۱۳۹۵/۰۲/۲۷
–
۶۸۸ بازدید
نقش علی بن یقطین در دوران خلافت امام کاظم (ع) چه بود؟
آنچه در این نوشتار به دنبال آن هستیم، آشنایی با زندگی فردی واجتماعی علی بن یقطین و خدمات وی به کیان تشیع در مدت حضورش در دستگاه خلافت عباسی است.
ولادت و رشد و نمو علی بن یقطین
علی بن یقطین در سال 124 هجری در کوفه متولد شد.[1] تولد وی همزمان با آغاز شورشهای مردمی علیه حکومت و خلافت بنی امیه و بنی مروان بود، پدرش از جمله شخصیتهای انقلابی بود که علیه خلافت امویان مبارزه میکرد، از این رو تحت تعقیب مأموران حکومت قرار گرفت و مخفی شد. همسر و دو فرزندش علی و عبید برای مصون ماندن از دستگیری و آزار و اذیت مروانیان از کوفه فرار کرده و به مدینه پنهان بردند[2] تا آنکه مروان به قتل رسید و دولت عباسیان ظهور کرد. آنگاه یقطین خود را ظاهر کرد و با همسر و پسرانش به وطن خود کوفه بازگشتند.[3] پدر علی بن یقطین تا قبل از دوران عباسی حضور سیاسی آشکاری نداشته است بلکه جزء کسبه ادویه فروش بوده است و علی نیز با سکونت در بغداد شغل پدر یعنی ادویه فروشی را ادامه داد. با آغاز حکومت عباسیان، یقطین به یکی از شخصیتهای سیاسی آن دولت تبدیل شد و در دستگاه سیاسی سفاح و منصور به خدمت مشغول شد.
منزلت علی بن یقطین
جایگاه و منزلت علی بن یقطین را میتوان از دیدگاه ائمه اطهار علیهم السلام و نیز اندیشمندان مسلمان بررسی کرد.
الف) علی بن یقطین در نگاه امامان شیعه
علی بن یقطین در عصر دو امام معصوم زندگی میکرد که مورد تأیید و عنایت هر دو امام قرار داشت:
1. امام صادق علیه السلام و علی بن یقطین
دوران کودکی و نوجوانی «علی بن یقطین» همزمان با دوران امامت امام صادق (ع) بوده است که مدت این دوره به 24 سال میرسد.
او در این مدت چند بار خدمت امام و مقتدای خود رسیده، و بهرهها برده و مورد دعای خیر آن حضرت نیز واقع شده است.[4] کشی در رجال خود از قول محمد بن عیسی چنین روایت میکند:
از بزرگمان شنیدم که میگفتند: علی و عبید دو فرزند یقطین بر ابی عبدالله امام صادق (ع) وارد شدند آن حضرت فرمود: صاحب گیسوان را نزد من آورید ـ علی در آن وقت گیسوانی بر سر داشت ـ پس نزدیک آن حضرت آمد آن حضرت او را در برگرفت و برای او دعای خیر کرد.[5] 2. امام کاظم علیه السلام و علی بن یقطین
امام کاظم (ع) خالصترین دوستی و محبت را نسبت به علی بن یقطین در دل داشت و در بعضی از موارد آن را ابراز میکرد:
1- عبدالله بن یحیی کاهلی گوید: خدمت امام کاظم (ع) بودم، در آن هنگام علی بن یقطین از دور نمایان شد. امام فرمود: هر کس با دیدن مردی از اصحاب رسول خدا (ص) خوشحال میشود به این مرد ـ علی بن یقطین ـ که دارد میآید بنگرد. یکی از حاضران رو به امام (ع) کرد و گفت: آیا وی اهل بهشت است؟ اما فرمود: آری من گواهی میدهم که وی اهل بهشت است. [6]2- عبدالرحمن حجاج گوید: یکی از سالها عازم سفر شدم تا اموال زیادی را به امام کاظم (ع) برسانم، علی بن یقطین نامهای به من سپرد که در آن از امام خود خواسته بود تا برایش دعا کند. عبدالرحمن گوید: وقتی کارم تمام شد و اموال را تحویل امام دادم، عرض کردم: یابن رسول الله؛ علی بن یقطین از من خواسته تا خدمت شما عرض کنم که برایش در پیشگاه خدا دعا کنی. امام فرمود: برای آخرت است. گفتم: بله.[7] امام فرمود: برای علی بن یقطین بهشت را ضامنم و اینکه هرگز آتش جهنم به او نرسد.[8]3- داود رقی میگوید: روز عید قربان خدمت موسی بن جعفر (ع) رسیدم. آن حضرت فرمود: وقتی که در موقف بودم هیچ کس در دلم نگذشت مگر علی بن یقطین که وی همواره با من بود و از نظرم نرفت تا اینکه از آنجا رفتم.[9]4- یونس بن عبدالرحمن میگوید: امام کاظم (ع) فرمود: از سعادت و خوشبختی علی بن یقطین این است که من در موقف او را یاد کردم و به یادش بودم.[10]5- اسماعیل بن موسی، که در مکه توفیق زیارت امام موسی بن جعفر (ع) یافته، به برادرزادهاش محمد بن قاسم گفت: بنده نیکوکار پروردگار، حضرت کاظم (ع)، را در صفا دیدم که پروردگارش را چنین میخواند: الهی فی اعلی علیین اغفر لعلی بن یقطین. پروردگارا! در اعلی علیین علی بن یقطین را بیامرز! [11]6- حضرت موسی بن جعفر (ع) فرمود: شب گذشته از پروردگارم خواستم علی بن یقطین را به من ببخشد. او نیز بخشید. همانا علی بن یقطین دارایی و دوستیاش را در راه ما نهاد پس برای چنین امری شایستگی داشت.[12]به طور کلی امام کاظم (ع) چنان به علی بن یقطین اعتماد داشت که فرزندش امام رضا (ع) را هم عنوان امام بعد از خود به وی معرفی کرده بود. چنانکه حسین بن نعیم نقل میکند که: من وهشام بن الحکم و علی بن یقطین در بغداد گرد هم آمده بودیم: علی بن یقطین گفت: خدمت بنده نیک پروردگار موسی بن جعفر نشسته بودم که فرزندش رضا وارد شد. امام (ع) فرمود: ای علی! این سرور فرزندانم است، آگاه باش! من کینهام را به وی بخشیدم.
هشام بن حکم دست بر پیشانیاش کوفت و پرسید: وای بر تو، امام چگونه فرمود؟ علی بن یقطین پاسخ داد: به خدا سوگند! همانگونه که از سرورم شنیدم، برایت بازگفتم. هشام گفت: به پروردگار سوگند! تو را از امام پس از خویش آگاه ساخت.[13]ب ) گفتار علماء درباره علی بن یقطین
اندیشمندان علم رجال شیعه به بزرگی و عظمت از علی بن یقطین یاد کردهاند، چنانکه نجاشی، شیخ طوسی و علامه حلی در عباراتی مشابه راجع به وی مینویسند:
علی بن یقطین ثقه، مورد اعتماد، جلیل القدر و در پیشگاه ابی الحسن موسی بن جعفر از جایگاه عظیم و والایی برخوردار بود. و جایگاه عظیمی نزد طایفه شیعه دارد. [14] در این باره مامقانی میگوید: همه علمای رجال علی بن یقطین را توثیق کردهاند و هیچ کس طعن و نقصی راجع به او گزارش نکرده است.[15] ابن شهر آشوب نیز او را از خواص یاران امام کاظم ع به شمار آورده است.[16]علی بن یقطین در زمان خلفای عباسی
علی بن یقطین دست کم با چهار خلیفه از خلفای عباسی به نامهای منصور، مهدی، هادی و هارون هم عصر بوده است.
