خانه » همه » مذهبی » علی (ع) در مرگ خلفا

علی (ع) در مرگ خلفا


علی (ع) در مرگ خلفا

۱۳۹۲/۱۲/۱۳


۲۷۱ بازدید

ایا این درست است که حضرت علی علیه السلام بر جنازه خلفا نماز خوانده است؟

در پاسخ باید گفت به هیچ وجه هیچ روایت صحیح السندی وجود ندارد که آنحضرت بر جنازه خلفا نماز خوانده باشد . توضیح تفصیلی در مورد ابوبکر :
آنچه از منابع تاریخی برمی آید اینکه: ان أبا بکر حمل على السریر الذى حمل علیه رسول الله صلى الله علیه و سلم، و صلى علیه عمر فی مسجد رسول الله ص، و دخل قبره عمر، و عثمان، و طلحه، و عبد الرحمن بن ابى بکر، و اراد عبد الله ان یدخل قبره، فقال له عمر: کفیت.[1] ابوبکر از دنیا رفت و جسدش را روی سریری که رسول الله را با آن بردند گذاشته و بردند. و در مسجد رسول الله، عمر بر او نماز خواند و عمر و عثمان و طلحه و عبدالرحمن بن ابی بکر داخل قبر او شدند. در این روایت خبری از حضرت علی علیه السلام نیست . در منابع دیگر هم چیزی یافت نشد .
قال بعض الناس أن أبا بکر لم یحج فى خلافته. و توفى فى جمادى الآخرة للیلتین/ بقیتا منه. و صلى علیه عمر بن الخطاب.[2] بعضی از مردم می گفتند ابوبکر در دوران زندگی اش حج انجام نداد. او دو روز مانده به پایان جمادی الثانی از دنیا رفت و عمر بر او نماز خواند .
 
اما در مورد عمر :
در مورد اینکه چه کسی بر عمر نماز خوانده است باید گفت: صهیب بن سنان بن مالک بر عمر بن خطاب نماز خوانده است.[3] این اجماع کتب تاریخی است که در آنها به نماز صهیب بن سنان بر عمر اشاره رفته است. اما در ذیل به متنی گذر می نماییم، که گزارشی تک و بدون یاور، در تاریخ است و بجز از ابن اعثم کسی به آن اشاره نکرده است و در ان گفته می شود که امام علی علیه السلام بر عمر نماز خوانده است. این متن البته در ادامه مورد بازکاوی قرار می گیرد تا صحت و سقمش آشکار شود .
الفتوح: کان جعفر بن محمد یقول لأبی: علی بن أبی طالب علیه السلام هو الذی غسل عمر رضی [الله] عنه بیده و حنّطه و کفّنه ثم وضعه على سریره و أقبل على الناس بوجهه فقال: أیها الناس! هذا عمر بن الخطاب رضی [الله ] عنه قد قضى نحبه و لحق بربّه، و هو الفاروق، و قرن من حدید و رکن شدید، کان لا تأخذه فی الله لومة لائم، عقل من الله أمره و نهیه، فکان لا یتقدم و لا یتأخر إلا و هو على بینة من ربه حتى کأنّ ملکا یسدّده و یوفقه، کان شفیقا على المسلمین، رؤوفا بالمؤمنین، شدیدا على الکافرین، کهفا للفقراء و المساکین و الأیتام و الأرامل و المستضعفین، کان یجیع نفسه و یطعمهم، و یعری نفسه و یکسیهم، کان زاهدا فی الدنیا راغبا فی الآخرة، فرحمه الله حیا و میتا! و الله ما من أحد من عباد الله عزّ و جلّ أحب إلیّ من أن ألقى الله عزّوجلّ بمثل عمله من هذا المجی ء بین أظهرکم .
جعفر بن محمد ( امام صادق علیه السلام ) به پدرم گفت: حضرت علی ، عمر را غسل داده حنوط نموده کفن کرد. و او را بر تابوتش قرار داد. و رو به مردم کرده گفت: ای مردم این عمر بن خطاب است که به عهدش وفا کرده به پروردگارش ملحق شده است و او فاروق ( تمیز دهنده حق و باطل) بود. در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی ترسید. امر و نهی او الهی بود. هر کاری که می کرد فرشته ای از جانب خدا او را یاری می نمود. مسلمان دوست و یار مومنین بوده با کافران بسیار شدید و تندخو بود… در دنیا زاهد بود و میل به آخرت داشت و در فکر آخرت بود. به خدا سوگند کسی از بندگان خدا نیست که من او را مانند عمر به خاطر اعمال نیکی که انجام داده است دوست داشته باشم .
قال: ثم أقبل علیّ کرم الله وجهه على صهیب بن سنان مولى بنی تمیم فقال له: تقدم رحمک الله فصلّ علیه کما أمرک. قال: فتقدم صهیب فصلى على عمر، فکبر علیه أربعا، ثم حمل على أعواد المنایا یراد به إلى بیت عائشة رضی الله عنها لیدفن مع النبی صلّى الله علیه و سلّم، و ضج المسلمون بالبکاء و النحیب. قال: ثم أدخل عمر رضی الله عنه حجرة النبی صلّى الله علیه و سلّم و قد حفر قبره لیدفن هنالک، و إذا بهاتف یهتف سمعه جمیع المسلمین و هو یقول: شعر :
لیبکِ على الإسلام من کان باکیا فقد أوشکوا هلکا و کل على العهد
و أدبرت الدنیا و أدبر خیرها و قد ملّها من کان یوفق بالوعد
قال: فدفن عمر إلى جنب أبی بکر رضی الله عنهما فأوّلهم النبی صلّى الله علیه و سلّم، و الثانی أبو بکر و رأسه قریب من کتف النبی صلّى الله علیه و سلّم، و الثالث عمر و رأسه قریب من کتف أبی بکر. قال: و قد ضاق البیت لما دفن فیه عمر فصارت رجلا عمر تحت حائط البیت قریبا من موضع الأساس، و لقد سمع أهل المدینة هاتفا من الجن یسمع جمیع أهلها و یرثی عمر [4].
سپس علی برخاسته به صهیب بن سنان گفت بیا نماز عمر را بخوان. او پیش افتاده و نمازی بر عمر، با 4 تکبیر خواند… در این حال مردم صدایی را شنیدند که این دو بیت شعر که معنی اش غم فراوان در از دست دادن عمر است را می خواند و مردم تکرار می کردند .
  جالب آنکه در رحلت رسول الله کسی از هاتفی چیزی نشنیده اما در فوت عمر هاتفی آسمانی چنین می سروده است گاهی گفته اند جن بود که مرثیه برای عمر می گفت.
اما اینکه امام علی خودش چرا نماز نخوانده و اینکه در منابع دیگر آمده است که امام علی از عمر به نیکی یاد نکرده است مطلبی است که باعث تردید در پذیرش این مطلب می شود. اینگونه که در این گزارش تاریخی عمر ستایش شده است معلوم می شود نگارنده کتاب علاقه خاصی به عمر داشته است و در ضمره نویسندگان عمری است. مانند صاحب کتاب عقد الفرید یا تاریخ مدینه دمشق . با انکه ابن اعثم شیعه است این گزارش از او بسیار محل نظر است. از یکسو او شیعه است و از یکسو مطلبی را آورده که هیچ یک از اهل سنت نیاورده اند . به نظر می آید او از شیعیان سیاسی کوفه باشد نه از شیعیان اعتقادی . شیعیان سیاسی کسانی بودند که به ابوبکر و عمر هم اعتقاد داشتند ولی عثمان را نمی پذیرفتند .
به هر حال اگر در روایت او دقت کنید می گوید جعفر بن محمد یعنی امام ششم به پدرم این مطلب را گفت. حال آنکه امام صادق در سال 148 قمری شهید شده است و ابن اعثم در سال 314 قمری از دنیا رفته است . یعنی 166 سال پس از امام صادق . از سوی دیگر نه او و نه پدرش در شمار معمرین( کسانی که عمر زیادی کرده اند) نبوده اند و نامشان در لیست معمرین نیست . پس اینجا این سوال پیش می آید که پدر ابن اعثم از امام صادق شنیده است. اگر حتی سن پدر ابن اعثم زمان تولد پسرش (ابن اعثم ) را 80 سال هم فرض کنیم باز هم پدر ابن اعثم به دوره امام صادق نمی خورد. 234 = 80- 314، پس معلوم می شود این روایت راوی اش اشتباه کرده و از دایره اعتبار خارج است .
منابع دیگر درباره دفن عمر آورده اند: کان دفن عمر یوم الأحد و هو الیوم الرابع من یوم طعن و صلّى علیه صهیب بن سنان [5]. عمر یکشنبه ، 4 روز پس از ضربه خوردنش دفن شد و نمازش را صهیب بن سنان خواند .
ابن شادی می گوید: [ ابو لولو ] شش کارد عمر را بزد، عمر بیفتاد و عبد الرحمن عوف را فرمود تا نماز بکرد، و کار خلافت بشورى افکند میان عثمان، و على، و طلحه و زبیر، و سعد وقاص، و عبد الرحمن بن عوف، و همین روز از دنیا برفت، و بروایتى گویند بعد سه روز بمرد و صهیب بن سنان بر وى نماز کرد[6 ]
لما قضى عمر رضى الله عنه، صلى علیه صهیب، و کبّر علیه أربعا. [7 ]
صلى علیه صهیب بن سنان النمری [8 ].
دفن و صلّى علیه صهیب [9 ].
صلى علیه صهیب فی المسجد [10 ] .
حدثنا معاذ عن أبیه عن قتادة قال: ابن اثنتین و خمسین، صلى علیه صهیب بن سنان بین القبر و المنبر.[11] عمر در حالی که 52 سال سن داشت مرد و صهیب بر او نماز خوانده بین قبر و منبر دفنش کردند .
کانت خلافة عمر على هذا القول عشر سنین و ستة أشهر و أربعة أیّام. و صلّى علیه صهیب، و حمل إلى بیت عائشة، و دفن عند النبیّ، صلّى الله علیه و سلّم، و أبی بکر، و نزل فی قبره عثمان و علیّ و الزبیر و عبد الرحمن بن عوف و سعد و عبد الله بن عمر[12] .در این روایت آورده اند: حضرت علی پس از دفن عمر وارد قبر او شد و دیگرانی مانند عثمان زبیر و عبدالرحمن و … نیز وارد قبر او شدند. کنایه از اینکه در دفن یاری کردند و جنازه را در قبر گذاشتند. اگر کمی دقت کنید در منابع دیگر می بینید نام علی علیه السلام را تنها ابن اثیر آورده و دیگران نیاورده اند و وقتی که تامل می کنید در نام کسانی که در کفن و دفن بوده اند می بینید اصلا نام حضرت علی نیست . مثلا همانطور که ابوحاتم تمیمی در کتابش اورده نام علی علیه السلام هرگز نیست .
صلى علیه صُهَیْبٌ الرومی [13 ]
صلّى علیه «صهیب». و قبر فی حجرة «عائشة» مع رسول الله- صلّى الله علیه و سلم- و أبى بکر.[14 ]
عن أبی عبیدة بن عمّار بن یاسر: أنّ صهیبا صلّى على عمر و کبّر علیه أربعا.[15 ]
صلى علیه صهیب، و دخل حفرته عثمان بن عفان و عبد اللّه بن عمر، و کانت الخلافة عشر سنین و ستة أشهر و أربع لیال.[16] عثمان و عبدالله بن عمر وارد قبر عمر شدند و او را دفن کردند در حالی که عمر 10 سال 6 ماه و 4 شب خلافت کرده بود .
 
اما در مورد عثمان :
آنچه ابن سعد نقل می کند اینچنین است: فکنت أنا [ نیار بن مکارم ] و جبیر بن مطعم و حکیم بن حزام و أبو جهم بن حذیفة العدوی. و تقدم جبیر بن مطعم فصلى علیه. و کانوا هم الذین نزلوا فی حفرته.[17] طبق این گزارش تاریخی، نیار بن مکارم،جبیر بن مطعم، حکیم بن حزام و ابوجهم بن حذیفه عدوی کسانی اند که بر عثمان نماز خواندند .
محمد ابن یوسف قال: خرجت نائلة بنت الفرافصة تلک اللیلة و قد شقت جیبها قبلا و دبرا و معها سراج و هی تصیح : وا أمیر المؤمنیناه! قال فقال لها جبیر بن مطعم: أطفئی السراج لا یفطن بنا فقد رأیت الغواة الذین على الباب. قال فأطفأت السراج و انتهوا إلى البقیع فصلى علیه جبیر بن مطعم و خلفه حکیم بن حزام و أبو جهم بن حذیفة و نیار ابن مکرم الأسلمی و نائلة بنت الفرافصة و أم البنین بنت عیینة امرأتاه. در این گزارش می گوید : نائله دختر فرافصه در شب دفن عثمان، در حالی که پیراهنش را از پس و پیش دریده بود و چراغی به دست داشت و ناله می زد ای وای امیرالمومنین کشته شد، از خانه خارج شد. جبیر به او گفت: چراغ را خاموش کن تا گمراهانی که در خون عثمان شریکند و دم در خانه ایستاده اند ما را نشناسند. چراغ را خاموش کرد و ما به بقیع رسیدیم. جبیر بن مطعم نماز عثمان را خوانده و پشت سر او حکیم بن حزام و أبو جهم بن حذیفة و نیار بن مکرم الأسلمی و نائلة و أم البنین بنت عیینة دو زن عثمان، بر او نماز خواندند .
در گزارشی دیگر یزید بن هارون می گوید: أن جبیر بن مطعم صلى على عثمان فی ست عشر رجلا بجبیر سبعة عشر. قال ابن سعد: الحدیث الأول. صلى علیه أربعة. أثبت. جبیر بن مطعم نماز عثمان را به همراه 16 مرد دیگر به جا آورد که سرهم 17 نفر بر عثمان نماز خواندند. اما ابن سعد می گوید 4 نفر بر عثمان نماز خواندند و این درست است .
اکنون به عبارتی در باب قتل عثمان اشاره می کنیم که خود گویای کیفیت دفن اوست .
قال: أخبرنا أبو بکر بن عبد الله بن أبی أویس المدنی قال: حدثنی عم جدتی الربیع بن مالک بن أبی عامر عن أبیه قال: کنت أحد حملة عثمان بن عفان حین توفی. حملناه على باب. و إن رأسه لیقرع الباب لإسراعنا به. و إن بنا من الخوف لأمرا عظیما. حتى واریناه فی قبره فی حش کوکب[18] . یکی از حمل کنندگان جسد عثمان نقل می کند که، ما جنازه عثمان را می بردیم که دفن کنیم. از در خانه که خارجش کردیم به خاطر عجله زیاد سرعثمان به در خورد. ما به شدت ترسیده بودیم [ چرا که عده ای نمی گذاشتند جنازه دفن شود ] . تا آنکه عثمان را برده در قبرستان حش کوکب (قبرستان یهودیان) دفن کردیم .
 
پی نوشت :
[ 1 ] – تاریخ طبری، طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: دارالتراث، 1387/1967، ج 3 ،ص 422 .
[ 2 ] – المحبر، ابن حبیب، تحقیق ایلزه لیختن شتیتر، بیروت: دار الآفاق الجدیده، بی تا، ص 13 .
[ 3 ] – البدایه و النهایه، ابن کثیر، بیروت: دارالفکر، 1407/ 1986، ج 7 ،ص 318 .
[ 4 ]- الفتوح، ابن اعثم ، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالاضواء، 1411/1991، ج 2، ص 330 .
[ 5 ] – انساب الاشراف، بلاذری، تحقیق احسان عباس، بیروت: جمعیه المستشرقین الآلمانیه، 1400/ 1979، ج 5، ص 507 .
[ 6 ] – مجمل التواریخ و القصص، ابن شادی، تحقیق ملک الشعراء بهار، تهران: کلاله خاور، بی تا، ص 281 .
[ 7 ] – اسد الغابة، ابن اثیر، بیروت: دارالفکر،1409 /1989، ج 3 ،ص 676 .
[ 8 ] – المحبر ، ص 14
[ 9 ] – الامامه و السیاسه، ابن قتیبه دینوری، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالاضواء، 1410/ 19990، ج 1، ص 44 .
[ 10 ] – امتاع الاسماع، مقریزی، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت: دارالکتب العلیمه ، 1420/ 1992، ج 1 ،ص 382 .
[ 11 ] – تاریخ خلیفه، خلیفه بن خیاط، تحقیق فواز، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1995/ 1415،ص 87
[ 12 ] – الکامل، ابن اثیر، بیروت: دار صادر، 1385 / 1965،ج 3، ص 52 .
[ 13 ] – مروج الذهب، مسعودی، تحقیق اسعد داغر، قم : دارالهجره، 1409،ج 2 ،ص 305 .
[ 14 ] – المعارف، ابن قتیبه، تحقیق ثروت عکاشه، قاهره: الهیئه المصریه العامه للکتاب، 1992، ص 183 .
[ 15 ] – تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، بیروت: دارالفکر، 1415، ج 44، ص 451 .
[ 16 ] – السیرة النبویه و اخبار الخلفاء، ابوحاتم تمیمی، بیروت: الکتب الثقافیه، 1417ق ، ج 2 ص 498 .همچنین : المستدرک حاکم نیشابوری، ج 3 ص 92 تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشلی .
[ 17 ] طبقات الکبری ج 3 ص 58 .
[ 18 ] طبقات الکبری ج 3 ص 58 و 59 .

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد