از گذشتههای دور تا کنون، این پرسش مهم فیلسوفان سیاست را به خود مشغول کرده است که آیا آشتی میان «صداقت و سیاست»، یک طنز باور نکردنی است؛ یا میتوان سیاستمدار و در همان حال صادق بود. بسیاری از سیاستورزان در عمل به این سوال پاسخ منفی دادهاند و البته برخی هم به صراحت اظهار کردهاند که این دو، دشمن قدیمی یکدیگرند و نباید انتظار همنشینی آنها را داشت.
برخی سیاستورزان اصولاً اخلاق را مغایر با سیاستورزی میدانند و معتقدند اداره کشورها با رعایت ارزشهای اخلاقی قابل جمع نیست. مشهورترین نظریهپرداز غربی که پس از سپری شدن قرون وسطی و ظهور رنسانس در اروپا با صراحت تمام از این مکتب دفاع میکند «نیکولوماکیاولی» است که صریحاً میگفت: بهترین شیوه و خط مشی زندگی، بیشرافتی است.
اما امام علی علیهالسلام چنین نمیاندیشید و چنین نمیکرد. او در دورانی زندگی و حکومت میکرد، و با کسانی روبرو بود که ماکیاولی و امثال او باید نزد آنها شاگردی کنند. به همین دلیل هم او متهم به ضعف سیاست و مدیریت میشد و دیگران مشهور به کیاست و زرنگی! تا آنجا که خودش فرمود: «به خدا سوگند! معاویه از من زیرکتر نیست. او پیمانشکنی میکند و گنهکاری. اگر پیمانشکنی را ناخوش نمیداشتم، من زیرکترین مردم میبودم.»
امیرالمومنین (ع) به صراحت اعتقاد راسخ خود به پیوستگی اخلاق و سیاست را چنین ابراز میکرد: «ای مردم! وفاداری، همزاد راستی و صداقت است و من سپری محافظتر از آن نمی شناسم.»؛ یعنی اگر از مردم انتظار وفاداری هست، باید با آنان صادق بود و بهترین پشتیبان حکومت صداقت حاکمان با مردم است. امام (ع) بیصداقتی با مردم را معلول فراموشی قیامت و ضعف ایمان میداند و میفرماید: «کسی که بداند در آخرت چه سرنوشتی در انتظار پیمانشکنان است پیمانشکنی نمیکند. اکنون ما در زمانهای به سر میبریم که بیشتر مردم آن پیمانشکنی را زیرکی میدانند و مردمان بی خبر و نادان هم این پیمانشکنان را به خوش فکری و زرنگی نسبت میدهند. آنان را چه میشود؟!»
یکی از بارزترین صحنههای رعایت صداقت و اخلاق در سیاست آنجایی است که امام در خطبه شقشقیه به آن اشاره فرموده است «آنجا که دیگران با حب و بغض رأی دادند و کار به جایی رسید که حضرت میتوانست با یک وعده غیرصادقانه به حکومت برسد، اما نکرد.» امام (ع) بیست و پنج سال خانهنشین شد و بیش از نیمی از این مدت تنها به این دلیل بود که حاضر نشد حتی یک وعده دهد که انجام آن را درست نمیداند.
در همان زمان و هم اکنون نیز بسیاری میپرسند آیا بهتر نبود در آن دوران حساس، حضرت امیر سلام الله علیه به یک پرسش ساده پاسخ مثبت میداد و به این ترتیب سرنوشت تاریخ را تغییر میداد و جامعه بشری را بیش از این از برکات و آثار حکومت خویش محروم نمیساخت؟! پاسخ این است که خیر! اتفاقاً به دلیل همین حساسیت تاریخی است که آن حضرت باید بر موازین اخلاقی میایستاد و نشان میداد که مروّت و شرافت انسانی قابل معامله نیست.
علی، علی است چون چنین نکرد و حاضر نشد ننگ مبادله اخلاق با قدرت را بر پیشانی شیعه بچسباند. او مقتدای همیشه انسانها (و نه تنها مسلمانها) است، چون تا این اندازه به موازین اخلاقی و انسانی پایبند بود.