طلسمات

خانه » همه » مذهبی » عمل به طمع بهشت و ترس از جهنم

عمل به طمع بهشت و ترس از جهنم

دوست گرامی؛ بین بزرگان علمای اخلاق و معرفت مطرح شده که اگر انسان کاری را به خاطر حاجتی دنیوی یا اخروی انجام دهد و تنها رضای الهی در نظر او نباشد آیا این کار وی عبادت محسوب می‌شود یا خیر؟ اگر کسی تنها برای رفتن به بهشت و بهره‌مندی از نعمت‌های بهشتی یا تنها برای نجات از جهنم نماز بخواند آیا کار او واقعا عبادت خداست؟ آیا معامله با خدا به این معنا که انسان نماز بخواند تا خدا به او بهشت عطا کند حقیقتا عبادت است؟
اتفاقا قرآن هم نام این عمل را داد و ستد می‌گذارد و اشکالی را هم متوجه آن نمی‌داند، مانند آن‌جا که می‌فرماید: هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ،(صف 10) حتی درباره جهاد می‌فرماید: إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ،(توبه 111) آیا چنین عملی واقعا عبادت خداست یا عبادت بهشت؟ برخی از بزرگان آن چنان مسأله را دقیق در نظر گرفته‌اند که گفته‌اند: «انجام این کارها در حقیقت عبادت نیست و خداوند تفضلا آن‌ها را می‌پذیرد.
تنها عبادتِ اولیای خدا حقیقتا عبادت است که وجود و عدم بهشت و جهنم برایشان مساوی است. عبادت حقیقی از آنِ کسی است که می‌گوید: ما عبدتک خوفا من نارک ولا طمعا فی جنتک لکن وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک.(بحارالانوار، ج67 ص 186)»
اما تعالیم عمومی اسلام که در قرآن کریم و در روایات منعکس است همه این اعمال را به عنوان عبادت می‌پذیرند (إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار)بحارالانوار، ج67 ص 196. پس در اسلام ارزش رفتار، امری پذیرفته شده است و لزومی ندارد حتما به حد ملکه برسد. قوام ارزش رفتار هم به نیت است. اگر نیت انسان یعنی آن انگیزه‌ای که انسان را وادار به کار می‌کند تنها ترس از عذاب باشد اولین مرتبه حد نصاب قبولی را دارد و مرتبه عالی‌ترش عبادت بهشتیان است که برای رسیدن به نعمت‌های بهشتی عبادت می‌کنند و بالاتر از این عبادت خواص است که تنها به خاطر دوستی و حب خدا کار می‌کنند و با تعبیراتی همچون حبا لله، شکرا لله، وجدتک اهل للعبادة فعبدتک و … در روایات به آن اشاره شده است.
نیت، جهت دهنده و تعیین کننده نقطه اوج پرواز
اما مسأله اصلی این بود که نیت چه دخالتی در عمل دارد؟ این مسأله‌ای بسیار پیچیده است. به نظر می‌رسد ما انسان‌ها از زمانی که به تکلیف می‌رسیم حرکت و سیری روحی را شروع می‌کنیم. البته حضرات معصومان علیهم‌السلام بسیار زودتر از ما به تکلیف می‌رسند و شاید ایشان در زمان جنینی هم مکلف به تکالیفی باشند؛ آن‌ها حسابی دیگر دارند.
انسان‌های معمولی هنگامی که به حد تکلیف می‌رسند استعداد پروازی روحی را به سمت هدف پیدا می‌کنند. شاید اصلا کلمه روح هم بی‌تناسب با «راحَ» به معنای حرکت و سیر نباشد. روح و ریح هم‌خانواده هستند. مقصود از این استعداد، عاملی درونی، دینامیک و خودجوش است که می‌خواهد حرکت کند و به دنبال رشد و کمال برود. این عامل گرچه در کودکان هم وجود دارد اما چندان آگاهانه نیست و از زمان تکلیف آگاهانه‌تر می‌شود و حرکت انسانی به معنی واقعی‌ در او رشد می‌کند.
روح انسان به گونه‌ای آفریده شده که جهت حرکت آن به سمتی است که به آن دل‌بستگی و توجه پیدا می‌کند. انسان به جایی می‌رود که آن را دوست دارد و این توجه دل است که هدف آن را مشخص می‌کند. آن کسانی که هدفشان روزیِ فراوان در همین دنیاست و به این امید عبادت می‌کنند عبادتشان قبول است اما سطح پروازشان همین دنیاست. اگر توجه دل کسی به جایی بالاتر از این باشد از این افق فراتر رفته، همچون مرغی که سنگی از پایش باز می‌شود راحت‌تر به پرواز در می‌آید و سطح پروازش بالاتر می‌رود.
تعلقات امور دنیا مانند سنگی به پای روح است و پرواز او را سخت‌تر کرده، در افق پایینی قرار می‌دهد. کسی که نماز می‌خواند تا قرضش ادا شود، خانه دار شود، همسر خوبی بیابد و … هنوز گرفتار تعلقات دنیاست. اگر او دلبستگی به این امور نداشته باشد روح وی می‌تواند فراتر از این‌ها پرواز کند. نیت است که اوج و جهت حرکت روح را معین می‌کند.
رفتن ما اجباری است (یا أَیُّهَا الْإِنْسان إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ)انشقاق 6؛ و کسی این‌جا نمی‌ماند. هیچ کس در دو لحظه هم بی‌حرکت نمی‌ماند و انسان دائما در حرکت است (أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الأمُورُ)شوری 53، اما خود ما باید جهت حرکت را تعیین کنیم.
حرکت ما می‌تواند به طرف خدا باشد و می‌تواند به طرف شیطان، و این نیت و توجه ماست که تعیین کننده این جهت است. اگر سنگ‌ها را از پایت باز کردی و توانستی دلت را متوجه آن عالم کنی حرکت تو به آن سمت می‌رود. این عبادت‌ها در واقع بال و پرزدن‌هایی است که تو را به آن‌جایی می‌رساند که در نظر گرفته‌ای.
معنای «قوام ارزش به نیت است» این است که نیت مشخص می‌کند انسان به کجا ‌خواهد رسید. کسی که درس خوانده تا مدرکی بگیرد در حقیقت چند سال پرواز کرده تا به آن مدرک رسیده است، اما اگر کسی از ابتدا بگوید: خدایا! تو را دوست دارم و می‌خواهم پیش تو بیایم (رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ)تحریم11، تو راهی به من نشان بده که بتوانم زودتر به تو برسم، و به تو نزدیک‌تر شوم، این انگیزه موجب عبادت شدن تحصیل خواهد شد و این حرکت به سوی خدا خواهد رفت. اما اگر درس خواندن، نماز شب خواندن، زیارت عاشورا خواندن‌ و … برای این باشد که مردم از انسان تعریف کنند، سمت و سوی این حرکت به سوی جهنم خواهد بود.
ارزش عمل به هدفی است که انسان از انجام آن عمل دارد. هنگامی که روح انسان هدفی را در نظر می‌گیرد و به آن سمت پرواز می‌کند و همه نیروهای خود را برای رسیدن به آن بسیج می‌کند، این کار او عبادت خواهد بود که یا عبادت شیطان است یا عبادت الله (أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ * وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ).یس، 60 و 61. پس در نظریه ارزشی اسلام، نیت مقوم ارزش است نه این‌که نیت، امری است که به عمل ضمیمه می‌شود و خود عمل ارزشی دارد و نیت ارزشی دیگر، بلکه خود عمل ارزش مقدمی و اعدادی دارد و جزء العلة است. آن چیزی که روح ارزش را تعیین می‌کند نیت عمل است.

عمل به طمع بهشت و ترس از جهنم

دوست گرامی؛ بین بزرگان علمای اخلاق و معرفت مطرح شده که اگر انسان کاری را به خاطر حاجتی دنیوی یا اخروی انجام دهد و تنها رضای الهی در نظر او نباشد آیا این کار وی عبادت محسوب می‌شود یا خیر؟ اگر کسی تنها برای رفتن به بهشت و بهره‌مندی از نعمت‌های بهشتی یا تنها برای نجات از جهنم نماز بخواند آیا کار او واقعا عبادت خداست؟ آیا معامله با خدا به این معنا که انسان نماز بخواند تا خدا به او بهشت عطا کند حقیقتا عبادت است؟
اتفاقا قرآن هم نام این عمل را داد و ستد می‌گذارد و اشکالی را هم متوجه آن نمی‌داند، مانند آن‌جا که می‌فرماید: هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ،(صف 10) حتی درباره جهاد می‌فرماید: إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ،(توبه 111) آیا چنین عملی واقعا عبادت خداست یا عبادت بهشت؟ برخی از بزرگان آن چنان مسأله را دقیق در نظر گرفته‌اند که گفته‌اند: «انجام این کارها در حقیقت عبادت نیست و خداوند تفضلا آن‌ها را می‌پذیرد.
تنها عبادتِ اولیای خدا حقیقتا عبادت است که وجود و عدم بهشت و جهنم برایشان مساوی است. عبادت حقیقی از آنِ کسی است که می‌گوید: ما عبدتک خوفا من نارک ولا طمعا فی جنتک لکن وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک.(بحارالانوار، ج67 ص 186)»
اما تعالیم عمومی اسلام که در قرآن کریم و در روایات منعکس است همه این اعمال را به عنوان عبادت می‌پذیرند (إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار)بحارالانوار، ج67 ص 196. پس در اسلام ارزش رفتار، امری پذیرفته شده است و لزومی ندارد حتما به حد ملکه برسد. قوام ارزش رفتار هم به نیت است. اگر نیت انسان یعنی آن انگیزه‌ای که انسان را وادار به کار می‌کند تنها ترس از عذاب باشد اولین مرتبه حد نصاب قبولی را دارد و مرتبه عالی‌ترش عبادت بهشتیان است که برای رسیدن به نعمت‌های بهشتی عبادت می‌کنند و بالاتر از این عبادت خواص است که تنها به خاطر دوستی و حب خدا کار می‌کنند و با تعبیراتی همچون حبا لله، شکرا لله، وجدتک اهل للعبادة فعبدتک و … در روایات به آن اشاره شده است.
نیت، جهت دهنده و تعیین کننده نقطه اوج پرواز
اما مسأله اصلی این بود که نیت چه دخالتی در عمل دارد؟ این مسأله‌ای بسیار پیچیده است. به نظر می‌رسد ما انسان‌ها از زمانی که به تکلیف می‌رسیم حرکت و سیری روحی را شروع می‌کنیم. البته حضرات معصومان علیهم‌السلام بسیار زودتر از ما به تکلیف می‌رسند و شاید ایشان در زمان جنینی هم مکلف به تکالیفی باشند؛ آن‌ها حسابی دیگر دارند.
انسان‌های معمولی هنگامی که به حد تکلیف می‌رسند استعداد پروازی روحی را به سمت هدف پیدا می‌کنند. شاید اصلا کلمه روح هم بی‌تناسب با «راحَ» به معنای حرکت و سیر نباشد. روح و ریح هم‌خانواده هستند. مقصود از این استعداد، عاملی درونی، دینامیک و خودجوش است که می‌خواهد حرکت کند و به دنبال رشد و کمال برود. این عامل گرچه در کودکان هم وجود دارد اما چندان آگاهانه نیست و از زمان تکلیف آگاهانه‌تر می‌شود و حرکت انسانی به معنی واقعی‌ در او رشد می‌کند.
روح انسان به گونه‌ای آفریده شده که جهت حرکت آن به سمتی است که به آن دل‌بستگی و توجه پیدا می‌کند. انسان به جایی می‌رود که آن را دوست دارد و این توجه دل است که هدف آن را مشخص می‌کند. آن کسانی که هدفشان روزیِ فراوان در همین دنیاست و به این امید عبادت می‌کنند عبادتشان قبول است اما سطح پروازشان همین دنیاست. اگر توجه دل کسی به جایی بالاتر از این باشد از این افق فراتر رفته، همچون مرغی که سنگی از پایش باز می‌شود راحت‌تر به پرواز در می‌آید و سطح پروازش بالاتر می‌رود.
تعلقات امور دنیا مانند سنگی به پای روح است و پرواز او را سخت‌تر کرده، در افق پایینی قرار می‌دهد. کسی که نماز می‌خواند تا قرضش ادا شود، خانه دار شود، همسر خوبی بیابد و … هنوز گرفتار تعلقات دنیاست. اگر او دلبستگی به این امور نداشته باشد روح وی می‌تواند فراتر از این‌ها پرواز کند. نیت است که اوج و جهت حرکت روح را معین می‌کند.
رفتن ما اجباری است (یا أَیُّهَا الْإِنْسان إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ)انشقاق 6؛ و کسی این‌جا نمی‌ماند. هیچ کس در دو لحظه هم بی‌حرکت نمی‌ماند و انسان دائما در حرکت است (أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الأمُورُ)شوری 53، اما خود ما باید جهت حرکت را تعیین کنیم.
حرکت ما می‌تواند به طرف خدا باشد و می‌تواند به طرف شیطان، و این نیت و توجه ماست که تعیین کننده این جهت است. اگر سنگ‌ها را از پایت باز کردی و توانستی دلت را متوجه آن عالم کنی حرکت تو به آن سمت می‌رود. این عبادت‌ها در واقع بال و پرزدن‌هایی است که تو را به آن‌جایی می‌رساند که در نظر گرفته‌ای.
معنای «قوام ارزش به نیت است» این است که نیت مشخص می‌کند انسان به کجا ‌خواهد رسید. کسی که درس خوانده تا مدرکی بگیرد در حقیقت چند سال پرواز کرده تا به آن مدرک رسیده است، اما اگر کسی از ابتدا بگوید: خدایا! تو را دوست دارم و می‌خواهم پیش تو بیایم (رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ)تحریم11، تو راهی به من نشان بده که بتوانم زودتر به تو برسم، و به تو نزدیک‌تر شوم، این انگیزه موجب عبادت شدن تحصیل خواهد شد و این حرکت به سوی خدا خواهد رفت. اما اگر درس خواندن، نماز شب خواندن، زیارت عاشورا خواندن‌ و … برای این باشد که مردم از انسان تعریف کنند، سمت و سوی این حرکت به سوی جهنم خواهد بود.
ارزش عمل به هدفی است که انسان از انجام آن عمل دارد. هنگامی که روح انسان هدفی را در نظر می‌گیرد و به آن سمت پرواز می‌کند و همه نیروهای خود را برای رسیدن به آن بسیج می‌کند، این کار او عبادت خواهد بود که یا عبادت شیطان است یا عبادت الله (أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ * وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ).یس، 60 و 61. پس در نظریه ارزشی اسلام، نیت مقوم ارزش است نه این‌که نیت، امری است که به عمل ضمیمه می‌شود و خود عمل ارزشی دارد و نیت ارزشی دیگر، بلکه خود عمل ارزش مقدمی و اعدادی دارد و جزء العلة است. آن چیزی که روح ارزش را تعیین می‌کند نیت عمل است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد