کنار انها عبور کرد و در واقع شیطان بود از علم و اگاهی خاص خود استفاده کند و نگاه او به این فرد نگاه عادی بود و پیامبر (ص) به ایشان متذکر شد که این فرد شیطان است و امیر مومنان (ع) نیز چنین عکس العملی نشان داد.
پاسخ شبهه دوم:
تعبیری که در این روایات به کار رفته مانند تعبیر « أَوَ مَا عَلِمْتَ یَا عَلِیُّ أَنَّهُ قَدْ أُجِّلَ إِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ » به معنای عدم اگاهی امیر مومنان (ع) از این موضوع نیست زیرا هر فرد مسلمانی که با قران اشنا باشد و آیات مربوط به شیطان را دیده باشد نسبت به این مطلب اگاهی دارد .
آنچه در این مورد به نظر می رسد این است که امیر مومنان (ع) در مواجه شدن با شیطان به دلیل گمراهی ها و فریب ها و وسوسه های شیطان وقتی با او روبرو می شود فرصت را غنیمت شمرده و در صدد کشتن و نابود کردن شیطان بر می آید اما پیامبر (ص) به ایشان یاد آور می شود که خداوند به او تا قیامت مهلت داده و کشتن او بر خلاف این مشیت الهی است و لازمه این امر بی اطلاعی امیر مومنان (ع) از مهلت داشتن شیطان تا قیامت نیست. مثلا اگر شما بخواهید کسی را به خاطر شرارت و جنایت و فتنه گری های بسیار به قتل برسانید و کسی به شما بگوید این کار را نکن چون گرفتار می شوی و برایت دردسر می شود معنایش این نیست که شما نسبت به عواقب این کار آگاه نیستید بلکه می خواهید از موقعیت پیش آمده استفاده کنید .
پینوشتها:
1. ثقة الاسلام کلینی، الکافی، دار الکتب الإسلامیة تهران، 1365 ه ش، ج1، باب: ان الائمة اذا شاؤوا ان یعلموا علموا.
2- چرا امیر مومنان (ع) نمی دانست که شیطان تا روز قیامت مهلت داده شده است ؟
پاسخ شبهه اول:
دانش و آگاهی پیامبران و امامان(ع) بر دو قسم است:
1- علمهایی که از راههای عادی فراهم میآید، که در این دانشها با مردم دیگر تفاوت زیادی ندارند.
2- علومی که از راههای ماورای طبیعی (علم لدنی = وحی و الهام) حاصل میگردد.
در کتاب کافی بابی(فصلی) وجود دارد با عنوان ان الائمة اذا شاؤوا ان یعلموا علموا، یعنی امامان هرگاه میخواستند که چیزی را بدانند، از آن آگاه میشدند. در این باب روایات بسیاری جمع آوری شده است.(1)
پیشوایان و امامان وظیفه نداشتند در تمام موارد، طبق علومی که از راههای غیر عادی حاصل میشد عمل کنند، بلکه تکالیف دینی آنان همواره طبق علومی بود که از راههای عادی پیدا میشد.
در نتیجه ضرورتی نداشت که امیر مومنان (ع) در فردی که به صورت پیرمردی از کنار انها عبور کرد و در واقع شیطان بود از علم و اگاهی خاص خود استفاده کند و نگاه او به این فرد نگاه عادی بود و پیامبر (ص) به ایشان متذکر شد که این فرد شیطان است و امیر مومنان (ع) نیز چنین عکس العملی نشان داد.
پاسخ شبهه دوم:
تعبیری که در این روایات به کار رفته مانند تعبیر « أَوَ مَا عَلِمْتَ یَا عَلِیُّ أَنَّهُ قَدْ أُجِّلَ إِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ » به معنای عدم اگاهی امیر مومنان (ع) از این موضوع نیست زیرا هر فرد مسلمانی که با قران اشنا باشد و آیات مربوط به شیطان را دیده باشد نسبت به این مطلب اگاهی دارد .
آنچه در این مورد به نظر می رسد این است که امیر مومنان (ع) در مواجه شدن با شیطان به دلیل گمراهی ها و فریب ها و وسوسه های شیطان وقتی با او روبرو می شود فرصت را غنیمت شمرده و در صدد کشتن و نابود کردن شیطان بر می آید اما پیامبر (ص) به ایشان یاد آور می شود که خداوند به او تا قیامت مهلت داده و کشتن او بر خلاف این مشیت الهی است و لازمه این امر بی اطلاعی امیر مومنان (ع) از مهلت داشتن شیطان تا قیامت نیست. مثلا اگر شما بخواهید کسی را به خاطر شرارت و جنایت و فتنه گری های بسیار به قتل برسانید و کسی به شما بگوید این کار را نکن چون گرفتار می شوی و برایت دردسر می شود معنایش این نیست که شما نسبت به عواقب این کار آگاه نیستید بلکه می خواهید از موقعیت پیش آمده استفاده کنید .
پینوشتها:
1. ثقة الاسلام کلینی، الکافی، دار الکتب الإسلامیة تهران، 1365 ه ش، ج1، باب: ان الائمة اذا شاؤوا ان یعلموا علموا.