خانه » همه » مذهبی » عوالم قبلی شبهات و سایر موضوعات پیامبرشناسی

عوالم قبلی شبهات و سایر موضوعات پیامبرشناسی


عوالم قبلی شبهات و سایر موضوعات پیامبرشناسی

۱۳۹۵/۰۵/۰۱


۱۰۵۴ بازدید

ملاک انتخاب پیامبران از دیدگاه خداوند چیست؟ آیا این ملاک در پیامبران از آغاز نهادینه شده بوده یا پیامبران در اثر سعی و تلاش شان به این ملاک ها رسیده اند. اگر پیامبران در اثر سعی و تلاش شان به این ملاک ها رسیده اند پس چرا حضرت عیسی در کودکی به پیامبری مبعوث گردیده. و اگر اینگونه است پس تفاوت میان انسان ها از جانب خداوند در نظر گرفته شده است و این تفاوت خود دال بر این نیست که بعضی انسان ها بدون موجب نسبت به دیگری برتری داشته باشد. قسمی که امروزه پیروان بعضی از ادیان بیان می کند.

سلام علیکم.
مشکل اینجاست که شما بزرگوار، از وجود عوالم قبل از دنیا، غفلت نموده اید. ما قبل از به دنیا آمدن، هم موجود بودیم، هم مختار بودیم، هم امتحان داده ایم. لذا دست خالی به دنیا نیامده ایم، بلکه در عوالم قبلی، انتخابها و اکتساباتی داشتیم. در آنجا بود که برخی ها، کسب لیاقت کرده اند برای نبی یا امام شدن.
ما گروگان انتخابهای خودمان در عوالم قبلی هستیم. کما اینکه در این دنیا هم در رهن (گرو) اعتقادات و اخلاقیّات و اعمال خود هستیم. لذا خدای متعال فرمود: «… کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهینٌ ـــــ هر شخصی گروگان آن چیزی است که کسب نموده است.» و باز فرمود: « کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ ــــ هر کسی به سبب آنچه کسب نموده، گروگان است.» یعنی هر کسی در عوالم قبلی، چیزهایی با اختیار خویش کسب نموده، که اکنون در دنیا، گروگان همان اکتسابات خود است. کما اینکه در همین دنیا هم هر روز چیزهایی کسب می کند که در آینده، گروگان آنهاست. مانند کسی که با اختیار خویش، عضو ارتش می شود؛ که وقتی عنوان ارتشی بودن را کسب نمود، گروگان این عنوان خواهد بود؛ و حقّ نخواهد داشت، خارج از قوانین ارتش، عمل کند.
خدای عادل، از هر کسی بر اساس تعهداتی که در عوالم قبلی، با اختیار خویش پذیرفته است، تکلیف می خواهد نه بیش از آن. فرمود: « وَ ما لَکُمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّکُمْ وَ قَدْ أَخَذَ میثاقَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ ـــــــ شما را چه شده که ایمان نمی آورید به الله، در حالى که رسول شما را دعوت می کند به اینکه به پروردگارتان ایمان بیاورید؛ حال آنکه او قطعاً از شما پیمان گرفته است، اگر از مؤمنان بودید.» (الحدید:8)
یعنی ای کسانی که خدا و رسول از شما در عالم ذرّ پیمان گرفته اند و شما در آنجا خودتان مؤمن بودن را پذیرفته اید، حال چه شده که به پیمان عمل نمی کنید و ایمان حقیقی نمی آورید؟!
کما اینکه برخی در عالم ذرّ، ایمان نیاورده اند، ولی باز هم قبول کرده اند که به دنیا بیایند. خدای متعال هم در این دنیا، به آنها ارفاق نموده و اجازه داده که اگر خواستند، کفری را که در عالم ذرّ داشته اند، جبران کنند و همینجا، ایمان بیاورند؛ لکن برخی از آنها باز هم ایمان نمی آورند. لذا خدای متعال فرمود: « تِلْکَ الْقُرى نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبائِها وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الْکافِرینَ ــــ این شهرهاست که برخى از خبرهاى آن را بر تو حکایت مى کنیم. در حقیقت، پیامبرانشان دلایل روشن برایشان آوردند، امّا آنان به آنچه قبلاً تکذیب کرده بودند ایمان نمى آوردند. این گونه خدا بر دلهاى کافران مُهر مى نهد.»
یعنی آنچه قبلاً در عالم ذرّ، تکذیب کرده اند را دوباره در دنیا هم تکذیب می کنند.
راوی از امام صادق(ع) در مورد آیه ی « وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى … ــ و هنگامى را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریّه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «چرا، گواهى دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم.» سوال می کند که: « مُعَایَنَةً کَانَ هَذَا؟ ــ آیا این پیمان گرفتن، به صورت مشاهده بود؟» امام صادق(ع) می فرمایند: «نَعَمْ، فَثَبَتَتِ الْمَعْرِفَةُ وَ نَسُوا الْمَوْقِفَ وَ سَیَذَکُرُونَهُ، وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَدْرِ أَحَدٌ مَنْ خَالِقُهُ وَ رَازِقُهُ، فَمِنْهُمْ مَنْ أَقَرَّ بِلِسَانِهِ فِی الذَّرِّ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِقَلْبِهِ، فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ ــــ بلی، پس معرفت در آنها ثبت شد ولی محلّ پیمان را فراموش کردند؛ و به زودی آن را به خاطر خواهند آورد. و اگر نبود آن پیمان، کسی نمی دانست که خالق و رازقش کیست. پس برخی از انسانها، در عالم ذرّ، با زبان اقرار نمودند ولی با قلب ایمان نیاوردند. لذا خدای متعال فرمود: « فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ ــ پس به آنچه قبلاً تکذیب کرده بودند ایمان نمى آوردند.» »
البته راه برای اصلاح گذشته همواره باز است. لذا آنهایی که در عوالم قبلی، راه کفر را پیموده اند، در دنیا، باز مختارند که به راه ایمان باز گردند. امکان چنین بازگشتی را اهل بیت(ع) در برخی دعاها، منعکس کرده اند.
« أَسْتَغْفِرُکَ إِلَهِی وَ سَیِّدِی مِنْ جَمِیعِ مَا کَرِهْتَهُ مِنِّی بِجَمِیعِ الِاسْتِغْفَارَاتِ لَکَ وَ تُبْتُ مِنْ جَمِیعِ مَا کَرِهْتَهُ مِنِّی بِأَفْضَلِ التَّوْبَاتِ لَدَیْکَ مُصَلِّیاً عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الزَّاهِدِینَ بِجَمِیعِ صَلَوَاتِکَ وَ لَاعِناً أَعْدَاءَکَ وَ أَعْدَاءَهُمْ قَبْلَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ مَعَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ عِنْدَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ فِی کُلِّ شَیْ ءٍ وَ لِکُلِّ شَیْ ءٍ وَ بَعْدَ کُلِّ شَیْ ءٍ عَلَى أَفْضَلِ مَحَبَّتِکَ وَ مَرْضَاتِکَ حَیّاً وَ مَیِّتاً حَتَّى تَرْضَى عَنِّی وَ تَمْحُوَنِی مِنَ الْأَشْقِیَاءِ الْمَحْرُومِینَ إِجَابَتَکَ وَ تَکْتُبَنِی مِنَ السُّعَدَاءَ الْمُسْتَحِقِّینَ إِجَابَتَکَ فَإِنَّکَ سَیِّدِی تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَکَ أُمُّ الْکِتَابِ ـــــ طلب آمرزش مى کنم از تو اى معبود من و ای مولاى من به همه ی آنچه ناخوش دارى تو آن را از من؛ به بهترین توبه هاى در نزد تو در حالى که طلب رحمت کننده ام من بر محمّد و اهل بیتش؛ او که پاکان و ترک کنندگان دنیایند به همه رحمتهاى خود و در حالى که لعن کننده ام دشمنان تو را و دشمنان ایشان را، پیش از هر چیز و با هر چیز و نزد هر چیز و از براى هر چیز و در هر چیز و بعد از هر چیز بر بهترین دوستى تو و خوشنودى تو در حال زندگى و مردگى تا آنکه خوشنود گردى تو؛ و محو گردانى و بیرون آورى مرا از میان بدبختان که محروم و بى بهره اند از اجابت تو و تا آنکه بنویسى مرا از نیکبختان، که سزاوار و اهلیّت دارند اجابت تو را. همان تویی مولای من، که محو می کنی آنچه را که بخواهی و تثبیت می کنی آنچه را که بخواهی؛ در حالی که امّ الکتاب، در نزد توست. »
در این دعا، به آنهایی که در لیست اشقیاء هستند ـ چه در عوالم قبلی داخل این لیست شده باشند و چه در دنیا ـ یاد داده می شود که از خدای متعال بخواهند که آنها را از لیست اشقیاء محو نموده و در لیست سعدا ثبت نماید.
همچنین فرمودند: «اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتُ عِنْدَکَ مِنَ الْأَشْقِیَاءِ فَامْحُنِی مِنَ الْأَشْقِیَاءِ وَ اکْتُبْنِی مِنَ السُّعَدَاءِ فَإِنَّکَ قُلْتَ یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَکَ أُمُّ الْکِتَابِ … ــــ بار الها! اگر من در نزد تو از اشقیاء هستم، پس مرا از لیست اشقیاء محو کن و از سعدا بنویس؛ که همانا تو فرموده ای: « خدا محو می کند آنچه را که بخواهد و تثبیت می کند، در حالی که امّ الکتاب نزد اوست» تو محو می کنی آنچه را که بخواهی و تثبیت می کنی در حالی که ام الکتاب نزد توست. … .»
ـ آیا آنهایی که در عوالم قبلی، بد امتحان داده اند، در دنیا می توانند خود را به درجه انبیاء برسانند؟
طبق احادیث، بلی می توانند؛ بلکه حتّی می توانند به مقامات اهل بیت(ع) هم برسند؛ البته غیر از عنوان نبوّت و امامت، که تکلیف هستند نه مقام. امّا حقیقت اینها که همان ولایت است، قابل اکتساب است.
ـ استدلال بر اینکه می توان به مقام اهل بیت(ع) رسید.
الف: در قنوت نماز عید فطر چنین می خوانیم: « اللَّهُمَّ أَهْلَ الْکِبْرِیَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلَ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلَ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ هَذَا الْیَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِینَ عِیداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ مَزِیداً أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی کُلِ خَیْرٍ أَدْخَلْتَ فِیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ کُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَ مَا سَأَلَکَ بِهِ عِبَادُکَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعَاذَ مِنْهُ عِبَادُکَ الصَّالِحُونَ.»
در این دعا، به عبارت : « وَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی کُلِ خَیْرٍ أَدْخَلْتَ فِیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ کُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ»
خوب دقّت فرمایید. بیایید سیم خاردار اطراف ذهنمان را برچیده و به دور از تلقیناتی که به نام اسلام به خورد ذهنمان داده اند، این دعا را بررسی کنیم. در این دعا از خدای متعال می خواهیم که هر خیری را که به اهل بیت(ع) عنایت کرده، به ما هم عنایت کند و هر بدی که آنها را از آن خارج نموده، ما را هم از آن بدی خارج کند. آیا لازمه ی مستجاب شدن این دعا، چیزی غیر از پیوستن به اهل بیت(ع) و همرتبه شدن با ایشان است؟ اگر رسیدن به آن درجه ممکن نبود، معنی نداشت که اهل بیت(ع) چنین دعایی را به ما بیاموزند و از ما بخواهند که آن را در قنوت نماز عید فطر و عید قربان، از خدا بخواهیم.
معنی ندارد که اهل بیت(ع)، دعایی غیر قابل اجابت را به ما تعلیم دهند.
ب: در یکی از دعاهای ماه رجب می خوانیم: « … أَعْطِنِی بِمَسْأَلَتِی إِیَّاکَ جَمِیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَ جَمِیعَ خَیْرِ الاخِرَةِ، وَ اصْرِفْ عَنِّی بِمَسْأَلَتِی إِیَّاکَ جَمِیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَ شَرِّ الاخِرَةِ، فَإِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ ما أَعْطَیْتَ، وَ زِدْنِی مِنْ فَضْلِکَ یا کَرِیمُ.»
دقّت فرمایید! مستجاب شدن این دعا، ما را همرتبه ی اهل بیت(ع) می کند. چون وقتی کسی جمیع خیرات دنیا و آخرت را داشته باشد و از جمیع شرّهای دنیا و آخرت خلاص شود، یعنی به تمام کمالات امکانی رسیده است. مگر بالاتر از این هم مقامی قابل تصوّر است؟ هر کمالی که تصوّر کنید، زیر چتر « جَمِیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَ جَمِیعَ خَیْرِ الاخِرَة » قرار خواهد گرفت.
آیا اهل بیت(ع) دعایی غیر قابل اجابت را به ما تعلیم داده اند؟
ج: در مناجات شعبانیّه می خوانیم: « إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ.»
در عبارت « … کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ» دقّت فرمایید! کمال انقطاع، یعنی بریده شدن از هر تعلّقی؛ که این همان مقام اهل بیت(ع) است که خود اهل بیت(ع) با تعلیم این مناجات، از ما خواسته اند چنین مقامی را از خداوند متعال بخواهیم. اگر امکان رسیدن به این مقام نیست، پس برای چه از ما خواسته اند که چنین چیزی را از خدا بخواهیم؟!
د: « عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِیَدِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع فَقَالَ مَنْ أَحَبَّ هَذَیْنِ وَ أَبَاهُمَا وَ أُمَّهُمَا کَانَ مَعِی فِی دَرَجَتِی یَوْمَ الْقِیَامَة ــــــ على بن ابى طالب (ع) فرمودند: رسول خدا (ص) دست حسن و حسین (ع) را گرفتند و فرمودند: هر که این دو و پدر و مادرشان را دوست دارد، روز قیامت، همراه من و در درجه ی من است.» (أمالی الصدوق، ص229، المجلس الأربعون)
یعنی اگر کسی بتواند به اوج محبّت اهل بیت(ع) برسد، همرتبه با خود اهل بیت(ع) می شود. دقّت فرمایید! فرمودند: « روز قیامت، همراه من و در درجه ی من است.» اگر به همدرجه بودن اشاره نکرده بودند، می گفتیم، صرف همراهی با پیامبر(ص) به معنی همرتبه بودن با ایشان نیست.
هـ: در یکی از دعاهای ماه مبارک رمضان، می خوانیم: « اللَّهُمَّ بِرَحْمَتِکَ فِی الصَّالِحِینَ فَأَدْخِلْنَا وَ فِی عِلِّیِّینَ فَارْفَعْنَا ــ خداوندا! به سبب رحمتت، ما را در جمع صالحین داخل گردان! و در جمع علّیّین بالا ببر!»
صالحین و علّیّین اهل بیت(ع) هستند.
و: در زیارت عاشورا، به ما آموختند که بگوییم: « وَ أَسْأَلُهُ أَنْ یُبَلّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللّه ـــــ و از خداوند خواهانم که مرا به مقام محمودى که شما در نزد خدا دارید، نایل گرداند.»
اگر رسیدن به مقام محمود، که مقام اهل بیت(ع) است، ممکن نیست، چرا در زیارت عاشورا، ما را ملزم نموده اند به گفتن این جمله؟! هیچکدام از انبیای قبلی، صاحب این مقام نبوده اند؛ در حالی که برای ما، این راه باز است. البته برخی انبیاء هم بعد از رجعت، به این مقام خواهند رسید.
ز: در دعای کمیل می خوانیم: « … وَاجْعَلْنى مِنْ اَحْسَنِ عَبیدِکَ نَصیباً عِنْدَکَ وَ اَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْکَ وَ اَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْکَ فَاِنَّهُ… .»
و می خوانیم: « … اَنْ تُوَفِّرَ حَظّى مِنْ کُلِّ خَیْرٍ اَنْزَلْتَهُ اَوْ اِحْسانٍ فَضَّلْتَهُ اَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ اَوْ رِزْقٍ بَسَطْتَهُ… .»
در این دعا، مقام اهل بیت(ع) را از خدا می خواهیم. اگر رسیدن به این مقامات، ممکن نیست، برای چه این دعا را به ما تعلیم داده اند؟ آیا معاذ الله، اهل بیت(ع) ما را دست انداخته اند؟!
ــ آیا کسانی از شیعه بوده اند که برتر از انبیاء سلف شده باشند؟
خداوند متعال در مورد موسی(ع) فرمود: « وَ أَلْقِ عَصاکَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ یا مُوسى لا تَخَفْ إِنِّی لا یَخافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ ـــــ و عصایت را بیفکن! -هنگامى که(موسى) به آن نگاه کرد، دید همچون مارى به هر سو مى دود(ترسید و) به عقب برگشت، و حتى پشت سر خود را نگاه نکرد. (خدای متعال فرمود:) اى موسى! نترس، که رسولان در نزد من نمى ترسند.» (النمل:10)
و باز فرمود: « وَ أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ یا مُوسى أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّکَ مِنَ الْآمِنین ــــــ عصایت را بیفکن! هنگامى که(عصا را افکند و) دید همچون مارى با سرعت حرکت مى کند، ترسید و به عقب برگشت، و حتّى پشت سر خود را نگاه نکرد! (ندا آمد:) برگرد و نترس، تو از امان یافتگان هستى!»
در مورد ابراهیم(ع) نیز فرمود: « فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خیفَةً قالُوا لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلیمٍ ــــــ و از آنها (سه فرشته ای که به صورت انسان ظاهر شده بودند) احساس وحشت کرد، گفتند: «نترس(ما رسولان و فرشتگان پروردگار توایم)!» و او را بشارت به تولّد پسرى دانا دادند.» (الذاریات:28)
در آیات قرآن کریم، از ترسیدن لوط(ع) و داود(ع) نیز سخن گفته شده است.
این آیات گواهی می دهند که این انبیاء، عصمت کامل از ترس نداشته اند.
این در حالی است که امام خمینی(ع) با صراحت در سخنرانی سال 43 که در مسجد اعظم ایراد کردند فرمودند: « و الله من به عمرم نترسیده ام. آن شبى هم که آنها مرا مى بردند، آنها مى ترسیدند من آنها را دلدارى مى دادم .»
شما فرض کنید امام خمینی، عادل بوده اند نه معصوم. اگر عدالتشان را قبول دارید پس تصدیق می کنید که ایشان این جمله را راست گفته اند. چون آدم عادل، دروغ نمی گوید. و اگر باور کردید که این جمله راست است؛ لازمه اش این خواهد بود که قبول کنید ایشان معصوم از ترس بوده اند. و عصمت از ترس، فوق عصمت از گناه است. چنین عصمتی را حتّی ابراهیم(ع) و موسی(ع) هم نداشته اند. چون آنها نیز ـ هر چند کم ـ ترسیده اند. ولی این شیعه ی امیرمؤمنان(ع) با صراحت و با قسم جلاله می گوید که: « و الله من به عمرم نترسیده ام.» حضرت موسی(ع) که مشهور است به شجاعت و دلیری، از یک مار می ترسد و فرار می کند، آن هم در حالی که با خدا در حال گفتگو کردن است، در حالی که این شیعه ی امیرمؤمنان(ع) می گوید: در عمرم، ترس را تجربه نکرده ام. از همینجا متوجّه شوید که مقام وجودی کدامیک بالاتر است.
عصمت در دریافت وحی و ابلاغ وحی، هنر نیست؛ چون این عصمت، ناشی از رتبه ی وجودی شخص نیست بلکه ناشی از حمایت ملائک است. لذا اگر این حمایت غیبی نباشد، آن عصمت هم نخواهد بود. این عصمت، لازم است تا سخن نبی، حجّت باشد. امّا عصمت از ترس، ناشی از رتبه ی وجودی شخص است. لذا چه بسا کسی عصمت خاصّ حجج الهی را نداشته باشد و از یکی نبی، افضل هم باشد. این شخص هم اگر به عنوان حجّت خدا مبعوث می شد، آن عصمت عاریتی را به او هم می دادند. امّا عصمتی که ناشی از کمال وجودی است، عاریتی نیست؛ بلکه ناشی از مقام وجودی خود شخص است؛ و این عصمت، ملاک برتری وجودی است.
مگر نشنید که رسول خدا(ص) فرموده اند: « عُلَماءُ أُمَّتِی کَأَنْبِیاءِ بَنِی اسْرائِیلَ ـــــ علماى امّت من همانند انبیاى بنى اسرائیل هستند.» (مستدرک الوسائل، ج 17، ص 320؛ بحارالانوار، ج 2، ص 22) حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) هر دو از انبیای بنی اسرائیل هستند. لذا طبق این حدیث شریف، قطعاً برخی از علمای ربّانی شیعه، در حدّ این انبیاء هستند.
حضرت آیة الله سعادت پرور، که از علمای ربّانی و از عارفان واصلند در کتاب(رسائل عرفانى، ص172) فرموده اند: « عالمان این امّت، بر اثر پیروى از رسول اللَّه – صلّى اللَّه علیه وآله وسلّم – به جایى مى رسند که از پیامبران گذشته افضل مى شوند، گویا روایتى هم در این باره وارد شده است.»
روایتی که این بزرگوار فرموده اند، در کتاب «اوائل المقالات» اثر شیخ مفید ـ رحمه اللَّه ـ صفحه 178 است؛ به این صورت: « عُلماءُ امَّتِى أَفْضَلُ مِنْ انْبِیآءِ بَنِى إِسْرائِیلَ. ــــ علماى امّت من افضل از انبیاى بنى اسرائیل هستند.»
باید هم چنین باشد. اگر چنین نباشد، نزول قرآن بر این امّت، لغو می شود. اگر کلّ حقیقت قرآن برای افرادی از این امّت، قابل دستیابی نیست، برای چه کلّ این کتاب را داده اند دست این امّت؟ معاذ الله خدا، کار لغو کرده است؟
از این گونه شواهد، فراوان موجود است که ما به همین مقدار کفایت می کنیم.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد