طلسمات

خانه » همه » مذهبی » علی اکبر ع الگوی جوان

علی اکبر ع الگوی جوان


علی اکبر ع الگوی جوان

۱۳۹۸/۰۶/۱۶


۷۲۳ بازدید

بسم الله الرحمن الرحیم .ایا امام حسین در کربلا،یا امام علی اکبر جوان نوزده بیست ساله داشت که بخاطر امام زمانش از شهوت خودشون بگذرن؟و اگر داشتن چگونه موفق شدن؟ما در عصر غیبت امام زمانمون که ندیدیمش چگونه به خاطرشان از شهوتمان بگذریم؟

دوست گرامی؛ مسئله اصلی درباره امام حسین(ع) و حضرت علی اکبر(ع) رابطه فرزند و پدری نیست بلکه ارزش‌هایی مثل اطاعت، تبعیت و تسلیمِ محضِ امام بودن پررنگ است. چه‌بسا فرزندانی از ائمه(ع) که مسیر انحراف پیمودند و یا به رشد کافی دست نیافتند.در روز عاشورا تا هنگامی که اصحاب امام (ع) زنده بودند، از بنی هاشم عملا کسی به میدان نرفت. بنا به گفته اکثر منابع اولین کسی که از خاندان هاشمی به میدان رفت و شهید شد حضرت علی اکبر(ع) بزرگترین فرزند امام حسین(ع) بود.(مقتل جامع سید الشهدا، ص817)
حضرت علی‌اکبر علیه السلام نماد جوان مؤمن و خوش‌سیرتی بود که جلوه‌های زیبایی از جوانی کردن را در زندگی خود به‌نمایش گذاشت، آن اندازه که به‌شهادت تاریخ، آن حضرت را نه تنها به‌لحاظ ظاهر و صورت، بلکه از نظر خوش‌اخلاقی و بزرگ‌منشی هم به پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله تشبیه می‌کردند و هر کسی که ایشان را می‌دید، گویی نبی مکرم اسلام را دیده و با ایشان مراوده داشته است.
میان سجایا و فضایل اخلاقی و معنوی که در شخصیت حضرت علی‌اکبر علیه السلام وجود داشته، ادب و خردورزی از شاخصه‌های اصلی شخصیت ایشان بوده است، به‌قدری که در تاریخ بار‌ها بر این صفت ایشان تأکید شده است که به‌خصوص در برابر پدر بزرگوارشان، حضرت سیدالشهدا علیه السلام، با متانت و ادب رفتار کرده‌اند، تا جایی که امام حسین علیه السلام بهترین خیر را برای ایشان خواسته فرمودند: «خدا به تو پاداش خیر بدهد، بهترین پاداشی که به فرزندی درباره پدرش داده می‌شود».
سبک زندگی و منش و روش آن حضرت الگویی برای مردم و به‌خصوص جوانان مؤمن و انقلابی باشد.
*سمبل ادب: در فرهنگ عاشورا، حضرت علی‌اکبر علیه السلام را به‌عنوان سمبل ادب می‌شناسیم.
طبق آموزه‌های دینی ما و آنچه از دستورات و فرهنگ اسلامی و انسانی برمی‌آید، آن است که انسان‌های خردمند افرادی باادب هستند، چراکه خرد نتایج و آثاری دارد که یکی از مهم‌ترین جلوه‌های آن را باید در رفتار مؤدبانه جست‌وجو کرد.
حضرت علی‌اکبر علیه السلام را به‌عنوان سمبل و نماد ادب در برابر پدر می‌شناسیم، همان گونه که حضرت اسماعیل علیه السلام در برابر پدر بزرگوارش، حضرت ابراهیم علیه السلام، چنین رفتار مؤدبانه و احترام ‌آمیزی را داشته که قرآن کریم از آن یاد فرموده است.
وقتی فرهنگ‌نامه عاشورا را مرور می‌کنیم و به مقام حضرت علی‌اکبر علیه السلام می‌رسیم، هیچ نکته‌ای از فضایل و برتری‌های آن حضرت به‌قدر ادب ایشان به‌خصوص در برابر امام حسین علیه السلام جلوه‌گری نمی‌کند، گویی آن حضرت ادب خود را در جای‌جای سفر کربلا به‌نمایش گذاشته که تاریخ‌نویسان این اندازه بر وجود چنین خصلتی در آن وجود بزرگوار تأکید کرده‌اند.
