دوست گرامی. مشکل شما غفلت است و نیاز به غفلت زدایی دارید. پاسخ سوال شما در حد یک کتاب است و ما تنها به بخشی اشاره کرده ایم. در این پاسخ حد اکثر می توانیم عوامل غفلت زا را بیان کنیم. برای غفلت زدایی هم کارهایی هست که باید انجام دهید.
عوامل غفلت زا
متاسفانه عوامل فراوانی در ایجاد و تشدید غفلت و ناهوشیاری انسان از امور مهمی که رستگاری انسان در گرو توجه کامل به آن ها است، دخالت دارند. برخی از مهمترین این عوامل عبارت است از:
پیروی از هواهای نفسانی
هوای نفس یا خواسته های افراطی نفس اماره، به شدت غفلت زا است. نفس انسان خواسته های فراوانی دارد که اگر بر او حاکم شود، قلب و عقل را به خواب می برد و آدمی را از صراط مستقیم الهی باز می دارد و راه نفوذ شیطان را به کشور وجود انسان باز می نماید.
روح آدمى را یا خدا پر مى کند یا هوای نفس، چرا که جمع میان این دو ممکن نیست. هواپرستى انسان را در خویشتن فرو مى برد. و از همه حقایق جهان دور مى سازد: انسان هواپرست اهل افراط است و جز به ارضای شهوت و لذت های مادی و نفسانی خویش نمى اندیشد. آگاهى، گذشت، ایثار، فداکارى و معنویت براى آن ها مفهومى ندارد.
خداوند متعال در خصوص رابطه هواپرستی و غفلت می فرماید: و لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطا؛ و از کسانى که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن: همان ها که از هواى نفس پیروى کردند، و کارهایشان افراطى است.
امام سجاد (ع) در روایتی فرمود: وَیْحَکَ یَا ابْنَ آدَمَ أَنَّ قَسْوَةَ الْبِطْنَة وَ کِظَّةَ الْمِلْأَةِ وَ سُکْرَ الشِّبَعِ وَ غِرَّةَ الْمُلْکِ مِمَّا یُثَبِّطُ وَ یُبْطِئُ عَنِ الْعَمَلِ وَ یُنْسِی الذِّکْرَ وَ یُلْهِی عَنِ اقْتِرَابِ الْأَجَلِ حَتَّى کَأَنَّ الْمُبْتَلَى بِحُبِّ الدُّنْیَا بِهِ خَبَلٌ مِنْ سُکْرِ الشَّرَاب ؛ وای بر تو اى فرزند آدم، شکمبارگی و پرخوری، و تمایل نفسانی، و سرمستی و یا مستی سیری، و غرور ثروت و قدرت، همه از چیزهایى است که آدمى را در کارها کُند مى کند و از عمل باز مى دارد و یاد خدا را به فراموشى مى سپارد و انسان را از نزدیک شدن مرگ غافل مى کند و چنان است که گویى انسان مبتلا به دوستى دنیا، از میگُسارى گیج و منگ شده است ؛ مردی که در اندیشه خداست و خداترس است و کارهایش خدایی است، باید نفس خود را تمرین دهد و آن را با گرسنگی آشنا سازد تا عادت کند که به انباشته ساختن شکم تمایلی از خود نشان ندهد؛ اسبهای ویژه مسابقات را با این روش آماده و لاغر میکنند؛ امام زین العابدین (ع) فرمودند: وَ أَنَّ الْعَاقِلَ عَنِ اللَّهِ الْخَائِفَ مِنْهُ الْعَامِلَ لَهُ لَیُمَرِّنُ نَفْسَهُ وَ یُعَوِّدُهَا الْجُوعَ حَتَّى مَا تَشْتَاقَ إِلَى الشِّبَعِ وَ کَذَلِکَ تُضَمَّرُ الْخَیْلُ لِسَبْقِ الرِّهَان؛ کسى که معرفت خود را از خدا فرا مى گیرد و از او مى ترسد و براى او کار مى کند، باید نفس خود را بر گرسنگى عادت دهد، چندان که به سیرى شور و شوقى نداشته باشد. اسبها را نیز اینچنین براى مسابقه و ربودن جایزه، ورزیده و لاغر مى کنند.
بر این اساس، شکمبارگی و پرخوری، تمایلات نفسانی، سرمستی و غرور ثروت و قدرت از عوامل مهم در بازداشتن انسان از عملکرد مثبت و غفلت از یاد خدا و مرگ است. با این توضیح، توصیههای دینی ما در زمینه دوری از شکمپرستی و پرخوری و عدم فریفتگی به مال و قدرت و پرهیز از نفس امّاره نیز جایگاه خود را پیدا میکند.
تبعیت از شیطان
شیطان یکی از عوامل مؤثر در فراموشی خدا و ایجاد انحراف در بندگی است. در سوره مبارکه مجادله آمده است: اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُون؛ شیطان بر آنان مسلّط شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده آنان حزب شیطانند! بدانید حزب شیطان زیانکارانند! تمام تلاش شیطان این است که سرمایه خدا خواهی را از انسان بگیرد و اگر کسی این سرمایه را باخت ، خودش را از یاد می برد.
شیطان وقتی از درگاه الهی رانده شد از خدای متعال مهلت گرفت و سوگند یاد کرد که همهی بنیآدم به جز مخلصان را غافل و گمراه کند: قالَ فَبِعِزَتِکَ لَأغْوِیَنَّهُمْ أَجّْمَعین إلّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخلَصینَ؛ گفت به عزتت قسم همه بندگان را فریب می دهم مگر آنان که در بندگی به اخلاص رسیده باشند. مطابق این آیه شیطان قسم خورده است که ما را از جاده توحید و صراط مستقیم اطاعت و بندگی خدا دور کند.
همچنین شیطان با زینت دادن حیات دنیا در چشم انسان، آدمی را به تجملات دنیوی می فریبد و او را چنان سرگرم داشته های دنیوی و عالم طبیعت می کند که به کلی ماورای طبیعت و خداوند عالم و سفر آخرت را فراموش نماید. قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ؛ شیطان گفت: خدایا به سبب آنکه مرا گمراه کردی، هر آینه آنچه در زمین است برای مردم زینت می دهم، تا ایشان را گمراه کنم.
بنابراین بحث تجمل گرایی و زینت گرایی افراطی مادی نیز یکی از راهکارهای مهم شیطان برای فریب و غافل سازی انسان از ماورای طبیعت است. آماری که امروزه از واردات و مصرف لوازم آرایشی و گرایش به تجملات داده می شود، بسیار نگران کننده است.
به صورت فطری انسان یک موجود پرستنده است و از طریق پرستش به کمال و خواسته های خود می رسد و لذا راه کار دیگری که شیطان برای فریب انسان ها استفاده می کند، ایجاد انحراف پرستشی است. در این راستا شیطان بعد از رانده شدن به خدای متعال گفت: قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ؛ ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ؛ اکنون که مرا گمراه ساختی ، من بر سر راه مستقیم تو ، در برابر آنها کمین می کنم! سپس از پیش رو و از پشت سر ، و از طرف راست و از طرف چپ آنها ، به سراغشان می روم و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهی یافت!
چرا؟ چون می داند که ریشه همه خوبی ها و کمالات انسان در توحید و خداپرستی و قرب به خدا است و به دلیل دشمنی، نمی خواهد انسان به اهداف انسانی خود برسد؛ لذا ابتدا با آموزش بت پرستی به بشر او را شرک جلی دعوت کرد، ولی بعد آنرا به گونه های مختلف شرک گسترش و توسعه داد مانند ستاره پرستی و ماه پرستی و گاو پرستی و مانند آن و در این زمان که شرک به اوج قله پیشرفت و تکامل خود رسیده است، ماده پرستی و پول پرستی و شهوت پرستی و تجمل پرستی و مانند آن را ترویج می کند.
دلبستن به دنیای فانی
دلبستن به زندگی دنیا نیز از عواملی است که انسان را از یاد خدا غافل کرده و به غیر خدا مشغول و انسان را از راه راست به سوی ظلمت منحرف میکند. انسان وقتی که تنها فکر و خیالش ساختن و زیبا کردن دنیای مادّی خود است و میخواهد هر روز، آن را زیباتر از دیروز کند دیگر چیز دیگری برایش مهم نیست چرا که او هدف خود را در این راه قرار داده است و برای رسیدن به آن از هیچ چیز فروگذاری نمیکند.
قرآن کریم دراینباره میفرماید: أنَّ الَّذِینَ لَا یَرجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضُوا بِالحَیَوهِ الدُّنیا وَاطمَأنُّوا بِهَا وَالَّذِینَ هُم عَن ءایَتِنَا غَفِلُونَ؛ أُولَئِکَ مَأوَهُمُ النَّارُ بِمَا کَانُوا یَکسِبُونَ؛ البته آنهایی که به لقاء ما دل نبسته و امیدوار نیستند و به زندگی پست دنیا دلخوش و دل بستهاند و آنهایی که از آیات و نشانههای ما غافلاند؛ هم اینانند که عاقبت به کردار زشت خود در آتش دوزخ مأوی گیرند.
ریشه اصلی غفلت در سرگرم شدن به طبیعت و فراموش کردن ماورای طبیعت و هدف زندگی است، درست همان چیزی که زمینه ساز تمام گمراهی ها و بدبختی های بشر است. هدف زندگی در این دنیا این است که به کمال مطلوب خود برسیم و خود را برای سفر به آخرت و ماورای طبیعت آماده نماییم، ولی غفلت باعث می شود که یک عمر به صورت بشری و حیوانی زندگی کنیم و هرگز مزه انسانیت و کمال و سعادت انسانی را نچشیم و با همین وضعیت ناقص و به صورت بسیار ناهنجار از دنیا و عالم طبیعت خارج و وارد عالم برزخ و ماورای طبیعت شویم.
آدمی در این دنیا زندگی می کند، بدن دارد و از مواهب طبیعی برخوردار است، اما از جنس دنیا، ماده و طبیعت نیست. انسان در حقیقت روح است، موجودی فراطبیعی که در فضای روحانیت و ارتباط با خدا که برترین حقیقت فراطبیعی و خالق او است، رشد می کند و به کمال مطلوب و سعادت واقعی می رسد.
حال اگر کسی به عالم طبیعت و بدن مادی و ظاهر زندگی این دنیا بیش از حد ضرورت سرگرم شد و نیاز روح خود را به شناخت حقایق ماورای طبیعی و در راس آن ها خدای متعال، درک نکرد، دچار غفلتی عظیم شده است.
خداوند در سوره مبارکه منافقون میفرماید: یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکمْ أَمْوالُکمْ وَ لا أَوْلادُکمْ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِک فَأُولئِک هُمُ الْخاسِرُونَ؛ ای کسانیکه ایمان آورده اید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانیکه چنین کنند، زیانکارانند!
در روایت مشهوری داریم که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: قَالَ النَّبِیُّ (ص) حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ وَ مِفْتَاحُ کُلِّ سَیِّئَةٍ وَ سَبَبُ إِحْبَاطِ کُلِّ حَسَنَة؛ دوستی دنیا منشأ هر اشتباه و کلید هر گناه و سبب نابودی هر نیکویی است. اگر کسی در موضوع هدف زندگی دچار انحراف شود و خیال کند هدف زندگی رسیدن به دنیا است، از مسیر توحید منحرف می شود و سرگرم دنیا طلبی و دنیاپرستی می گردد و به کلی کمال حقیقی خود، را به فراموشی می سپارد.
قرآن کریم دراینباره میفرماید: أنَّ الَّذِینَ لَا یَرجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضُوا بِالحَیَوهِ الدُّنیا وَاطمَأنُّوا بِهَا وَالَّذِینَ هُم عَن ءایَتِنَا غَفِلُونَ؛ أُولَئِکَ مَأوَهُمُ النَّارُ بِمَا کَانُوا یَکسِبُون؛َ البته آنهایی که به لقاء ما دل نبسته و امیدوار نیستند و به زندگی پست دنیا دلخوش و دل بستهاند و آنهایی که از آیات و نشانههای ما غافلاند؛ هم اینانند که عاقبت به کردار زشت خود در آتش دوزخ مأوی گیرند.
امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: إنَّ الدُّنیا خَدَّاعةٌ صَرَّاعَةٌ مَکَّارةٌ غَرارَّةٌ سَحَّارَةٌ؛ دنیا «صَرَّاعَةٌ» است، یعنی کلاه سرت میگذارد «مَکَّارَةٌ» است؛ یعنی ما را فریب میدهد، «غَرَّارَةٌ» است؛ یعنی ما را به غرور وامیدارد و «سَحَّارَةٌ» است؛ یعنی ما را سحر و جادو میکند.
آمال و آرزوهای دراز دنیوی و دست نیافتنی، به شدت غفلت زا است، چرا که همه فکر و تلاش انسان را به خود مشغول ساخته و او را به کلی از مسیر انسانیت و کمال و یاد خدا و خودسازی و آمادگی برای سفر آخرت غافل میسازد.
ثروت و قدرت اقتصادی
یک عامل غفلت مال و ثروت فراوان است. قرآن کریم می فرماید: کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی ؛ اَنْ رَآهُ اسْتَغْنی؛ همین که انسان خود را بی نیاز پنداشت بی شک طغیان می کند.
مطابق این آیه ثروت و سایر نعمت های الهی موجب سرکشی انسان نمی شود؛ زیرا هنگامی که خود را غنی و مستقل پنداشت به تدریج خدا را فراموش کرده و سرانجام سر به طغیان برمی دارد. اما انسان مومن در سایه تربیت اسلامی، اگر بیشترین مال و بالاترین مقام و منزلت دنیایی را هم داشته باشد، همه آنها را نه به خاطر شایستگی خود بلکه از باب لطف و رحمت خدا دانسته و همواره خویش را در زمره محتاج ترین و فقیرترین موجود درگاه الهی به حساب می آورد.
اینکه پیامبر(ص) فرمود: الفقر فخری؛ فقر افتخار من است و به آن می بالم. دقیقا به همین نکته اشاره می فرماید. لذا چنین شخصی همیشه شکرگزار خداست.
امام موسی کاظم (ع) در این زمینه فرمود: من ولده الفقر ابطره الغنی؛ شخصی که در سایه فقر و نداری به دنیا آمده و پرورش یافته است، ثروت و دارایی، او را به سرکشی و طغیان می کشاند. حضرت در فراز دیگری داستانی را چنین نقل می کنند: اهل صفه میهمان رسول خدا (ص) بودند. آنها خانمان خود را رها کرده به مدینه هجرت کردند. پیامبر(ص) آنان را که تعدادشان ۲۰۰ نفر بودند در صحن مسجد اسکان داد و هر صبح و شام پیش آنان می رفت و پس از سلام و درود آنها را دلداری می داد. روزی دید یکی از آنها کفش خود را پینه می کند، دیگری لباسش را وصله می زند و هر کسی مشغول کاری است. نبی اکرم (ص) هر روز به مقدار یک مد خرما برایشان مهیا می کرد. آن روز مردی برخاست و گفت: ای پیامبر خدا! خرمایی که می دهی معده ما را سوزاند. حضرت فرمود: بدانید که اگر می توانستم دنیا را خوراک شما کنم این کار می کردم. اما عده ای از میان شما که بعد از من زنده می مانند، صبح و شام غذای سیر خواهند خورد. هرکدام صبح یک پیراهن و شب پیراهنی دیگر خواهید پوشید و خانه هایتان را همانند کعبه برافراشته و آراسته خواهید کرد. مردی بلند شد و گفت: ای رسول خدا (ص)، من مشتاق چنان روزی هستم. آن روز کی فرا می رسد؟ حضرت فرمود: زمان کنونی شما بهتر از آن زمان است. شما اگر شکم های خود را از حلال پر کنید، هیچ بعید نیست که از حرام نیز آن را پر نمایید.
خداوند در سوره مبارکه منافقون میفرماید: یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکمْ أَمْوالُکمْ وَ لا أَوْلادُکمْ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِک فَأُولئِک هُمُ الْخاسِرُونَ؛ ای کسانیکه ایمان آورده اید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانیکه چنین کنند، زیانکارانند!
اینگونه است که کافر به سبب همین غفلت خویش، ثروت و قدرت خویش را موجب آن میداند تا بر دیگران فخرفروشی کند و امتیازاتی را بخواهد.
خداوند در تحلیل علت امتیازخواهی گروهی از اشراف مکه و کافران و مشرکان آنجا از فقیران و بینوایان، به این نکته توجه میدهد که علت این امتیازخواهی، غفلتی است که کافران دچار آن بودند، زیر غفلتشان از آخرت موجب شده بود تا زینتهای دنیوی برایشان ارزش و جایگاه خاصی بیابد چون خود را دارای آرایههای دنیوی قدرت و ثروت میدیدند انتظار داشتند تا بینوایان براساس این جایگاه، آنان را به گونه دیگر بنگرند و تعامل داشته باشند.
به سخن دیگر، غفلت از حقیقت هستی و آخرت، موجب میشود تا شخص امور دیگری را ارزش بشمارد و براساس آن قضاوت کند، همانند قضاوت نادرستی که اشراف مشرک و کافر مکه درباره موقعیت و ثروت و قدرت خود ارائه میکردند و جامعه را براساس آن دستهبندی کرده و خواهان امتیازات خاص برای خود نسبت به فقیران و بینوایان میشدند.
باید توجه داشت که بحث ما درباره تاثیر سوء ثروت است و در اینجا نمی خواهیم فقر مادی را تبلیغ و تمجید کنیم؛ زیرا فقر و نداری نیز بعضی از مردم را ممکن است به سمت بی دینی و کفر سوق دهد. هرچند در مقام مقایسه افراد غنی و فقیر، این ثروتمندان هستند که بیشتر در معرض فریب دنیا قرار گرفته اند. لذا طرفداران و حامیان انبیاء الهی غالبا از قشر مستضعف و از طبقات محروم جوامع بوده اند تا گروه های برخوردار که اکثرا در جبهه مخالف قرار داشته اند.
مقام، ریاست، قدرت و شهرت اجتماعی
جاه و مقام و موقعیت اجتماعی، بسیار غفلت زا است و باعث می شود مدیران و سیاستمداران یک پله خود را برتر از همه بپندارند و عظمت خدا و حقارت خویش را از یاد ببرند. در واقع هیچ خطری بزرگتر و خطرناکتر از غفلت از خدا و خروج از مسیر اطاعت و بندگی و ولایت حق، برای صاحبان قدرت و مناصب اجتماعی تصور نمی شود.