گزارشهای زیادی از علی بن یقطین در دوران منصور در دست نداریم؛ ولی این مطلب مسلّم هست که وی در زمان منصور از افراد مؤثر نظام بوده است. و آنچه از نصوص تاریخی و نوشتههای مورخین بدست میآید این است که منصب سیاسی رسمی وزارت علی بن یقطین از زمان خلافت مهدی عباسی شروع شده است. طبری در تاریخ خود در حوادث سال 168 هجری مینویسد:
«در این سال مهدی عباسی، علی بن یقطین را به جای عمر بن بزیع به سمت دیوان امور برگزید»[17] راجع به آن دوران در تاریخ نقل شده است که مهدی عباسی، مسجد الحران را توسعه بخشید، اما خانهای در کنار مسجد باقی ماند، که صاحبانش از آن دل نمیکندند. مهدی در این باره از فقیهان نظر خواست، آنان همگی گفتند روا نیست زمینی بیخشنودی صاحبش به مسجد الحرام اضافه شود.
علی بن یقطین گفت: ای امیرالمؤمنین! اگر به موسی بن جعفر علیه السلام نامهای بنویسید شما را در این باره راهنمایی میکند.
مهدی به فرماندار مدینه نوشت تا مشکل را با امام کاظم (ع) در میان نهد. فرماندار نزد هفتمین جانشین پیامبر (ص) شتافته، پرسش خلیفه را باز گفت:
امام فرمود: آیا باید پاسخ دهم؟
فرماندار عرض کرد: ناگزیرید، راه دیگری ندارید.
امام فرمود: بنویس.
به نام خداوند بخشنده مهربان
اگر نخست مردم در مکه میزیستند و کعبه، با وجود آنها، ساخته شده، بیتردید مردم به زمینهای پیرامون آن سزاوارترند و اگر در آغاز کعبه پدید آمد و بعد مردم گردش حلقه زدهاند، پس کعبه به زمینهای اطرافش سزاوارتر است.
چون این پاسخ به مهدی رسید، نامه را بوسید، فرمان داد خانه را نابود کنند. صاحبان خانه نزد امام موسی بن جعفر (ع) شتافتند و از وی خواستند ضمن نامهای مهدی را به پرداخت بهای خانه فراخواند. امام (ع) خلیفه را به دلجویی از آنان سفارش کرد.[18] اعتبار علی بن یقطین در زمان هادی عباسی چنان بود که وی انگشتر و مهر خلافت را به دست علی بن یقطین سپرده بود. [19] بطور کلی، علی بن یقطین در طول وزارت و مسئولیتش در دستگاه خلافت، سعی کرد به طور مستقیم و غیر مستقیم، مطابق مقتضیات و شرایط موجود، امام کاظم (ع) و نظریات ایشان را در سطح وسیعی مطرح و فضیلت و اعلمیت امام (ع) را یادآور گردد. البته این کار را در زمان مهدی عباسی تا آنجا که شواهد تاریخی حکایت میکند، بهتر و بیشتر انجام شده است.[20] یکی از کارهای اساسی و مهمی که علی بن یقطین در طول وزارت خود در دستگاه هادی عباسی به نفع شیعیان و امام موسی کاظم (ع) انجام داد، این بود که اخبار و تصمیمهای دستگاه حکومت غاصب را، به اطلاع امام (ع) میرساند و مخصوصا هنگامی که نقشههای دستگاه حکومت غاصب، بر ضد امام (ع) بود، وی خیلی سریع، امام (ع) را با خبر میساخت. هارون قدرتمندترین خلیفهی عباسی، در اوج شکوفایی اجتماعی اقتصادی جامعه اسلامی آن روز ـکه وسیعترین قلمرو حکومتی را نیز در اختیار داشت ـ به خلافت رسید و زمام دستگاه خلافت را به عنوان یک امپراطور بلامنازع در اختیار گرفت. در چنین وضعیت و شرایطی، علی بن یقطین سختترین اما پربارترین دوران عمر خود را بر اساس رهنمودهای امام کاظم (ع) در دستگاه حکومت هارون گذراند. و همانگونه که امام فرمود وجود این ولی خدا در کنار هارون باعث حفظ حقوق اولیاء خدا و سنگری برای دفاع از آنان بود که آتش فتنه و سعایت دشمنان را خاموش میساخت.
ورود علی بن یقطین به دستگاه عباسی با اجازه و راهنمایی امام کاظم (ع) بود، چنانکه خود نقل میکند:
از سرورم حضرت ابو ابراهیم، موسی بن جعفر (ع) اجازه خواستم تا به خدمت عباسیان درآیم و در اموری که گزندی به آیینم نمیرساند، تلاش کنم.
حضرت پاسخ داد: نه، حتی اندازهای که نقطهای بر کاغذهایشان نهی اجازه نمیدهم، مگر به خاطر گرامیداشت و آزادی مؤمنی از اسارت.
سپس فرمود: بیتردید باید کارهایتان برآوردن نیاز برادران و نیکی بدانها ـ در حد امکان ـ انجامد وگرنه هیچ کرداری از شما پذیرفته نمیشود. بر برادرانتان مهر ورزید و رحم آورید تا به ما بپیوندید.[21]همچنین حضرت امام موسی کاظم (ع) خطاب به وی فرمود: پیوسته بر یک خوی استوار باش، تا سه چیز را برایت ضمانت کنم! علی گفت: فدایت شوم! بر کدامین خوی باید پایدار بمانم و سه چیزی که شما تضمین میکنید، چیست؟ امام (ع) فرمود: تضمین میکنم هرگز گرمای آهن تو را در نیابد و کشته نشوی، سقف زندان هیچ گاه بر فراز پیکرت قرار نگیرد و ناداری و تنگدستی هرگز سراغت نیاید.[22]در روایتی دیگر علی بن یقطین از امام موسی بن جعفر (ع) پرسید: درباره کردار آنان ـ گرفتن اموال مردم ـ چه میگویید؟ امام فرمود: اگر ناگزیر به انجامش شدی، از اموال شیعیان بپرهیز! ابراهیم بن ابی محمود گفت: علی بن یقطین پس از بازگویی این روایت افزود: من ناگزیر ثروتهای پیروان اهل بیت (ع) را آشکارا میستاندم، ولی پنهان و دور از چشم مأموران خلیفه بدانها برمیگرداندم.[23]گاه علی بن یقطین از بودن در دستگاه عباسی به ستوه میآمد و خطاب به امام (ع) میگفت: از کارگزار خلیفه بودن، دلگیرم. پروردگار مرا فدایت سازد، اگر اجازه دهی، میگریزم. پاسخ امام (ع) کوتاه و روشن بود: اجازه نمیدهم از دستگاه آنان برون روی، پروای الاهی پیشه ساز.
در روایتی دیگر علی بن یقطین به حضرت امام کاظم فرمود: آیا روزگار و شرایط دشوارم را نمینگری؟ حضرت موسی بن جعفر (ع) که بر گسترهای بسیار فراتر از عراق چشم دوخته بود، وی را به پایداری فراخوانده، فرمود: ای علی آگاه باش! خداوند در کنار پیشوایان ستمگر دوستانی دارد تا به یاری آنها از نیکان دین باور دفاع کند تو در شمار این گروه جای داری.[24]موسی بن جعفر علیه السلام در امر خودسازی و تهذیب و نیز در حفظ و حراست از جان او نیز کوشا بود و ما به چند قضیه در این باره اشاره میکنیم:
1- ابراهیم جمّال که از شیعیان خوب است قصد زیارت موسی بن جعفر را کرد و به بغداد آمد تا علی بن یقطین را ملاقات کند؛ ولی نتوانست او را ببیند، پس به مدینه بازگشت. موسی بن جعفر (ع) سراغ علی بن یقطین را از او گرفت، ابراهیم قضیهی خود را نقل کرد. همان سال علی بن یقطین مشرف شد تا خدمت موسی بن جعفر برسد و نصف شب به خانهی موسی بن جعفر علیه السلام وارد شد. امّا حضرت او را نمیپذیرفت. شب دوم و شب سوم هم پذیرفته نشد تا اینکه به گریه و التماس افتاد و میگفت نمیدانم تقصیرم چیست. حضرت او را پذیرفت و فرمود: تا ابراهیم شتربان از دستت راضی نشود از تو راضی نیستم. بالاخره بطور خرق عادت او را روانهی کوفه کرد و او نصف شب در خانهی ابراهیم را زد چون ابراهیم را دید، گریه کرد، التماس کرد که از من راضی باش حتی او را جبراً واداشت که پایش را روی صورت علی بن یقطین بگذارد. چون به مدینه بازگشت، حضرت فرمودند از تو راضی شدم. و این کار لطف خاصی بود برای تهذیب نفس که موسی بن جعفر (ع) به او عنایت فرمود.
2- هارون الرشید یک پارچهی قیمتی به علی بن یقطین جایزه داد علی بن یقطین جامه را خدمت موسی بن جعفر (ع) فرستاد. حضرت پارچه را برگردانید و فرمود: «پارچه را معطر کن و در جای محفوظی از آن نگهداری نما.» سعایتکاران قضیه را به هارون اطلاع دادند. روزی هارون پرسید: کجا است جامهای را که به تو جایزه دادم چرا نمیپوشی؟ علی بن یقطین گفت: چون هدیه شما بود آن را معطر کردم و در جای محفوظی نگهداری میکنم؛ و غلام خود را فرستاد تا پارچه را آورد. هارون قسم خورد که از آن پس حرف دیگران را درباره او نپذیرد.
3- امام موسی بن جعفر (ع) دستور داده بود که علی بن یقطین در جاهای خلوت و دور از اغیار طبق روش اهل سنت وضو بگیرد. به هارون گفته بودند که علی بن یقطین شیعه است و دلیل آن طرز وضو گرفتن است. روزی هارون تصمیم گرفت که طرز وضو گرفتن علی بن یقطین را ببیند. مخفیانه تماشاگر وضوی او شد و دید که او بر اساس روش اهل سنت وضو میگیرد و کسی هم نزد او نیست. از این جهت یقین پیدا کرد که علی بن یقطین شیعه نیست، و باز قسم خورد که حرف دیگران را دربارهی او باور نکند. بعداً موسی بن جعفر علیه السلام به او گفت از این به بعد به روش شیعه وضو بگیرد. [25]وکالت علی بن یقطین
گرچه بزرگانی همچون شیخ طوسی نسبت به وکالت علی بن یقطین بیان صریحی ندارند، ولی وجود برخی نقلها حاکی از فعالیتهای وی به عنوان یکی از کارگزاران سازمان وکالت است. از جمله این نقلها، روایت کشّی از «اسماعیل بن سلام» و «ابن حمید» است، این دو نقل کردهاند که علی بن یقطین ما را احضار کرد و گفت: دو مرکب تهیه کرده و از بیراهه آمدیم تا به «بطن الرّمّه» رسیدم. در آن جا از مرکبمان فرود آمده و آنها را به گوشهای بسته و برایشان علف نهادیم و خود نیز مشغول خوردن غذا شدیم که ناگاه، سواری را که به همراهش خدمت کاری در حرکت بود، مشاهده کردیم. هنگامی که به ما نزدیک شدند، دیدیم که امام ابوالحسن موسی (ع) است! پس، از جای برخاسته و بر ایشان سلام کرده، و اموال و نامههایی که به همراه داشتیم، تقدیم نمودیم؛ و آن جناب نیز از آستین، نامههایی برآورده و فرمود: آنها جواب نامههای شما است! عرض کردیم: زاد و توشه ما تمام شده، اگر اجاه فرمایید، داخل مدینه شده و ضمن زیارت پیامبر (ص) ، تهیه زاد و توشه نماییم؛ فرمود: آنچه از زاد و توشه دارید پیش بیاورید! پس زاد و توشه را بیرون آورده وبه حضرت دادیم؛ آنجناب، دستی در آن چرخانید و فرمود: این؛ شما را به کوفه میرسانید! و اما رسول الله (ص)، پس شما او را زیارت کردید! چرا که من نماز فجر را با آنان (پیامبر (ص) و اجداد معصومین حضرت) گزاردم، و اکنون قصد دارم نماز ظهر را نیز با آنان به جای آورم! بروید به امان خدا.[26] این روایت، از آن رو دلالت بر وکالت علی بن یقطین دارد که در آن، خبر از ارسال اموال و نامهها به نزد حضرت و گرفتن پاسخ آنها داده شده است! و این امر، از شؤون وکلای ائمه (ع) بوده است. البته ممکن است در این جا، چنین شبههای طرح شود که اموال مزبور، چه بسا بعضی از اموال حکومتی بوده که علی بن یقطین به طور پنهان، برای امام ارسال میداشته، و نامهها نیز سؤالات شخصی وی بوده است! بنابراین، نقل مزبور نمیتواند دلیل بر وکالت وی داشته باشد.