این ادب در وجود مبارک حضرت علی‌اکبر علیه السلام چیزی نیست جز آنکه حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام فرموده‌اند: «ادب در انسان مانند درختی است که شالوده‌اش، خرد است.»، به این معنا که اگر کسی خود را تعبیر و تشبیه به درختی کند که اجزای شناختنی دارد که یکی از آن‌ها ریشه‌های استوار است در این میان درختی استوارتر و محکم‌تر خواهد ایستاد که ریشه‌های محکم‌تری داشته باشد. حضرت علی‌اکبر علیه السلام نیز که از شجره طیبه بوده و ریشه‌های استوار و محکم دارد، اصل او بر عقل و خرد نهاده شده است؛ بنابراین اگر می‌خواهیم ادب خود را بشناسیم و جایگاه خود را در عالم هستی به‌دست آوریم، باید به نقطه ادب برسیم، آن ادبی که امام حسین علیه السلام در صحنه عاشورا تماشا کرد و مورد قبول و رضایت خدای متعال قرار گرفت، همان است که در رفتار و گفتار و منش حضرت علی‌اکبر علیه السلام تجسم پیدا کرده و به عینیت رسیده بود.
*تفاوت مراعات‌کردن و ادب: آیا این ادب، همانی است که ما در معاشرت‌های روزمره از آن برخورداریم؟ درواقع می‌خواهیم بدانیم رعایت قوانین و مقررات در هر مکان، که از آن به مراعات کردن تعبیر می‌کنیم، همان ادبی است که در وجود حضرت علی‌اکبر علیه السلام مشاهده شد و امام حسین علیه السلام به آن مباهات می‌کردند؟ درست است که مراعات کردن در معاشرت‌های روزمره و رعایت قوانین، بخشی از فرهنگ درست زندگی است، اما نباید آن را با ادبی که در وجود حضرت علی‌اکبر علیه السلام مشاهده شد یکسان دانست. منظور از ادب آن حضرت، آن است که ایشان در کل عالم هستی ادب داشته‌اند و نه در مورد قانون و مقررات خاص و مکان ویژه‌ای، مراعات کرده‌اند. مراعات کردن جزئی در برابر ادب است، چون بسیار اتفاق می‌افتد که مراعات کردن موجب عجب و غرور می‌شود، در حالی که ادب داشتن نمی‌تواند و نباید زمینه غرور و خودخواهی شود. نمونه کامل ادب، همان است که حضرت اسماعیل علیه السلام در برابر حضرت ابراهیم علیه السلام داشته و حضرت علی‌اکبر علیه السلام در برابر حضرت سیدالشهدا علیه السلام به‌جا آورده است.
به خوبی می توان شخصیت اثـرگذار عـلی اکبر(ع) را در صـحنه های مـهم و حـساس کربلا ملاحظه کرد. بی تردید ایـفای چـنین نقشی از ایشان، نمی تواند با تربیت خانوادگی، حسب و نسب و افکار و شخصیتش بی ارتباط بـاشد؛ چـنان که او در اشعار و رجزهای خود این موضوع را بـه روشنی مطرح می نماید.
نکته مـهم و اساسی که باید در تحلیل نقش و شـخصیت علی اکبر(ع) در کربلا بدان توجه داشت، این است که ایشان جزئی از کل ایـن داسـتان مبارزه حق و باطل است. او در مـیدانی پایـ نهاده که به مـعنای حـقیقی، صحنه تقابل حق و بـاطل اسـت. امام حسین(ع) با شخصیت نورانی خود، میدانی استثنایی در تاریخ مبارزات حق و باطل برپا سـاخته کـه در این میدان، نه تنها خود، بلکه اصـحاب، یـاران، خویشان، فـرزندان و خـانواده اش نیز در کسوت حق طلبی در کنار او، آن مـصیبت های گران را تحمل می کنند. امام حسین(ع) در هر مناسبتی که با لشکر مقابل خود، سخن می گفت، بـر ایـن مطلب مهم صحه می گذارد.
جهت گـیری عـلی اکبر(ع) نیز نمی تواند خارج از چارچوبی بـاشد کـه پدر و امام وی اساس آن را ترسیم کرده است؛ چنان که از بررسی سخنان علی اکبر در صحنه نبرد، بـه خـوبی فـهمیده می شود ایشان بیش از هر کس دیگری از یـاران و خـاندان امـام حـسین(ع) بـه مـوضوع مهم حق تنبه می دهد.
رشد و پویایی جامعه با الگوگیری از نخبگان بشری مسئله‌ای است که در تمام فرهنگ‌ها و ملت‌ها دیده می‌شود. دین مبین اسلام نیز به‌عنوان آخرین دین آسمانی و تکمیل‌کننده پازل مأموریت انبیای الهی و با جلوداری پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) افرادی را در مکتب خود پرورش داد که تبدیل به الگوهایی درخشان نه‌تنها در عالم اسلام بلکه در پهنه عالم و در تمام ارکان و اصناف بشری شدند. بین این نخبگانِ معرفتی و علمی، نام بزرگواری همچون حضرت علی اکبر(ع) می‌درخشد.