قدرت و مقام، تکبر به همراه می آورد و لذا کمتر دیده می شود که اهل قدرت و صاحب منصبان اجتماعی، به راحتی در برابر خدا و خلق کرنش و فروتنی کنند و نتیجه سیاست های غلط خود را بپدیرند و این احساس خودبزرگ بینی دقیقا در مقابل احساس بندگی و تواضع و فروتنی و در تعارض با آن است.
حاکمان و قدرتمداران و صاحب منصبان به دلیل نگرش باطلی که برای خود ایجاد میکنند، عبودیت خود و ربوبیت خدا را نادیده می انگارند و لذا خود را همواره صاحب امتیاز و برتری دانسته و سلطه بر دیگران را حق خود می دانند و در عوض اینکه خود را بنده و رعیت خدا و خادم مردم و خلق خدا بدانند، رئیس و مخدوم آنان می پندارند.
امام صادق (ع) میفرماید: إیّاکُم و هؤلاءِ الرؤساءَ الذینَ یَتَرأّسُونَ ، فَوَ اللّه ِ ما خَفَقَتِ النِّعالُ خَلفَ رَجُلٍ إلاّ هَلَکَ و أهلَکَ؛ از این سران ریاستپیشه بپرهیزید؛ زیرا به خدا سوگند که کفشها در پی مردی به صدا در نیاید (کنایه از اینکه صاحبان مقام و قدرت همواره دوست دارند در مسیر که هستند، عده ای به دنبال ایشان حرکت کنند) مگر آنکه او هلاک شود و دیگران (پیروانش) را نیز به هلاکت اندازد.
در جایی دیگر امام صادق(ع) فرموده است: من طلب الرئاسهْ هلک؛ هر که جویای ریاست باشد، نابود شود. علت اینکه حضرات معصومین (ع) ریاست را عامل هلاکت انسان معرفی کرده اند، تاثیر آن در غفلت زایی است. غفلت از خدا است که باعث می شود انسان دست اش به ظلم و بی عدالتی و ثروت اندوزی نامشروع و انواع گناه آلوده شود و این عوامل است که موجب هلاکت آدمی می گردد.
شهرت نیز مانند مقام و قدرت ریشه در دنیادوستی دارد و آدمی را چنان به خودبینی و جلب قلوب مردمان مشغول می سازد که به کلی یاد خدا را به فراموشی می سپارد. شهرت طلبی، حریت انسان را از او می گیرد و اسیر و برده دنیا می کند، چنین افرادی قبله آمالشان دنیا است و به همین دلیل موفق به حرکت در مسیر توحید و بندگی خدای متعال نخواهند بود.
در کتاب علم اخلاق اسلامی آمده است: بدان که حب جاه و شهرت از مهلکات بزرگ است و طالب آن در واقع خواستار آفات دنیوی و اخروی است. کسی که نام او مشهور و آوازه اش بلند گردید، سلامت دنیا و آخرتش در خطر است، مگر این که خداوند وی را برای نشر دین خود مشهور سازد، بیآن که خود در طلب شهرت بکوشد؛ از این رو در مذمت جاه طلبی و شهرت خواهی آیات و اخبار بیشمار رسیده است.
آرزوهای دور و دراز دنیوی
در منابع اخلاقی آرزوی دراز مورد نکوهش قرار گرفته است و منظور آن است که انسان دل به خواهش های رنگارنگ نفسانی و آرزوهای دیریاب دنیوی نسپارد؛ زیرا موجب غفلت از یاد و انس با خداوند و حیات جاوید آخرت می شود وگرنه آرزوهای صحیح مادی و معنوی، همان نیت است که درباره آن گفته شده که نیت روح عمل و حتی با ارزشتر از خود عمل است.
همچنین امید و آرزو و یا به تعبیر عرب اَمَلْ، عامل حرکت چرخ هاى زندگى انسان ها است، که حتى اگر یک روز از دل هاى مردم جهان برداشته شود، نظام زندگى به هم مىریزد و کمتر کسى دلیلى بر فعالیت و تلاش و جنب و جوش خود پیدا مىکند.
حدیث معروفى که از پیامبر (ص) نقل شده که فرمودند: الامل رحمه لامتى و لو لا الامل ما رضعت والده ولدها و لا غرس غارس شجرا؛ امید مایه رحمت امت من است، اگر نور امید نبود هیچ مادرى فرزند خود را شیر نمىداد و هیچ باغبانى نهالى نمىکاشت، اشاره به همین واقعیت است، ولى همین عامل حیات و حرکت اگر از حد بگذرد و به صورت آرزوى دور و دراز، بی منطق، دست نیافتنی و در حد توهم درآید، بدترین عامل انحراف و بدبختى است و درست همانند آب باران است که مایه حیات است، اما اگر از حد گذشت مایه غرق شدن و نابودى خواهد شد.
انسان با آرزو همزاد است و با آن زندگی می کند، شب هنگام به امید و آرزوی روزی سرشار از سعادت و موفقیت به بستر می رود و صبح به امید طلوع دوباره خورشید و روزی توأم با بهروزی و سعادت از خواب بر می خیزد. انسان نمی تواند از امید و آرزو و خواسته جدا باشد چون او به گونه ای آفریده شده که این خواسته ها به طور طبیعی و فطری با او است و به حق در وجود او قرار داده شده است.
آن چه مذموم و ناپسند است و در آیات و روایات گوناگون ما را از آن نهی کرده اند، داشتن آرزوی طولانی و دراز است، یعنی آرزوهایی که متناسب با میزان توانایی و استعداد و در محدوده قدرت و حتی عمر کوتاه ما نیست، چیزی که نکوهش شده، آرزوهای غیر معقول و غیرمنطقی و دور از دسترس است که معمولا جز غم و غصه و حسرت و غلطیدن به ورطه گمراهی و دور شدن از حدود شرع و چارچوب دین ثمری ندارد.
آرزوی دراز دنیوی به معنای هر روز به آرزویی دل سپردن و زندگی را در چاله آمال و هوس ها و آرزوها سپری کردن و همواره در پی چیزی از متاع دنیا بودن است که عامل غفلت از یاد خدا و آمادگی برای سفر آخرت می شود.
امیر مؤمنان (ع) می فرماید: من اطال الامل اساء العمل؛ هر کس آرزویش را طولانی کند عملش را زشت و ناپسند می گرداند؛ چون اگر انسان در زندگی بلند پرواز بود و خواسته ای بالاتر از حد امکانات و توانایی خود داشت و اصرار بر رسیدن به آن به هر قیمت و از هر راهی داشت، مجبور است همه حریم ها را بشکند و به هر وسیله روا یا ناروای متوسل گردد تا به خواسته خود برسد و طبیعی است که چنین انسانی نمی تواند درچارچوب شرع و دین و عقل حرکت کند و اعمالش از حکم دین و عقل پیروی نمی کند، در نتیجه اعمالش زشت و ناپسند و ناگوار می گردد.
لذا روایات اسلامى، آرزوهاى آمیخته با خیال پردازى و دور از واقع بینى را عامل غفلت، کوری بصیرت، نابودی عمل، گمراهی و فریب، منشاء شرّ و … می دانند. امام على(ع) درازی آرزو را در کنار هوای نفس از خطرناکترین چیزها می داند که از آنها بر امت می ترسد؛ زیرا باعث می شود آدمی آخرت را به فراموشى سپارد. همچنین آن حضرت آرزوهای دراز را عامل کوری چشم بصیرت و محمل پدید آمدن شرّ و فساد می داند و میفرماید: اِنَّ أَخْوَفَ ما أَخافُ عَلَیْکُمْ اِثْنانِ، اِتِّباعُ الْهَوى وَطُولُ الأَمَلِ، فَاَمّا اتِّبَاعُ الْهَوى فَیصُدُّ عَنِ الْحَقِّ و أَمَّا طُولُ الأَمَلِ فَیُنْسِى الأَخِرَةَ؛ خطرناکترین چیزى که بر شما از آن مى ترسم دو چیز است: پیروى از هواى نفس و درازى آرزوها است، امّا پیروى از هوى نفس مانع حق مى شود و امّا درازى آرزوها آخرت را به فراموشى مى سپارد.
در چند حدیث از کلمات قصار امیرمؤمنان على(ع) آمده است: الأَمانِىُّ تُعْمِى أَعْیُنَ الْبَصَائِرِ؛ آرزوى دراز چشم هاى بصیرت را کور مى کند. جماعُ الشُرِّ فِى الأَغْتِرارِ بِالْمُهَلِ وَاْلإتِکالِ عَلَى اْلأَمَلِ؛ مجموعه شر و فساد در مغرور شدن به مهلت هاى الهى و تکیه کردن بر آرزوها است. غُرورُ الأمَلِ یُفْسِدُ الْعَمَلَ؛ غرور و فریب آرزو اعمال را فاسد مى کند.
این سخن را با حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على(ع) پایان مى دهیم آن جا که فرمود: وَأَعْلَموا أَنَّ الأَمَلَ یُسْهِى الْعَقْلَ وَیُنْسِى الذِّکْرَ فَأَکْذِبُوا الأَمَلَ فَاِنَّهُ غُرُورٌ وَصاحِبُه مَغْرُورٌ؛ بدانید آرزوهاى دراز عقل را گمراه مى سازد و یاد خدا را به فراموشى مى سپارد، بنابراین به آرزوها اعتنا نکنید که فریبنده است و صاحبش فریب خورده.
کسى مى تواند چهره زیباى حقیقت را آن چنان که هست ببیند و به سرچشمه زلال آگاهی و بیداری برسد که دیده عقل خود را با حجاب آرزوها نپوشاند و در میان این ابر تیره و تار قرار نگیرد.
بازی و سرگرمی های غیر مجاز
از اموری که انسان را از بندگی خدا دور و غافل می سازند و به لحاظ شرعی نیز تحریم شده و از مصادیق حب دنیا تلقی می شوند، لغو و لهو و لعب است، اصولا ملاک حرمت شرعی این امور، تاثیر غفلت زایی آن ها از یاد خدا است.
قرآن کریم گاهی به صورت کلی می فرماید: اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ؛ جز این نیست که دنیا بازیچه و سرگرمی و تجمل گرایی و فخر فروشی بین شما و افزون طلبی در اموال و اولاد است. بعد این متن را شرح میدهد و میفرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ؛ اموال و اولاد ما را سر گرم نکند و حقیقت زندگی را فراموش کنید. گاهی هم درباره فریب کاری دنیا هشدار می دهد و میفرماید: غَرَّتْکُمُ الحَیاهُ الدُّنیا؛ دنیا ما را فریب داده است.
در جای دیگر می گوید: مواظب باشید تکاثر، ما را سرگرم میکند: اَلهاکُمُ التَّکاثُر؛ به جای اینکه به سراغ کوثر بروید، به دنبال تکاثر بروید. انسان خیال می کند که مال و ثروت او را جاودان خواهد کرد. یحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ؛ و لذا به خاطر پول هایش گردن کشی میکند. وَ بَنینَ شُهُوداً؛ به پسرهایش می نازد و مغرور می شود. به مزرعهاش می نازد و خیال می کند که هرگز خشک نمی شود. ما أَظُنُّ أَنْ تَبیدَ هذِهِ أَبَداً؛ تمام چیزهایی که آدم به آن ها ناز میکند را قرآن محکوم میکند. دلبستگی به دنیا و اموری که موقتی و گذرا هستند و زمینه ساز فراموشی آخرت و امور واقعی و پایدار می گردند، مانند ثروت و مقام و شهرت، انسان را به خواب غفلت می برد.
لغو یا بیهوده در فارسی، در فرهنگ قرآنی به معنای چیزی است که به آن اعتنا نمی شود و انجام دادن آن از روی عقل و تفکر نباشد.
لغو اعم از این است که در کلام، عمل یا موضوع خارجی باشد. از این رو بر هر کلام بیهوده و غیر مفید و عملی که سودمند نیست و نفعی بر آن مترتب نمی شود، لغو اطلاق می شود.
لعب، به معنای بازی، کاری است که دارای انتظام و پیوستگی است، اما هدف و نتیجه آن همانند بازی کودکان، خیالی و خالی از حقیقت است. ناگفته پیدا است بسیاری از بازی ها که جنبه ورزش دارد، حکم لعب حرام بر آن مترتب نیست، بلکه به لحاظ دینی مستحب و برای سلامتی مفید است.
اما لهو یا سرگرمی در زبان فارسی، به چیزی گفته می شود که انسان را از کارهای مفید و مهم باز دارد. البته گاه حتی لهو به هرگونه سرگرمی اطلاق می شود که انسان را از کارهای مهم باز دارد، حتی اگر آن کار از جهتی مفید باشد؛ زیرا سرگرم شدن به کاری که شخص را از هدف اصلی باز می دارد، امری لهوی و غیرمفید است. اینکه به ابزارهای طرب انگیز، آلات لهوی گفته می شود به همین دلیل است.
معاشرت با دوستان غافل و ناباب
یکی از اموری که به شدت باعث غفلت و انحراف انسان از مسیر سعادت می شود، دوست ناباب است. اصولا دوست ناباب در غفلت انسان از خدای متعال تاثیر به سزایی دارد چرا که انسان به دوستان و اطرافیان خود خو میکند و تا حدودی خود را با رفتار و اعمال آنها وفق میدهد. بنابراین اگر انسان با کسی دوست باشد که غافل از خدا و آخرت بوده و از دین و دیانت چیزی نمیداند، او نیز به همان راه منحرف میشود.
پس دوستی با اهل دنیا و غافلین از آخرت و معنویت، بسیار خطرناک است، زیرا باعث غفلت از یاد خدا و رکون به دنیا می شود؛ لذا فراوان توصیه شده است که مومن در انتخاب دوست دقت کند. اگر انسان در این زمینه دقت نکند، روز قیامت به شدت از انتخاب دوستان بد اظهار پشیمانی خواهد کرد. قرآن کریم از قول این گروه می فرماید: ایشان در قیامت می گویند: یَاوَیْلَتىَ لَیْتَنىِ لَمْ أَتخَّذْ فُلَانًا خَلِیلًا لَّقَدْ أَضَلَّنىِ عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنىِ وَ کَانَ الشَّیْطَنُ لِلْانسَنِ خَذُولًا؛ ای وای! کاش فلانی را دوست خود نگرفته بودم! او بود که مرا به گمراهی کشانید و یاد خدا را فراموش کردم؛ پس از آن که قرآن به من رسیده بود و شیطان همواره فروگذارنده انسان است.
واژه انسان از انس است و آدمی به دوستان و اطرافیان خود انس می گیرد و تا تحت تاثیر الگوی رفتاری و اخلاقی آن ها قرار دارد، به همین دلیل آموزه های دینی، ما را از دوستی با انسان های فاسد بر حذر می دارد و بر انتخاب دوست خوب و کسی که اهل تقوا و معنویت باشد، تاکید دارد.
فراموشی آخرت و روز جزاء
فراموش کردن روز جزاء یکی از عواملی است که موجب غفلت انسان میشود، چرا که وقتی انسان آخرت خود را از یاد ببرد ممکن است به هر راه خلافی اعم از مال یتیم خواری، زنا، دروغ، ربا خواری و … رو بیاورد، زیرا دیگر دلیلی برای او وجود ندارد که اینگونه اعمال را ترک کند و راه راست و مستقیم، دیگر در نزد او معنایی ندارد.
قرآن کریم در اینباره میفرماید: إنَّ الَّذِینَ یَضلُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ لَهُم عَذابٌ شدیدٌ بِمَا نَسُوا یَومَ الحِسَابِ؛ و آنان که از راه خدا گمراه شوند چون روز حساب و قیامت را فراموش کردهاند به عذاب سخت معذّب خواهند شد.
عوامل تکنولوژیک در جوامع امروزی:
در میان عوامل غفلت زا نمی توانیم از عوامل تکنولوژیک در جهان امروز غافل باشیم. شاید مهمترین عامل غفلت زا در جهان امروز همین ابزارها و تکنولوژی هایی هستند که در این زمان رایج شده است.
معیار غفلت زایی به تاثیری بستگی دارد که یک عامل می تواند در ایجاد غفلت نسبت به هدف زندگی و قرب به خدا و آمادگی برای سفر آخرت داشته باشد.
برای سنجش غفلت زایی عوامل تکنولوژیک در جهان امروز باید به این معیار توجه کنیم. با یک مطالعه و بررسی ساده به راحتی درمی یابیم که این عوامل بسیار غفلت زا هستند و انسان های این زمان را از تفکر دینی و آخرت گرایی به شدت دور کرده اند.
به طور کلی فضای مجازی که امروز شایع شده است و همه ما درگیر آن هستیم، سرگرمی فراوانی برای نسل جدید ایجاد کرده و گاهی آنچنان ایشان را دچار غفلت می سازد که حتی نیازهای طبیعی خودشان را نیز فراموش می کنند، چه رسد به نیازهای معنوی و روحانی.
تکنولوژی ماهواره و فیلم ها و سریال هایی که از صدها کانال تلویزیونی در سراسر جهان پخش می شود، گمراهی فراوانی ایجاد کرده است، اما کمترین آسیب اش ایجاد غفلت و سرگرم کردن نسل امروز به جذابیت های مادی و فراموشی آخرت است.
اسلام همیشه با لهو و لعب مبارزه می کند. لهو و لعب به کارهای بیهوده ای گفته می شود که صرفا برای کشتن وقت فراغت است و هیچ ثمری برای دین و دنیا و آخرت آدمی ندارد و انسان را از یاد خدا و سفر آخرت غافل می سازد.
خداوند راجع به خود می فرماید: و ما کنا لاعبین؛ ما اهل بازی نیستیم: ما زمین و آسمان و آنچه را در میان آن ها است از سر بازی نیافریدهایم و انبیا و مومنین را نیز از لهو و لعب، دور میداند: وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ؛ و مومنین کسانی هستند که کار لغو و بیهوده نمیکنند
بازی های رایانه ای و اینترنتی یکی از جذابیت هایی است که ممکن است فایده اندکی داشته باشد، اما در اغلب موارد تحت عنوان لهو به شدت غفلت زا و سرگرم کننده است.
گوشی تلفن همراه ابتدا ساده و تنها برای ارتباط ساخته شد، اما به تدریج به تکنولوژی عکس و فیلم برداری و اتصال به اینترنت مجهز گشت و امروزه گوشی های هوشمند به قدری اطلاعات خبری و کلیپ ها و فیلم ها و کانال ها را به ذهن مردم پمپاژ می کنند که دیگر مجالی برای تفکر برای آنان باقی نمی گذارند.
عوامل غفلت زا
متاسفانه عوامل فراوانی در ایجاد و تشدید غفلت و ناهوشیاری انسان از امور مهمی که رستگاری انسان در گرو توجه کامل به آن ها است، دخالت دارند. برخی از مهمترین این عوامل عبارت است از:
پیروی از هواهای نفسانی
هوای نفس یا خواسته های افراطی نفس اماره، به شدت غفلت زا است. نفس انسان خواسته های فراوانی دارد که اگر بر او حاکم شود، قلب و عقل را به خواب می برد و آدمی را از صراط مستقیم الهی باز می دارد و راه نفوذ شیطان را به کشور وجود انسان باز می نماید.
روح آدمى را یا خدا پر مى کند یا هوای نفس، چرا که جمع میان این دو ممکن نیست. هواپرستى انسان را در خویشتن فرو مى برد. و از همه حقایق جهان دور مى سازد: انسان هواپرست اهل افراط است و جز به ارضای شهوت و لذت های مادی و نفسانی خویش نمى اندیشد. آگاهى، گذشت، ایثار، فداکارى و معنویت براى آن ها مفهومى ندارد.
خداوند متعال در خصوص رابطه هواپرستی و غفلت می فرماید: و لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطا؛ و از کسانى که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن: همان ها که از هواى نفس پیروى کردند، و کارهایشان افراطى است.
امام سجاد (ع) در روایتی فرمود: وَیْحَکَ یَا ابْنَ آدَمَ أَنَّ قَسْوَةَ الْبِطْنَة وَ کِظَّةَ الْمِلْأَةِ وَ سُکْرَ الشِّبَعِ وَ غِرَّةَ الْمُلْکِ مِمَّا یُثَبِّطُ وَ یُبْطِئُ عَنِ الْعَمَلِ وَ یُنْسِی الذِّکْرَ وَ یُلْهِی عَنِ اقْتِرَابِ الْأَجَلِ حَتَّى کَأَنَّ الْمُبْتَلَى بِحُبِّ الدُّنْیَا بِهِ خَبَلٌ مِنْ سُکْرِ الشَّرَاب ؛ وای بر تو اى فرزند آدم، شکمبارگی و پرخوری، و تمایل نفسانی، و سرمستی و یا مستی سیری، و غرور ثروت و قدرت، همه از چیزهایى است که آدمى را در کارها کُند مى کند و از عمل باز مى دارد و یاد خدا را به فراموشى مى سپارد و انسان را از نزدیک شدن مرگ غافل مى کند و چنان است که گویى انسان مبتلا به دوستى دنیا، از میگُسارى گیج و منگ شده است ؛ مردی که در اندیشه خداست و خداترس است و کارهایش خدایی است، باید نفس خود را تمرین دهد و آن را با گرسنگی آشنا سازد تا عادت کند که به انباشته ساختن شکم تمایلی از خود نشان ندهد؛ اسبهای ویژه مسابقات را با این روش آماده و لاغر میکنند؛ امام زین العابدین (ع) فرمودند: وَ أَنَّ الْعَاقِلَ عَنِ اللَّهِ الْخَائِفَ مِنْهُ الْعَامِلَ لَهُ لَیُمَرِّنُ نَفْسَهُ وَ یُعَوِّدُهَا الْجُوعَ حَتَّى مَا تَشْتَاقَ إِلَى الشِّبَعِ وَ کَذَلِکَ تُضَمَّرُ الْخَیْلُ لِسَبْقِ الرِّهَان؛ کسى که معرفت خود را از خدا فرا مى گیرد و از او مى ترسد و براى او کار مى کند، باید نفس خود را بر گرسنگى عادت دهد، چندان که به سیرى شور و شوقى نداشته باشد. اسبها را نیز اینچنین براى مسابقه و ربودن جایزه، ورزیده و لاغر مى کنند.
بر این اساس، شکمبارگی و پرخوری، تمایلات نفسانی، سرمستی و غرور ثروت و قدرت از عوامل مهم در بازداشتن انسان از عملکرد مثبت و غفلت از یاد خدا و مرگ است. با این توضیح، توصیههای دینی ما در زمینه دوری از شکمپرستی و پرخوری و عدم فریفتگی به مال و قدرت و پرهیز از نفس امّاره نیز جایگاه خود را پیدا میکند.
تبعیت از شیطان
شیطان یکی از عوامل مؤثر در فراموشی خدا و ایجاد انحراف در بندگی است. در سوره مبارکه مجادله آمده است: اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُون؛ شیطان بر آنان مسلّط شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده آنان حزب شیطانند! بدانید حزب شیطان زیانکارانند! تمام تلاش شیطان این است که سرمایه خدا خواهی را از انسان بگیرد و اگر کسی این سرمایه را باخت ، خودش را از یاد می برد.
شیطان وقتی از درگاه الهی رانده شد از خدای متعال مهلت گرفت و سوگند یاد کرد که همهی بنیآدم به جز مخلصان را غافل و گمراه کند: قالَ فَبِعِزَتِکَ لَأغْوِیَنَّهُمْ أَجّْمَعین إلّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخلَصینَ؛ گفت به عزتت قسم همه بندگان را فریب می دهم مگر آنان که در بندگی به اخلاص رسیده باشند. مطابق این آیه شیطان قسم خورده است که ما را از جاده توحید و صراط مستقیم اطاعت و بندگی خدا دور کند.
همچنین شیطان با زینت دادن حیات دنیا در چشم انسان، آدمی را به تجملات دنیوی می فریبد و او را چنان سرگرم داشته های دنیوی و عالم طبیعت می کند که به کلی ماورای طبیعت و خداوند عالم و سفر آخرت را فراموش نماید. قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ؛ شیطان گفت: خدایا به سبب آنکه مرا گمراه کردی، هر آینه آنچه در زمین است برای مردم زینت می دهم، تا ایشان را گمراه کنم.
بنابراین بحث تجمل گرایی و زینت گرایی افراطی مادی نیز یکی از راهکارهای مهم شیطان برای فریب و غافل سازی انسان از ماورای طبیعت است. آماری که امروزه از واردات و مصرف لوازم آرایشی و گرایش به تجملات داده می شود، بسیار نگران کننده است.
به صورت فطری انسان یک موجود پرستنده است و از طریق پرستش به کمال و خواسته های خود می رسد و لذا راه کار دیگری که شیطان برای فریب انسان ها استفاده می کند، ایجاد انحراف پرستشی است. در این راستا شیطان بعد از رانده شدن به خدای متعال گفت: قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ؛ ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ؛ اکنون که مرا گمراه ساختی ، من بر سر راه مستقیم تو ، در برابر آنها کمین می کنم! سپس از پیش رو و از پشت سر ، و از طرف راست و از طرف چپ آنها ، به سراغشان می روم و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهی یافت!
چرا؟ چون می داند که ریشه همه خوبی ها و کمالات انسان در توحید و خداپرستی و قرب به خدا است و به دلیل دشمنی، نمی خواهد انسان به اهداف انسانی خود برسد؛ لذا ابتدا با آموزش بت پرستی به بشر او را شرک جلی دعوت کرد، ولی بعد آنرا به گونه های مختلف شرک گسترش و توسعه داد مانند ستاره پرستی و ماه پرستی و گاو پرستی و مانند آن و در این زمان که شرک به اوج قله پیشرفت و تکامل خود رسیده است، ماده پرستی و پول پرستی و شهوت پرستی و تجمل پرستی و مانند آن را ترویج می کند.
دلبستن به دنیای فانی
دلبستن به زندگی دنیا نیز از عواملی است که انسان را از یاد خدا غافل کرده و به غیر خدا مشغول و انسان را از راه راست به سوی ظلمت منحرف میکند. انسان وقتی که تنها فکر و خیالش ساختن و زیبا کردن دنیای مادّی خود است و میخواهد هر روز، آن را زیباتر از دیروز کند دیگر چیز دیگری برایش مهم نیست چرا که او هدف خود را در این راه قرار داده است و برای رسیدن به آن از هیچ چیز فروگذاری نمیکند.
قرآن کریم دراینباره میفرماید: أنَّ الَّذِینَ لَا یَرجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضُوا بِالحَیَوهِ الدُّنیا وَاطمَأنُّوا بِهَا وَالَّذِینَ هُم عَن ءایَتِنَا غَفِلُونَ؛ أُولَئِکَ مَأوَهُمُ النَّارُ بِمَا کَانُوا یَکسِبُونَ؛ البته آنهایی که به لقاء ما دل نبسته و امیدوار نیستند و به زندگی پست دنیا دلخوش و دل بستهاند و آنهایی که از آیات و نشانههای ما غافلاند؛ هم اینانند که عاقبت به کردار زشت خود در آتش دوزخ مأوی گیرند.
ریشه اصلی غفلت در سرگرم شدن به طبیعت و فراموش کردن ماورای طبیعت و هدف زندگی است، درست همان چیزی که زمینه ساز تمام گمراهی ها و بدبختی های بشر است. هدف زندگی در این دنیا این است که به کمال مطلوب خود برسیم و خود را برای سفر به آخرت و ماورای طبیعت آماده نماییم، ولی غفلت باعث می شود که یک عمر به صورت بشری و حیوانی زندگی کنیم و هرگز مزه انسانیت و کمال و سعادت انسانی را نچشیم و با همین وضعیت ناقص و به صورت بسیار ناهنجار از دنیا و عالم طبیعت خارج و وارد عالم برزخ و ماورای طبیعت شویم.
آدمی در این دنیا زندگی می کند، بدن دارد و از مواهب طبیعی برخوردار است، اما از جنس دنیا، ماده و طبیعت نیست. انسان در حقیقت روح است، موجودی فراطبیعی که در فضای روحانیت و ارتباط با خدا که برترین حقیقت فراطبیعی و خالق او است، رشد می کند و به کمال مطلوب و سعادت واقعی می رسد.
حال اگر کسی به عالم طبیعت و بدن مادی و ظاهر زندگی این دنیا بیش از حد ضرورت سرگرم شد و نیاز روح خود را به شناخت حقایق ماورای طبیعی و در راس آن ها خدای متعال، درک نکرد، دچار غفلتی عظیم شده است.
خداوند در سوره مبارکه منافقون میفرماید: یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکمْ أَمْوالُکمْ وَ لا أَوْلادُکمْ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِک فَأُولئِک هُمُ الْخاسِرُونَ؛ ای کسانیکه ایمان آورده اید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانیکه چنین کنند، زیانکارانند!
در روایت مشهوری داریم که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: قَالَ النَّبِیُّ (ص) حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ وَ مِفْتَاحُ کُلِّ سَیِّئَةٍ وَ سَبَبُ إِحْبَاطِ کُلِّ حَسَنَة؛ دوستی دنیا منشأ هر اشتباه و کلید هر گناه و سبب نابودی هر نیکویی است. اگر کسی در موضوع هدف زندگی دچار انحراف شود و خیال کند هدف زندگی رسیدن به دنیا است، از مسیر توحید منحرف می شود و سرگرم دنیا طلبی و دنیاپرستی می گردد و به کلی کمال حقیقی خود، را به فراموشی می سپارد.
قرآن کریم دراینباره میفرماید: أنَّ الَّذِینَ لَا یَرجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضُوا بِالحَیَوهِ الدُّنیا وَاطمَأنُّوا بِهَا وَالَّذِینَ هُم عَن ءایَتِنَا غَفِلُونَ؛ أُولَئِکَ مَأوَهُمُ النَّارُ بِمَا کَانُوا یَکسِبُون؛َ البته آنهایی که به لقاء ما دل نبسته و امیدوار نیستند و به زندگی پست دنیا دلخوش و دل بستهاند و آنهایی که از آیات و نشانههای ما غافلاند؛ هم اینانند که عاقبت به کردار زشت خود در آتش دوزخ مأوی گیرند.
امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: إنَّ الدُّنیا خَدَّاعةٌ صَرَّاعَةٌ مَکَّارةٌ غَرارَّةٌ سَحَّارَةٌ؛ دنیا «صَرَّاعَةٌ» است، یعنی کلاه سرت میگذارد «مَکَّارَةٌ» است؛ یعنی ما را فریب میدهد، «غَرَّارَةٌ» است؛ یعنی ما را به غرور وامیدارد و «سَحَّارَةٌ» است؛ یعنی ما را سحر و جادو میکند.
آمال و آرزوهای دراز دنیوی و دست نیافتنی، به شدت غفلت زا است، چرا که همه فکر و تلاش انسان را به خود مشغول ساخته و او را به کلی از مسیر انسانیت و کمال و یاد خدا و خودسازی و آمادگی برای سفر آخرت غافل میسازد.
ثروت و قدرت اقتصادی
یک عامل غفلت مال و ثروت فراوان است. قرآن کریم می فرماید: کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی ؛ اَنْ رَآهُ اسْتَغْنی؛ همین که انسان خود را بی نیاز پنداشت بی شک طغیان می کند.
مطابق این آیه ثروت و سایر نعمت های الهی موجب سرکشی انسان نمی شود؛ زیرا هنگامی که خود را غنی و مستقل پنداشت به تدریج خدا را فراموش کرده و سرانجام سر به طغیان برمی دارد. اما انسان مومن در سایه تربیت اسلامی، اگر بیشترین مال و بالاترین مقام و منزلت دنیایی را هم داشته باشد، همه آنها را نه به خاطر شایستگی خود بلکه از باب لطف و رحمت خدا دانسته و همواره خویش را در زمره محتاج ترین و فقیرترین موجود درگاه الهی به حساب می آورد.
اینکه پیامبر(ص) فرمود: الفقر فخری؛ فقر افتخار من است و به آن می بالم. دقیقا به همین نکته اشاره می فرماید. لذا چنین شخصی همیشه شکرگزار خداست.
امام موسی کاظم (ع) در این زمینه فرمود: من ولده الفقر ابطره الغنی؛ شخصی که در سایه فقر و نداری به دنیا آمده و پرورش یافته است، ثروت و دارایی، او را به سرکشی و طغیان می کشاند. حضرت در فراز دیگری داستانی را چنین نقل می کنند: اهل صفه میهمان رسول خدا (ص) بودند. آنها خانمان خود را رها کرده به مدینه هجرت کردند. پیامبر(ص) آنان را که تعدادشان ۲۰۰ نفر بودند در صحن مسجد اسکان داد و هر صبح و شام پیش آنان می رفت و پس از سلام و درود آنها را دلداری می داد. روزی دید یکی از آنها کفش خود را پینه می کند، دیگری لباسش را وصله می زند و هر کسی مشغول کاری است. نبی اکرم (ص) هر روز به مقدار یک مد خرما برایشان مهیا می کرد. آن روز مردی برخاست و گفت: ای پیامبر خدا! خرمایی که می دهی معده ما را سوزاند. حضرت فرمود: بدانید که اگر می توانستم دنیا را خوراک شما کنم این کار می کردم. اما عده ای از میان شما که بعد از من زنده می مانند، صبح و شام غذای سیر خواهند خورد. هرکدام صبح یک پیراهن و شب پیراهنی دیگر خواهید پوشید و خانه هایتان را همانند کعبه برافراشته و آراسته خواهید کرد. مردی بلند شد و گفت: ای رسول خدا (ص)، من مشتاق چنان روزی هستم. آن روز کی فرا می رسد؟ حضرت فرمود: زمان کنونی شما بهتر از آن زمان است. شما اگر شکم های خود را از حلال پر کنید، هیچ بعید نیست که از حرام نیز آن را پر نمایید.
خداوند در سوره مبارکه منافقون میفرماید: یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکمْ أَمْوالُکمْ وَ لا أَوْلادُکمْ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِک فَأُولئِک هُمُ الْخاسِرُونَ؛ ای کسانیکه ایمان آورده اید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانیکه چنین کنند، زیانکارانند!
اینگونه است که کافر به سبب همین غفلت خویش، ثروت و قدرت خویش را موجب آن میداند تا بر دیگران فخرفروشی کند و امتیازاتی را بخواهد.
خداوند در تحلیل علت امتیازخواهی گروهی از اشراف مکه و کافران و مشرکان آنجا از فقیران و بینوایان، به این نکته توجه میدهد که علت این امتیازخواهی، غفلتی است که کافران دچار آن بودند، زیر غفلتشان از آخرت موجب شده بود تا زینتهای دنیوی برایشان ارزش و جایگاه خاصی بیابد چون خود را دارای آرایههای دنیوی قدرت و ثروت میدیدند انتظار داشتند تا بینوایان براساس این جایگاه، آنان را به گونه دیگر بنگرند و تعامل داشته باشند.
به سخن دیگر، غفلت از حقیقت هستی و آخرت، موجب میشود تا شخص امور دیگری را ارزش بشمارد و براساس آن قضاوت کند، همانند قضاوت نادرستی که اشراف مشرک و کافر مکه درباره موقعیت و ثروت و قدرت خود ارائه میکردند و جامعه را براساس آن دستهبندی کرده و خواهان امتیازات خاص برای خود نسبت به فقیران و بینوایان میشدند.
باید توجه داشت که بحث ما درباره تاثیر سوء ثروت است و در اینجا نمی خواهیم فقر مادی را تبلیغ و تمجید کنیم؛ زیرا فقر و نداری نیز بعضی از مردم را ممکن است به سمت بی دینی و کفر سوق دهد. هرچند در مقام مقایسه افراد غنی و فقیر، این ثروتمندان هستند که بیشتر در معرض فریب دنیا قرار گرفته اند. لذا طرفداران و حامیان انبیاء الهی غالبا از قشر مستضعف و از طبقات محروم جوامع بوده اند تا گروه های برخوردار که اکثرا در جبهه مخالف قرار داشته اند.
مقام، ریاست، قدرت و شهرت اجتماعی
جاه و مقام و موقعیت اجتماعی، بسیار غفلت زا است و باعث می شود مدیران و سیاستمداران یک پله خود را برتر از همه بپندارند و عظمت خدا و حقارت خویش را از یاد ببرند. در واقع هیچ خطری بزرگتر و خطرناکتر از غفلت از خدا و خروج از مسیر اطاعت و بندگی و ولایت حق، برای صاحبان قدرت و مناصب اجتماعی تصور نمی شود.
قدرت و مقام، تکبر به همراه می آورد و لذا کمتر دیده می شود که اهل قدرت و صاحب منصبان اجتماعی، به راحتی در برابر خدا و خلق کرنش و فروتنی کنند و نتیجه سیاست های غلط خود را بپدیرند و این احساس خودبزرگ بینی دقیقا در مقابل احساس بندگی و تواضع و فروتنی و در تعارض با آن است.
حاکمان و قدرتمداران و صاحب منصبان به دلیل نگرش باطلی که برای خود ایجاد میکنند، عبودیت خود و ربوبیت خدا را نادیده می انگارند و لذا خود را همواره صاحب امتیاز و برتری دانسته و سلطه بر دیگران را حق خود می دانند و در عوض اینکه خود را بنده و رعیت خدا و خادم مردم و خلق خدا بدانند، رئیس و مخدوم آنان می پندارند.
امام صادق (ع) میفرماید: إیّاکُم و هؤلاءِ الرؤساءَ الذینَ یَتَرأّسُونَ ، فَوَ اللّه ِ ما خَفَقَتِ النِّعالُ خَلفَ رَجُلٍ إلاّ هَلَکَ و أهلَکَ؛ از این سران ریاستپیشه بپرهیزید؛ زیرا به خدا سوگند که کفشها در پی مردی به صدا در نیاید (کنایه از اینکه صاحبان مقام و قدرت همواره دوست دارند در مسیر که هستند، عده ای به دنبال ایشان حرکت کنند) مگر آنکه او هلاک شود و دیگران (پیروانش) را نیز به هلاکت اندازد.
در جایی دیگر امام صادق(ع) فرموده است: من طلب الرئاسهْ هلک؛ هر که جویای ریاست باشد، نابود شود. علت اینکه حضرات معصومین (ع) ریاست را عامل هلاکت انسان معرفی کرده اند، تاثیر آن در غفلت زایی است. غفلت از خدا است که باعث می شود انسان دست اش به ظلم و بی عدالتی و ثروت اندوزی نامشروع و انواع گناه آلوده شود و این عوامل است که موجب هلاکت آدمی می گردد.
شهرت نیز مانند مقام و قدرت ریشه در دنیادوستی دارد و آدمی را چنان به خودبینی و جلب قلوب مردمان مشغول می سازد که به کلی یاد خدا را به فراموشی می سپارد. شهرت طلبی، حریت انسان را از او می گیرد و اسیر و برده دنیا می کند، چنین افرادی قبله آمالشان دنیا است و به همین دلیل موفق به حرکت در مسیر توحید و بندگی خدای متعال نخواهند بود.
در کتاب علم اخلاق اسلامی آمده است: بدان که حب جاه و شهرت از مهلکات بزرگ است و طالب آن در واقع خواستار آفات دنیوی و اخروی است. کسی که نام او مشهور و آوازه اش بلند گردید، سلامت دنیا و آخرتش در خطر است، مگر این که خداوند وی را برای نشر دین خود مشهور سازد، بیآن که خود در طلب شهرت بکوشد؛ از این رو در مذمت جاه طلبی و شهرت خواهی آیات و اخبار بیشمار رسیده است.
آرزوهای دور و دراز دنیوی
در منابع اخلاقی آرزوی دراز مورد نکوهش قرار گرفته است و منظور آن است که انسان دل به خواهش های رنگارنگ نفسانی و آرزوهای دیریاب دنیوی نسپارد؛ زیرا موجب غفلت از یاد و انس با خداوند و حیات جاوید آخرت می شود وگرنه آرزوهای صحیح مادی و معنوی، همان نیت است که درباره آن گفته شده که نیت روح عمل و حتی با ارزشتر از خود عمل است.
همچنین امید و آرزو و یا به تعبیر عرب اَمَلْ، عامل حرکت چرخ هاى زندگى انسان ها است، که حتى اگر یک روز از دل هاى مردم جهان برداشته شود، نظام زندگى به هم مىریزد و کمتر کسى دلیلى بر فعالیت و تلاش و جنب و جوش خود پیدا مىکند.
حدیث معروفى که از پیامبر (ص) نقل شده که فرمودند: الامل رحمه لامتى و لو لا الامل ما رضعت والده ولدها و لا غرس غارس شجرا؛ امید مایه رحمت امت من است، اگر نور امید نبود هیچ مادرى فرزند خود را شیر نمىداد و هیچ باغبانى نهالى نمىکاشت، اشاره به همین واقعیت است، ولى همین عامل حیات و حرکت اگر از حد بگذرد و به صورت آرزوى دور و دراز، بی منطق، دست نیافتنی و در حد توهم درآید، بدترین عامل انحراف و بدبختى است و درست همانند آب باران است که مایه حیات است، اما اگر از حد گذشت مایه غرق شدن و نابودى خواهد شد.
انسان با آرزو همزاد است و با آن زندگی می کند، شب هنگام به امید و آرزوی روزی سرشار از سعادت و موفقیت به بستر می رود و صبح به امید طلوع دوباره خورشید و روزی توأم با بهروزی و سعادت از خواب بر می خیزد. انسان نمی تواند از امید و آرزو و خواسته جدا باشد چون او به گونه ای آفریده شده که این خواسته ها به طور طبیعی و فطری با او است و به حق در وجود او قرار داده شده است.
آن چه مذموم و ناپسند است و در آیات و روایات گوناگون ما را از آن نهی کرده اند، داشتن آرزوی طولانی و دراز است، یعنی آرزوهایی که متناسب با میزان توانایی و استعداد و در محدوده قدرت و حتی عمر کوتاه ما نیست، چیزی که نکوهش شده، آرزوهای غیر معقول و غیرمنطقی و دور از دسترس است که معمولا جز غم و غصه و حسرت و غلطیدن به ورطه گمراهی و دور شدن از حدود شرع و چارچوب دین ثمری ندارد.
آرزوی دراز دنیوی به معنای هر روز به آرزویی دل سپردن و زندگی را در چاله آمال و هوس ها و آرزوها سپری کردن و همواره در پی چیزی از متاع دنیا بودن است که عامل غفلت از یاد خدا و آمادگی برای سفر آخرت می شود.
امیر مؤمنان (ع) می فرماید: من اطال الامل اساء العمل؛ هر کس آرزویش را طولانی کند عملش را زشت و ناپسند می گرداند؛ چون اگر انسان در زندگی بلند پرواز بود و خواسته ای بالاتر از حد امکانات و توانایی خود داشت و اصرار بر رسیدن به آن به هر قیمت و از هر راهی داشت، مجبور است همه حریم ها را بشکند و به هر وسیله روا یا ناروای متوسل گردد تا به خواسته خود برسد و طبیعی است که چنین انسانی نمی تواند درچارچوب شرع و دین و عقل حرکت کند و اعمالش از حکم دین و عقل پیروی نمی کند، در نتیجه اعمالش زشت و ناپسند و ناگوار می گردد.
لذا روایات اسلامى، آرزوهاى آمیخته با خیال پردازى و دور از واقع بینى را عامل غفلت، کوری بصیرت، نابودی عمل، گمراهی و فریب، منشاء شرّ و … می دانند. امام على(ع) درازی آرزو را در کنار هوای نفس از خطرناکترین چیزها می داند که از آنها بر امت می ترسد؛ زیرا باعث می شود آدمی آخرت را به فراموشى سپارد. همچنین آن حضرت آرزوهای دراز را عامل کوری چشم بصیرت و محمل پدید آمدن شرّ و فساد می داند و میفرماید: اِنَّ أَخْوَفَ ما أَخافُ عَلَیْکُمْ اِثْنانِ، اِتِّباعُ الْهَوى وَطُولُ الأَمَلِ، فَاَمّا اتِّبَاعُ الْهَوى فَیصُدُّ عَنِ الْحَقِّ و أَمَّا طُولُ الأَمَلِ فَیُنْسِى الأَخِرَةَ؛ خطرناکترین چیزى که بر شما از آن مى ترسم دو چیز است: پیروى از هواى نفس و درازى آرزوها است، امّا پیروى از هوى نفس مانع حق مى شود و امّا درازى آرزوها آخرت را به فراموشى مى سپارد.
در چند حدیث از کلمات قصار امیرمؤمنان على(ع) آمده است: الأَمانِىُّ تُعْمِى أَعْیُنَ الْبَصَائِرِ؛ آرزوى دراز چشم هاى بصیرت را کور مى کند. جماعُ الشُرِّ فِى الأَغْتِرارِ بِالْمُهَلِ وَاْلإتِکالِ عَلَى اْلأَمَلِ؛ مجموعه شر و فساد در مغرور شدن به مهلت هاى الهى و تکیه کردن بر آرزوها است. غُرورُ الأمَلِ یُفْسِدُ الْعَمَلَ؛ غرور و فریب آرزو اعمال را فاسد مى کند.
این سخن را با حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على(ع) پایان مى دهیم آن جا که فرمود: وَأَعْلَموا أَنَّ الأَمَلَ یُسْهِى الْعَقْلَ وَیُنْسِى الذِّکْرَ فَأَکْذِبُوا الأَمَلَ فَاِنَّهُ غُرُورٌ وَصاحِبُه مَغْرُورٌ؛ بدانید آرزوهاى دراز عقل را گمراه مى سازد و یاد خدا را به فراموشى مى سپارد، بنابراین به آرزوها اعتنا نکنید که فریبنده است و صاحبش فریب خورده.
کسى مى تواند چهره زیباى حقیقت را آن چنان که هست ببیند و به سرچشمه زلال آگاهی و بیداری برسد که دیده عقل خود را با حجاب آرزوها نپوشاند و در میان این ابر تیره و تار قرار نگیرد.
بازی و سرگرمی های غیر مجاز
از اموری که انسان را از بندگی خدا دور و غافل می سازند و به لحاظ شرعی نیز تحریم شده و از مصادیق حب دنیا تلقی می شوند، لغو و لهو و لعب است، اصولا ملاک حرمت شرعی این امور، تاثیر غفلت زایی آن ها از یاد خدا است.
قرآن کریم گاهی به صورت کلی می فرماید: اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ؛ جز این نیست که دنیا بازیچه و سرگرمی و تجمل گرایی و فخر فروشی بین شما و افزون طلبی در اموال و اولاد است. بعد این متن را شرح میدهد و میفرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ؛ اموال و اولاد ما را سر گرم نکند و حقیقت زندگی را فراموش کنید. گاهی هم درباره فریب کاری دنیا هشدار می دهد و میفرماید: غَرَّتْکُمُ الحَیاهُ الدُّنیا؛ دنیا ما را فریب داده است.
در جای دیگر می گوید: مواظب باشید تکاثر، ما را سرگرم میکند: اَلهاکُمُ التَّکاثُر؛ به جای اینکه به سراغ کوثر بروید، به دنبال تکاثر بروید. انسان خیال می کند که مال و ثروت او را جاودان خواهد کرد. یحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ؛ و لذا به خاطر پول هایش گردن کشی میکند. وَ بَنینَ شُهُوداً؛ به پسرهایش می نازد و مغرور می شود. به مزرعهاش می نازد و خیال می کند که هرگز خشک نمی شود. ما أَظُنُّ أَنْ تَبیدَ هذِهِ أَبَداً؛ تمام چیزهایی که آدم به آن ها ناز میکند را قرآن محکوم میکند. دلبستگی به دنیا و اموری که موقتی و گذرا هستند و زمینه ساز فراموشی آخرت و امور واقعی و پایدار می گردند، مانند ثروت و مقام و شهرت، انسان را به خواب غفلت می برد.
لغو یا بیهوده در فارسی، در فرهنگ قرآنی به معنای چیزی است که به آن اعتنا نمی شود و انجام دادن آن از روی عقل و تفکر نباشد.
لغو اعم از این است که در کلام، عمل یا موضوع خارجی باشد. از این رو بر هر کلام بیهوده و غیر مفید و عملی که سودمند نیست و نفعی بر آن مترتب نمی شود، لغو اطلاق می شود.
لعب، به معنای بازی، کاری است که دارای انتظام و پیوستگی است، اما هدف و نتیجه آن همانند بازی کودکان، خیالی و خالی از حقیقت است. ناگفته پیدا است بسیاری از بازی ها که جنبه ورزش دارد، حکم لعب حرام بر آن مترتب نیست، بلکه به لحاظ دینی مستحب و برای سلامتی مفید است.
اما لهو یا سرگرمی در زبان فارسی، به چیزی گفته می شود که انسان را از کارهای مفید و مهم باز دارد. البته گاه حتی لهو به هرگونه سرگرمی اطلاق می شود که انسان را از کارهای مهم باز دارد، حتی اگر آن کار از جهتی مفید باشد؛ زیرا سرگرم شدن به کاری که شخص را از هدف اصلی باز می دارد، امری لهوی و غیرمفید است. اینکه به ابزارهای طرب انگیز، آلات لهوی گفته می شود به همین دلیل است.
معاشرت با دوستان غافل و ناباب
یکی از اموری که به شدت باعث غفلت و انحراف انسان از مسیر سعادت می شود، دوست ناباب است. اصولا دوست ناباب در غفلت انسان از خدای متعال تاثیر به سزایی دارد چرا که انسان به دوستان و اطرافیان خود خو میکند و تا حدودی خود را با رفتار و اعمال آنها وفق میدهد. بنابراین اگر انسان با کسی دوست باشد که غافل از خدا و آخرت بوده و از دین و دیانت چیزی نمیداند، او نیز به همان راه منحرف میشود.
پس دوستی با اهل دنیا و غافلین از آخرت و معنویت، بسیار خطرناک است، زیرا باعث غفلت از یاد خدا و رکون به دنیا می شود؛ لذا فراوان توصیه شده است که مومن در انتخاب دوست دقت کند. اگر انسان در این زمینه دقت نکند، روز قیامت به شدت از انتخاب دوستان بد اظهار پشیمانی خواهد کرد. قرآن کریم از قول این گروه می فرماید: ایشان در قیامت می گویند: یَاوَیْلَتىَ لَیْتَنىِ لَمْ أَتخَّذْ فُلَانًا خَلِیلًا لَّقَدْ أَضَلَّنىِ عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنىِ وَ کَانَ الشَّیْطَنُ لِلْانسَنِ خَذُولًا؛ ای وای! کاش فلانی را دوست خود نگرفته بودم! او بود که مرا به گمراهی کشانید و یاد خدا را فراموش کردم؛ پس از آن که قرآن به من رسیده بود و شیطان همواره فروگذارنده انسان است.
واژه انسان از انس است و آدمی به دوستان و اطرافیان خود انس می گیرد و تا تحت تاثیر الگوی رفتاری و اخلاقی آن ها قرار دارد، به همین دلیل آموزه های دینی، ما را از دوستی با انسان های فاسد بر حذر می دارد و بر انتخاب دوست خوب و کسی که اهل تقوا و معنویت باشد، تاکید دارد.
فراموشی آخرت و روز جزاء
فراموش کردن روز جزاء یکی از عواملی است که موجب غفلت انسان میشود، چرا که وقتی انسان آخرت خود را از یاد ببرد ممکن است به هر راه خلافی اعم از مال یتیم خواری، زنا، دروغ، ربا خواری و … رو بیاورد، زیرا دیگر دلیلی برای او وجود ندارد که اینگونه اعمال را ترک کند و راه راست و مستقیم، دیگر در نزد او معنایی ندارد.
قرآن کریم در اینباره میفرماید: إنَّ الَّذِینَ یَضلُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ لَهُم عَذابٌ شدیدٌ بِمَا نَسُوا یَومَ الحِسَابِ؛ و آنان که از راه خدا گمراه شوند چون روز حساب و قیامت را فراموش کردهاند به عذاب سخت معذّب خواهند شد.
عوامل تکنولوژیک در جوامع امروزی:
در میان عوامل غفلت زا نمی توانیم از عوامل تکنولوژیک در جهان امروز غافل باشیم. شاید مهمترین عامل غفلت زا در جهان امروز همین ابزارها و تکنولوژی هایی هستند که در این زمان رایج شده است.
معیار غفلت زایی به تاثیری بستگی دارد که یک عامل می تواند در ایجاد غفلت نسبت به هدف زندگی و قرب به خدا و آمادگی برای سفر آخرت داشته باشد.
برای سنجش غفلت زایی عوامل تکنولوژیک در جهان امروز باید به این معیار توجه کنیم. با یک مطالعه و بررسی ساده به راحتی درمی یابیم که این عوامل بسیار غفلت زا هستند و انسان های این زمان را از تفکر دینی و آخرت گرایی به شدت دور کرده اند.
به طور کلی فضای مجازی که امروز شایع شده است و همه ما درگیر آن هستیم، سرگرمی فراوانی برای نسل جدید ایجاد کرده و گاهی آنچنان ایشان را دچار غفلت می سازد که حتی نیازهای طبیعی خودشان را نیز فراموش می کنند، چه رسد به نیازهای معنوی و روحانی.
تکنولوژی ماهواره و فیلم ها و سریال هایی که از صدها کانال تلویزیونی در سراسر جهان پخش می شود، گمراهی فراوانی ایجاد کرده است، اما کمترین آسیب اش ایجاد غفلت و سرگرم کردن نسل امروز به جذابیت های مادی و فراموشی آخرت است.
اسلام همیشه با لهو و لعب مبارزه می کند. لهو و لعب به کارهای بیهوده ای گفته می شود که صرفا برای کشتن وقت فراغت است و هیچ ثمری برای دین و دنیا و آخرت آدمی ندارد و انسان را از یاد خدا و سفر آخرت غافل می سازد.
خداوند راجع به خود می فرماید: و ما کنا لاعبین؛ ما اهل بازی نیستیم: ما زمین و آسمان و آنچه را در میان آن ها است از سر بازی نیافریدهایم و انبیا و مومنین را نیز از لهو و لعب، دور میداند: وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ؛ و مومنین کسانی هستند که کار لغو و بیهوده نمیکنند
بازی های رایانه ای و اینترنتی یکی از جذابیت هایی است که ممکن است فایده اندکی داشته باشد، اما در اغلب موارد تحت عنوان لهو به شدت غفلت زا و سرگرم کننده است.
گوشی تلفن همراه ابتدا ساده و تنها برای ارتباط ساخته شد، اما به تدریج به تکنولوژی عکس و فیلم برداری و اتصال به اینترنت مجهز گشت و امروزه گوشی های هوشمند به قدری اطلاعات خبری و کلیپ ها و فیلم ها و کانال ها را به ذهن مردم پمپاژ می کنند که دیگر مجالی برای تفکر برای آنان باقی نمی گذارند.