به هر حال، میتوان وی را یکی از کسانی دانست که شیعیان از طریق او میتوانستند مشکلات مالی یا علمی خود را حل کنند؛ و او توان ایجاد ارتباط بین شیعیان عراق و امام کاظم (ع) در مدینه را در وضع خفقانآور آن عصر دارا بود؛ و این نقش از شؤون مهم وکلای ائمه (ع) بوده است.
افزون بر آن، همانطوری که گفتیم، وی به امر امام (ع) و علی رغم میل باطنی خود، به فعالیت در دستگاه خلافت عباسی ادامه میداد! امام (ع) در پاسخ وی، که به سبب همکاری با خلیفه عباسی، اظهار ناراحتی و دلتنگی میکرد، فرمود:
ای علی! همانا خدای را اولیایی است در کنار اولیای ظالمان، که به وسیله آنان از اولیای خودش رفع بلا کند؛ و تو از آنانی، ای علی.
بدین ترتیب، جلوه دیگری از فعالیت وکلای رخ مینماید که همان، نفوذ در دستگاه خلافت عباسی و دفع خطر اط شیعیان و کمک رسانی به آنان به هر نحو ممکن و با حفظ جهات امنیتی بود![27]علی بن یقطین و علم حدیث
علی بن یقطین با وجود این که در طول دوران زندگی پربار خود کارهای حساس دولتی و فعالیتهای گسترده سیاسی داشته و در دولت باطل، وزیری شیعه و پایگاه مطمئنی برای ابلاغ اندیشههای امامت و ولایت بوده، با وجود این، نقش به سزایی در علم حدیث هم داشته است. نجاشی در کتاب خود میگوید: علی بن یقطین از ابی عبدالله (ع) یک حدیث را روایت کرد، اما روایات زیادی را از امام موسی (ع) نقل کرده است و کتابی بنام مسائله هم دارد.[28] شیخ طوسی نیز در کتاب فهرست کتابهایی را علی بن یقطین ذکر میکند مانند «ماسئل عنه الصادق (ع) من الملاحم»، کتاب «الشاک بحضرته (ع)» و «مسائل از ابی الحسن موسی بن جعفر». [29]خدمات علی بن یقطین به امام و شیعیان در دستگاه عباسی
علی بن یقطین کمکهای مالی فراوانی به امام و شیعیان داشت، تا آنجا که کشی از فرزند علی بن یقطین نقل میکند که میگفت هر گاه امام کاظم علیه السلام به چیزی از احتیاجات دنیوی نیاز پیدا میکرد، به پدرم علی میگفت تا آن را برآورده سازد.[30] همچنین نقل شده است که برخی اوقات علی بن یقطین صد هزار تا سیصدهزار درهم به رسم هدیه، به حضور امام کاظم (ع) میفرستاد. و آن حضرت درهمها را، در بین فقرای شیعه و اهل و عیال خود قسمت مینمود.[31] از دیگر جلوههای خدمت علی بن یقطین به شیعه فرستادن شیعیان به مراسم حج بود. حج و مراسم و مناسک آن از نظر اسلام اهمیت بسزایی دارد و همین اهمیت ویژه باعث شده که مسلمانها در طول تاریخ احترام خاصی برای آن قائل شده و نسبت به انجام آن توجه داشته و تلاش نمایند.
علی بن یقطین که به عظمت حج و اجتماع عظیم زائران و نقش تبلیغی و سرنوشتساز آن واقف و آگاه بود، همواره سعی میکرد حضور خود را، در این مراسم باشکوه حفظ کند و در این سنگر بزرگ الهی از اهداف و آرمانهای بلند تشیع دفاع نماید.
او هر ساله طرح جالب و بسیار مؤثری در این راستا اجرا میکرد. کاروانی متشکل از دویست و پنجاه الی سیصد نفر از شیعیان زبده را، تجهیز میکرد، تا از طرف او حج مستحبی انجام دهند.
این عمل بن یقطین پیامدهای مهمی داشت:
اولا حضور شیعیان را که در آن زمان تحت فشار دستگاه خلافت و در حال مبارزه و تعقیب و گریز بودند و امکان فراهم آوردن زاد و توشه برای سفر حج نداشتند، تضمین میکرد.
ثانیا با اجرتی که به آنها پرداخت مینمود، بنیه مالی و اقتصادی شیعیان را بالا میبرد.
وفات علی بن یقطین
سرانجام علی بن یقطین پس از عمری تلاش و مبارزه و صبر و مقاومت در برابر حوادث ناگوار، در سال 182 هجری قمری و در سن 57 سالگی در بغداد، در حالی که امام کاظم (ع) در زندان هارون به سر میبرد، از دنیا رفت.[32] وی در طول حیات طیب و طاهر خود، توانست رضایت امام کاظم (ع) را کسب نماید، تا آنجایی که امام (ع) بهشت را برای او تضمین کرد، و درباره او فرمود:
«انی احب لک ما احب لنفسی»[33]برای تو آن چیزی را دوست دارم که برای خود دوست میدارم.»
نتیجهگیری
نتایج حاصل از این نوشتار عبارتند از:
1. علی بن یقطین و پدرش از افراد دارای نفوذ در دستگاه خلافت عباسی بودند؛
2. علی بن یقطین یکی از محبوبترین افراد نزد امام کاظم علیه السلام بود که همواره مورد عنایت آن حضرت قرار داشت؛
3. ورود علی بن یقطین به دستگاه خلافت خطرهای فراوانی را به دنبال داشت، اما وی به توصیه امام منصب وزارت هارونالرشید شد؛
4. علی بن یقطین در طول مدت وزارت خود، خدمات شایان توجهی را به امام و نیز شیعیان انجام داد.
منابع
1- اکبری، غلامرضا، بررسی زندگی علی بن یقطین، بیجا، مؤسسه فرهنگی و الشمس، چاپ اول، بیتا
2- جباری، محمد رضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه (ع)، قم، انتشارات مؤسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی (ع)، .1372
3- جزائری، عبدالنبی، حاوی الاقوال فی معرفة الرجال، قم، ریاض الناصری، 1418هـ
4- دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1341 هـ ق
5-شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، چاپ چهارم، 1377ش
6- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت، دارالتراث، 1387.
7- الطوسی، محمد الحسن، الرجال، قم، مؤسسه النشر الاسلامیه، 1428هـ.ق
8- ———-، الفهرست کتب الشیعه، (بیجا، بینا، بیچا، بیتا)
9- ———-، اختیار معرفت الرجال، قم، موسسه آل البیت، 1404.
10- علیاری تبریزی، علی، بهجة الامال فی شرح زبدة المقال، قم، بنیاد فرهنگ اسلامی، 1365هـ.ش
11- غلامحسینی، مصطفی، علی بن یقطین کارگزار حضرت امام کاظم (ع)، مجله کوثر، شماره15، خرداد 1377.
12- قمی، عباس، منتهی الامال، بیجا، انتشارات قائم، 1377هـ.ش
13- قهپائی، علی، مجمع الرجال، اصفهان، بینا، چاپ 3، 1384هـ
14- مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، النجف، بینا، بیچا، 1352
15-مطهری، مرتضی، سیری در سیرهی ائمه اطهار، قم، انتشارات صدرا، چاپ نهم، 1373
16- نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم، مؤسسه النشر الاسلامیه، 1429 هـ .ق)
17- کلباسی، ابوالهدی، سماء المقال فی علم الرجال، (قم، مؤسسه ولی عصر (عج)، ط 1، شعبان1419هـ)
18- عبیری، عباس، علی بن یقطین آفتاب تقیه (قم، انتشارات دارالحدیث، چاپ اول، 1375)
19- خوئی، سیدابوالقاسم، مجمع رجال الحدیث، (بیجا، بینا، ط 5، 1413هـ.ق)
20- مفید، …، خلاصة، الایجاز، (بیروت لبنان، دارالمفید للطباعه و النشر و التوزیع، ط2، 1414هـ)
21- لحمیری القمی، …، قرب الاسناد، (بیجا، بینا، بیجا، بیتا)
22- الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، (طهران، دارالکتب، ط 5، 1362)
—————————————————————————————-
[1]. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص273. نیز: دهخدا، علیاکبر، لغت نامه، ج25، ص21. نیز: قهپائی، علی، مجمع الرجال، (اصفهان، بینا، بیجا، 348هـ)، ص234.
[2]. القمی، عباس، منتهی الامال، ص849، المامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، (النجف، بینا، بیچا، 1352)، ص315.
[3]. غلامحسینی، مصطفی، علی بن یقطین کارگزار حضرت امام کاظم (ع) ، (مجله کوثر، شماره15، خرداد 1377، ص82)
[4]. غلامحسینی، همان.
[5]. القمی، همان، المامقانی، همان.
[6]. الطوسی، محمد حسن، اختیار معرفت الرجال، (بیجا، بینا، بیچا، بیتا)، ح810.
[7]. اختیار معرفت الرجال، همان، ح808.
[8]. العلیاری التبریزی، علی، بهجة الامال فی شرح زبدة المقال، (قم، بنیاد فرهنگ اسلامی، بیچا، 1365هـ.ش)، نقل از رجال کیش، ص558.
[9]. همان، ص557.
[10]. اختیار معرفت الرجال، همان، ح816.
[11]. خوئی، همان، 248.
[12]. خوئی، همان، ص246.
[13]. الکلینی، همان، ج1، ص311، ح1.
[14]. النجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، (قم، مؤسسه النشر الاسلامیه، ط التاسعه، 1429هـ .ق)، ص273 و نیز ر.ک. الطوسی، محمد حسن، الفهرست کتب الشیعه، (بیجا، بینا، بیچا، بیتا)، ص234 و الحلی، …، خلاصة الاقوال، (بیجا، موسسه نشر الثقافه، ط1417، 1هـ)، ص97.
[15]. المامقانی، همان، نقل از کتاب بررسی زندگی علی بن یقطین، ص25.
[16]. الخوئی، همان، ص243.
[17]. الطبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، (بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، 1387)، ج8، ص167.
[18]. عبیری، عباس، علی بن یقطین آفتاب تقیه، (قم، انتشارات دارالحدیث، چاپ اول، 1375)، ص30.
[19]. الطبری، همان، ج12، ص5170.
[20]. به علت اختصار متن از ارائه این نمونهها صرف نظر میکنم، ر.ک: کتاب بررسی زندگی علی بن یقطین.
[21]. عبیری، همان، ص21، نقلا از بحارالنوار، ج72، ص379.
[22]. خوئی، همان، ص246.
[23]. الکلینی، همان، ج5، ص110، ح2.
[24]. عبیری، همان، ص28.
[25]. غلامحسینی، همان.
[26] . شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج2، ص735.
[27]. جباری، محمد رضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه (ع)، (قم، انتشارات مؤسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی (ع)، چاپ دوم، بهار1372، ص495.
[28]. النجاشی، مترجم: نویسنده، همان، ص273.
[29]. طوسی، همان.
[30] . شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج2، ص546.
[31]. ر.ک: روایت در اختیار معرفت الرجال، ح820.
[32]. الطوسی، الفهرست، همان، ص234.
[33]. الکلینی، همان، ج3، ص534، ح3.