۱۳۹۳/۱۰/۰۹
–
۱۲۹۱ بازدید
عوامل شقاوت انسان چیست؟
با رجوع به آیات قرآن کریم درمی یابیم که برخی از مهمترین علل ابتلای آدمی به شقاوت ابدی و به عبارت دیگر جهنمی شدن او به شرح زیر میباشند:
الف- تکذیب انبیای الهی
در آیه 9 از سوره مبارکه (ملک) از قول آنانکه به عذاب الهی دچار شدهاند چنین میخوانیم که وقتی فرشتگان خداوند از آنان سوال میکنند که چرا به عذاب دچار شدهاید و آیا برای شما از جانب خداوند نذیر و بیم دهندهای نیامد؟ در پاسخ میگویند:
(بلی قد جائنا نذیر فکذبنا و قلنا ما نزل الله من شیء ان انتم الافی ضلال کبیر:
آری به تحقیق ما را بیم دهندهای آمد ولی ما او را تکذیب کرده و گفتیم خداوند چیزی نازل نکرده و شما در گمراهی آشکار هستید.)
همچنان که ملاحظه میشود در این آیه یکی از مهمترین عوامل شقاوت دوزخیان تکذیب انبیا و فرستادگان خداوند دانسته شده است امری که مورد اعتراف دوزخیان بوده و از آن ابراز پشیمانی میکنند در حالی که این ندامت سودی به حال آنان نداشته و راهی را فرا روی آنان برای گریز از عذاب الهی نمیگذارد.
در همین راستا در سوره مبارکه فرقان آیه 27 آمده است که انسان ظالم در قیامت پس از مشاهده عذاب خداوند با حسرت تمام آرزو میکند که ای کاش دست از مخالفت رسول اکرم(ص) برداشته وپیروی آن حضرت را پیشه میکرد. چرا که نتیجه این مخالفت و تکذیب فرستاده خداوند چیزی جز گرفتار آمدن به عذاب و خشم خداوند نبوده است.
و باید دانست گناهانی نظیر کفر و شرک که هریک به نوبه خود عاملی مهم در شقاوت ابدی انسان هستند نیز نتیجه همین تکذیب انبیای الهی است. چرا که پیام انبیا و رسولان خداوند چیزی جز توحید و اعتقاد به سرای جاوید نبوده است و با تکذیب ایشان در واقع پیام آنان نیز از جانب کفار و مشرکین مورد طرد واقع میشد و این خود عاملی است برای شقاوت ابدی انسان، که به صورت کفر و شرک نمودار شده است.
ب- گوش نسپردن به تعالیم انبیا و اندیشه نکردن
در آیه 10سوره مبارکه ملک و در ادامه اعترافات دوزخیان میخوانیم:
(و قالوا لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر:
و گفتند اگر ما (به سخن انبیا) گوش میدادیم و اندیشه میکردیم از اهل دوزخ نبودیم)
دراین آیه به دو عامل دیگر از عوامل ابتلا به عذاب الهی یاد شده است که اولین آن همانا بی توجهی و گوش نسپردن به تعالیم رسولان الهی است. اصول یکی از توفیقات خداوند که باید همواره از جانب بنده از درگاه الهی مورد مسئلت قرار گیرد این است که خداوند به او توفیق شنیدن نصایح و پندهای اولیای دین را عطا فرماید که تنها دراین صورت میتوان امید به نجات و رستگاری داشت. و آنان که از چنین موهبتی الهی برخوردار شوند به یقین اهل سعادت و نجات خواهند بود و بهمین خاطر در سرلوحه پندها و اندرزهای بزرگان دین همواره توصیه به این امر یعنی اهمیت قائل شدن برای نصایح و اندرزهای اولیا دین قرار دارد.