معرفت به خداوند و هادیان زمانه به‌عنوان بایسته‌های یک فرد متدین، کنار ویژگی‌هایی مثل کرامت نفس، حُسن خُلق، شجاعت و بصیرت از علی اکبر(ع) چهره‌ای ساخت که نامش را تا ابد در صف برترین شیعیان و سربازان حریم اهل‌بیت(ع) ثبت کرد تا الگویی برای مجاهدان راه خدا و آزادگان عالم باشد.
حضرت علی اکبر(ع)‌ شخصیتی است که امام حسین(ع)‌ درباره ایشان جمله مشهوری دارند، آن حضرت خطاب به فرزند خود فرمود: «أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِک؛‌ تو شبیه‌ترین مردم از جهت خلقت، اخلاق و گفتار به رسولت هستی». البته عاملی که ایشان را به این مقام رساند، تربیت‌های امام حسین(ع) بود، در واقع حضرت علی اکبر(ع)‌ دل به تربیت‌های امام زمانش داد و خود را تسلیم محض ایشان کرد؛ چه‌بسا فرزندانی از ائمه(ع) که مسیر انحراف پیمودند و یا به رشد کافی دست نیافتند، بنابراین مسئله اصلی درباره امام حسین(ع) و حضرت علی اکبر(ع) رابطه فرزند و پدری نیست بلکه ارزش‌هایی مثل اطاعت، تبعیت و تسلیمِ محضِ امام بودن پررنگ است.
مسئله اصلی درباره امام حسین(ع) و حضرت علی اکبر(ع) رابطه فرزند و پدری نیست بلکه ارزش‌هایی مثل اطاعت، تبعیت و تسلیمِ محضِ امام بودن پررنگ است. چه‌بسا فرزندانی از ائمه(ع) که مسیر انحراف پیمودند و یا به رشد کافی دست نیافتند.
اگر مقداری درباره این حدیث فکر کنیم،‌ اندکی با عظمت آن آشنا می‌شویم. تصور کنید الآن شخصی باشد که دارای چنین ویژگی‌هایی باشد؛ چقدر برایمان تقدس دارد. پیامبر(ص) به‌عنوان خیر البشر و برترین مخلوق خداوند است و خداوند بابت اخلاق زیبایش به او مباهات و آن را عاملی برای پیروزی رسالت معرفی می‌کند. در آیه 159 سوره آل‌عمران می‌خوانیم: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ…؛ [اى پیامبر!] پس به مهر و رحمتى از سوى خدا با آنان نرم‌خوى شدى، و اگر درشت‌خوى و سخت‌دل بودى از پیرامونت پراکنده مى ‌شدند». خود رسول‌الله(ص) نیز می‌فرماید: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ»؛ من مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را تکمیل کنم. حال حضرت علی اکبر(ص) از جهت اخلاقی شبیه‌ترین فرد به ایشان است.
آنچه امروز باید برایمان سؤال باشد،‌ آن است که آیا امروز می‌توان دارای چنین ویژگی‌هایی شد؟ پاسخ آن است که همان طور که علی اکبر(ع) توانست از پیامبر(ص) اثر بگیرد، می‌توان از اخلاق و منطق پیامبر(ص)‌ بهره گرفت، ضمن آنکه خود آن حضرت بارها اشاره داشتند «بر اساس سیره و اخلاق من رفتار کنید».
یکی از راهکارهای آن، مطالعه سیره عملی پیامبر(ص) است. اکنون الحمدلله با وجود فضاهای مجازی، قابلیت دسترسی به احادیث بسیار آسان شده است. اگر فرصتی برای مطالعه کتاب نبود، می‌توان به‌راحتی از این منابع استفاده کرد. برخی از موضوعاتی که می‌توان مطالعه کرد، طرز برخورد آن حضرت با خانواده، آشنایان و دوستان و همچنین طرز برخورد ایشان با دشمنان‌شان است.
جوان علی‌اکبری از تهدید دشمن نمی‌ترسد./ وقتی کاروان امام حسین(ع)‌ از مکه بیرون آمد، شنید پدرش امام حسین(ع) آیه استرجاع یعنی «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون » را می‌خواند. علی اکبر(ع)‌ از امام(ع) پرسید “چرا این آیه را می‌خوانید؟”، امام(ع) فرمود: “الآن به خواب رفته بودم، یک سواره را دیدم مى‌گفت: «این قوم حرکت مى‌ کنند و مرگ هم قصد آنها را دارد»؛ از خواب بیدار شدم، دانستم که گفته او متوجه ما و مرگ در تعقیب ماست؛ «الْقَوْمُ یَسِیرُونَ وَ الْمَنَایَا تَصِیرُ» إِلَیْهِمْ فَعَلِمْتُ أَنَّهَا أَنْفُسُنَا نُعِیَتْ إِلَیْنَا. على اکبر(ع) گفت “همواره از گزند روزگار در امان باشىد، مگر ما برحق نیستیم؟”، فرمود “بله سوگند به کسى که بازگشت همگان به‌سوی اوست، ما برحقیم”. علی اکبر(ع) گفت: “بعد از اینکه ما برحقیم چه بیمى از مرگ داریم”. جوان امروزی نباید در مسیر حق از کسی بترسد.
این‌که علی اکبر(ع)‌ خطاب به امامش گفت: «بعد از اینکه ما برحقیم چه بیمى از مرگ داریم» باید الگوی جوان امروزی باشد، یعنی جوان باید در مسیر حق نترس و شجاع باشد. در حال حاضر آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها ما را تهدید می‌کنند. جوانِ علی‌اکبری، جوانی است که از دشمن و تهدیدات او نمی‌ترسد و به مبانی ایمانی خود اعتقاد راسخ دارد. این‌چنین انسانی اگر با مرگ هم مواجه شود، آن را پلی به‌سوی سعادت ابدی می‌داند. او شهادت را یکی از عالی‌ترین ارزش‌های دینی می‌داند که بدون آن، نمی‌توان به‌سوی جامعه آرمانی حرکت کرد.
امروز امت اسلامی همچون علی اکبر(ع) نیازمند جوان‌هایی بصیر، آگاه، نترس و شجاع است، هم نترسند و هم صحیح عمل کنند، دشمن را به‌خروش بیاورند و آن‌ها را مأیوس کنند. حضرت علی اکبر(ع) در همراهی با کاروان امام حسین(ع) با بصیرت و در روز عاشورا با شجاعت عمل کرد.
از این جهت امام حسین(ع) در تشویق فرزندش فرمود: خدا به تو پاداش دهد بهترین پاداشى که فرزند را از پدرش عنایت مى‌ فرماید؛ «فَإِنَّنَا إِذاً لَانُبَالِی أَنْ نَمُوتَ مُحِقِّینَ فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ(ع) جَزَاکَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ خَیْرَ مَا جَزَى وَلَداً عَنْ وَالِدِهِ».
اگر در آن روز دشمن تصور کرد در روز عاشورا باعث شکست امام حسین(ع) و اصحاب ایشان شده است و اگر تحلیل‌گران ما با شک و تردید به این مسئله می‌پرداختند، در این عصر با جریان یافتن حرکت اربعین حسینی و شنیده شدن شعار «لبیک یا حسین» از زبان مردم دنیا آن هم در سرزمین عراق، متوجه پیروزی حق بر باطل و پیروزی جریان عاشورای حسینی علیه جریان باطل می‌شویم، از این جهت باید رفتار امام حسین و عاشوراییان مثل علی اکبر(ع) را در پازل تمدنی و آینده‌نگرانه مورد ارزیابی قرار داد، از این جهت امام حسین(ع)‌ در قیام عاشورا بسیار حساب‌شده عمل کرد و نتیجه قیام ایشان بیداری گسترده مسلمانان شد و زمینه‌ساز گرایش حداکثری شیعیان و محبان اهل‌بیت(ع) در دوران بعدی شد و اکنون اگر شیعه حرکت دارد، حرکت خود را مدیون قیام امام حسین(ع)‌ است و همان طور که گفته شد ماجرای اربعین مصداق بارز پیروزی حق علیه باطل است.
امروز جوانان مؤمن و انقلابی در جامعه با معنویت، شجاعت و جسارتشان به آینده چشم امید داشته باشند و در انتظار ظهور حضرت ولی عصر(عج) سپری کنند.
***وظایف جوان منتظر:
پاسخ: طبق روایات رسیده از ائمه معصومین(ع) اکثریت مطلق یاران خاص و انصار حضرت حجت(عج) را جوانان تشکیل می‌دهند، آری! همان ‌گونه که جوان مظهری از نشاط، شادی، طراوت، معنویت، محبت، تلاش و معرفت است، حکومت حضرت مهدی(عج) نیز عرصه درخشش جوانان خواهد بود و این نشاط و شادی در سطح جهان گسترده خواهد شد. این امر در همان ابتدای آغاز رسالت پیامبر(ص) و پیش از آشکار شدن رسالت ایشان با لبیک گفتن جوانان به دعوت حق به منصه ظهور رسید و پیغمبر(ص) نیز با سپردن کارهای مهم به جوانان به مقام جوان ارج نهاد، این رویه در زمان امامان معصوم(ع) نیز ادامه یافت به گونه‌ای که جوانان نقش و جایگاه مهمی در اشاعه و ترویج معارف شیعی داشتند.نمونه ملموس‌تر آن حضور پرشور و پویای جوانان مسلمان در تمام مراحل انقلاب اسلامی بود که با حضور حماسی، از جان خود در راه رشد، بالندگی و پیروزی انقلاب مایه گذاشتند و بی‌شک می‌توان ادعا کرد که اگر حضور چشمگیر و حماسی جوانان در انقلاب اسلامی ایران نبود، امروز سرنوشت انقلاب و جایگاه آن معلوم نبود.
