۱۳۹۲/۰۹/۲۹
–
۱۸۲ بازدید
رطب و یابس در کتاب
خداى سبحان، قرآن کریم را «کتاب مبین» معرفى مى کند: «قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ» «۱»
. در آیات گوناگون، آنچه پیامبران آورده اند، به عنوان کتاب منیر و مبین وصف شده است: «جاؤُ بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْکِتابِ الْمُنِیرِ» «۲»
. در جاى دیگر مى فرماید:
«لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِى کِتابٍ مُبِینٍ» «۳»
؛ یعنى، هیچ تر و خشکى نیست، مگر آنکه در کتاب مبین آمده است. مقصود از «رطب و یابس»- به قرینه قبل و بعد آیه- علم همه اشیا است؛ چنان که در آیه دیگر مى فرماید: «ما فَرَّطْنا فِى الْکِتابِ مِنْ شَیْ ءٍ» «۴»
رطب و یابس در کتاب
خداى سبحان، قرآن کریم را «کتاب مبین» معرفى مى کند: «قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ» «1»
. در آیات گوناگون، آنچه پیامبران آورده اند، به عنوان کتاب منیر و مبین وصف شده است: «جاؤُ بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْکِتابِ الْمُنِیرِ» «2»
. در جاى دیگر مى فرماید:
«لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِى کِتابٍ مُبِینٍ» «3»
؛ یعنى، هیچ تر و خشکى نیست، مگر آنکه در کتاب مبین آمده است. مقصود از «رطب و یابس»- به قرینه قبل و بعد آیه- علم همه اشیا است؛ چنان که در آیه دیگر مى فرماید: «ما فَرَّطْنا فِى الْکِتابِ مِنْ شَیْ ءٍ» «4»
؛ یعنى، هیچ چیزى در کتاب الهى فروگذار نشده و همه امورى که در سعادت بشر دخالت دارد، بیان شده است.
در این زمینه احتمالات و دیدگاه هاى چندى وجود دارد:
1. منظور از «کتاب مبین» در آیه 59 سوره «انعام» علم الهى یا لوح محفوظ است و «کتاب» در آیه 38 همان سوره «اجل» است، نه قرآن مجید. در بعضى از روایات نیز «کتاب مبین» به «امام مبین» معنا شده است. «5»
2. منظور از کتاب، همین قرآن است، به لحاظ باطن والاى آن، که «ام الکتاب» است؛ زیرا همه حقایق در آن نهفته است و انسان کامل به آن دسترسى دارد.
3. منظور از کتاب، قرآن است و در مراتب مختلف آن، همه امور دین و دنیا موجود است.
4. منظور از کتاب، همین قرآن- در همه مراتب آن- است؛ لیکن مراد از همه چیز، اصول و کلیاتى است که بر اساس آن، دانش ها و معارف مختلف را مى توان بنیان نهاد و رشته ها و گزاره هاى گوناگون علمى را تولید کرد.
5. منظور از کتاب، قرآن در همه مراتب آن است؛ لیکن مراد از همه چیز، جامع بودن قرآن نسبت به تمامى معارف و دستوراتى است که در جهت هدایت بشر و نیل به سعادت او مؤثر است. این مجموعه مشتمل بر عقاید، جهان بینى، آموزه هاى اخلاقى و دستورات عملى جامعى در حوزه روابط چهارگانه انسان (رابطه با خدا، دیگران، خود و جهان) است.
در این انگاره هدف اصلى قرآن، بیان حقایق دینى و هدایت گرانه بشر است. این انگاره مانع از آن نیست که بعضى از حقیقت هاى علمى، با دقایق و لطایف اعجازآمیزى، در قرآن وجود داشته باشد؛ لیکن بیان این امور، هدف اصلى قرآن نیست و ادعاى جامع بودن همه علوم و دانش هاى تجربى را ندارد. وجود این گونه از گزاره هاى علمى در این کتاب مقدس، فوایدى دارد؛ از جمله:
الف. نشان دادن آیات تکوینى الهى و هموارسازى خداشناسى از طریق آن؛
ب. اعجاز علمى و اثبات الهى و آسمانى بودن قرآن مجید؛
ج. انگیزش حس کنجکاوى و خردورزى انسان؛
د. الهام بخشى در حوزه معارف بشرى و زمینه سازى رشد و شکوفایى علمى مسلمین؛
ه. اثبات پاره اى از حقایق دینى چون معاد و … از طریق گزاره هاى علمى.
به نظر مى رسد این دیدگاه پذیرفتنى است و با بعضى از دیدگاه هاى پیشین نیز قابل جمع است.
علامه طباطبایى همین دیدگاه را اختیار کرده و در ذیل آیه «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ ءٍ» «1»
مى نویسد: «ظاهراً مراد از «کل شى ء» هر چیزى است که به هدایت مربوط باشد. هر چه که مردم در مورد مبدأ، معاد، اخلاق فاضله، شریعت هاى الهى، قصص و موعظه ها احتیاج دارند، قرآن به آن هدایت و بیان کرده است و ما از ظاهر قرآن و مقاصد آن، همین مطلب را متوجه مى شویم. اما در روایات نقل شده است که در قرآن، علم گذشته و آینده، تا قیامت موجود است. اگر این روایات صحیح باشد، منظور از «تبیان» اعم از دلالت لفظى است. پس شاید اشاراتى از غیر طریق دلالت لفظى دارد و اسرارى را کشف مى کند که فهم عرفى، به آنها راهى ندارد». «1»
خداى سبحان، قرآن کریم را «کتاب مبین» معرفى مى کند: «قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ» «1»
. در آیات گوناگون، آنچه پیامبران آورده اند، به عنوان کتاب منیر و مبین وصف شده است: «جاؤُ بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْکِتابِ الْمُنِیرِ» «2»
. در جاى دیگر مى فرماید:
«لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِى کِتابٍ مُبِینٍ» «3»
؛ یعنى، هیچ تر و خشکى نیست، مگر آنکه در کتاب مبین آمده است. مقصود از «رطب و یابس»- به قرینه قبل و بعد آیه- علم همه اشیا است؛ چنان که در آیه دیگر مى فرماید: «ما فَرَّطْنا فِى الْکِتابِ مِنْ شَیْ ءٍ» «4»
؛ یعنى، هیچ چیزى در کتاب الهى فروگذار نشده و همه امورى که در سعادت بشر دخالت دارد، بیان شده است.
در این زمینه احتمالات و دیدگاه هاى چندى وجود دارد:
1. منظور از «کتاب مبین» در آیه 59 سوره «انعام» علم الهى یا لوح محفوظ است و «کتاب» در آیه 38 همان سوره «اجل» است، نه قرآن مجید. در بعضى از روایات نیز «کتاب مبین» به «امام مبین» معنا شده است. «5»
2. منظور از کتاب، همین قرآن است، به لحاظ باطن والاى آن، که «ام الکتاب» است؛ زیرا همه حقایق در آن نهفته است و انسان کامل به آن دسترسى دارد.
3. منظور از کتاب، قرآن است و در مراتب مختلف آن، همه امور دین و دنیا موجود است.
4. منظور از کتاب، همین قرآن- در همه مراتب آن- است؛ لیکن مراد از همه چیز، اصول و کلیاتى است که بر اساس آن، دانش ها و معارف مختلف را مى توان بنیان نهاد و رشته ها و گزاره هاى گوناگون علمى را تولید کرد.
5. منظور از کتاب، قرآن در همه مراتب آن است؛ لیکن مراد از همه چیز، جامع بودن قرآن نسبت به تمامى معارف و دستوراتى است که در جهت هدایت بشر و نیل به سعادت او مؤثر است. این مجموعه مشتمل بر عقاید، جهان بینى، آموزه هاى اخلاقى و دستورات عملى جامعى در حوزه روابط چهارگانه انسان (رابطه با خدا، دیگران، خود و جهان) است.
در این انگاره هدف اصلى قرآن، بیان حقایق دینى و هدایت گرانه بشر است. این انگاره مانع از آن نیست که بعضى از حقیقت هاى علمى، با دقایق و لطایف اعجازآمیزى، در قرآن وجود داشته باشد؛ لیکن بیان این امور، هدف اصلى قرآن نیست و ادعاى جامع بودن همه علوم و دانش هاى تجربى را ندارد. وجود این گونه از گزاره هاى علمى در این کتاب مقدس، فوایدى دارد؛ از جمله:
الف. نشان دادن آیات تکوینى الهى و هموارسازى خداشناسى از طریق آن؛
ب. اعجاز علمى و اثبات الهى و آسمانى بودن قرآن مجید؛
ج. انگیزش حس کنجکاوى و خردورزى انسان؛
د. الهام بخشى در حوزه معارف بشرى و زمینه سازى رشد و شکوفایى علمى مسلمین؛
ه. اثبات پاره اى از حقایق دینى چون معاد و … از طریق گزاره هاى علمى.
به نظر مى رسد این دیدگاه پذیرفتنى است و با بعضى از دیدگاه هاى پیشین نیز قابل جمع است.
علامه طباطبایى همین دیدگاه را اختیار کرده و در ذیل آیه «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ ءٍ» «1»
مى نویسد: «ظاهراً مراد از «کل شى ء» هر چیزى است که به هدایت مربوط باشد. هر چه که مردم در مورد مبدأ، معاد، اخلاق فاضله، شریعت هاى الهى، قصص و موعظه ها احتیاج دارند، قرآن به آن هدایت و بیان کرده است و ما از ظاهر قرآن و مقاصد آن، همین مطلب را متوجه مى شویم. اما در روایات نقل شده است که در قرآن، علم گذشته و آینده، تا قیامت موجود است. اگر این روایات صحیح باشد، منظور از «تبیان» اعم از دلالت لفظى است. پس شاید اشاراتى از غیر طریق دلالت لفظى دارد و اسرارى را کشف مى کند که فهم عرفى، به آنها راهى ندارد». «1»