بعنوان نمونه امام جواد(ع) در سخنی گرانمایه قبول نصیحت ناصح از جانب انسان و گوش سپردن به آنرا یکی از اموری معرفی میکنند که انسان مومن به آن نیازمند است:
(المومن یحتاج الی ثلاث: … و قبول ممن ینصحه:
مومن به سه چیز نیازمند است:…. و پذیرش و گوش سپردن به نصیحت ناصح)
و حافظ نیز در این رابطه چنین سروده است:
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند جوانان سعادتمند پندپیر دانا را
و اما پس از این عامل، علت دیگری که باعث میشود انسان به عذاب الهی دچار آید بنابر نص صریح آیه مورداشاره اندیشه نکردن در آنچه انبیا از جانب خداوند برای سعادتمندشدن آدمی آوردهاند میباشد. نیروی تفکر و تعقل از بهترین نعم الهی بوده و عاملی مهم در دستیابی به سعادت و رضوان الهی است و در روایات اسلامی از نیروی عقل به عنوان یاری دهنده انسان در جهت وصول به بهشت و عبادت خداوند یاد شده است. همچنان که در حدیثی از امام صادق(ع) میخوانیم که در جواب کسی که از ایشان از حقیقت عقل پرسیده بود فرمودند:
ما عبد به الرحمان واکتسب به الجنان
عقل نیرویی است که بوسیله آن خداوند عبادت شده و بهشت به دست میآید.
و البته باید دانست که وصول به این دو مقصد با استفاده از نیروی عقل در صورتی امکان پذیر است که این نعمت بیبدیل به گناه آلوده نشده باشد و حجابهای مادی مانعی در راه بهره برداری از آن ایجاد نکرده باشند. زیرا همانانی که به عذاب الهی مبتلا میشوند از این نعمت بیبهره نبودهاند ولی از آنجا که به مظاهر زندگی دنیوی دلبسته شده و با گناهان گوناگون چراغ عقل خود را از حیز انتفاع انداختهاند ناگزیر از پذیرش نصایح پیامبران سرباز زده و در نتیجه به عذاب الهی گرفتار شدهاند.
ج- ترک نماز
در میان تمامی عبادات اسلامی نماز از جایگاه ویژهای برخوردار است. و از همین روی در آیات بسیاری از قرآن کریم و نیز در روایات بیشماری از پیامبراکرم(ص) و ائمه معصومین علیهم السلام به این عبادت مهم توجه بخصوصی گردیده است که در اینجا به عنوان نمونه به دو مورد اشاره میکنیم.
پیامبر مکرم اسلام(ص) در خصوص اهمیت نماز میفرمایند: مقام نماز نسبت به دین چون مقام سرنسبت به تن است.
و امیرمومنان علی(ع) نیز میفرمایند: کارگزاردن نماز را برعهده بگیرید و نگاهداشت آن را بپذیرید و آن را بسیار به جای آورید و با نماز، خود را به خدای نزدیک دارید که نماز نوشته است بر مومنان- و باید گزارده شود- به وقت آن.
و اما در اهمیت این عبادت ارزشمند همین بس که مطابق آیات سوره مبارکه مدثر و بنا به اعتراف دوزخیان اولین عامل ابتلای آنان به عذاب ابدی ترک نماز است آنجا که در آیه 42 از این سوره میخوانیم که دوزخیان در پاسخ بهشتیان که از آنان از علت دوزخی شدنشان میپرسند میگویند: (… لم نک من المصلین: ما از نمازگزاران نبودیم.)
پس بسیار شایسته و ضروری است که ما در اقامه این فریضه الهی بکوشیم و اهل و فرزندان خود را نیز به آن امر کنیم همچنانکه خداوند ما را به این امر یعنی سفارش نماز به خانواده خود امر نموده و فرموده است: (وامر اهلک بالصلوه واصطبر علیها: اهل خود را به نماز امر کن و بر آن صبر نما.)(5)
د- پرهیز از اطعام مساکین
یاری رساندن به مساکین از طرق گوناگون یکی از سفارشهای اکید دین مبین اسلام است و اولیای این آیین آسمانی از پیروان خود خواستهاند در رسیدگی به این افراد کوتاهی نکنند همچنان که در سفارش امام علی(ع) به عامل آن حضرت در مکه میخوانیم (به مال خدا که در نزد تو فراهم شده است رسیدگی کن و آنها را به عیالمندان و گرسنگانی که در آنجاها هستند برسان.)
در سوره مبارکه مدثر نیز در بیان علت دوزخی شدن اهل عذاب از ترک این سنت الهی و اسلامی به عنوان یکی از عوامل ابتلابه خشم خداوند نام برده شده است.
آنجا که دوزخیان در ادامه مکالمه خود با بهشتیان میگویند:
و لم نک نطعم المسکین،
و نبودیم که درماندگان را اطعام کنیم.
باید توجه داشت که مطابق نظر مفسرین اسلامی مراد از اطعام مساکین در این آیه تنها نیازهای غذایی نمیباشد بلکه این آیه تمام نیازهای مادی انسان را در بر میگیرد حتی پوشاک و مسکن را و آنان که از تمکن مالی برخوردارند در مقابل فقیران جامعه مسئولند که نیازهای مادی آنان را تامین نمایند در غیر اینصورت باید منتظر عذاب الهی باشند.
هـ- همنشینی با اهل گناه
آدمی موجودی است که فطرتاً دارای زندگی اجتماعی است و از همین روی ناگزیر است در جامعه و در ارتباط با سایر همنوعان خود باشد و بدون زندگی اجتماعی حیات جسمی و روحی او به خطر خواهد افتاد. ولی نکتهای که در این میان مورد غفلت واقع میشود آن است که گروهی از ما آدمیان میپنداریم که اگر زندگی اجتماعی و ارتباط با دیگران امری ضروری است پس لاجرم با هر کسی میتوان طرح دوستی ریخت و بساط آمد و شد بپا کرد، درحالیکه هرگز چنین نیست چراکه مثل دوست مثل غذاست که اگرچه از آن گریزی نیست ولی این بدان معنا نمیباشد که بواسطه این ضرورت آدمی مجاز است از هر نوع غذایی استفاده کند چرا که بسیاری از غذاها دارای شرایط مطلوب جهت استفاده نمیباشند. برخی مسموم، برخی حرام، و برخی دیگر اگرچه نه مسموم و نه حرامند ولی با شرایط جسمی و بدنی ما سازگار نمی باشند و به همین دلیل باید در انتخاب غذا دقت کافی را نمود. و مثل دوست هم دقیقاً چنین است. یعنی اگرچه وجود او برای ما امری اجتناب ناپذیر است ولی این مطلب دلیل آن نیست که باید با هرکس طرح دوستی و مراودت ریخت چرا که به قول مولوی:
ای بسا ابلیس آدم رو که هست
پس به هر دستی نباید داد دست
اهمیت این موضوع آنگاه روشن میشود که بدانیم دوزخیان یکی از علل ابتلای خودشان به عذاب الهی را همین عدم توجه کافی در انتخاب دوست و همنشین میدانند و در روز رستاخیز با حسرت فراوان ابراز میدارند که:
یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلالقد اضلنی عن الذکر بعد اذ جائنی… ای وای بر من کاش با فلان کس رفیق نمیشدم زیرا به تحقیق مرا از یاد خدا گمراه کرد) (سوره فرقان آیه 28 و 29)
در سوره مبارکه مدثر نیز از قول جهنمیان میخوانیم:
و کنا نخوض مع الخائضین
و ما پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا بودیم
پس با این تفاضیل بر انسان علاقه مند به سعادت دنیوی و اخروی لازم است در انتخاب همنشین و دوست دقت کافی به خرج داده و با هرکسی طرح دوستی نریزد.
و- اطاعت کورکورانه از بزرگان و رهبران گمراه
اسلام عزیز آیین علم و آگاهی است و هرگونه عملی دراین دین آسمانی تنها در صورتی قابل قبول است که همراه با معرفت و شناخت باشد و چنانچه برترین عبادات بدون این عنصر یعنی «آگاهی» از آدمی صادر شود در پیشگاه خداوند ارزشی ندارد و پاداشی در بر نخواهد داشت و اگر در لسان معصومین علیهم السلام همواره این مطلب مورد تاکید قرارگرفته که: (خواب عالم از عبادت جاهل ارزنده تر است) درست به همین خاطر میباشد و البته یکی از مهم ترین دلایل این امر آن است که انسان بدون آگاهی دست به کاری میزند که فساد آن بسی بیشتر از اصلاح آن است، از همین روی امام علی(ع) در سفارشی حکیمانه به یار باوفای خود کمیل بن زیاد میفرمایند: (ای کمیل هیچ حرکتی نیست مگر اینکه تو در آن به شناخت نیازمندی)
ارزش علم و آگاهی در عمل آنجا آشکارتر میگردد که در مییابیم آنان که به خشم و غضب الهی دچار شدهاند یکی از علل این امر را اطاعت کورکورانه و عاری از آگاهی از رهبران و بزرگان گمراه جامعه خود دانسته و از آن ابراز ندامت میکنند. قرآن کریم در آیات بیشماری از لسان اهل عذاب بیان میدارد که علت گرفتاری ما به این سرنوشت شوم پیروی جاهلانه و بی دانش از بزرگان بوده است.
دراین راستا میتوان به آیات 166 و 167 سوره مبارکه بقره و نیز آیات 31 تا 33 سوره مبارکه (سبا) اشاره کرد.
ز- دلبستگی به آداب و سنن جاهلانه گذشتگان
در هر جامعهای آداب و سنن گوناگون و متنوعی یافت میشود که از گذشتگان برجای مانده و برخی پسندیده و برخی ناپسند و موجب عقب ماندگی و پسرفت است. انسان اندیشمند در برابر این آداب و سنن موضعی منتقدانه و برخاسته از اندیشه و تفکر میگیرد.
آن را که مضر به حال پیشرفت و تعالی خود و جامعه میداند طرد کرده و به کنار مینهد ولی آن سنتی را که ضرر و زیان تهی است و مانعی در راه ترقی فردی و اجتماعی او ایجاد نمی کند پذیرفته و بدان عمل میکند. وبسیار جالب توجه خواهد بود که بدانیم امیرمومنان علی(ع) درنامه خود به مالک اشتر درباره این گونه آداب و سنن سفارش کرده و او را به احترام گذاردن به این گونه سنتها تحریر نموده اند. آنجا که میفرمایند: (و آیین پسندیده ای را بر هم مریز که بزرگان این امت به آن رفتار نمودهاند و مردم به آن وسیله به هم پیوستهاند و رعیت با یکدیگر سازش کردهاند و آیینی را منه که به چیزی از سنتهای نیک گذشته زیان رساند…)
آری آنچه در رابطه با سنن و آداب و رسوم اجتماعی مذموم و ناپسند میباشد این است که همچون اهل عذاب از سننی پیروی کنیم که نه تنها سودی بحال ما ندارد بلکه موجبات عقب ماندگی و پسرفت ما را نیز فراهم میکنند و نتیجه آن چیزی جز شقاوت دنیوی و اخروی نمیباشد. همچنان که در آیات بسیاری از قرآن کریم میخوانیم که کفار و مشرکین در مقابل دعوت بحق ابنیای الهی به یکتاپرستی و توحید ابراز میداشتند که ما بر رویه و آیین و سنت گذشتگان خود عمل میکنیم و حاضر نیستیم از آداب و رسومی که گذشتگان ما به جای گذارده اند دست برداریم. به عنوان نمونه میتوان به آیه 23 از سوره مبارکه زخرف اشاره کرد آنجا که از قول کافران میفرماید:
… انا وجدنا آبائنا علی امه و انا علی آثار هم مقتدون
ما یافتیم پدرانمان را بر این روش و ما به آثار و آداب آنان اقتدا کنندگانیم
همچنان که میبینیم دراین جملات کافران خود را مقید به پیروی از آداب و سنن گذشتگان خود میدانند، آداب و سننی که نتیجه ای جز عقب ماندگی و سیر به قهقرا در پی ندارد و عاقبت وخیم آن شقاوت دنیوی و اخروی است. و لذا باید همواره مراقب این موضوع بود که در شناخت سنن اصیل و انسانی از سنن نادرست و غیر صحیح راه به بیراهه نبرده و بدینوسیله خود را به هلاکت نیفکنیم.