این در حالی است که تشکیل حکومت جهانی اباصالح‌ المهدی(عج) نیز بر نیروی فراوان و با نشاط جوان تکیه دارد، به گونه‌ای که اباصلت هروی از امام رضا(ع) در مورد علامت حضرت مهدی(عج) در زمان قیام سؤال می‌کند، حضرت(ع) در جواب می‌فرماید: «عَلامَتُهُ اَن یَکونِ شیخِ السِن شابَ المَنظَر حَتی انَ الناظِرَ الیهِ لَیَحسَبَ اِبن اربَعینَ سنَه اَو دُونها، واَن مِن علامَتِهِ اَن لا یهرُمُ بِمُرُورِ الاَیامِ وَاللیالی حتی یَأتیَ اَجَلُهُ»؛( بحار الانوار جلد ۵۲، صفحه ۲۸۵) نشانه و علامت حضرت این است که از نظر سن پیر ولی از نظر ظاهر جوان است، به حدی که اگر کسی به او توجه کند او را در سنین ۴۰ و یا کمتر می‌یابد و نشانه او این است که به گذشت روزها و شب‌ها پیر نمی‌شود تا زمانی که وقت رحلتش فرا رسد، آری! رهبر این جامعه جهانی، جوان با تمام نشاط و قدرت جوانی است گرچه عمر دراز بر او گذشته باشد. البته در روایتی از امام صادق(ع) درباره یاران جوان امام زمان(عج) هنگام ظهور این گونه یاد می‌شود که چگونه جوانان نقش اصلی را در قیام حضرت ولی عصر(عج) ایفا می‌کنند، امام(ع) می‌فرماید: «بیَنا شِبابَ الشیعَه عَلی ظُهورِ سُطوحِهِم نیامً اذاً تَوافُوا اِلی صاحِبِهِم فی لَیلَهَ واحِدَهٍ علی میعادٍ فَیُصَبحُونَ بمکهِ»،(بحار الانوار جلد ۵۲، صفحه ۳۷۰) جوانان شیعه پشت بام‌های خویش در خوابند که ناگهان ندای صاحب خود در یک شب بدون وعده قبلی پاسخ می‌دهند و صبح در مکه حضور دارند.
با این وجود روایت جالبی از امام علی(ع) نقل شده است که امیرالمؤمنین(ع) به صراحت از تعداد جوانان در حکومت مهدوی سخن به میان می‌آورند، ساقی کوثر(ع) می‌فرماید: «اَصحابَ المَهدی شَبابَ لاکهُولَ فیهِم اِلا مَثل کحلِ العَینِ والملحِ فی الزادِ وَاَقَلُّ الزّاد المِلح»،(بحار الانوار جلد ۵۲، صفحه ۳۲۳) یاران مهدی(عج) جوانند و پیری در آن‌ها نیست مگر مثل سرمه چشم و یا به اندازه نمک در زاد و توشه سفر که معمولاً نمک کمترین وسیله سفر است.چنین نسل جوانی اداره تحت عنایات و قدرت امام زمان(عج) را به عهده خواهند داشت و کفر و ستم و بیداد را از صحنه زمین محو خواهند کرد.جوانان، بازوی قدرتمند دفاع و سازندگی هر جامعه و تأثیر‌گذارترین افراد در تحولات جامعه‌اند. ویژگی‌های جوان آنقدر مهم و با ارزش است که در تشکیل حکومت جهانی امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف چشمگیر و نمایان است.جوانان باید طبق رهنمودهای معصومان علیهم السلام به قرآن و الگوهایی که در آن معرفی شده اهمیت بدهند و آن را در عصر غیبت در زمینه‌سازی ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بکار گیرند. چرا که دوران غیبت کبری دوران تمرین اطاعت و دوران خودسازی و تلاش برای رسیدن به کمال واقعی است.
انتظار فرج و ظهور مهدی آل‌محمد(عج‌)، یعنی انتظار گسترش‌ عدالت‌ و انسانیت‌ در جهان که در فرهنگ ‌شیعه این انتظار از برترین عبادت‌هاست‌ و انتظار مصلح جهانی، تنها یک‌ مفهوم اعتباری نیست بلکه منتظر باید ویژگی‌هایی داشته باشد و وظایفی را با جدیت‌ تمام انجام بدهد و آنچه برای تحقق آن وعده الهی ضرورت‌ دارد، مهیا کند. در اینجا ضمن اشاره به وظایف‌ منتظران امام زمان(عج)، به زمینه‌های خاصی که در جوانان برای انجام وظایف ‌عصر انتظار وجود دارد، می‌پردازیم.
1- تهذیب‌ نفس‌
منتظر مصلح، خود باید صالح باشد و از گناه و معصیت‌ خدا بپرهیزد. امام جعفر صادق(ع) در این باره می‌فرمایند: «حکومت‌ آل‌محمد مسلما تاسیس‌ خواهد شد، پس‌ هرکسی علاقه‌مند است‌ که از اصحاب‌ و یاران قائم باشد، باید کاملا مراقبت‌ کند، تقوا و پرهیزکاری را شیوه خویش‌ گرداند، خودش‌ را به اخلاق نیک‌ انسانیت‌ مزین کند و بعدا در انتظار فرج قائم آل‌محمد باشد».
2- معرفت‌ نسبت‌ به دین
صالح شدن بدون شناخت‌ نسبت‌ به دین خدا ممکن نیست‌، پس‌ فرد منتظر باید برای تکامل، آگاهی خود را نسبت‌ به دین بالا ببرد.
امام جعفر صادق(ع) می‌فرمایند: «هر یک‌ از اصحاب‌ ما که فهم دین ندارد، خیری ندارد».(2)
3- کسب‌ آمادگی نظامی
آموختن فنون رزم، آشنایی با اسلحه و تیراندازی برای کسی که چشم به راه مولا و صاحب‌زمان(عج) است‌، لازم است زیرا پیروزی‌ حضرت در گرو جانبازی‌ها و شهادت‌هاست‌. پس‌ منتظر ظهور، منتظر کارزار و جنگ‌ با ستمگران و مفسدان است‌ و به این جهت‌ باید آموزش‌های نظامی را فراگیرد. امام ششم(ع) می‌فرمایند: «خودتان را برای ظهور قائم مهیا و آماده کنید گرچه به ذخیره کردن یک‌ تیر باشد».(3)
4- پایبندی و تعهد نسبت‌ به جانشین امام زمان (عج)
بر اساس‌ روایات‌ متواتر، فقهای جامع‌الشرایط جانشینان حضرت‌ صاحب‌ الامر هستند. مسلم است‌ هر کسی که در مقابل امام زمانش‌ خود را موظف‌ می‌داند، باید در برابر جانشین امام نیز مطیع باشد.
از این رو آنانی که در مقابل جانشین حضرت‌ تعبد و تعهد ندارند و به سخنانش‌ گوش‌ فرانمی‌دهند، چگونه می‌توانند در مقابل امام زمان متعهد باشند؟!
5- آگاهی به مسائل روز و اتحاد بر محور توحید
شکی نیست‌ که نقش‌ مسائل سیاسی در تغییر و تحول دیگر امور جامعه از جمله فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بسیار تعیین‌کننده است‌.
برای همین اهمیت، هر ملت‌ زنده‌ای باید پیگیر مسائل سیاسی کشور خود باشد. مومنان منتظر به 2 علت‌ عمده باید مسائل سیاسی را پیگیری کنند: الف‌- اتحاد در سطح نیروهای داخل کشور ب‌- اتحاد در سطح جهان اسلام.
توضیح بیشتر اینکه منتظران حضرت‌ باید با درک‌ شرایط روز به بررسی اوضاع پرداخته، با ایجاد تشکیلات‌، سازمان‌ها و احزاب‌، زمینه را برای یکپارچگی بیشتر جهان اسلام علیه کفر جهانی مهیاتر کنند.
6- امر به معروف‌ و نهی از منکر
امر به معروف‌ و نهی از منکر، تنها تذکر لسانی نیست‌، بلکه بالاتر از اینها شامل مرحله عمل نیز هست. مومنان با امر به معروف‌ و نهی از منکر زمینه را جهت‌ برپایی حکومت‌ حق و ظهور منجی بشریت‌ آماده می‌کنند زیرا تا دل‌ها و اذهان جهانیان آماده نشود، ظهور حضرت‌ و موفقیت‌ او دشوار خواهد بود. با توجه به اینکه حضرت‌(عج) ذخیره الهی و آخرین امید بشر برای نابودی باطل، ظلم و ستم است‌ تا شرایط مهیا نشود، ظهورش ‌میسر نیست‌.
7. تلاش برای زمینه سازی ظهور
امام مهدی علیه السلام قرار است حکومتی تشکیل دهند که شرق و غرب عالم را فرا می گیرد، این سقف و سطح حکومتی احتیاج به استوانه ها و پایه های محکمی دارد که جز شانه های جوانان نمی تواند آن را تحمل کند. وقتی خصوصیات جوانان را بررسی می کنیم می بینیم در نهاد جوان، ویژگی هایی یافت می شود که به واسطه وجود این ویژگی ها، بهتر می توانند آخرین امام معصوم و حکومت عدل را یاری کنند. بر این اساس نقش جوانان در امر بسترسازی ظهور و زمینه سازی برای این رویداد بزرگ جهانی، بسیار قابل توجه است و به دلیل همین اهمیت بالا، جوانان ابتدا باید آمادگی هایی را در خود و سپس در اجتماع ایجاد کنند.
در این راستا باید بدانیم که عوامل متعددی زمینه ساز ظهور امام زمان(ع) هستند که جهت رعایت اختبار به برخی از آنها اشاره میشود:
الف ـپارسایی:
برای ایجاد جامعه سالم مبتنی بر ارزشها و عدالت، پارسایی و خودسازی افراد جامعه ضروری است. حکومتی که بر اساس شایسته سالاری، معنویت گرایی و قابلیتها شکل میگیرد، پدید آورندگان آن باید صالحان و پارسایان باشد. شاید بر همین باشد که در برخی روایات تصریح شده است: هرگاه 313 نفر آماده شوند و شرایط دیگر فراهم شود حضرت امام زمان ظهور میکند.(1( بی تردید یکی از شرایط این تعداد افراد پارسایی است. امام صادق(ع) فرمود: هر کس خوش دارد، در شمار اصحاب قائم باشد، باید چشم به راه باشد، و پارسایی پیش گیرد و کردار باورع داشته باشد. (2) در برخی از روایات دیگر تصریح شده است که امام زمان(ع) خود دیگران را دعوت به تقوا نمود تا آن حضرت ظهور کند.
ب ـدین مداری و تکلیف گرایی:
یکی از عوامل زمینه ساز ظهور امام زمان(ع) دین مداری و دین داری است.
انسان باید در عصر غیبت بیشتر به دستورات الهی توجه نموده و از محرمات پرهیز کند و متعبد و مقید به انجام تکالیف خدایی باشد. در عصر غیبت است که انسانها بیشتر در معرض آفات و آسیبها قرار میگیرند و نیاز به پشتوانه قوی دارد.
بی تردید این پشتوانه قوی تقویت باورهای دینی و پاسداری از دین است. از سوی دیگر با انجام تکالیف الهی میتوان به آسیب زدایی پرداخت. شاید بر همین اساس باشد که پیشوایان دین مردم را به دینداری، و صحت اعمال و دعا و توسل به اهل بیت(ع) فرا خواندهاند. امام صادق(ع) میفرماید: برای صاحب الامر غیبتی طولانی است. در این دوران هر کسی باید تقوی پیشه سازد، و چنگ در دین زند.(3)
ج ـآمادگی نظامی:
یکی از عوامل مهم زمینه ساز ظهور امام زمان(ع) آمادگی نظامی است: در یک قیام بزرگ، و یک انقلاب خونین و در یک درگیری عظیم جهانی، لازم است، منتظران آمادگی رزمی داشته باشند. مسلمانان همیشه باید نیروی سلحشوری داشته باشد تا در هنگام طلوع حق و درگیریهای حق و باطل به صف پیکارگران رکاب مهدی(ع) بپیونددد و حماسه آفرینند.(4)
مگر نه این است که امام زمان با ستمگران و دین ستیزان میجنگد، اگر چنین است، او نیاز به نیروهای مسلح آماده دارد. امام صادق(ع) فرمود: هر یک از شما برای خروج قام اسلحه تهیه کنید، اگر چه یک نیزه چون وقتی خداوند ببیند کسی که به نییت یاری مهدی اسلحه تهیه کرده است، امید است عمر او را دراز کند تا ظهور را درک نماید و از یاوران مهدی باشد.(5)
د ـ اصلاح جامعه:
یکی از عوامل مهم تأثیر گذار در ظهور امام زمان(ع) اصلاح جامعه است. در آموزههای دینی این نگرشی که در عصر غیبت باید در برابر ناهنجاریها و بی عدالتیها بی تفاوت بود و حتی به ناهنجاریها دامن زد، پذیرفته شده نیست و این همان تحریف مفهوم انتظار است که از سوی برخی مطرح شده است، در اندیشه شیعی همگان وظیفه دارند که با بهرهگیری از دو عنصر امر به معروف و نهی از منگر به اصلاح جامعه پرداخته و در صدد جامعه سالم، مبتنی بر عدالت، شایستگی و… باشند. در برخی از روایات یکی از وظایف شیعیان در عصر غیبت انتظار فرج یاد شده است. پیامبر(ص) فرمود: افضل اعمال امتی انتظار الفرج من اللَّه عز و جل.(6)
انتظار فرج به معنای کناره گیری از صحنه سیاست و بی تفاوت بودن در برابر سرنوشت جامعه و تسلیم شدن در برابر ستم نیست، بلکه انتظار قیام علیه نابرابریها است. یکی از نویسندگان مینویسد: نباید پنداشت که انتظار ظهور و چشم به راه مهدی موعود بودن، به گونهای موجب از دست هشتن حرکتهای اصلاحی، و حماسههای دینی و اجتماعی است.
هرگز چنین نیست انتظار دعوت به نپذیرفتن است، نه پذیرفتن، نپذیرفتن باطل، نپذیرفتن ستم، نپذیرفتن بردگی و ذلت. انتظار درفش بنیاد گر مقاومت است، در برابر هر ناحقی، و هر ستمی، و هر ستم گری.
مجاهدات خستگیناپذیر و وفرانهای خونین شیعه، در طول تاریخ، همواره گواه این است که در این مکتب، هیچ سازشی، و هیچ سستی راه ندارد. شیعه، با حضور در حوزه انتظار، یعنی غلبه حق بر باطل، و غلبه داد بر بیداد و غلبه تقوا بر گناه و غلبه آگاهی بر کوربینی.(7)
بی تردید یکی از علل عدم ظهور امام زمان(ع) عدم آمادگی و اصلاح جامعه است. مصلح کل جهان اصلاحات عمومی را میطلبد و عدم آمادگی پرده میان امام زمان و مردم است.
گفتم که روی خوبت، از من چرا نهان است؟/ گفتــا تو خود حجابی، ورنه رخم عیان است
گفتم کـــه از پرســم، جانا نشــان کویت/ گفتا نشان چه پرسی؟ آن کویی بی نشان است
ه ـرشد فرهنگی و موانع زدایی:
رشد فرهنگی و موانع زدایی از عناصر مهم زمینه سازی ظهور امام زمان(ع) هستند. در برخی روایات به لزوم شناخت رهبری و اطاعت از آن سفارش شده است.(8) از این رو شناخت امام زمان(ع) و ویژگیهای حکومت امام یک ضرورت است. برخی در هنگام ظهور امام زمان(ع) با او مخالفت میکنند و تصور میکنند که امام زمان دین جدید آورده است.(9) طبیعی است دگم اندیشی، و جمود گرایی با حکومت امام زمان هم خوانی نداشته و موانع بزرگ ظهور هستند.
شاید بر اساس ضرورت بصیرت و رشد فرهنگی در عصر غیبت است که یکی از ویژگیهای یاران امام زمان(ع) بصیرت و آگاهی بیان شده است.(10) از سوی دیگر راحتطلبی و دل به دنیا بستن نیز مانع بزرگ ظهور به حساب میآید. در هنگام ظهور امام زمان(ع)راهت طلبان به دلیل این که حکومت عدالت گرای امام زمان(ع)را با منافع خویش در تضاد میبینند، با آن حضرت مخالفت میکنند. (11) نکته قابل دقت آن است که یکی از خصوصیات یاران امام زمان(ع) خدا محوری و ساده زیستی ذکر شده است.(12) برخی از مردم ادعای پیروی امام زمان(ع) را دارند، ولی به دلیل دگم اندیشی و گذشته گرایی و گذشته گرایی و راحتطلبی با امام زمان(ع) مخالفت میکنند. امام صادق(ع) فرمود: چه بسیار از کسانی که ادعای پیروی او را دارند، ولی پس از ظهور حضرت از او روی میگردانند.(13)
پی نوشتها:
1. صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 594 – 596.
2. بحار الانوار، ج 52، ص 140.
3. بحار الانوار، ج 52، ص 135.
4. محمد رضا حکیمی، خورشیدمغرب، ص 350.
5. بحار الانوار، ج 52، ص 366.
6. صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، 629.
7. محمد رضا حکیمی، خورشید مغرب، ص 334 – 335.
8. بحار الانوار، ج 52، ص 132 – 134، مجله حوزه، ویژه نامه امام زمان(ع)، شماره 70 – 71، ص 338.
9. مجله حوزه، ویژه نامه امام زمان(ع)، ص 313.
10. همان، ص 300.
11. همان، ص 309.
12. همان، ص 307.
13. میزان الحکمة، ج 1، ص 292.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد