۱۳۹۲/۰۲/۰۹
–
۱۵۱۸ بازدید
راجع به علم تاریخ درقرآن کمک میخواستم؟
در پاسخ به چند مقاله در رابطه با این موضوع توجه کنید .
الف. چه آیاتی در قرآن مربوط به علم تاریخ میباشد؟
پاسخ :
ابتدا لازم است رشتههای علمی که مربوط به تاریخ میشود توضیح داده شود و آن گاه به پاسخ پرسش پرداخته شود، در واقع سه علم مربوط به تاریخ میشود که با هم رابطة نزدیک و تنگاتنگی دارند .
1. « تاریخ نقلی»، یعنی علم به وقایع و حوادث و اوضاع و احوال انسانها در گذشته، در مقابل اوضاع و احوالی که در زمان حال وجود دارد، علم تاریخ در این معنی، اولاً جزئی یعنی علم به یک سلسله امور شخصی و فردی است نه علم به کلیّات و یک سلسله قواعد و ضوابط و روابط، ثانیاً یک علم «نقلی» است نه عقلی ثالثاً علم به «بودن»ها است نه علم به «شدن»ها. رابعاً به گذشته تعلق دارد و نه به حاضر، این نوع تاریخ، به «تاریخ نقلی» نام گذاری شده است .
2. « تاریخ علمی» که عبارت است از علم به قواعد و سنن حاکم بر زندگیهای گذشته که از مطالعه و بررسی و تحلیل حوادث و وقایع گذشته به دست میآید، آن چه محتوا و مسایل تاریخ نقلی را تشکیل میدهد، یعنی حوادث و وقایع گذشته، به منزله «مبادی» و مقدمات این علم به شمار میروند. و در حقیقت آن حوادث و وقایع برای تاریخ به معنای دوّم، در حکم موادی است که دانشمند علوم طبیعی در لابراتوار خود گرد میآورد و آنها را مورد تجزیه و ترکیب و بررسی قرار میدهد که خاصیت و طبیعت آنها را کشف مینماید و به روابط علی و معلولی آنها پی ببرد و قوانین کلی استنباط نماید. مورخ به معنای دوّم، در پی کشف طبیعت حوادث تاریخی و روابط علی و معلولی آنها است تا به یک سلسله قواعد و ضوابط عمومی و قابل تعمیم به همه موارد مشابه حال و گذشته دست یابد. تاریخ به این معنی را «تاریخ علمی» نامیده میشود .
در تاریخ علمی مسائل قواعدی استنباط میشود که اختصاص به گذشته ندارد، قابل تعمیم به حال و آینده است. این جهت تاریخ را بسیار سودمند میگرداند و آن را به صورت یکی از منابع «معرفت» (شناخت) انسانی در میآورد و او را بر آیندهاش مسلط مینماید .
تاریخ علمی، مانند تاریخ نقلی به گذشته تعلق دارد نه به حال و علم به آن علم به بودنها است نه علم به «شدنها»، امّا برخلاف تاریخ نقلی که کلی است. نه جزئی و عقلی است و نه نقل محض .
3. فلسفه تاریخ، یعنی علم به تحولات و تطورات جامعهها از مرحلهای به مرحله دیگر و قوانین حاکم بر این تطورات و تحولات. به عبارت دیگر: علم به «شدن» جامعهها نه «بودن» آنها . [1]
در قرآن کریم هم آیاتی که بیانگر تاریخ نقلی است وجود دارد، مانند نقل جریان آدم و سرگذشت دیگر پیامبران مانند ادریس، نوح، هود، صالح، ابراهیم، اسحاق، اسماعیل، لوط، یعقوب، یوسف، موسی، عیسی و تاریخ اسلام . [2]
و همین طور، آیاتی مربوط به تاریخ علمی نیز وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود :
الف. تاریخ دارای سنّتها و ضوابط است: «لکلّ اُمةٍ فاذا اجلَهُم لا یستأخرون ساعةً و لا یستقَدِمون»؛ [3] برای هر امتی مدتی است که وقتی مدتشان سر رسید دیگر نه لحظهای عقب و نه لحظهای پیش خواهد رفت .
در آیهای دیگر میخوانیم: و ما اهلکنا من قربة الاولها کتابُ معلوم ما تَسبقُ من امة اجلها و ما یستأخرون، [4] ما اهل هیچ روستا یا سرزمینی را هلاک نکردیم مگر آن که برای آنان مدتی مضبوط معین بود، و هیچ امتی از اجل خود پیش و پس نمیافتد .
آیات فوق دلالت دارند که بر تاریخ سنّتهایی حکومت میکند و این سنتها غیر از ضوابط شخصی در مورد افراد است .
ب. ظلم باعث نابودی امتها میشود: قرآن کریم میفرماید: پروردگار تو بسیار بخشاینده و مهربان است. اگر بخواهد مردم را به اعمالشان کیفر دهد، باید در عذاب آنها تسریع کند ولی این طور نیست، برای آنان سرفصلی است که از آن گریزی نخواهد بود و ما اهل این سرزمینهای ستمگر را هلاک کردیم و قانون هلاکت آنان را به وقت معینی موکول نمودیم . [5]
در آیه دیگر میخوانیم «و اگر خدا مردم را به ستمگریشان مؤاخذه (سریع) میکرد، هیچ جنبندهای روی زمین نمیماند، ولی کیفر آنها را تا مدتی معین به تأخیر میاندازد و چون آن مدت سر آید، نه یک لحظه پیش و نه یک لحظه پس به حساب آنها خواهد رسید . [6]
ج. مخالفت با پیامبران پیامد ناگواری دارد: در قرآن کریم میخوانیم: و چون بکوشند تا تو را در این سرزمین (مکه) به زحمت اندازند و از آن بیرونت کنند، در این صورت در جای تو جز مدتی کوتاه درنگ نمیکنند، این قانونی است دربارة پیامبرانی که قبل از تو فرستادیم و قوانین ما تغییر پذیر نیست ». [7] این آیه نیز تأکید روی سنّتها دارد و میگوید: ما در رفتار با پیغمبران پیش از تو چنین رفتار کردیم، این قانون ادامه دارد و قابل تغییر نیست .
در جای دیگر میفرماید: همانا پیامبرانی قبل از تو تکذیب کردند و آنها بر تکذیب مردم شکیبایی نشان دادند، آزار و اذیت مردم را تحمل کردند، تا یاری ما فرا رسید و هیچ قدرتی نتوانست نشانههای وعدة ما را که به پیامبران دادهایم، دگرگون سازد و همانا خداوند اخبار پیامبران را بر تو فرود آورد .» [8]
د. سیاحت برای درک سنّتهای تاریخ: پیش از شما سنّتهایی وجود داشته شما در روی زمین به سیر و سیاحت بپردازید، بنگرید تا بدانید پایان کار دروغ پنداران چگونه بوده است . [9]
هـ . علل اعتلاها و انحطاطها
در قرآن مجموعاً به چهار عامل مؤثر در اعتلا و انحطاط جوامع اشاره شده است :
1. عدالت و بیعدالتی؛ در قرآن آیاتی داریم که میرساند مظالم اجتماعی جامعه را از بیخ و بن بر میکند . [10] 2. اتحاد و افتراق: در برخی آیات صریح دستور میدهد که بر مبنای ایمان و گرایش به ریسمان الهی متحد و متفق باشید و از تفرق و تشتت بپرهیزید و همچون گذشتگان با اختلاف زمینة سقوط خود را فراهم نکنید . [11] و در آیة دیگر میفرماید: و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهبَ ریحکم؛ با یکدیگر نزاع نکنید که نزاع (داخلی) سستی میآورد، و سستی شما را زایل میکند . [12]
3. اجرا یا ترک امر به معروف و نهی از منکر: قرآن دربارة ضرورت امر به معروف و نهی از منکر بسیار سخن گفته است، از یکی از آیات صریحاً استنباط می شود که ترک این فریضة بزرگ در هلاکت و انهدام یک قوم مؤثر است . [13]
4. فسق و فجور و فساد اخلاق، در این زمینه نیز آیات بسیاری وارد شده است . [14]
و همین طور آیاتی که میگوید سنتهای تاریخ استثناپذیر نیست . [15] و بین پیامبران و مترفان و … رابطهای برقرار بوده است . [16]
و هم چنین آیه 16 و 17 سورة اسراء، 66 مائده، 96 اعراف، 16 جن و آیه 10 سورة محمد، و آیه 109 سورة یوسف و 120 سورة حج، و آیة 36 و 37 سوره ق و … دربارة تاریخ علمی، و سنّتهای تاریخ میباشد .
سه مطلب بنیادین در سنّتهای تاریخ
در بین متونی که برای اثبات تاریخ علمی و سنّتهای تاریخی از قرآن آوردیم، میتوان در مقایسة این متون سه مطلب اساسی پیدا کرد که قرآن بر آنها تأکید دارد :
1. اولین حقیقت در سنن تاریخ، عمومیت داشتن آن است، یعنی سنّتهای تاریخ روابط اتفاقی و کورکورانه نیست، و وضعی ثابت و غیر تخلفی دارد، و تا وقتی جهان در وضع عادی برمنوال طبیعی و کیهانیاش سیر میکند، و تغییری در آن مشاهده نمیشود، عمومیت و کلیت این قوانین، سنن تاریخ را جنبة علمی میبخشد، زیرا قوانین علمی مهمترین امتیازش این است که کلیت دارد و فراگیر و عمومی است. این مطلب از آیات عدیدهای از قرآن استفاده میشود . [17] از جمله میفرماید: «و لن تجد لِسُنةِ الله تبدیلا ». [18]
2. دومین حقیقتی که قرآن روی آن تکیه دارد، خدایی بودن این سنّت است، سنن تاریخی ربانی است، یعنی مربوط به خدا است، سنة الله است [19] و به تعبیر دیگر، «کلمات الله » [20] است. یعنی هر قانونی از قوانین تاریخ، «کلمه الله» است، یک قاعده الهی است. پافشاری قرآن روی الهی بودن سنّتهای تاریخ «سنة الله» بودن و خصوصیت غیبی داشتن آنها برای ایجاد اندیشة وابستگی انسان به خدا است. یعنی حتی وقتی انسان میخواهد از طبیعت برخوردار شود، به «الله» وابسته است تا انسان بتواند خدا را دریابد و احساس کند. موقعی میتواند از نظم کامل جهان در میدانهای مختلف قوانین و سنّتهای حاکم بر طبیعت برخوردار باشد که از خدا فاصله نگیرد، زیرا خداوند قدرتش را از خلال همین سنّتها اعمال، این سنّتها و قوانین، «ارادة الله» اند و حکمت و تدبیر او را در عالم تجسم میبخشند .
3. حقیقت سومی که قرآن روی آن زیاد تکیه دارد مسأله آزادی و اختیار انسان، پافشاری روی آزادی در انتخاب مخصوصاً در مسأله سنّتهای تاریخ حائز اهمیت بسیاری است، زیرا شبهة تعارض بین آزادی انسان و سنّتهای تاریخی رفع میشود و روشن میشود که قرآن سنّتهای تاریخ را بیاراده انسان جمع کرده و اعلام میدارد که مرکز حوادث و قضایایی که یکی بعد از دیگری بر این جهان میگذرد و اراده انسان است [21] ، چنان که میخوانیم :
« انّ الله لایغیر ما بقوم حتی یغیر ما بانفسهم»؛ [22] خداوند تا قومی خود را دگرگون نسازند، وضع آنها را دگرگون نمیسازد و فرمود: «هر گاه آنان در راه راست پایداری نشان دهند، ما از آب گوارای روزی فراوان آنها را سیرابشان میکنیم ». [23]
و در آیه دیگر فرمود: «و ما اهل این روستاها را به علت ستمگریشان هلاک ساختیم و برای هلاکت آنها زمانی قرار دادیم .» [24]
آیات فوق به خوبی نشان میدهد که سنّتهای تاریخی فراتر از دست انسان نیست بلکه، همه از زیر دست انسان میگذرد، زیرا خداوند هرگونه تغییر مطلوبی را در زندگی انسان به دست خود او سپرده است .
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر :
1. سنتهای تاریخ در قرآن، سید محمد باقر صدر، ترجمه سید جمال موسوی .
2. جامعه و تاریخ، مرتضی مطهری .
3. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 15، ص 95 و 344 و ج 13، ص 415 و ج 24، ص 254 .
4. فهرست موضوعی تفسیر نمونه، احمد علی بابایی، ص 537 ـ 549 .
[1] . مطهری، مرتضی، جامعه و تاریخ، قم، انتشارات صدرا، بیتا، ص 58 ـ 61، با تلخیص و تغییر .
[2] . ر.ک: بابائی، احمد علی، رضا محمدی، فهرست موضوعی تفسیر نمونه، قم، مدرسه الامام امیر المؤمنین، چاپ دوّم، 1368، ص 456 ـ 540 .
[3] . اعراف/ 34؛ و یونس/ 49 .
[4] . حجر/ 4 ـ 5 .
[5] . کهف/ 58 و 59 .
[6] . فاطر/ 45 .
[7] . اسراء/ 76 و 77 .
[8] . انعام/ 34 .
[9] . آل عمران/ 127 .
[10] . قصص/ 2 .
[11] . آل عمران/ 103 و 104 و انعام/ 53 و 65 .
[12] . انفال/ 46 .
[13] . مائده/ 79، ر.ک: مطهری، مرتضی، همان، ص 207 ـ 208 .
[14] . هود/ 116؛ انبیاء/ 13؛ مؤمنون/ 33 و 64 .
[15] . فاطر/ 43؛ بقره/ 214 .
[16] . سبأ/ 35 .
[17] . احزاب/ 62؛ اسراء/ 77 .
[18] . انعام/ 34 .
[19] . احزاب/ 62 .
[20] . انعام/ 34 .
[21] . صدر، سید محمدباقر، همان، ص 53 ـ 59، با تلخیص و تغییر .
[22] . رعد/ 11 .
[23] . جن/ 16 .
[24] . کهف/ 59 .
andisheqom.com
ب. قرآن کریم وتاریخ
قرآن کتابی مشحون از برنامهها، درسها و عبرتهای زندگیساز است که هر کس به قدر ظرفیت وجود خویش و آمادگی روحیاش از آن بهره میگیرد.هرودوت مبدع و پدر تاریخ، تاریخ را به معنای مطالعه و یا بررسی روزگاران گذشته میداند.[1] ابن خلدون مورخ بزرگ تاریخ را دانشی سرچشمه گرفته از حکمت و بیانگر سرگذشت ملتها و سیرت پیامبران، و سیاست پادشاهان میداند[2] شهید مطهری تاریخ را یکی از منابع معرفت انسانی دانسته علم تاریخ را به دو بخش نقلی و عملی تقسیم میکند و قوائد استنباطی تاریخ علمی را به حال و آینده قابل تعمیم میخواند.[3] اقبال لاهوری در تحقیقات خود در باب تاریخ در کتاب خدا میگوید اگر فکر کنیم که در قرآن هیچ نطفه و مایهای از یک نظریه تاریخی وجود ندارد مرتکب خطاهای بزرگی شدیم حق این است که ظاهراً روح و جوهر کتاب مقدمه ابن خلدون بیشتر مبتنی بر الهامی که از قرآن گرفته است حتی درباره خصلت و شخصیت سخن میگوید مأخوذ از قرآن است مانند صفات و خصایل قوم عرب، سوره توبه / آیه 99 و 98
نگاه قرآن به تاریخ تک بعدی نیست بلکه قرآن به تاریخ در ابعاد مختلف سیاسی (داستان موسی و فرعون) اجتماعی (عمل کرد قوم عاد و ثمود) اخلاقی (صالح پیامبر) نظامی (داود ـ علیه السلام ـ ) معرفی اُسوه (ابراهیم و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ) در بعد عفت و پاکدامنی (یوسف ـ علیه السلام ـ )… می باشد.[4]
حجم مطالب تاریخی قرآن:
با یک نگاه گذرا به آیات و موضوعات قرآن میشود فهمید حدود سه پنجم قرآن درباره تاریخ است و حدوداً چهار هزار آیه از کل آیات، مربوط به تاریخ است توجه ویژه قرآن به تاریخ قرآن واضح علم تاریخ و جامعهشناسی است و قریب به 13 بار فرمان داد و دستور سیروا فی الأرض… نشانه اهمیت تاریخ ایت که در تعبیری میشود سیروا فی التاریخ گفت البته قرآن با روش خاص خودش وارد تاریخ شده اول گزارش داده و بعد نتیجهگیری کرده و بعد تحلیلی به عمل آورده است لذا نتیجهگیری در تاریخ بسیار مهم است برای همین تاریخ پیامبران، پادشاهان، اقوام و ملتها فلسفه تاریخ و انسانهای مختلف و… را مد نظر گرفته است.[5] به عبارت دیگر از مجموع 6666 آیه قرآن 4 / 1 آن را به طرح مسائل تاریخی و سیاسی سنن و ضوابط حاکم بر جامعه و تاریخ پرداخته است[6] به دیگر سخن حجم مطالب تاریخی در قرآن را میشود از واژههای[7] مانند قصص یعنی پی گرفتن و دنبال کردن که 26 بار آمده است (قصه یکی از شیوههایی نگاه قرآن به تاریخ است هنر قرآن استفاده از قصه که حجم زیادی از آیات را شامل میشود) لقد کان فی قصصهم عبرةٌ… سوره یوسف / 12
2 . حدیث یعنی حرف نو که 10 بار آمده 3 . نبأ 12 مورد به معنای خبر 4 . عبرت که نتیجه تاریخ است (عبرت و تعبیر به معنای عبور از صحنهای به صحنهای دیگر، عبرت عبور از دیدنیها و شنیدنیها به نادیدنیها و ناشنیدنیها است 5 . اساطیر که 9 بار به معنای یک سلسله روایات که به عنوان سنن حفظ و نقل شده است 6 . بیان ضرب المثل و تمثیل که این تنوع و دگرگونیهای بیانی قرآن است.[8]
حجم مطالب تاریخی در قرآن از نگاه دیگر، دو گونه نظر به تاریخ در قرآن دیده میشود
1 . نظر به مجموع تاریخ (یعنی قرآن هرگز یک فلسفه علمی برای مجموع تاریخ ارائه نداده بلکه تنها به توصیف و پیشگویی پرداخته است) 2 . نظر به اجرای تاریخ (یعنی اظهارات قرآن کاملاً روشن و دلنشین است تعمیمهای استقرایی با نتیجهگیریهای مشخص و با برد محدود و معین در قرآن یافت میشود. لذا جمعی از آیات قرآن یادآور سرنوشت ملتهای گذشته و تاریخ آنان و تجربههایی که داشتهاند در انذار افراد موجود و آیندگان بسیار مؤثر است. این خط و مشی قرآنی (استفاده از تاریخ) را مصلحان بزرگ و انسانهای متعالی در تجربههای انسانی تاریخ دقت میکنند و در بهرهگیری از آن میکوشند که امام علی ـ علیه السلام ـ خطاب به فرزندش امام حسن ـ علیه السلام ـ میفرمود: «من در سرگذشتگان چنان مطالعه کردهام و به آنها آگاهم که گویا با آنان زیستهام و به اندازه آنها عمر کردهام»[9] به خاطر همین خدا به پیامبرش فرمان میدهد در راه اعتلای کلمه توحید و رستگاری و هدایت بندگان از تاریخ استفاده کند و روزهای مقدس خداوند (ایام الله) را به یادشان آورد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. عزت الله رادمنش، مکتبهای تاریخی و تجددگرایی تاریخ، 1379، ص 174 ـ 146، بحث مکتب تاریخی قرآن.
2. امام علی ـ علیه السلام ـ در قرآن اخبار پیشینیان است و حکم آنچه میان شما میگذرد[10]——————————————————————————–
[1] . هنری لوکاس، تاریخ تمدن، چ اول، 54، ج اول، ص 7.
[2] . ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه ابن خلدون، العبر… ، ج اول، ص 9 . 4.
[3] . مطهری، مرتضی، جامعه و تاریخ، تهران، صدرا، چاپ سوم، 67، ص 352.
[4] . حجتی، تاریخ قرآن، چ دوم، 68، ص 137.
[5] . رادمنش، عزت الله، قرآن، جامعهشناسی اتوپیا، تهران، سپهر، 1361، ص 169 ـ 113.
[6] . مطهری، مرتضی، شناخت قرآن، تهران، صدرا، چاپ پنجم، 74، ص 50.
[7] . برداشتهایی درباره فلسفه تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 52.
[8] . کرمی، علی، ظهور و سقوط تمدنها از دیدگاه قرآن، قم، نشر مرتضی، 1370، ص 2 ـ 71.
[9] . نهجالبلاغه، نامه 31.
[10] . تفسیر عیاشی، ج 1، ص 3.
Tarikhislam
ج. تأثیر قرآن در پیدایش و گسترش علم تاریخ درمیان مسلمانان
نویسنده :دکترکمال صحرایی اردکانی
چکیده :
اعراب جاهلی پیش از ظهوراسلام اطلاعات تاریخی چندانی نداشتند و آنچه به عنوان «ایام العرب »در بین آنان متداول بود ،آمیخته ای ازاخباراهل کتاب و افسانه های ملت ها و داستان های غیر واقعی بود .با تشویق اسلام به علم آموزی ،نهضت علمی گسترده ای در میان مسلمانان آغاز شده و سنگ تمدن بزرگ اسلامی نهاده شد.تاریخ یکی از علومی است که مورد توجه مسلمانان قرار گرفت و هرچند در آغاز بخشی از حدیث به شمار می رفت ،ولی به تدریج به علمی مستقل تبدیل شد.عوامل مختلفی در پیدایش و گسترش علم تاریخ تأثیر داشته است که بی تردید قرآن کریم و آموزه های آن یکی از عوامل اصلی آن به شمار می رود .هر چند واژه«تاریخ »در قرآن به کار نرفته است ،ولی لغات دیگری که تداعی کننده تاریخ است در قرآن فراوان است .قرآن کریم علاوه بر فراهم آوردن بخشی از موارد تاریخی ،با تشویق در سیر زمین و عبرت آموزی از سرگذشت امت های پیشین ،پیش زمینه لازم برای توجه به تاریخ را فراهم آورد .همچنین علاقه مسلمانان به قرآن و ضرورت فهم و تفسیرآن موجب شد تا مفسران از تاریخ نیز درجهت فهم بهتر قرآن کمک بگیرند .آشنایی با اسباب نزول ،تشخیص مکی یا مدنی بودن سوره ها ،آگاهی از تاریخ و شناخت فرهنگ عصر نزول ،اطلاع از آداب و سنن مخاطبان قرآن و شناسایی راویان احادیث تفسیری ،از جمله مباحث تاریخی است که قرآن کریم و لزوم تفسیرآن ،در پیدایش و توسعه آنها نقش اصلی داشته است.
کلید واژه ها :قرآن و علم تاریخ ،قرآن و علوم ،قرآن شناسی ،دانش مسلمین ،تفسیر تاریخ .
مقدمه
قرآن کریم درآیات بسیاری برجایگاه و ارزش علم و عالمان تأکید کرده است.اولین آیات نازل شده برپیامبر اسلام (ص)به صراحت از قلم و نقش آن در نوشتن سخن می گوید .پیامبرگرامی اسلام (ص)نیزبه تأسی از قرآن کریم به علم آموزی و گسترش آن در میان مسلمانان اهتمام تمام داشت . دراثر کوشش های مداوم رسول خدا (ص)و اصحاب آن حضرت به تدریج زمینه های لازم برای ایجاد علوم اسلامی و سایرشاخه های علمی فراهم گردید.
با گسترش اسلام به سرزمین های دور و رواج دین اسلام در میان سایر ملت ها ،نیاز به فهم و تفسیرقرآن کریم وضرورت یافت .علاوه براین ،آشنایی مسلمانان با دانش و بینش مردمان دیگر ،افکار و اندیشه های گوناگون را درجامعه اسلامی رواج داد وباعث به وجود آمدن شبهاتی پیرامون دین اسلام و آموزه های قرآن کریم شد.در مقابل ،اندیشمندان مسلمان که به کتاب آسمانی قرآن علاقه داشتند ،سعی وافری نمودند تا تفسیری روشن از آیات وحی ارائه نموده و به شبهات مخالفان پاسخ دهند ؛براین اساس ،هر دانشی را که به این هدف کمک می کرد به خدمت می گرفتند تا چهره زیبای قرآن برای همگان هویدا باشد .تاریخ یکی از این علوم بود که پیش از نزول قرآن جایگاه مهمی درمیان اعراب نداشت؛ولی قرآن کریم درایجاد زمینه های لازم برای پیدایش و گسترش آن ایفای نقش نمود.
1.معنا و مفهوم تاریخ
«تاریخ »عنوان بخشی از معارف بشری است که درتحدید حدود و تعریف آن تلاش بسیاری به عمل آمده است.«جوهری »(م393ق)لغت شناس معروف ،عنصر زمان را درمعنای این واژه مورد تأکید قرار داده ،درتعریف آن می گوید:
«تاریخ با تؤریخ شناسان وقت است .می گویند «ارخت الکتاب بیوم کذ»یعنی زمان نگارش نوشته را روشن کردم .«ورخت »نیز به همین معناست ».(جوهری،1407ق،ج1،ص418)
ابن عساکر (م571ق)در کتاب تاریخ دمشق آورده است :«تاریخ هر چیزی آخر آن و در مورد وقت ،غایت و موضعی است که به آن منتهی می شود.هنگامی که گفته می شود:فلانی تاریخ قومش است یعنی :شرف و بزرگی قوم به او منتهی می شود.برای هر سرزمین و هرملتی تاریخی است و قدر مشترک همه آنها این است که به وسیله زمان ،حوادث مشهور و معروف خود را مشخص می کنند ».(ابن عساکر،1415ق،ج1ص24)
ازدیدگاه ایجی (م756ق)موضوع تاریخ ،آفریده ها بویژه انسان ها وآثار فعالیت های آنان است تا جایی که موضوع بعضی از فقره های اطلاع هستند (ایجی ،1368،ج2،ص20)
ابن خلدون (م808ق)تاریخ را دانشی به شمار می آورد که در ظاهر اخبار روزگار و سرگذشت دولت ها و آمد و شد آن هاست ؛اما درباطن علمی است درباره کیفیات وقایع و موجبات و علل حقیقی آنها و به همین سبب تاریخ از حکمت سرچشمه می گیرد (ابن خلدون ،1366،ج1،ص64)
کافیجی (م879ق)موضوع تاریخ را عبارت از رویدادهای برجسته و غریبی می داند که برای ترغیب به انجام کارهای نیک و تحذیر از انجام کارهای شیطانی و شادمان ساختن انسان ها از انجام اعمال نیک و بر حذر داشتن آنان ازافعال ناپسند و نیز برای نصیحت ،عبرت ،انبساط و انفعال ،به کار گرفته می شود.وی معتقد است تاریخ واژه ای معرب وبرگرفته از «ماه روز »فارسی است .(کافیجی ،1368،ج2،ص61)
موضوع تاریخ از منظرسخاوی (م902ق)انسان وزمان است و مسائلی که تاریخ به آنها عنایت می ورزد عبارتند از :جزئیات مفصل احوال و اوضاع انسان و زمان که بر آنها عارض می شود .وی در ادامه به تفاوتی که اصمعی میان دو لغت «أرخ »و «ورخ » قائل شده ،اشاره می کند و می گوید:
«این نکته مؤید این است که واژه تاریخ ریشه عربی دارد .البته هستند دیگرانی که معتقدند این واژه عربی ناب نیست ،بلکه واژه ای است معرب و برگرفته از «ماه روز»که معادل عربی آنها به ترتیب قمر ویوم است و روی هم رفته همان شبانه روز فارسی است .الصولی آورده است :تاریخ هرشئ غایت و وقت نهایی آن است .بدین سان احتمال دارد کسی را تاریخ قومش بخوانند .مطرزی در توضیح این مطلب گفته است :این عبارت یا نشانگر این امر است که آن شخص از نظر کرم و فخر و کارهای بزرگی که به او نسبت می دهند بر بلندترین قله شرف قوم خود جای دارد و یا بیانگر این موضوع است که او به ذکر اخبار و مشابه آن می پردازد …چکیده کلام اینکه اصلاح تاریخ به دانش و فنی دلالت دارد که در آن از وقایع زمان به منظورتعیین هنگام آن وقایع سخن می رود.درواقع تاریخ به آنچه درعالم بوده و هست ،مربوط می شود.(سخاوی ،1368،ج2،ص84)
حاجی خلیفه (م1067ق)علم تاریخ را به شناخت احوال طوایف ،شهرها ،عادات و رسوم ،فنون و صنایع ،نسب شناسی و وفیات ،اختصاص داده است و موضوع آنرا احوال پیشنیان از قبیل پیامبران ،اولیا ،عالمان ،حکما ،پادشاهان ،شاعران و غیره می داند (حاجی خلیفه ،ج1،ص271)
فرانتس روزنتال -که کتابش در زمینه تاریخ تاریخنگاری در میان مسلمین از منابع قابل ذکر به شمار می رود -می نویسد.
در زبان عربی ،تاریخ هم به معنای روز شمار و هم دوران است .این واژه را در ادبیات پیش از اسلام نمی یابیم ؛در قرآن کریم نیامده و دراحادیث نبوی هم اشاره ای به آن نشده است .مهمترآنکه تنها حدیث مربوط به آغازعصراسلامی که در صحیح بخاری می آید ریشه (عد )و نه (أرخ )را به کارمی برد .اما چنانچه از ظواهر امر بر می آید ،واژه تاریخ نخستین بار به همراه داستان های مربوط به آغاز عصر اسلامی [تقویم هجری ]در ادبیات عربی راه می یابد .(روزنتال،1368،ج2،ص25)
کلمه تاریخ درمیراث اسلامی از آغاز تاکنون به شش معنا به کار رفته است.
1.سیر زمان وحوادث به معنی تطور تاریخی .معادل ( The history of )
2.تعیین زمان حادثه تاریخی با روز ماه و سال .معادل ( The date )
3.علم تاریخ و تعریف آن ،کتاب های تاریخ و محتویات آن .معادل ( The history )
4.تدوین تاریخ یا توصیف تطور و تحلیل آن .معادل ( Historiography )
5.شرح حال نگاری و معرفت رجال .معادل ( The biography )
6.به معنای میراث اقوام و بیانگر شمایل بنیادی امت ها.
2.واژه های مرتبط با تاریخ در قرآن
واژه تاریخ در قرآن به کار نرفته است ؛ولی چندین کلمه را می توان یافت که هر یک به نوبه خود اندیشه تاریخ را به ذهن متبادرمی کند .مشهورترین این واژه ها عبارتند از :خبر ،حدیث ،قصص ،عبرت ،نبأ، قرون و اساطیر که به اختصار توضیح داده می شوند.
1.2.خبر
خبربه معنای رویداد ،حادثه و نیز اطلاع و آگاهی از رویداد های مهم است.این کلمه با واژه حدیث و اثر قرین شده ،به معنای قول ،فعل و تقریر پیامبر (ص)و معصومین (ع)نیز به کار رفته است .از بررسی فهرست این ندیم و دیگرنوشته ها این چنین برمی آید که اعراب درآغاز اسلام ،واژه مورخ را درباره کسی که به تاریخنگاری مشغول بوده است ،به کار نمی برده اند ؛زیرا دانش تاریخ در آن روزگار به حد تکاملش درپایان دوره اموی و عباسی نرسیده بود.بلکه آنان مورخ را «اخباری »خوانده اند و موضوع پژوهش او را -درباره هرچه بوده است -اخبار نامیده اند .از این روست که می بینیم بیشتر شاغلان این رشته علمی بر تألیفات خویش نام هایی از این قبیل داده اند :اخبار گذشتگان ،اخبار پیشنیان ،اخبار پیامبر (ص)اخبار عرب ،کتاب سرگذشت ها درباره اخبار و رویداد ها .آنان در این موارد واژه ی تاریخ را به کار نبرده اند .(جواد علی ،367،ج1،ص121)
خبر-چنانچه گذشت -گزارش یک سخن و یا رویداد و حادثه است که شخصی آنرا بیان می کند.خداوند متعال در ماجرای حضرت موسی (ع)به هنگام عبور از وادی طور سینا از زبان آن حضرت با این واژه اشاره کرده است . دراین آیه حضرت موسی (ع)به همسرخویش می گوید که قصد دارد تا از آتشی که از راه دور مشاهده می شود،خبری باز آورد :«إذ قال موسی لأهله انی ءَانست ناراًسئاتیکم منها بخیر أو ءَاتیکم بشهاب قبس لعلکم تصطلون ».(نمل ،7)
موسی (ع)به همسرخویش گفت من از دور آتشی دیدم ؛شما را از نزدیک آن [آتش ]خبری آورم یا برای شما آتشی افروخته آورم تا گرم شوید .(رشید الدین ،1371،ج7،ص177)
2.2.حدیث
حدیث در لغت به معنای جدید ،نو وتازه و دراصطلاح به قول یا حکایت فعل و تقدیر معصوم اطلاق می شود .(شیخ بهایی ،1398ق،ص4)تاریخ در آغاز بخشی از حدیث به شمار می رفت و به مانند آن نقل و روایت می شد.درواقع حدیث ،مأخذ سیره و مغازی بود .چنانچه برخی از محدثان بزرگ اسلامی ،بخشی از تألیفات خویش را به تاریخ اختصاص داده اند.
سرگذشت های تاریخی قرآن از جمله موضوع پیدایش انسان اولیه ،سرگذشت پیامبرانی مانند ابراهیم (ع)و موسی (ع)داستان های اقوام پیشین همچون عاد و ثمود و ماجرای ابراری چون اصحاب کهف و طاغیانی مانند فرعون ،تا حدی در بین مردم پخش بود،ولی این قرآن بود که درباره آنها جدیدترین و تازه ترین خبر درست (حدیث)را ارائه کرد .همانطور که خداوند درباره موسی (ع)خطاب به پیامبراسلام (ص)آورده است :«هل أتاک حدیث موسی »(نازعات ،15)
سیاق این آیه تسلیت مصطفی است و تسکین دل وی به آن رنج و اذیتی که از قوم خود می دید،و طعن ها که از مشرکان می شنید ،رب العزة او را به دیدن و شنیدن آن مکاره صبر می فرماید ووعده درجات و کرامات می دهد و از قصه و سرگذشت موسی او را خبرمی کند که از دشمنان چه رنج به وی رسید و به عاقبت از حق چه کرامت دید ،گفت جل جلاله «هل أتک حدیث موسی ».یعنی :قد اتیک حدیث موسی و قصته .(رشید الدین ،1371،ج6،ص102)
3.2.قصص
«قصص »جمع «قصه »و در لغت دنبال جای پای کسی را گرفتن و رفتن ؛رد پا را تعقیب کردن ،خبر را دنبال نمودن تا به کنه واقعیت رسیدن است .(ابن منظور ،1405ق،ج7،ص74)
قصه به معنای داستان ،حکایت ،سرگذشت و امری که اتفاق افتاده است مترادف با رویدادهای تاریخی و گاهی در برابر آن و به مفهوم حوادث خیالی و غیر واقعی به کار رفته است .خداوند در قرآن کریم قصه های متعددی نقل فرموده است که همگی واقعی است؛چنانکه خطاب با پیامبر (ص)می فرماید :«فاقصص القصص لعلهم یتفکرون ».(اعراف ،176)فاقصص القصص ،تو که محمدی ،قصه گذشتگان با ایشان بگوی تا باشد که تفکرکنند .محمد بن اسحاق گفت ،معنی آن است که خبراسلاف با این اهل کتاب بگو تا چون بشنود بدانند که این خبرها موافق کتاب های ایشان است و تو مرد کتاب خوان نبوده ای ،باشد که اندیشه کنند و بدانند که این را به وحی خدا و پیغام جبرئیل می گویی .(ابوالفتوح رازی ،1408ق ،ج9،ص20)
ابن کثیر (م774ق)در مقدمه کتابش می نویسد :
خداوند متعال درقرآن فرموده است :«کذلک نقص علیک من أنباءما قد سبق و قد ءاتیتک من لدنا ذکراً(طه ،99)خداوند داستان آنچه بر مخلوقات گذشته است ،برای پیامبرش بازگو و سرگذشت امت های پیشین را یاد کرده و آنچه را که به اولیایش رسیده و بر دشمنان آنها وارد شده ،بیان فرموده است .پیامبراین داستان ها را برای امتش شرح داده است .(ابن کثیر ،1408ق،ج1،ص7)
تواریخ و قصص در بعضی مجموعه های قدیم تاریخ ایران در کنار هم ذکر شده اند :«مجمل التواریخ و القصص ».در قرآن آنچه از احوال پیامبران و اقوام گذشته از باب عبرت و تذکر آمده است ،«قصص»خوانده شده است .اما همه آنها در نزد عامه مسلمین از مقوله تاریخ به شمار نمی رود .در شاهنامه نیز آنچه به عنوان داستان از گفته دهقان یا موبد یاد می شود که گاه نزد شاعرمفهوم تاریخ روایات واقعی -دارد ».(زرین کوب ،1381،ص28)
4.2.نبأ
نبأ به معنای خبر و جمع آن انباء است . (خلیل بن احمد ،1409ق،ج8،ص382)نبا وانباء در قرآن فقط در مواردی استعمال شده است که خبر از واقعه ای عظیم داده شده است .مثلا خبر مربوط به قیامت را که موضوعی بس مهم و حادثه ای بسیار عظیم است با عنوان «نبا » یاد کرده ،می فرماید د:«عم یتساءلون *عن النباالعظیم * الذی هم فیه مختلفون » .(نبا ،1-3)همچنین اخبار مربوط به امت های پیشین و حوادث و بلایایی که برآنها گذشته است تحت عنوان «نبا » آورده شده است :
«ألم یاتهم نبأالذین من قبلهم قوم نوح وعاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و الموتفکت أتتهم رسلهم بالبینت فما کان الله لیظلمهم و لکن کانواانفسهم یظلمون ». (توبه ،70)
آیا به این منافقین و کافرین اخبار امت های پیشین نرسید که چون مخالفت فرمان پیامبر (ص) کردند و امر پروردگاررا نپذیرفتند عذاب خداوند مانند طوفان نوح ،بادهای وحشتناک ،صیحه ترسناک و عذاب های دیگربه آنان رسید .خداوند این اخبار را به عنوان یاد آوری آورد تا منافقین و کافرین عصر رسول اکرم (ص) عبرت گیرند و بدانند که درصورت لجاجت وسرکشی به آنان نیزعذاب نازل خواهد شد؛چنانکه در اولین نبرد مسلمانان با کافرین درجنگ بدر بزرگان سرکش آنان به خواری و هلاکت افتادند . (مراغی ،بی تا ،ج10ص159)
حضرت علی ع نیز در توصیف قرآن کریم آنرا به عنوان کتابی معرفی می فرماید که اخبار(نبأ)گذشتگان در آن آمده است :»«علیکم بکتاب الله فیه نبأ ما قبلکم و خبر ما بعدکم و حکم ما بینکم هو الفصل و لیس با لهزل ».(نهج البلاغه ،حکمت 313)
5.2.قرون
قرون جمع «قرن »است و قرن به اهل هر زمانی گفته می شود و به مقدار متوسط عمراهل هرزمان اطلاق می شود . (ابن اثیر،1364،ج4،ص51)
درکتاب مجمع البحرین در ذیل آیه «قال فما بال القرون الاولی »(طه ،51)آمده است :
یعنی :امت های پیشین از نظر سعادت و شقاوت چه وضعی داشتند ؟ !(طریحی ،1375،ج1،ص265)و این همان اشکالی است که فرعون به موسی (ع) کردو گفت :«قال فما بال القرون الاولی ».
یعنی :پس بگو ببینم سرنوشت گذشتگان چه شد ؟و موسی (ع) در پاسخش سخن از علم خدا گفت و جواب داد :«علمها عند ربی ،فی کتاب لا یضل ربی ولا یسنی ».(طباطبایی ،ج14،ص170)
خداوند هرگاه واژه قرون را به کار برده است غالبا به هلاکت آنها اشاره کرده است مانند :«ألم بروا اهلکنا قبلهم من القرون أنهم إلیهم لا یرجعون »؛(یس ،31)«وکم اهلکنا من القرون من بعد نوح و کفی بربک بذنوب عباده خبیراً بصیراً».(اسرا،17)
6.2.عبر
عبرجمع عبرت، اسمی است از ریشه (ع ب ر)که معنای اصلی آن گذشتن ،رد شدن ،عبورکردن یا گام فرا نهادن است . این کلمه به معنای بیان و تفسیر نیزاستعمال شده است .(فیروزآبادی ،بی تا ،ج2،ص83)
اصل «عبر» گذشتن از حالی به حالی است ولی عبرمخصوص است به گذشتن از آب ؛خواه به وسیله شنا باشد یا کشتی یا پل یا حیوانی . «عبره »بفتح اول به معنی اشک چشم ازآن مشتق است . «عبارت »کلامی است که در هوا عبور کرده از زبان گوینده به گوش سامع می رسد و اعتبار و عبرت حالتی است که از معرفت محسوس به معرفت غیرمحسوس رسیده می شود . «تعبیر»مخصوص به خواب است که آنرا از ظاهر به باطنش عبور می دهد . (راغب اصفهانی ،1412ق ج1،ص543)
خوابگزار را «عبار »و خوابگزاری را تعبیر رویا می نامند . عبرت در قرآن و احادیث غالبا در مورد تاریخ به کار رفته می رود . بنا به گفته «مسعودی »هنگامی که از پیامبر (ص )درمورد صحف حضرت موسی (ع )سوال شد ؛پاسخ داد همه عبرت بودند . (مسعودی ،1370،ج1،ص512)
در قرآن کریم معمولا پس از ذکر واژه «عبرت » به صاحبان بصیرت و خرد اشاره شده است تا درمطلبی که گفته شده تأمل نمایند :«…إن فی ذلک لعبره لاولی الابصار » ؛(آل عمران ،13)در آنچه گفته شده با بصیرتان را عبرتی است که ازاین محسوس و مشاهد به غیر محسوس پی ببرند ؛«لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الالباب..»؛(یوسف ،111)در داستان هایشان خردمندان را عبرتی است .
واژه عبرت در تاریخ بیشتر با معانی زیر توافق دارد :عبور از جهل به علم ،عبور از محسوس به نامحسوس یا عبور ازمحسوس به محسوسی فراتر و متعالی تر،پنداری که از راه مطاله آثار و اقوال دیگران یا گذشتگان حاصل آید . (راد منش ،1370،ص14)
واژه عبرت برای صوفیه درخشندگی ویژه ای داشت .صوفیان از واژه عبرت برای توصیف دیگراصطلاحات مختص خود استفاده کردند . به گمان ایشان همه نوشته ها و نصوص مهم از جمله قرآن و احادیث ،آینه عبرتند . این گروه به گسترش معنای عبرت در مورد جهان وصف ناپذیری که آنرا در اندیشه و عمل خویش جستجو می کردند ،پرداختند وآنرا با اصطلاح دیگر خود یعنی (باطن )درمقابل اصطلاح (ظاهر )ربط دادند؛اما در قرآن و احادیث به انسان تاکید می شود که گذشته را به چشم عبرت ببیند تا بتواند از ظاهر اشیا به باطن آنها پی ببرد . به کار بردن واژه عبرت در مورد تاریخ در اصل دلالت بر این داشت که غرض واحدی را که درپس رویدادهای بی شمارنهفته بود ،آشکارسازد . ظهوراسلام ابعاد تازه ای به معنای تاریخ افزود زیرا جنبه اخلاقی آنرا ژرف تر ساخت و جنبه مذهبی آنرا تاکید کرد. تمام حیطه تاریخ جهان را از آغاز آفرینش تا ظهور اسلام به مومنین عرضه داشت و روز رستاخیز را پایان آینده جهان پیشگویی کرد .(محسن محمدی ،1373،ص84)
7.2.اساطیر
اساطیر جمع «اسطوره »-برخلاف واژه های قبلی که به رویدادهای واقعی اشاره داشتند -به چیزهای باطلی گفته می شود که مکتوب گردیده و اصطلاح اسطوره بر آن اطلاق شده است . هرگاه گفته شود :«سطر فلان علینا تسیطرا » یعنی فلانی مطالب باطلی را برای ما آورد. (مصطفوی ،ج5،ص123)
قرآن کریم ساحت خود را از اینکه اساطیر نامیده شود منزه می دارد زیرا اساطیر در واقع به حکایت و داستان های خرافی و دروغین گفته می شود و این واژه در قرآن کریم از زبان کفار بی ایمان در برابر انبیا نقل شده است که غالبا برای توجیه مخالفت خود با دعوت رهبران الهی به این بهانه متوسل می شدند و عجب اینکه همیشه کلمه اساطیر را با اولین توصیف می کردند تا ثابت کنند اینها تازگی ندارد . (مکارم شیرازی ،1374،ج11،ص98)«واذا قیل لهم ماذا انزل ربکم قالوا اساطیرالاولین ».(نحل ،24)
3.فایده و هدف تاریخ از منظر قرآن
قرآن پیوسته داستان هایی ذکر می کند و انسان ها را به پند آموزی از سرانجام گذشتگان فرا می خواند .در حقیقت بیان این رویداد ها که در گذشته جوامع انسانی به منصه ظهور رسیده است ،با این هدف ارائه می گردد تا انسان های کنونی از آن عبرت آموزند و از عواقب شوم آن دوری گزینند .
اشاره به ماهیت ،هدف و شیوه علم تاریخ در اسلام مسبوق به همان آغاز ظهور اسلام است و آنرا می توانیم در قرآن و در میان احادیث نبوی بیابیم .این اشارات طبعاً اجمالی و کلی است و در پیرامون رابطه خدا با تاریخ بشر و تأکید بر ناپاپداری زندگی انسان در این دنیا ،دور می زند و سودهای دینی ،اخلاقی و عملی تاریخ را در اندرز و سرمشق دادن تأکید می کند . به مسلمانان تکلیف می شود که درباره دگرگونی های زندگی خاکی ،سرافرازی و سرنگونی پادشاهی ها و کیفر و پاداش خداوند به اقوام کهن که در خوشبختی ها و بدبختی ها آنها آشکارشده است ،بیاندیشند .(محسن مهدی ،1373،ص170)
خلیفه بن خیاط (م240ق)با الهام از قرآن ،فایده عمده تاریخ را در این می بیند که مردم اموردینی خود را بازشناسند .وی می نویسد:
مردم به وسیله تاریخ ،امور حج ،روزه ،منقضی شدن عده زنان وهنگام ادای قرض را باز می شناسند .خداوند می فرماید :«یسئلونک عن الأهله قل هی مواقیت للناس و الحج …»(بقره ،189)(خلیفه بن خیاط ،1404ق،ص22)
قرآن کریم برعبرت گرفتن و تجربه آموزی از سرگذشت پیشنیان تأکید می ورزد .شاید بدین لحاظ است که ابوعلی مسکویه (م421ق)کتاب تاریخ خویش را با نام با مسمای «تجارب الامم »می خواند ؛چرا که در نگاه وی ،تجربه تاریخ مهم ترین فایده عملی آن به شمار می رود .(مسکویه ،1369،ج1،ص51)
ابوالفضل بیهقی (م470ق)نیز برنقش عبرت آموزی از اخبار گذشتگان تأکید ورزیده و از این روی به گرد آوری اخبار مبادرت کرده تا خوانندگان را از آنها فایده ای حاصل آید .وی براین باور است که در این اخبار فواید و عجایب فراوانی است.خوانندگان و شنوندگان را از آن بیداری حاصل می شود و بی تردید خردمندان را در استماع این خبرها ،بسی عبرت است .(بیهقی ،1376ق ،ج1،صص27و 274؛ج2،ص1060)
فایده عمده تاریخ در نظر ابن طقطقی (م709ق)نیز درس آموزی از سرگذشت پیشنیان است و بدین لحاظ حکایتی نقل می کند که درآن وزیرمکتفی بالله مایل نیست تا پادشاه به چنین معرفتی ،نایل آید .(ابن طقطقی ؛1367،ص4)
نیاز مسلمانان به فهم قرآن و تفسیر آن موجب شد تا دانشمندان فهرستی از علومی که به این هدف کمک می کند ،ارائه نمایند . دراین فهرست ،معرفت تاریخی به عنوان مقدمه و ابزار لازم برای تفسیر قرآن از جایگاه با ارزشی برخوردار است.شناخت اوضاع و احوال از آداب و فرهنگ عرب جاهلی ،شناخت سوره های مکی و مدنی ،آگاهی از سیرتشریع احکام دینی در قرآن ،نمونه هایی از معرفت تاریخی است که به مفسر کمک می کند تا فهم درستی از قرآن به دست آورد . اگر هدف تاریخ بررسی اوضاع ،احوال و موقعیت های افراد برجسته درجهان و انواع انسان ها باشد ؛ابجی این حق را برای خود محفوظ داشته تا فهرستی از فواید و لذت هایی که از تاریخ می توان انتظار داشت ،فراهم آورد .وی دربند آخر این فهرست ،نیازمندی علوم مختلف دینی به تاریخ را بیان کرده است و در قسمتی از آن آگاهی به علوم قرآن را با دانستن تاریخ گره زده ،می گوید :
«علوم قرآن درسه بخش خود به معرفت تاریخی نیاز دارد :درالهیات ،در باب وجود آفریدگار و اثبات صفات الهی ؛زیرا چنین برهان هایی بر بنیان درک و احساس اعمال خداوند به عنوان خالق ذات انواع مختلف مخلوقات ،استوار است.در نبوت ،برای توضیح معجزات و برای اشاره به صدق ادعاهای پیامبران و آشنایی با ویژگی ها و احوال شخصیت پیامبران و تحقق پیشگویی آنان درمورد دوستان و دشمنان .در مسائل روایی مبتنی بر قرآن ،درباره موضوعات مربوط به امامت و خلافت و فرقه های مذاهب و انواع آنان نیز به معرفت تاریخی نیازاست.علاوه براین ،علم تفسیر قرآن ،از جهت کیفیات وحی ،آیات ناسخ و منسوخ ،تشریح داستان های پیامبران و امت های پیشین نیزبه شناخت تاریخ نیازمند است ».(ایجی ،1368،ج2،ص24)
قرآن کریم به هنگام نقل رویدادهای گذشته ،آمدوشد امت ها و پایان کار حاکمان را بیان می کند . ابن خلدون در «مقدمه »با اشاره به این نکته می گوید:
«تاریخ ما را به حال آفریدگان آشنا می کند که چگونه اوضاع و احوال آنها منقلب می گردد.دولت هایی می آیند و فرصت جهان گشایی می یابند و به آبادانی زمین می پردازند تا ندای کوچ کردن و سپری شدن آنان را در می دهند و هنگام زوال و انقراض ایشان فرا می رسد ».(ابن خلدون ،1366،ج1،ص2)
درنگاه حاجی خلیفه (م1067ق)غرض از تاریخ ،واقف شدن بر احوال گذشتگان است و فایده آن ،عبرت گرفتن از این احوالات و پندپذیری از آنها و به دست آوردن تجربه از دگرگونی ها و تحولات زمان است تا از مضار آن در امان بمانند و منافع آن را طلب نمایند .(حاجی خلیفه ،بی تا ،ج1،ص271)
قرآن کریم درآیات متعددی به بررسی اوضاع و احوال گذشتگان پرداخته و ماجرای آنان را شرح داده است.گردش در روی زمین و مشاهده آثار برجای مانده از گذشتگان نیزاز توصیه های مکرر قرآن کریم است .درهرحال تاریخ از قدیم ،گاه یک آینه عبرت تلقی می شده است و گاه یک ترازوی معیارسنجی .در واقع تاحدی همین توقع هایی که انسان از تاریخ داشته است در تاریخ یک نوع خود آگاهی به وجودآورده است که غیرازجستجوی روش های مطمئن در نگارش تاریخ ،به بررسی غایت و معنی حوادث تاریخی و فلسفه تاریخ نیز منتهی شده است .(زرین کوب ،1381،ص27-29)
4.تاریخنگاری در اسلام
بشر درحالی قرن های متمادی را پشت سر گذاشته که از خود تاریخ مکتوبی برجای نهاده است .حوادثی را که به چشم دیده و یا با گوش شنیده گزینش کرده و فقط آنرا برگزیده و درخاطرخویش نهاده ،که در نظرش با اهمیت ،جلوه کرده است.چون سرشت بشربه نقل و استماع گزارش های عجیب و اخبار غریب کشش بسیار داشته ،به تدریج حوادث مزبوررا با افسانه و خرافات درهم آمیخته ،به صورت داستان های عامیانه و به منظور سرگرمی ،نقل مجالس شبانه و محافل تفریحی خود ساخته است .با پیشرفت بشریت در عرصه خط و کتابت به مرور حوادث جاری ورویدادهای منقول به رشته تحریر درآمده است.مورخ اسلامی تعداد فراوانی منابع مکتوب در اختیار دارد که یقیناً تا دوران جدید از نوشته های هر تمدن دیگری بیشتر است.این نوشته ها تنها محدود به آثار تاریخی نیست و حتی در برخورد اول با پاره ای از آنها امکان دارد هیچ وجه مشترکی هم بین این آثار و موضوع تاریخ به چشم نخورد .در حالی که این آثار از لوازم اساسی کار مورخ است .طبیعتاًدر میان این آثار ،قرآن کریم در مرتبه اول قرار دارد .(ژان سواژه ،1366،ص29)
بررسی و مطالعه زمینه های اصلی آغاز نگارش و تدوین ازجمله بخش های جالب و پراهمیت تاریخ هرملتی به شمار می رود .طبعاًآغاز چنین مطالعه ای در اسلام ،از عصرجاهلی خواهد بود.
1.4.تاریخ جاهلی
قوم عرب پیش از ظهور اسلام ،جامعه کوچکی را تشکیل می داد که در مقابل جوامع متمدن آن زمان در نهایت گمنامی و بی خبری و در سرزمینی خشک ونامساعد زندگی می کرد .به همان میزان که از تنعمات معاش بی بهره بود از علم و دانش نیز تهی بود .در واقع همه چیز او در قبیله ای که به آن تعلق داشت ،خلاصه می شد .به همین لحاظ تعصب قبیله ای و قومی در میان آنان به شدت رواج داشت .عقاید و سنن آنها آمیخته ای از جهل و خرافات بود و جز تعداد اندکی ،بداوت و امیت در میان آنان غلبه و شیوع داشت .بدیهی است که تمام سعی این مردم ،صرف فراهم ساختن لوازم ضروری حیات می شد.وضع ساده و بدوی چنین جامعه ای نیازبه تحصیل علم را منتفی می ساخت و این چنین بود که در آنها رغبتی جهت تدوین تاریخ نبود.
آنچه از نوع تاریخ نزد اعراب رواج داشت ،انساب قبایل و ایام العرب و جنگ های آنان بود که با شعر و قصه آمیخته بود. ورای آنها آنچنان از اخبار راجع به انبیای یهود یا پادشاهان بابل ومصر وشام به گوششان می خورد ،نزد آنان به عنوان اساطیر تلقی می شد ؛اساطیرالاولین .با این همه نسبت به اخبار،خاصه آنچه مربوط به احوال سواران ،دلاوران ،شاعران و خطیبان می شد غالبا اظهارعلاقه می کردند و نقل اینگونه اخبار -که رنگ قصه و شعر داشت -نزد آنها شورانگیز و جالب بود . (زرین کوب ،1379،ص84)
حقیقت آن است که اعراب تاریخی به معنی امروز نداشتند .یعنی آنچه که فعلا از علم تاریخ به فکر مردم می آید در میان اعراب جاهلی وجود نداشته است .اما پاره ای از وقایع که برای خودشان اتفاق افتاده و یا در ممالک مجاور روی داده بود زبان به زبان نقل می کردند که مهم ترین آنها از این قرار است:
جنگ های قبایل عرب ،مشهور به «ایام العرب»،داستان سد «مآرب »استیلای ابی کرب بریمن و داستان بعضی از جانشین های او داستان سلطنت ذی نواس ،قصه اصحاب اخدود ،قصه اصحاب فیل و آمدن آنهابه کعبه جنگ ذی یزن ،جنگ فجار،حلف الفضول ،کندن زمزم ،اخبارعاد وثمود ،داستان اعرابی که نابود شدند داستان بلقیس و سلیمان و مانند آن از تورات و سایر مطالبی که همچون قصه ها و حکایات زبان به زبان نقل می شد ….از این رو باید گفت اعراب جاهلی از حیث دانستن تاریخ ناتوان ترین مردم دنیا بودند!(جرجی زیدان ،1345،ص431)
هرچند سنت ایام العرب بسیار دیرینه بوده و به پیش از اسلام برمی گردد ولی به عقیده روزنتال وجود آنها بیانگرآگاهی تاریخی نیست .(روزنتال ،1368،ج1ص 33)اما شهرستانی ،(م 548ق)از معرفت تاریخی عرب جاهلی دفاع کرده ،معتقد است که آنان سه نوع علم دراختیار داشنه اند که تاریخ یکی از آنها به شمار می رفته است .(شهرستانی ،1404ق،ج2 ،ص238)
میراث تاریخی اعراب بیش از هر چیز تحت عنوان ایام العرب قرار می گیرد و مقصود از «یوم »روزی است که واقعه مهمی درآن رخ داده و آن روز وآن واقعه تاریخی شده است . اعراب خاطره این روزها را حفظ کرده ،در مجالس ادبی و تفریحی مرور می کردند خاطره این ایام نخستین ذهنیت تاریخی است که میان قوم عرب وجود داشته و توجه به رخدادهای گذشته را برای آنان زنده نگاه داشته است. (جعفریان ،1378،ص15)
البته سست نگاری یکی از ویژگی های تاریخ جاهلی بوده است :تاریخ جاهلی سست ترین بخش است که تاریخنگاران عرب درباره ملت خود نگاشته اند این از تاریخنگاری از پژوهش و موشکافی و غربال گیری تهی است .بیشترین چیزی که به نام تاریخ روزگار نوشته شده ،افسانه و داستان های عامیانه است و اخباری است که ازاهل کتاب به ویژه یهودیان گرفته شده و چیزهای ساختگی که در روزگار قبل از اسلام برپایه برخی از عواطف و انگیزه ها تراشیده شده است . (جواد علی ،1367،ج 1،ص50)
حافظه قوی اعراب جاهلی نقش بسیار مهمی درانتقال این قصص به نسل های بعد داشته است . هرچند در روند این انتقال ،تغییر و تحریفاتی به عمد یا از سر سهو روی داده باشد .
تعدادی از حوادث تاریخی که بعدها قرآن کریم نیز معترض آنها شد ،در میان اعراب جاهلی شناخته شده بود ،هرچند آنان این اطلاعات را نوعا از اهل کتاب که در سرزمین حجاز به سر می بردند ،گرفته بودند . بی تردید همین مشابهت ها بین داستان های قرآنی و داستان ها اهل کتاب بود که بعضی از مفسران قرآن را به سوی نقل مطالب خرافی اهل کتاب سوق داد که از آن با نام اسرائیلیات یاد می شود .
2-4پیدایش و گسترش تاریخنگاری در اسلام
قبلا گفته شد که قوم عرب به لحاظ وضعیت فرهنگی -اجتماعی و غلبه بداوت و بی سوادی و نیازهای محدود زندگی ،اصولا نیازی به تدوین تاریخ نداشت بدین سبب مبدأ روشنی و یکسانی برای شروع تاریخ خویش درنظر نمی گرفت . بلکه هرحادثه یا رویداد مهمی را مبدا تاریخ می انگاشت و پس از مدتی به حادثه دیگری توجه می کرد . به همین دلیل تاریخ مشترکی بین آنها وجود نداشت .(ابن اثیر،1370،ص6)
مسعودی با اشاره به اختلاف صحابه راجع به شروع تاریخگذاری در اسلامی نویسد :عمردر زمان خلافت خویش ،درباره تاریخ با کسان مشورت کرد .زیرا به روزگار او کارها شده بود که سال ها آن معلوم نبود ودراین باب سخن بسیار رفت و گفتگو درباره تاریخ عجم و غیره به درازا کشیده شد .علی بن ابی طالب بدو گفت :هجرت پیامبر راکه ازدیار شرک برون شد ،مبدأ تاریخ کند و تاریخ را از محرم گرفتند که دو ماه و دوازده روز زودتر از رسیدن پیامبر به مدینه بود .زیرا می خواستند مبدا تاریخ ازآغاز سال باشد و کسان را خلاف است که این به سال هفدهم بود یا هجدهم .(مسعودی،1365،ص267)ابن عساکرنیز به چند طریق روایاتی را نقل می کند که عمر-خلیفه دوم – به توصیه حضرت علی (ع )هجرت پیامبر را به عنوان مبدا تاریخ انتخاب کرد. (ابن عساکر ،ج1،ص24)
اما سرچشمه اصلی تاریخنگاری اسلامی چه بوده است ؟
میراث تاریخی اعراب جاهلی تاثیر کتاب های تاریخی ایران زمین ،اثرگذاری تاریخ مسیحی و یهودی ،تاثیرهمزیستی و ارتباط برخی از صحابه با عالمان مسیحی و یهودی -بویژه آنان که اسلام آورده بودند – تاثیر قرآن و بینش تاریخی آن ،اشتیاق به آگاهی از جزئیات داستان های قرآن و بینش تاریخی قرآن نیاز به دانستن سیره و سنت پیامبر و دیگر صحابه ،اهمیت تاریخی در تعلیم و تربیت اسلامی ،لزوم جمع آوری و تدوین حدیث -که بخشی از آن شامل تاریخ نیزمی گشت -علاقه برخی از خلفا در گوش سپردن به اخبار و سر گذشت ها و نهیه متون تاریخی مربوط به این حوزه ،انگیزه های سیاسی گروهی از حاکمان همچون خلفای بنی امیه و بنی عباس در زنده نگاه داشتن یاد وخاطره اجداد و انساب خود وعلاقه شخصی و میل درونی برخی از تاریخنگاران ،از جمله رویکرد جامعه اسلامی به تاریخ و تدوین آن است که در کلام تاریخ پژوهان منعکس شده است.
تاثیرپذیری مسلمین درالگو گیری از کتاب های تاریخی ایرانیان با اهمیت تلقی شده است . در واقع اولین سرمشق مسلمین در تاریخنویسی ،کتب پهلوی ،«خدای نامه ها »بود که اساس حماسه ملی ایران به شمار می رفت.(زرین کوب ،1379،ص84)
جواد علی تاثیرایرانیان را در پیدایش تاریخ ،محدود به فصولی از تاریخ می داند که درباره ایران و پادشاهان آن نوشته شده است. وی همچنین دیدگاه برخی خاورشناسان را که معتقدند کتاب های ایرانی درتاریخنگاری اعراب تاثیر زیادی داشته اند ،رد کرده است. (جوادعلی ،1367،ج1،ص86)
انگیزه های دیگری نیز درتمایل اعراب به تاریخ و تدوین آن نقش داشته است. از جمله اینکه اعراب نسبت به اخبار سواران ،شجاعان ،شاعران ،خطیبان و پادشاهان اظهار علاقه می کردند و از این رو بود که در مجالس خلفا و امیران معرکه اسمار گرم بود . شوق مسلمین به دانستن اخبار و سیره پیامبر(ص) تحقیق درباره مغازی و فتوح به لحاظ پی بردن به احکام فتح و خراج و عهود و ذمه ،حل وفهم اشاراتی که در قرآن و حدیث آمده بود و حس کنجکاوی مسلمین و تماس آنان با مردمان کشورهای فتح شده ،دلایل دیگری بود که مسلمین را به سوی تاریخنگاری سوق می داد.(جواد علی ،1367،ج1،ص85)
روزنتال آثار یونانی را در تاریخنگاری وقایع نگاشتی مسلمین موثر می شمرد و دانش تاریخ را در بخش وقایع نگاری متاثر از سرچشمه های مسیحی می داند که به واسطه تماس مسلمانان با دانشمندان مسیحی یا مسیحیان که به کیش اسلام در می آمدند برقرارگشته است. (روزنتال ،1368،ج1،ص93)
آگاهی تاریخی درعربستان پیش از اسلام ،جهان نگری تاریخی پیامبراکرم،داده های تاریخی قرآن و جایگاه تاریخ در علوم و تعلیم و تربیت اسلامی ،عوامل دیگری هستند که درنظر روزنتال زمینه های پی ریزی و گسترش مباحث تاریخی را به وجود آوردند. (روزنتال،1368ج1،صص30-67)
برخی برای پیدایش تاریخ در میان اعراب نقش قابل توجهی برای آثار مکتوب و تاریخی عربستان جنوبی و تمدن های قدیمی این حوزه و همچنین تاثیر مصر و حبشه قائل شده اند.(آئینه وند،1377،ص55)
کسانی که علاقه مندی خلفا را به تاریخ در گسترش نگارش های تاریخی موثر می دانند به گزارش هایی استناد می کنند که نمونه ای از آنها را ابن ندیم (م438ق)نقل کرده است:
معاویه ،عبید بن شریه را از صنعای یمن فراخواند و از او درباره اخبار گذشتگان ،پادشاهان عرب و عجم دلایل اختلاط زبان عربی و پراکنده شدن مردن در سرزمین های مختلف ،سوال کرد عبید پاسخ داد .سپس معاویه به نگارش آنها فرمان داد.(ابن ندیم ،1391ق،ص102)ولید بن یزید نیز به جمع آوری و تدوین اخبار و انساب عرب دستورداده است.(ابن ندیم،1391ق،ص103)
جرجی زیدان در تاریخنگاری مسلمین به تاثیرنهضت اسلامی نیاز مسلمانان به شرح و تفسیر قرآن و حدیث ،به دست آوردن اخبار و احادیث صحیح از طریق اطلاع از احوال و وضعیت راویان و علاقه برخی از حاکمان به تاریخ توجه کرده است .وی درمورد دلیل آخر (علاقه خلفا به تاریخ )این نکته را گوشزد کرده است که این موضوع درمیان مردم آنقدر گسترده بود که این جمله [همچون ضرب المثلی ]در بین آنها شایع شده بود:پادشاهان علم تاریخ می خواهند؛جنگجویان داستان های رزمی می پسندند و تاجران به حساب و کتاب علاقه دارند.(جرجی زیدان ،1345ص520)یکی از معاصرین (احمد امین ،1395ق،ص156)دلایل تدوین و گسترش تاریخ را به این شرح بیان می کند :
-احتیاج برخی از خلفا به شناختن احوال و اوضاع و تاریخ پادشاهان عالم و اطلاع از قانون و سیاست و نظم آنان.
-ورود ملت های مختلف در جهان اسلام .این ملت ها هریک دارای تاریخی مهم بوده و در نتیجه تاریخ خود را در بین مسلمین منتشر می کردند.
-مسلمین در بدو امر شروع به جمع . حدیث نمودند . حدیث هم دارای صور و ابعاد گوناگونی بود. بعضی از این احادیث تاریخ را شرح می داد .این قبیل روایات تاریخی مایه تالیف کتاب های تاریخ و سیره شد . زیرا همه مورخین مبدا نقل راهمان احادیث قرار دادند.
با این وصف ،قرآن و بینش تاریخی آن به ضمیمه رسالت تاریخی پیامبراسلام ،دو عامل بسیارمهم در تاریخنگاری مسلمین و توجه آنان به این رشته از معارف بشری بوده است. بی تردید قرآن کریم مهم ترین سبب گرایش مسلمین به تاریخ و تدوین آن بوده است . قرآن پیوسته داستان هایی از اقوام وپیامبران پیشین نقل می کند واز همگان تقاضا می کند که با سیر در زمین از گذشته عبرت آموز اقوام پیشین درس بیاموزند . شرح وبسط این موضوع در بینش تاریخی مسلمین به تفصیل بیشتری نیازمند است که در بخش بعدی ارائه می گردد.
5.تأثیر قرآن در گرایش مسلمانان به تاریخنگاری
اشاره به ماهیت ،هدف و شیوه علم تاریخ در اسلام به همان آغاز ظهوراسلام بر می گردد و نشانه های آنرا می توان در لابلای آیات قرآن یافت .هرچند این اشارات ،اجمالی و کلی است و رابطه خدا با تاریخ بشرو ناپداری حیات انسانی در این جهان را بیان می کند و سودهای دینی و اخلاقی و عملی را در انذار ،عبرت و اندرز بیان می نماید.
قرآن ،علاوه بر عرضه بخشی از مواد تاریخی ،به انسان سفارش می کند که با عبرت از سرگذشت انسان های پیشین ،مسیرحق را دنبال کرده ،از تجربه آنان درس بیاموزند.
رنگ دینی تواریخ اسلامی بویژه تکیه بر سرگذشت انبیا و نیزکار مداوم بر روی مغازی رسول خدا ،متأثر از همین بینش است.گرچه به مرور و به دلایلی دیگر ،مباحث تاریخی گسترده ای در متون تاریخی مسلمانان مطرح گردید ،اما عنوان عبرت که قالب پرداخت های تاریخی قرآن بود ،در بسیاری از مواقع مورد توجه مسلمانان قرار گرفت و تاریخ به عنوان تجارب الامم عرضه شد.توجه مسلمانان به تاریخ انبیای گذشته که بعدها آنها را به سوی متون تاریخی اهل کتاب کشاند و تأثیر بزرگی بر فرهنگ تاریخنگاری و محتوای کتاب های تاریخی میان مسلمانان باقی گذاشت ،ناشی از علاقه آنان به تفسیر آیات قرآنی در زمینه تاریخ انبیا بود .(جعفریان ،1380،ص17)
اقبال لاهوری بر این عقیده است که ،تجربه درونی تنها یکی از منابع معرفت بشری است.به مدلول قرآن کریم دو منبع دیگر معرفت نیزهست که عبارتند از :تاریخ وطبیعت ،درحقیقت با کاوش در این دو منبع معرفت است که روح اسلام به بهترین صورت آشکار می شود:
تاریخ یا به زبان قرآن -ایام الله -همانگونه که قرآن گفته است منبع سوم علم و معرفت است.یکی از اساسی ترین تعلیمات قرآن این است که اقوام و ملت ها به صورت دسته جمعی داوری می شوند و به کیفر بد کاری های خود ،در دنیا عذاب می بینند.قرآن برای این مطلب ،پیوسته مثال های تاریخی می آورد و از خوانندگان می خواهد که در تجربه های گذشته و حال نوع بشر ،اندیشه کنند :«ولکل أُمة أجل فاذا جاءأجلهم لا یستاخرون ساعة ولا یستقدمون ».(اعراف،34)این آیه نمونه یک تعمیم تاریخی خاص است که به صورت حکمت آمیز آدمی را به این اندیشه می اندازد که ممکن است به اجتماعات بشری همچون موجود زنده نظر شود .بنابراین اگر فکر کنیم که در قرآن هیچ نطفه و مایه ای از یک نظریه تاریخی وجود ندارد ،مرتکب خطای بزرگی شده ایم .حق این است که ظاهراً روح و جوهرکتاب مقدمه ابن خلدون بیشتر مبتنی برالهامی است که این نویسنده از قرآن گرفته بوده است.
حتی درآنجا که راجع به خصلت و شخصیت ،سخن می گوید به مقدار زیادی گفته های او برگرفته از قرآن است .(اقبال لاهوری ، بی تا ،ص147)
علامه طباطبایی توضیح می دهد که هیچ کتاب آسمانی دیگری به مانند قرآن از علم و دانش تمجید و تجلیل نکرده است.وی در بخش مربوط به علومی که قرآن به تعلیم آنها سفارش کرده است،می گوید:
قرآن مجید در آیات بسیاری به تفکر در خلقت خود انسان و اسرار و رموزی که در ساختمان وجودش نهفته و بالاتر از آن در نفس و عوالم باطنی آن و ارتباطی که با ملکوت اعلا دارد و به سیر در اقطارزمین و مشاهده در آثار گذشتگان و کنجکاوی ،اوضاع و احوال ملل و جوامع بشری و تواریخ ایشان اصرار تمام دارد .(طباطبایی ،1375،ص107)
قرآن ،تاریخ را به عنوان یک منبع شناخت عرضه می دارد و در آیاتی که سفارش به سیر در زمین می کند ،تنها به مطالعه طبیعت دعوت نمی کند بلکه انسان را فرا می خواند تا درتاریخ و آثار تاریخی تأمل نماید.در واقع قرآن از انسان درخواست می کند که با مطالعه تاریخ ،ملاحظه نماید که زندگی و جامعه بشریت ،چه تحولاتی را پشت سر گذاشته است.(مطهری ،بی تا ،ص61)جرجی زیدان نیز نیاز مسلمین به فهم قرآن و حدیث را سبب توجه آنان به تاریخ می داند .(جرجی زیدان ،1345،ص502)
به نظر روزنتال ،وفور داده های تاریخی ( یا شبه تاریخی )قرآن یکی از انگیزه های عملی مطالعه تاریخ در بین مسلمین بوده است .این شرایط و اوضاع ،مفسران قرآن را واداشت تا به جستجوی اطلاعات تاریخی گویا و روشن بپردازند.(روزنتال ،1368،ج1،ص41)
به نظر یکی از معاصران (عثمان ،1943م،ص123)،مفسران در شرح آیات قرآن به آیات دیگر ،سنت پیامبر (ص)،آراءصحابه و تابعین مراجعه می کنند .این ها شیوه هایی است که مفسران را در یافتن مراد خدای متعال ،از آیات وحی ،یاری می رساند .این نکات برای پژوهشگر تاریخ نیز مفید است و او را در تطبیق این قواعد بر اصول ومواد تاریخی که دراختیار دارد ،یاری می رساند.
قبلاًگذشت که قرآن واژه تاریخ و مشتقات آنرا به کار نبرده و در عوض از الفاظ دیگری که به نوعی بیانگر مفهوم تاریخ است ،استفاده کرده است .در حقیقت الفاظی همچون قصص ،نبأ،حدیث ، عبرت و اساطیر ،همان معنا و مفهوم تاریخ را به ذهن متبادر می کنند .البته باید توجه داشت که واژه اساطیر در نقطه مقابل واژه های نخست قرار دارد و به معنای سخنی است که اساس درستی ندارد.
همچنین برخی از مورخان جهان اسلام در عین حال مفسر قرآن نیز بوده اند و از اطلاعات تاریخی خود در تفسیر قرآن و از آگاهی های تفسیری خود در تشریح حوادث تاریخی بهره برده اند.طبری(م310ق)یکی از نماینده های شاخص چنین دانشمندی است.کتاب تاریخ وتفسیر این دانشمند از منابع مهم و دست اول در زمینه تاریخ و تفسیر است و بسیاری از مورخان و مفسران بعدی از این دو اثر استفاده برده اند.
6.پیوند تفسیر قرآن با تاریخ
پیامبراسلام به قرآن کریم توجه بسیاری داشت و برای حفظ و نگهداری آن به قرائت و حفظ قرآن در سینه ها فرمان می داد،همچنین برای ثبت و نگارش آن نیز کاتبانی در اختیار داشت و بر کتابت آن اصرار می ورزید .علاوه بر این ،آنچه برای مسلمانان لازم بود ،تفسیر می فرمود.پس از رحلت رسول خدا (ص)اصحاب آن حضرت ،بویژه حضرت علی (ع)آنچه را از پیامبر اکرم(ص)دریافت کرده بودند ،به حافظه سپرده به شکل احادیث به نسل های بعدی منتقل کردند.اخبار واحادیثی که درباره قرآن روایت می گشت ،به روایات تفسیری موسوم بودوبه هنگام تفسیر قرآن از آنها استفاده می شد.بدین سان تفسیر روایی اولین شیوه تفسیری بود که در میان مسلمانان رواج یافت وبه دنبال آن ،تفسیرهای اولیه به شکل کتاب های حدیثی به رشته تحریر درآمد .درواقع تفسیر قرآن در آغاز بخشی از حدیث به شمار می رفت و لذا به شکل حدیث یعنی :با ذکر سلسله راویان نقل و روایت می شد.به تدریج روایات تفسیری از مابقی روایات تفکیک شد و تفاسیر اولیه را شکل داد.(معرفت ،1380،ج2،ص17)
هرجا پای حدیث به میان آید ،شناسایی راویان حدیث نیز ضرورت می یابد.شناخت راویان و جرح و تعدیل آنان به منظور احراز صحت و سقم روایات ،شامل روایات تفسیری نیز می شدو بدین ترتیب نوعی از اطلاعات تاریخ یعنی شرح حال اشخاص و در اصطلاح حدیثی ،علم رجال با تفسیر قرآن پیوند خورد.مفسران قرآن برای احراز صحت و سقم روایات تفسیری ناگزیر از اطلاعات رجالی بودند تا بتوانند درمورد پذیرش و یا رد روایات تفسیری تصمیم بگیرند .از همین جا بود که قرآن و ضرورت تفسیرآن آگاهی تاریخی در حوزه شرح حال افراد و جرح وتعدیل آنان را توسعه داد.
با گذشت زمان و شکل گیری انواع تفاسیر با شیوه های مختلف تفسیری ،نیاز به اطلاعات تاریخی برای فهم بهتر آیات قرآن بیشتر احساس شد .بعضی از آیات و سوره های قرآن در پی رویدادی خاص نازل شده بود که بدون در نظر گرفتن آن ،فهم قرآن مشکل بود.مفسران قرآن این حوادث خاص را که باعث نزول پاره ای از آیات و یا سوره ها گردیده بود «سبب نزول »و یا «شأن نزول »نامیدندو اطلاع از آنرا برای مفسر قرآن لازم دانستند .(واحدی ،1402ق،ص8) در این جا نیز اطلاعات تاریخی از حوادث صدر اسلام به مفسر کمک می کرد تا فهم وی از آیات قرآن کامل شود .به عنوان نمونه در قرآن کریم آمده است:
«وعلی الثلثة الذین خلفوا حتی إذا ضاقت علیهم الأرض بما رحبت و ضاقت علیهم أنفسهم و ظنوا أن لا ملجأ من الله إلا إلیه ثم تاب علیهم لیتوبوا إن الله هو التواب الرحیم».(توبه ،118)
بدون اطلاع از شأن نزول این آیه نمی توان فهمید که چه کسانی از رفتن به جنگ تخلف کردند و چرا تخلف کردند؟چگونه زمین بر آنها تنگ شد؟از کجا پی بردند که پناهگاهی جز خدا ندارند ؟چگونه توبه آنها پذیرفته شد ؟و غیره.
موضوع دیگری که باعث کشیده شدن بخشی از تاریخ به حوزه تفسیر قرآن شد ،فرهنگ زمان جاهلیت بود.خداوند متعال در قرآن کریم گاهی به اجمال به آداب و سنت های اعراب جاهلی اشاره کرده است .مانند موضوع ظهار ،که به یکی از اقسام طلاق در زمان جاهلیت اشاره دارد.(مجادله 3-1)و گاهی به مباحثی پرداخته است که پیش زمینه آن یکی از سنت های زمان جاهلیت است؛و لیکن در ظاهر آیه هیچ اشاره ای به آن سنت نشده است.برای کسی که در پی تفسیر قرآن است ،اطلاع از جرئیات این سنت ها و طرز تفکر اعراب جاهلی ضروری است تا درک مناسبی از آیاتی که به این موارد اختصاص دارد ،حاصل شود .به عنوان نمونه خداوند متعال می فرماید:
«و إن خفتم تقسطوا فی الیتمی فانکحوا ما طاب لکم من النساءمثنی و ثلث و ربع ».(نساء3)
با نگاهی سطحی به این آیه و آیات قبل وبعد معلوم نمی شود که چه ارتباطی بین موضوع نکاح و موضوع ایتام وجود دارد که در این آیات در کنار هم نشسته اند ؛ولی با مراجعه به تاریخ فرهنگ جاهلی مشخص می شود که اعراب ،به ادعای سرپرستی ،ایتام را به خانه خویش می آوردند و در اموالشان دخل وتصرف می کردند و چون دختران یتیم به سن بلوغ می رسیدند ،برای از دست ندادن اموال آنها با آنها ازدواج می کردند !به این جهت خداوند متعال آنان را از چنین رویکردی باز داشته ،به آنان توصیه می کند که در صورت نیاز به ازدواج ،بهتر است با زنان دیگری غیر از ایتام ازدواج کنند.(طباطبایی ،1368،ج4،ص166)
موضوع بعدی که پیوند تفسیربا تاریخ را تأکید می کند،آشنایی با تاریخ عصر نزول قرآن و ویژگی های تاریخی آیات و سوره های مکی ومدنی است.شرایط وویژگی های مکه ومدینه و مردمانی که در این دو شهر قرار داشتند ،تفاوت های زیادی با یکدیگر داشت.این تفاوت ها را به روشنی می توان در سوره های مکی و مدنی مشاهده کرد .به طورقطع شرایط متفاوت تاریخی موجب چنین تفاوت هایی گشته است .سوره های مکی دارای لحنی محکم ،پرحرارت و پر از سوگند و تأکید است.آیات مکی غالباًکوتاه و دارای آهنگ است.بیشتر ،موضوعاتی همچون توحید و معاد به بحث گذاشته می شود.اوصاف بهشت وجهنم و بشارت نعمت های اخروی و تهدید به عذاب های سخت ،بیان می گردد.بت پرستی و توجه به خدایان ساختگی به سخریه گرفته می شود.در مقابل سوره های مدنی آهنگی آرام دارد.درآیات این سوره ها ،ساختار جملات و عبارات عوض می شودوقوانین و تکالیف جامعه اسلامی ارائه می شودو مسائل اجتماعی بیشتری بیان می گردد.سوگند و تأکید کمتری به کار می رود و آیات طولانی ترمی شود.(رامیار ،1369ش،صص608-604)چه عواملی باعث این اختلاف ها شده است ؟چرا خطاب های مکی ومدنی چنین تفاوت هایی را ایجاب کرده است؟
توجه به این نکات به مفسر این فرصت را می دهد که از ورای این سوره ها با همه تفاوت هایی که دارند ،تاریخ عصر نزول را فرا بخواند و با تأمل درآن به تفسیر آیات مبادرت نماید.بدیهی است که آگاهی از ویژگی های تاریخی عصر نزول و آیات و سوره های مکی ومدنی ،یکی از مقدمات تفسیراست که دانستن آن برای هر مفسری ضرورت دارد.
نتیجه
1.قرآن کریم یکی از عوامل مؤثر در رویکرد مسلمانان به علم و دانش بوده است.
2.علم تاریخ تا پیش از ظهور اسلام و نزول قرآن ،جایگاه مهمی در نزد اعراب نداشته است.
3.قرآن کریم علاوه بر ارائه بخشی از مواد تاریخی ،در پیدایش و گسترش تاریخنگاری در بین مسلمانان مؤثر بوده است.
4.علاقه مسلمانان به قرآن و ضرورت فهم آن موجب توجه عموم قرآن پژوهان به علم تاریخ و در نتیجه توسعه این علم شده است.
کتابنامه
1.قرآن کریم
2.نهج البلاغه
3.آئینه وند ،صادق ،(1377ش)،علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی ،تهران :پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی .
4.ابن اثیر،عزالدین علی بن أبی الکرم ،(1370ش)تاریخ کامل ،محمد حسین روحانی ،تهران :انتشارات اساطیر.
5.(1364ش)،النهایه فی غریب الحدیث ،قم؛مؤسسه اسماعیلیان.
6.ابن خلدون ،عبد الرحمن ،(1366ش)،مقدمه ابن خلدون ،محمد پروین گنابادی،تهران :انتشارات علمی وفرهنگی.
7.ابن طقطقی ،محمد بن طباطبا ،(1367ش)،تاریخ فخری ،محمد وحید گلپایگانی،تهران :انتشارات علمی وفرهنگی.
8.ابن عساکر،ابو القاسم علی بن الحسن ،(1415ق)تاریخ مدینه دمشق ،بیروت :دارالفکر.
9.ابن کثیر،اسماعیل ،(1408ق)البدایه و النهایه ،بیروت :دارالحیاءالتراث العربی.
10.ابن منظور،جمال الدین محمد بن مکرم ،(1405ق)،لسان العرب ،دارالحیاءالتراث العربی.
11.ابن ندیم ،محمد بن اسحاق ،(1391ق)،کتاب الفهرست ،تحقیق رضا تجدد ،تهران :بی نا .
12.رازی ،ابو الفتوح ،(1408ق)روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن ،مشهد :بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی.
13.احمد امین ،(1395ق)،فجر الاسلام ،بیروت :دارالکتب العربی.
14.اقبال لاهوری ،محمد (بی تا )،احیای فکردینی در اسلام ،احمد آرام ،کانون نشر و پژوهشهای اسلامی.
15.ایجی ،محمد بن ابراهیم ،(1368ش)تحفةالفقیرالی صاحب السریر (تحفه ایجی )چاپ شده در کتاب :تاریخ تاریخنگاری در اسلام ،فرانتس روزنتال ،ترجمه اسدالله آزاد ،مشهد :آستان قدس رضوی.
16.بیهقی ،ابوالفضل محمد بن حسین ،(1376ق)،تاریخ بیهقی ،تهران :انتشارات هیرمند.
17.جرجانی ،ابوالمحاسن ،(1377ش)،جلاءالأذهان و جلاءالأحزان ،تهران :انتشارات دانشگاه تهران.
18.جرجی زیدان ،(1345ش)تاریخ تمدن اسلام ،علی جواهرکلام ،تهران :انتشارات امیرکبیر.
19.جعفریان ،رسول ،(1380ش)تاریخ سیاسی اسلام ،قم :انتشارات دلیل ما.
20.(1378ش)،نقد و بررسی منابع سیره نبوی ،تهران :انتشارات سمت.
21.جواد علی ،(1367ش)،تاریخ مفصل عرب قبل از اسلام ،محمد حسین روحانی ،مشهد :کتابسرای بابل.
22.جوهری ،اسماعیل بن حماد ،(1407ق)،تاج اللغةو صحاح العربیة (الصحاح )،بیروت :دارالعلم .
23.حاجی خلیفه ،مصطفی افندی ،(کاتب چلپی )،(1943م)،کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون ،بیروت :دارالحیاءالتراث العربی.
24.حسن عثمان ،(1943م)،منهج البحث التاریخی ،قاهره:جامعه الاسکندریه .
25.خلیفه بن خیاط العصفری ،(1404ق)،تاریخ خلیفه بن خیاط ،بیروت :دارالفکر.
26.خلیل بن احمد فراهیدی ،(1409ق)،کتاب العین ،قم :مؤسسه دارالهجرة.
27.رادمنش ،عزت الله ،(1370ش)،سبک های تاریخی و نظریه های نژادی تاریخ ،تهران :انتشارات کویر.
28.راغب اصفهانی ،حسین بن محمد ،(1412ق)،المفردات فی غریب القرآن ،دمشق :دارالشامیه .
29.رامیار ،محمود ،(1369ش)،تاریخ قرآن ،تهران :انتشارات امیر کبیر.
30.روزنتال ،فرانتس ،(1368ش)،تاریخ تاریخنگاری در اسلام ،ترجمه اسدالله آزاد ،مشهد :آستان قدس رضوی.
31.زرین کوب ،عبدالحسین ،(1381ش)،تاریخ در ترازو ،تهران :انتشارات امیر کبیر.
32.ژان سواژه ،(1366ش)،مدخل تاریخ شرق اسلامی ،نوش آفرین انصاری ،تهران ،مرکز نشر دانشگاهی .
33.سخاوی ،شمس الدین ،(1368ش)،الاعلان بالتوبیخ لمن ذم اهل التاریخ ،چاپ شده درتاریخ تاریخنگاری در اسلام ،فرانتس روزنتال ،ترجمه اسدالله آزاد ،مشهد :آستان قدس رضوی.
34.شهرستانی ،محمد بن عبد الکریم ،(1404ق)،الملل و النحل ،بیروت :دارالمعرفه.
35.شیخ بهایی ،بهاءالدین عاملی ،(1398ق)،و جیزه (چاپ شده در آغازحبل المتین )،قم مکتیه بصیرتی.
36.طباطبایی ،محمد حسین ،(1372ش)،المیزان فی تفسیرالقرآن ،دارالکتب الاسلامیه .
37.(1375ش)،قرآن در اسلام ،قم :دفتر انتشارات اسلامی .
38.طریحی فخرالدین ،(1375ش)مجمع البحرین ،تهران کتاب فروشی مرتضوی .
39.فیروزآبادی ،محمد بن یعقوب ،(بی تا)،قاموس المحیط ،بیروت دارالجیل.
40.کافیجی ،محی الدین ،(1368ش)،المختصرفی علم التاریخ ،چاپ شده در :تاریخ تاریخنگاری دراسلام ،ترجمه اسد الله آزاد ،مشهد :آستان قدس رضوی.
41.محسن مهدی ،(1373ش)،فلسفه تاریخ ابن خلدون ،مجید مسعودی ،تهران انتشارات علمی وفرهنگی.
42.مراغی ،احمد بن مصطفی ،(بی تا )تفسیرالمراغی ،داراحیاءالتراث العربی.
43.مسعودی ،علی بن حسین ،(1365ش)التنبیه و الاشراف ،ترجمه ابوالقاسم پاینده ،تهران انتشارات علمی وفرهنگی.
44.(1370ش)،مروج الذهب و معادن الجواهر،ترجمه ابوالقاسم پاینده ،تهران انتشارات علمی وفرهنگی.
45.مسکویه رازی(1369ش)،ابوعلی ،تجارب الامم ،ابوالقاسم امامی ،تهران انتشارات سروش.
46.مصطفوی ،حسن،(1360ش)،التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ،تهران :بنگاه نشر و ترجمه کتاب.
47.مطهری ،مرتضی ،(بی تا)،شناخت از دیدگاه قرآن ،مشهد :نشروحید.
48.معرفت ،محمد هادی ،(1380ش)،تفسیرومفسران ،قم :موسسه التمهید.
49.مکارم شیرازی،ناصر،(1374ش)تفسیر نمونه ،تهران :دارالمکتب الاسلامیه .
50.میبدی ،رشیدالدین احمد بن ابی سعد ،(1371ش)،کشف الاسرار و عدة الابرار ،تهران انتشارات امیرکبیر.
51.واحدی ،ابوالحسن ،(1402ق)،اسباب النزول ،بیروت :دارالکتب الاسلامیه.
منبع: نشریه مجموعه مقالات قرآن و علم